صفحه نخست / زندگی نامه

حاج شيخ عبدالكريم و حوزه علميه


نظر من اين است كه اگر انقلاب شد به خاطر حوزه بود و حوزه را مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائرى (51) تأسيس كرد و آقاى بروجردى به رشد رسانيد و واقعاً اگر حوزه نباشد از اسلام خبرى نيست اين است كه هرگونه كمكى به حوزه مورد تأييد اهل بيت هست به شرط اينكه حوزه مستقل باشد و به نظر من معناى جمله: ما لم يدخلوا فى الدنيا الا اتباع الساطين. نيز همين است. هر وقت كه مشكلى پيش آمده خود اهل بيت حل كرده اند. ميرزاى شيرازى در سامرا يك وقت مشكل شديد مالى پيدا كرد و مدتى طول كشيد، تصميم مى گرفت كه از سامرا هجرت كرده به نجف برگردد. مرحوم آقا سيدعزيزالله دركه اى تهرانى كه از اصحاب ميرزا و داراى كراماتى نيز بوده است، امام هادى(ع) را در خواب ديد. به او فرمود: به ميرزا بگو چرا مى خواهد برود؟ در همان خواب آن شخص به خدمت ميرزا مى رسد و پيام را مى دهد. ميرزا مى گويد: مشكل مادى دارم و طول كشيده است. باز در همان خواب آن شخص به نزد امام هادى(ع) برمى گردد و مطلب ميرزا را به او بازگو مى كند. حضرت فرمود: چقدر مى خواهد؟ يك هزار تومان بس است؟ (آن زمان پول زيادى بوده است) باز در خواب خدمت ميرزا مى رسد و او مى گويد: كم است، سيدعزيزالله مكرر رفت و آمد كرد تا حضرت فرمود: ده هزار تومان بس است؟ باز ميرزا گفته بود: مبلغ نمى توانم معين كنم، بايد به مقدار كفايت باشد مواقع فرق مى كند و سپس حضرت قبول كرده فرمود: ما درست مى كنيم، فرداى همان شب يكى از ثروتمندان شيعه هند نزد ميرزا مى آيد كه قبلا مقلد مرحوم شيخ زين العابدين مازندرانى بوده است و مى گويد: ما به كعبه و قبله رجوع كرده ايم. ميرزا مى گويد: ما به كعبه و قبله رجوع مى كنيم (منظور آن فرد از قبله و كعبه خود ميرزا بوده است) و مى پرسد: شما مشاهره داريد؟ (يعنى شهريه مى دهيد؟) ميرزا تصديق مى كند، مى گويد: ماهى ده هزار روپيه بس است، ميرزا مى گويد: خدا بركت بدهد. او اضافه مى كند ده تا ده تا به پنجاه هزار روپيه مى رسد و تعهد مى كند كه ماهيانه بفرستد و وضع ميرزا بدين وسيله خوب مى شود. من اين مطلب را از آقاى اخوان مرعشى نقل مى كنم كه از همان بيت مى باشند. گرچه برخى از افراد غيرمستحق هم از اين شهريه استفاده مى كنند ولى به هر حال اصل كلى حوزه و استقلال روحانيت به وسيله همين شهريه است كه مستقيماً مردم با مراجع تقليد كار دارند. آقاى حاج آقا مرتضى حائرى برايم نقل كردند: ميرزا در خواب خدمت امام زمان(ع) رسيد. حضرت فرمود: ميرزا دفاتر شهريه ات را بياور حساب برسيم وقتى دفتر را باز كردند حضرت چندين هزار نفر را رد كرد و فرمود: اينها را قبول ندارم و پولى كه به اينها داده اى من نمى پذيرم ميرزا هم دفتر را بسته خدمت آقا گذاشت و عرض كرد: اما من نمى توانم اداره كنم به اين دقت، خودتان اداره كنيد. حضرت تبسمى كرده فرمود: خيلى خوب خودت انجام بده. ليكن قدرى بيشتر دقت كن.
مرحوم حاج شيخ عبدالكريم با ورود آقايان مراجع كه به قم تبعيد شده بودند، درس خود را تعطيل نموده و از شاگردانش خواست به درس آقايان تبعيدى بروند و لابد مى دانست كه اقامت آنها در قم كوتاه است خواست شاگردانش از آنها استفاده زيادترى ببرند. ضمناً پذيرايى از آقايان هم وظيفه مهمى بود كه بايد حاج شيخ انجام مى داد. مراسم استقبال هم به دستور حاج شيخ انجام شد و خود ايشان نيز حضور يافت.
مرحوم حاج شيخ قبل از فوتشان چند پيش بينى كرده بودند. اين خبر را بنده به طور مستند عرض مى كنم. يكى اينكه به بعضى از خواص فرموده بود وقتى من از دنيا بروم برايم مجالس فاتحه و جلسات بزرگى مى گيرند در حالى كه هيچ مجلسى برايش نگرفتند. ديگر اينكه چون فشارهاى پهلوى را مى دانست فرموده بود پس از من حوزه از بين مى رود، ولى اين هم محقق نشد. پيش بينى سوم را يادم نيست. مرحوم حاج شيخ خيلى زحمت كشيد كه زمينه اى براى آقاى بروجردى شد و اگر آقاى بروجردى به حوزه رشد علمى و معنوى نمى داد، هرگز انقلاب به وجود نمى آمد.
نقل مى كنند كه در روز آخر حيات آقاى حاج شيخ، كسى براى سلامتى ايشان گوسفندى نذر كرده بود. در منزل عده اى و از جلمه آقاى محسنى ملايرى كه اين قضيه را براى من نقل كرد در اطراف بستر ايشان بوده اند. كربلايى سيد على كه يكى از نوكرهاى آقا بود (ايشان دو نوكر داشت كه ديگرى را آقا على مى گفتند) گفته بود، آقا گوسفندى آورده اند كه نذر شماست، آقا فرموده بودند گوسفند را بياوريد و بعد دستى روى گوسفند كشيده و فرموده بودند، اى حيوان تو طبق قانون تكامل خلقت عضو بدن انسان مى شوى، اما عبدالكريم به كجا خواهد رفت. حاج شيخ وقتى مى خواست از دنيا برود خيلى اضطراب داشت. روى قبرش هم نوشتند: لدى الكريم حلّ ضيفاً عبده يعنى نزد كريمى بنده اش به مهمانى رفت. مرحوم حاج شيخ اخلاص عجيبى داشته است ايشان در ادراك ابتدا تابع مرحوم حاج آقا محسن عراقى بود و در برابر ماهيانه پانزده تومان براى فرزندان او درس مى گفت، و در رفت و آمدها نفر هيجدهم واردين بود پس از مدتى مرحوم آقا شيخ محمدتقى شيرازى احتياطت خود را به حاج شيخ عبدالكريم ارجاع داد و حاج شيخ رساله داد. پس از آن ديگر حاج آقا محسن عراقى او را در ورود و خروج مقدم مى داشت. مرحوم حاج شيخ فقط يك بار به مكه مشرف شد و حج به جا آورده بود آن هم به عنوان نيابت از كسى. قبلا يك قضيه اى را از آقاى اراكى شنيده بودم كه: هنگام جشن هاى كشف حجاب كه به دستور پهلوى انجام مى شد مرحوم حاج شيخ هنگام غروب به طرف صحن حضرت معصومه(س) براى نماز جماعت مى آمد. وقتى آن رقص و پايكوبى را ديد به صحن نرفت و برگشت. شب با غم و غصه زياد بالاى پشت بام منزل در پشه بند كه براى خواب رفته بود و خوابش نمى برد، نشسته بود كه ناگاه يك مرد عربى را در برابر خود در پشه بند ديد كه به او گفت: آقا شيخ عبدالكريم اين يك نماز را ديگر تعطيل نكن. عبارت طورى بود كه اين معنى را مى فهماند كه همين مقدار نماز جماعت هر چند در شرايط چنانى جامعه مورد تأييد ماست، من در اين فكر بودم كه چرا نفرمودند: حاج شيخ عبدالكريم ... كه بعداً فهميدم حج حاج شيخ نيابتى بوده است و براى خودش نبوده است. مرحوم آقاى گلپايگانى مى فرمود: در تمام جزئيات رفتار حاج شيخ هر قدر دقت مى كرديم جز هدف الهى چيزى نمى ديديم. نه مدرسه اى به نام خود ساخت و نه مسجدى و نه خانه اى براى خود. ليكن براى فقراى سيل زده قسمت شمال غرب قم خانه ها ساخت كه معروف به مبارك آباد بود. او بدون رعايت حشمت مرجعيت با همه طلاب گرم و دوستانه بود و با اين اخلاق خود توانست روحانيون را به دور خود جمع كند.
مرحوم آقاى داماد هم برايم نقل كرد در روز برفى مرحوم حاج شيخ براى درس مى آمد يكى از اعضاء آستانه حضرت معصومه(س) كه در يكى از مقبره ها با دوستان خود نشسته بود بلند مى گويد: اين شيخ را ببين كه در اين روز برفى هم دست از اين كارهاى خود برنمى دارد. و همان روز مبتلا به دل درد مى شود و بالاخره به حاج شيخ متوسل مى شوند. ايشان فرمود: از حق شخصى خودم گذشتم ولى حساب مرجعيت فقط به من مربوط نمى شود و بالاخره آن شخص همان شب مرد. در عمر خودم كسانى را ديده ام كه به برخى مراجع توهين زياد كردند و جوانمرگ شدند. مرحوم حاج شيخ عبدالكريم در حيات و مماتش مظلوم بود. در زمان حياتش چون مى دانست پهلوى به دستور انگليسى ها بناست حتماً برنامه هايى پياده كند و هر مانعى را از سر راه برمى دارد سكوت را ترجيح مى داد چون مى دانست اگر او هم اقدام تندى كند پهلوى اساس حوزه را هم از جا مىك ند. ديگران اين معنى را نمى دانستند و دائماً به مرحوم حائرى فشار مى آوردند مرحوم آقاى حاج سيدمحمد روحانى برايم نقل كرد: "جلسه اى همراه پدرم (مرحوم حاج ميرزا محمود روحانى) خدمت حاج شيخ عبدالكريم بوديم عده اى از علما فشار مى آوردند كه چرا با پهلوى درگير نمى شويد و او توضيح مى داد و آنها قانع نمى شدند يك وقت گفت: خدا مرا مرگ دهد از دست شما خلاص شوم. يكى از حاضرين گفت: انشاءالله. زودتر! مرحوم حاج شيخ ولى الله حيدرى (پدر هم مباحثه ام) نقل كرد: يكى از علما (به نظرم مرحوم سيدمحمدتقى خوانسارى) به حاج شيخ مى گفت: مى دانيد پهلوى مى خواهد ايران را نصرانى كند او فرمود مى دانم ولى شما مى خواهيد من كارى كنم كه او زودتر چنين كند؟!





فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما