صفحه نخست / تالیفات / فلسفی منطقی کلامی / لولا فاطمه (س)

عصمت چهارده معصوم


اگر هدف از خلقت انسان تكامل است و آن پيوستن به وجود برتر است و وجود برتر فقط خداوند است، اين هدف حتما بايد در برخى انسان‏ها تحقق يابد وگرنه نقض غرض لازم مى‏آيد و نقض غرض در افعال خداوند مستلزم عجز يا جهل حضرت حق مى‏باشد كه محال است. پس اين هدف در برخى انسان‏ها تحقق يافته است، آن انسان‏ها همان چهارده معصوم هستند. نه تنها از باب قدر متيقن يعنى قدر مسلم آنهايى كه به اين مقام رسيده‏اند بگوييم فقط چهارده معصوم هستند، بلكه تاريخ و روايات مذهبى هم نشان مى‏دهد كه تنها اين چهارده نفر هستند كه تاريخ زندگيشان بدون اشتباه است و در همه لحظات زندگيشان عقل حاكم بوده است و به تعبير قرآن كريم:« و ما أنت بنعمة ربك بمجنون؛ به نعمت خداوند «تو» مجنون نيستى(1) يعنى همه زندگى و رفتارت سرتاسر عاقلانه است.

اين آيه اگر مفيد حصر نباشدو اين را نرساند كه فقط تو هيچ گونه و هيچ گاه جنون ندارى ليكن به هر حال اين تعبير درباره ديگران نيست. طبق روايت «العقل ما عبد الرحمن و اكتسب به الجنان؛ عقل همان است كه وسيله عبادت و كسب بهشت است.» اين پيامبر است كه همه رفتارش بر اساس اين عقل استوار است. انسان‏هاى ديگر فقط مقدارى از رفتارشان چنين است. يكى از روانشناسان غربى هم مى‏گويد: هر انسانى در شبانه روز چند دقيقه‏اى ديوانه مى‏شود عاقل كسى است كه بيش از اين ديوانه نشود.

از طرفى اهل بيت پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله همه يك نور هستند چنان كه در روايات هم آمده است «...أرواحكم و أنواركم واحدة...» پس همه اهل بيت عليهم‏السلام اين طور هستند كه عقل محض مى‏باشند. ليكن باقى مردم نوعا در كارها اشتباه دارند. چه بسيار سخنى مى‏گويند و پشيمان مى‏شوند، كارى مى‏كنند و پشيمان مى‏شوند، نوعا نابجا عصبانى مى‏شوند و به تعبير نهج البلاغه: «الحدّة ضرب من الجنون؛ عصبانيت نوعى جنون است.»

انبياى بزرگ هم كه در زمان پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نبوده‏اند (و آيه سوره قلم: «ما أنت بنعمة ربِّك بمجنون» به آن‏ها تعريضى ندارد)، نيز به نوعى لغزش داشته‏اند، منتها نه لغزش به معناى گناه، يعنى نافرمانى در قوانين جزايى، بلكه لغزش به معناى خلاف مصلحت. چنان كه موسى عليه‏السلام مى‏گويد:«ربّ ظلمت نفسي»(2) و يا قرآن درباره آدم مى‏فرمايد: «و عصى آدم ربه...»(3)، در روايت صعصعة بن صوحان لغزش انبياء ديگر ذكر شده است. عصيان پيامبران و اولياء خدا در قوانين جاريه نيست بلكه احيانا لغزش در قوانين مربوط به حبّ و عشق، يا هيبت يا حيرت، يا فنا و مانند آن مى‏باشد. فى المثل در قانون حبّ و عشق صرف يك لحظه عدم توجه، لغزش است، چنان كه عاشقى كه همراه معشوق در گلستانى گام مى‏زد از گلى خيلى تعريف كرد معشوق رنجيد و گفت: رخسار من اين جا و تو بر گل نگريى؟!

به هر حال پس اين جمله دعاى رجب خلاف قاعده نيست كه فرمود:«خداوندا! فرقى بين تو و بين آن‏هانيست جز اين كه آن‏ها بندگان تو هستند.» اين مقتضاى «هدف خلقت» و «محاليّت نقض غرض» مى‏باشد... پس آن‏ها به كمال مطلق و فناى در ذات حق كه سرّ بقاست رسيده‏اند و باقى به بقاء خداوند هستند ليكن اين مقام را از عبوديّت براى حق تعالى دارند. ممكن الوجودى هستند كه خداوند آن‏ها را بى‏نهايت قرار داده است.

لذا نمى‏توانيم جمله مرحوم آية اللّه خويى(قده) را كه درباره راوى اين دعا مى‏فرمايد: «اودعايى نقل كرده كه از اذهان متشرعه دور است و قابل قبول نيست و باور صدور از معصوم را ندارد»(4) با همه احترامى كه براى آن بزرگوار قايليم پذيرا باشيم.

همين طور جمله علامه شوشترى را در كتاب الاخبار الدخيله به همين مضمون، كه به علاوه، براى سست كردن روايت مى‏فرمايد: اين رافقط اقبال سيد بن طاووس از شيخ نقل كرده است و مجلسى هم در بحار از اقبال نقل كرده و توضيحى هم نداده است. غرق شدن در علوم ظاهرى چه بسا بزرگان را نيز دچار غفلت مى‏كند.

خلقت عالم به طفيل چهارده معصوم عليهم‏السلام

بنا به آن چه تاكنون گفتيم هدف از خلقت عالم انسان است ليكن نه هر انسان، بلكه انسانى كه چون چهارده معصوم باشد. انسان‏هاى موحّد ديگر هر چند كه به درجاتى از ارتباط الهى رسيده‏اند ليكن به درجه مطلوب اصلى كه وصل به بى نهايت باشد نرسيده‏اند بنابراين ديگران به طفيل چهارده معصوم ايجاد شده و ارتزاق نموده و مورد لطف واقع مى‏شوند؛ زيرا خود نرسيده‏اند به آن جا كه بايد برسند و در استعدادشان به وديعت گذارده شده است.

اساسا در هر حركتى، هر درجه و قدمى مقدمه درجه بعد و قدم بعد مى‏باشد، حركت قابل تقسيم به بى نهايت است و هر جزوى مقدمه رسيدن به جزء بعد مى‏باشد. انسان‏ها هم در حركت تكاملى خويش درجات بى نهايتى را بايد طى كند و هر درجه‏اى مقدمه درجه بعد مى‏باشد و براى درجه بعد به وجود مى‏آيد و انسانهاى در درجه پايين‏تر نيز به خاطر و به طفيل انسان درجه برتر به وجود مى‏آيد.

وجود جسمانى انسان مطرح نيست، هدف از ايجاد او مطرح است و آن «كمال مخصوص» مى‏باشد. حتى اگر انسانى به كمال نرسيده ولى سقوط هم نكرده است، از انسانى كه سقوط كرده اشرف است و منّت بر او دارد، اين است كه در روايات متعددى آمده است كه: «لولا شيوخ رُكَّع و بهائم رتّع و صبية رضّع لصببت عليكم البلاء و ترضّون به رضّا؛ اگر نبودند پيران قد خميده و حيوانات اهلى چرنده و خردسالان شيرخوار، بلا بر شما فرو مى‏ريختيم و با آن كوبيده مى‏شديد.»(5)

لازمه اين مطلب اين است كه نه تنها انسان‏هاى پاك خداجو و خداخواه و خدادار يعنى واصل، از ساير انسان‏ها اشرفند كه حتى حيوانات اهلى كه خدمت مى‏كنند و تكليفى ديگر ندارند، از بسيارى انسان‏ها اشرف هستند. در قرآن كريم هم آمده كه:«بل هم أضل؛ آن‏ها از چهار پايان هم، از راه دورترند.» بنا به قاعده مزبور آن‏ها كه با خداوند رابطه ندارند فقط به طفيل مردم متدين زنده‏اند و اين‏ها هم به خاطر انسان‏هاى برتر و همين طور تا برسد به آن‏ها كه وصل مطلق شده‏اند يعنى چهارده معصوم عليهم‏السلام .

ممكن است بگوييد: مگر مى‏شود كه اين جهان نامتناهى فقط به خاطر چهارده نفر به وجود آمده باشد؟

پاسخ اين است كه اوّلاً سخن در هدف اعلا مى‏باشد، انسان‏هاى ديگر نيز تا حدودى به هدف رسيده‏اند يعنى درجه‏اى از هدف را دارند، يعنى به هر اندازه كه به توحيد و عبوديّت راه دارند به همان اندازه در مسير هدف قرار دارند.

ثانيا هدف مزبور به حدّى مهم و والاست كه چهارده وجود نيز كفايت مى‏كند، حتى يك الگوى خداوندى نيز ارزش اين همه تشكيلات را دارد تا چه رسد به چهارده نور مطلق. در كارهاى معمولى انسانها نيز اگر كسى كارخانه توليدى احداث كند كه بيشتر توليدات فاسد شوند ليكن تعدادى در حدّ اعلى به دست آيد كه جبران همه خسارتها را كند و به علاوه سود كند آن كارخانه را سود آور مى‏دانند.

بنابراين از جمله اول حديث مزبور روشن است، همه عالم براى پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و اهل بيت عليهم‏السلام خلق شده است. همان طور كه گفتيم اين مطلب در روايات بسيار ديگر نيز آمده است. حديث مشهور «كساء» نيز مشتمل بر همين مطلب است كه: زمين و آسمان و...، براى اين‏ها خلق شده است. اصل جريان كساء مسلم است و شيعه و سنى به تواتر نقل كرده‏اند. هر چند اين تعبير در همه آن روايات نيست ليكن در حديث مشهورى كه شيعه نقل كرده است اين جمله را هم دارد كه زمين و آسمان و...»(6)

برخى روايات ديگر هم كه در بحث‏هاى ديگرى وارد شده همين را مى‏رساند. مثل حديث مهريه حضرت فاطمه عليهاالسلام كه «همه آب‏هاى دنيا مهريّه زهرا عليهاالسلام مى‏باشد». يعنى اصل حيات طبيعت به خاطر اوست، يا حديث تعيين حدودفدك كه در كلام امام كاظم عليه‏السلام خطاب به هارون الرشيد آمده است كه كل مملكت اسلامى آن روز يا بيشتر از آن را شامل مى‏شود. البته جمله حضرت امام كاظم عليه‏السلام شايد فقط حقانيّت حكومت را برساند يعنى حكومت بر كل اين سرزمين‏ها از آن هاست.

همه آن چه تاكنون گفته شد بر اساس معناى «عليّت غائى» بود يعنى هدف از خلقت عالم، انسان كامل است.

________________________________

1. قلم / 2.

2. قصص، / 16.

3. طه، / 121.

4. معجم الرجال، ج7، ص83.

5. بحارالانوار، ج 88، ص314.

6. پس خداى عزّ و جلّ فرمود: «اى ملائكه من و اى ساكنان آسمانهايم، من نيافريدم آسمانى برافراشته و نه زمينى گسترده و نه ماهى نورافشان و نه خورشيدى درخشان و نه فلكى در گردش و نه دريايى در جريان، و نه كشتى اى شناور...، مگر در محبت اين پنج تن كه در زير عبايند....».

 





فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما