صفحه نخست / تالیفات / اقتصادی,سیاسی و اجتماعی / مالکیت ها

تعريف ظاهر و باطن


از آنچه گفتيم روشن شد كه منظور از معادن ظاهر و باطن همان است كه پيش‏تر گفته شد. ظاهر، آنچه براى برداشت آن، حفّارى و اعمال مشابه آن نمى‏خواهد. باطن، آنچه نياز به حفاّرى و... دارد. اين كه برخى از محقّقين معاصر مى‏گويند: معادن ظاهر آن است كه پس از برداشت از زمين بتوان مستقيما و بدون اعمال ديگرى (از قبيل تصفيه) از آن استفاده نمود و هر چند براى برداشت آن نياز به حفّارى و نحو آن باشد. و باطن آن است كه پس از برداشت از زمين اعمال ديگرى از قبيل تصفيه نياز داشته باشد.(63) اين تعريف هيچ گونه دليلى ندارد. ميزان مسأله، شمول عنوان احياء يا حيازت و اخذ مى‏باشد، وقتى معدنى زير زمين است و به كار نمى‏افتد مرده است و حفّارى و دستيابى به آن زنده مى‏شود، و وقتى روى زمين است و در دسترس است، خود به خود زنده است و براى هر كسى امكان برداشت از آن وجود دارد ديگر مرده نيست، تا زنده كردن داشته باشد. و بنابراين فقط عنوان اخذ و حيازت و برداشت از مباحات را دارد كه حكمش گفته شد.

نيز اين مطلب كه برخى از محقّقين معاصر مى‏گويند كه: معادن باطنى هم به ملك كسى در نمى‏آيد، مگر به مقدارى كه براى نياز خودبرداشت مى‏كند زيرا عنوان احيا فقط مربوط به زمين است، رواياتى كه احيا را موجب حقّ يا ملكيّت مى‏داند، آباد كردن سطح زمين را از نظر كشاورزى مى‏گويد و نه باطن زمين و استخراج معدن را و بنابراين معادن باطنى هم ملك كسى نيست...(64) سخن و مطلب درستى نمى‏باشد.

و اينك به دو نظريه فقهى در اين مسأله بنگريد: صاحب جواهر مى‏گويد: معادن ظاهرى آن‏هايى هستند كه احتياج به ظاهر كردن ندارد (خود به خود ظاهرند) بدين معنا كه وصل به آنها به كار و مخارج نيازى ندارد (مانند نمك و نفت و كبريت و...البته منظور از نفت چيزى است كه خود از زمين بجوشد، در زمان صاحب جواهر معادن نفت به مفهوم زمان ما امر شائعى نبوده است) كه اين‏ها بدون كار و خود به خود ظاهر هستند و فقط براى برداشت و اخذ آن‏ها اقدام مى‏شود... چنين معدن‏هايى با احيا، ملك نمى‏شوند، زيرا در آن‏ها احيا تصوّر نمى‏شود، زيرا احيا همان حفّارى و مانند آن مى‏باشد كه براى ظاهر كردن معدن انجام مى‏پذيرد... بنابراين هر كس كه زودتر از ديگران به چيزى از اين‏ها دست يافت، مى‏تواند براى رفع احتياجات خود بردارد، زيرا دليل «من سبق الى ما لا يسبق اليه مسلم فهو احقّ به» = هر كه پيش از ساير مسلمانان به چيزى سبقت گرفت، مقدّم بر ديگران است. عموميّت دارد و شامل اين مسأله نيز مى‏باشد... معادن باطنى آن‏هايى است كه بدون كار و عمل ظاهر نيستند (مانند معادن طلا و نقره) البته اگر احياناً به جهت سيل و مانند آن در سطح زمين قرار گرفتند و يا فقط مختصر خاكى روى آن‏ها بود ظاهر حساب مى‏شوند. معادن باطنى با احيا و كار براى وصول به آن‏ها ملك مى‏شوند...(65)

استاد بزرگوارمان هم در تحرير الوسيله مى‏فرمايد: معادن ظاهرى آن‏ها هستند كه در استخراج و رسيدن به آنها به كار و مخارجى نياز نباشد (مانند نمك و...) و معادن باطنى آن‏ها هستند كه بدون كار و عمل، ظاهر نيستند (مانند نفت) اگر در استخراج آن نياز به حفّارى باشد. معادن ظاهرى با حيازت و برداشت ـ كم يا زياد ـ ملك شخص مى‏شود... ليكن معادن باطنى فقط با احيا ملك مى‏شود...در بحث معادن دو نكته ديگر بايد مورد توجّه قرار گيرد:

1. هر فردى چقدر حقّ برداشت از معادن ظاهرى را دارد؟ و در معادن باطنى چه مقدار ملك او مى‏شود؟ برخى از فقها در معادن ظاهر معتقدند فرد هر قدر بتواند بر دارد، مى‏تواند برداشت كند و ملك او مى‏شود، برخى مى‏گويند فقط به مقدارى كه امثال او عادة بر مى‏دارند حقّ برداشت دارد. و برخى مى‏گويند فقط به مقدار نيازش مى‏تواند بر دارد. برخى مانند شهيد دوّم در كتاب مسالك متردّد شده‏اند كه چه بگويند.

به نظر مى‏رسد مقتضاى قواعد اين است كه اگر اين قدر زياد بر دارد كه ديگران در فشار و مضيقه قرار گيرند، حقّ برداشت ندارد؛ زيرا يكى از اصول نظام اقتصادى اسلامى ـ كه پيش از اين گفتيم ـ اصل نفى ضرار و مشقّت ديگران بود. هر چند قواعد اوّلى اقتضا مى‏كند كه انسان هر قدر از مباحات اوّليه برداشت كند، آن را مالك مى‏شود، ليكن اصل نفى ضرار ايجاب مى‏كند كه حكم مزبور محدود گردد.

در معادن باطنى برخى گفته‏اند: وقتى معدنى احيا مى‏گردد همه معدن ملك شخص احيا كننده مى‏گردد. برخى ديگر گفته‏اند: فقط همان رگه‏اى كه به دهانه ورودى منتهى مى‏گردد ملك وى مى‏شود. و برخى گفته‏اند: فقط حدود دهانه ورودى معدن ملك او مى‏باشد. به نظر مى‏رسد بايد نظرّيه وسط را انتخاب نموده و گفت: بر همه رگه مزبور، احياء صدق مى‏كند؛ ليكن رگه‏هاى ديگر كه متصل به اين رگه نيستند جزو اين معدن وزير عنوان احياى معدن مزبور حساب نمى‏شود؛ مگر اين كه حايل ميان دو رگه اين قدر كم باشد كه احياى رگه اوّل احياى رگه دوّم نيز حساب شود.

2 ـ آيا حاكم اسلامى همان طور كه زمين را به عنوان قطيعه به افراد مى‏دهد، مى‏تواند معدن را نيز به اين عنوان به كسى بدهد؟

صاحب جواهر مى‏گويد: «در اين مسأله متردّد هستيم، زيرا از طرفى حاكم اسلامى ولايت عامه دارد و معادن هم كه كلاّ جزو انفال بوده، در اصل ملك امام است، و امام خود مى‏تواند به هر كس كه بخواهد بدهد، و از طرف ديگر قطيعه، مربوط به اراضى موات مى‏باشد، چون قطيعه هم مثل تحجير و مانند آن فقط حقّ اولويّت مى‏آورد...

ليكن تردّد ايشان موافق با تحقيق نيست، و هيچ گونه دليلى نداريم كه قطيعه را مخصوص به زمين‏هاى موات نمايد. و صرف اين كه قطيعه دادن حاكم مانند تحجير حقّ اولوّيت مى‏آورد، دليل نفى قطيعه در معدن نيست، زيرا معدن هم تا به استخراج نرسد، موات مى‏باشد و با حفّارى و مانند آن احيا مى‏گردد.

***

احكام گفته شده براى معادن در آب‏هاى زيرزمينى نيز جريان دارد.

___________________________

63 ـ اقتصادنا ـ آقاى صدر.
64 ـ اقتصاد اسلامى آقاى تهرانى.
65 ـ جواهر كتاب احيا موات.
 





فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما