صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 93-94

صلاة جلسه سی


 

بسمه تعالی

خلاصه جلسه گذشته: شرایط جماعت این بود که حائل بین امام و مأموم و بین مأمومین نباشد و گفتیم آنچه در روایات است ستره جدار و مالایتخطی است نه حایل. و اگر صدق ستر و جدار کند جماعت درست نیست و گفتیم ملاک ستر و جدار که مبطل نماز است عدم صدق وحدت است و ملاک صحت جماعت صدق وحدت است نه نبودن جدار و ستر. و استثناء درباره زنها داشت که اشکال ندارد.

 روایت جدار و ستر داشت: ایّما قوم که بین اینها و امام جدار و ستر باشد فلیس ذلک لهم بامام و لیس تلک الصلاة لهم بصلاة، کلمه قوم دارد، قوم را گفتیم شامل زنها می شود اگر تنها ذکر شود و اگر زنها( و نساء) مقابل قوم ذکر شود باهم فرق می کند مثل مسکین و فقیر منتهی مسکین و فقیر از دو طرف عموم و خصوص من وجه است و قوم با نساء از یک طرف که اگر نساء تنها ذکر شود شامل قوم نمی شود و قوم اگر تنها ذکر شود شامل نساء می شود مثل قوم بنی هاشم، قوم بنی تمیم، قوم قریش شامل زن و مرد می شود چون در روایت قوم شامل نساء هم می شود و نباید ستر و جدار بین زنها و امام و بین مأمومین باشد و در ادبیات یک مورد قوم مقابل نساء ذکر شده است: لستُ اخال اقوم آل اسن ام نساء.

و در قرآن سوره حجرات هم قوم مقابل نساء ذکر شده است: لایسخر قوم من قوم و لانساء من نساء قوم به معنای رجال است به قرینه مقابله با نساء.

یا در حدیث پیامبر که عامه نقل کردند فرمود: اگر مرا شیطان به فراموشی انداخت، ان انسانیی الشیطان فلیسبح القوم ولتصفق النساء، مردها سبحان الله بگوید و زنها با زدن دست به روی دست خبر بدهند، قوم مقابل نساء است.

لذا در روایت که قوم تنها ذکر شده است شامل زنها هم می شود و ستر و جدار برای زنها هم موجب بطلان نماز می شود اما یک روایت داشتیم که ستر برای نساء اشکال ندارد:

1- موثقه ی عمار، عن الرجل یصلّی بالقوم و خلفه دار،( به یک جهت دیگر این روایت را خواندیم) پیش نماز است پشت سرش خانه است و داخل خانه زنها است، هل یجوز لهن ان یصلّین خلفه، زنها می توانند اقتداء کنند؟ قال: نعم، بله می توانند، این صراحت در عدم مانع را ندارد ولی ذیل صراحت دارد، ان کان الامام اسفل منهنّ، این اشاره به شرط دیگر است که بعداً می خوانیم یعنی امام پایین تر باشد، و این جمله صراحت دارد که و انّ بینهنّ و بینه حائطا او طریقا، بین امام و زنها دیوار یا راه است فرمود: لابأس[1][1]، اشکال ندارد، طریقا و راه چقدر فاصله داشته باشد را بیان نکرده است.

استاد:اگر تا سقف دیوار کشیده شده باشد بعید است جماعت درست باشد چون به وحدت لطمه می زند آقایان دیگر از جمله آقای نائنی در تقریرات شیخ محمد تقی آملی در کتاب صلات می فرماید: در مورد نساء دیواری که تا سقف کشیده شده باشد روایت شامل نمی شود.

عبارت متن عروة را ببینیم: لایکون بین الامام و المأموم حائل، بین امام و مأموم حائل نباید باشد که یمنع مشاهدته، مانع مشاهده شود، ما گفتیم مشاهده دخالت ندارد ولی بی دخالت هم نیست چون اگر دیوار شیشه ای باشد مشاهده است و جماعت درست نیست، بی دخالت هم نیست برای اینکه اگر دیوار پنجره پنجره باشد جماعت درست است و وحدت صادق است، هم دیگر را می بینند جماعت درست است نه از باب موضوعیت خودش بلکه از باب طریقیت به وحدت که نماز واحد است پس مشاهده مطلقا دخالت ندارد و مطلقا بی دخالت هم نیست نه از باب موضوعیت بلکه از باب طریقیت.

ان کان الحائط فی بعض الاحوال، دیوار در بعضی حالات نماز است.

از بعضی روایات استفاده کردیم که بین مصلّین کلا حایل نباشد اگر یک لحظه در رکوع، یا سجده یا تشهد حایل شد اشکال ندارد.

استاد: خلاف احتیاط است که بگوییم در بعضی حالات اگر حائل شد اشکال ندارد، در همان سجده و تشهد هم حایل شده است این خلاف احتیاط است. در معلقات هم این نکته را ذکر کردیم، چیزی که استثناء شده است لحظه ی عبور است اشکال ندارد و دلیل بر این مطلب سیره است که مرور یک لحظه اشکال ندارد، اما اینکه حایل در سجده و تشهد یک لحظه اشکال نداشته باشد دلیل نداریم، سیره فقط بر عبور لحظه ای است که بلا اشکال است.

پس جدار صرف نبود که اشکال دارد بلکه هرچه مانع وحدت شود ستر اگر هم باشد اشکال دارد و راجع به زنها دو قید بزنیم بر اینکه حایل اشکال ندارد:

1- مانع صدق وحدت نباشد، در زنها اگر تا سقف دیوار باشد اشکال دارد

2- حرفهای امام را بفهمد و آگاه باشند از احوال امام.

مطلب دیگر:مکان امام پایین از مکان مأمومین باشد، و حال اینکه در دنیاء حاکمان جای مشخص تر و بالاتر جای می گیرند ولی در اسلام پایین تر باشد. برای اینکه در اسلام امام و پیشوا می گویند نه حاکم، پیشوا در امور مقدم تر است، در جنگ ها هم مقدم است حتی در مهالک مقدم است و در عین حال متواضعاً خودش را پایین بداند. در روایت تعبیر امام و ولایت دارد نه حاکم و حکومت در بعضی تعابیر روایات دارد: بعد ان شرطت الزهد علیهم فی هذه الدنیاء الدنیة.

عبارت عروة را ببینیم که سید عنوان کرده است: لایکون موقف الامام اعلی من موقف المأموین محل ایستادن امام بلندتر از موقف مأموین نباشد بلندتر معتد بها نباشد، اگر خیل کم باشد اشکال ندارد دفعیا لا انهداریاً، دفعی بلند نباشد نه شیب داری.

ظاهر عبارت ابن جنید این است اگر مأمومین اعمی باشد اشکال ندارد امام بالاتر باشد و دلیلی بر موضوع نیامده است. و فرق بین زن و مرد نیست و امام از زنها هم بالا نباشد.

امام اینکه بالاتر معتد به نباشد مقصود چیست؟ روایتی است که هفت قسم تفسیر شده است: قدر یسیر یک قسم، قطع سبیل یک قسم، قطع سیل قسم دیگر، قطع مسیل را که کافی دارد یک قسم، قدر شبر یک قسم، به نظر قدر یسیر است مثلا یک سانت- دو میلی متر اشکال ندارد.

قدر شبر و شیب و انهدار هم مشکل ندارد، استحباب دارد مأموم بالاتر از امام نباشد و مساوی باشد اما روایت در این باره:

1- کلینی عن ابن ادریس، عن محمدبن احمدبن یحیی، عمروبن سعید، مصدّق از عمّار این سه تای اواخر فطحی است ولی توثیق دارند عن ابی عبدالله(ع) سألته عن الرجل، یصلی بقوم و هم فی موضع اسفل من موضع الذی یصلّی بهم، مأمومین پایین تر از موضعی است که امام قرار دارد، قال ان کان الامام علی شبه الدکان اگر امام بالای بلندی شبیه دکان باشد، دکان را در فارسی مغازه می گویند که بلندتر از سطح زمین قرار دارد به خاطر ایمنی و حفظ از دزد و خطر است، او علی موضع ارفع من موضعهم، بالاتر دفعی را می گوید بالابودن بر دکان، بر ارفع من موضعهم، ندارد از باب خاص و عام هستند. لم یجز صلاتهم، نمازشان درست نیست، یجز به معنای وضع است نه تکلیف.

فان ارفع منهم، امام بالاتر است بقدر اصبع، به قدر یک انگشت( انگشت طولی یا عرضی) او اکثر او اقل، یک انگشت، بیشتر یا کمتر، اذا کان الارتفاع ببطن المسیل، در وادی سیل باشد ارتفاع این بطن مسیل در کافی است که اضبط از همه است، کوه نیست وادی است یک قدری شیب دار اشکال ندارد.

عبارت عمار این طوری است که یک شرط تمام نشده شرط دیگر گفته است اذا کان الارتفاع شرط بعدی و جواب هنوز نیامده است، شرط سوم را می گویند ان کان الارض مبسوطة، اگر زمینی پهنی است ارتفاع ندارد او کان فی موضع فیها ارتفاع، شرط چهارم، در این زمین پهن موضع ارتفاع و بلند شیب دار است. فقام الامام فی موضع المرتفع، امام بالای بلندی شیب دار است، و قام من خلفه اسفل منه، والارض مبسوطه، مأمومین قدری پایین تر است و زمین پهن است، الا انهم فی موضع منهدر در محل شیب دارند، قال: فرمود لابأس به، اشکال ندارد.

چهار شرط با یک جزاء است و عمار ریشه ی عجم دارد ضابط درست نیست، فان کان ارفع، فاء تفریع نباید باشد چون این فرع بر مطالب گذشته نیست، مطلب دیگری است.

فان قام الامام اسفل من موضع ممن یصلّی معه، اگر امام پایین تر از محل مأمومین باشد قال لابأس، اشکال ندارد. فرمود و ان کان الرجل فوق بیت او غیر ذلک دکّانا کان او غیره و کان الامام یصلّی علی ارض اسفل منه جاز للرجل ان یصلّی خلفه، اگر مأموم بالای خانه یا دکان و غیر باشد مأموم می تواند اقتداء کند و ان کان ارفع منه بشیء کثیر[2][2]، و لو اینکه مأموم خیلی بالاتر است، مثلا در مسجد اعظم از بغل شبستان پشت بام پنجره باز می کردند نماز می خواندند. نه مثل برجهای سی طبقه، گرچه عبارت حدیث صادق است ولی وحدت حرف اول را می زند که شرط است، ما وحدت محل را شرط می دانیم، عامه شنیدن صدا را کافی می داند.

اما بحث و بررسی عبارت حدیث عمار که یک شبر داشت و این کمله در نسخ معتبر نیامده است و بعضی نسخ ببطن مسیل که خواندیم، در بعضی نسخ دارد یقطع سبیلا یا یقطع مسیلا امام در محل سیل ایستاده یعنی در عرض مسیل که وادی بالاتر است، سیل گیر، نسخه ی بقطع سبیل دارد این نسخ سبیل، راه و هم مسیل وادی سیل هر دو زمین صاف است، به کوچه های پله دار و وادی سبیل و راه نمی گویند وادی سبیل راه صاف را می گویند.

نسخه دیگر بقدر شبر دارد که یک وجب باشد، این عبارت آخر در تهذیب است.

در روایت دوی باب 62 کلمه شبر داشت که خواندیم. قال ابوجعفر: صلّی قوم بینهم و بین الامام ما لایتخطی فلیس ذلک الامام بامام لهم، این امام امام آنها نیست. این راجع به فاصله است به تعبیر دیگر راجع به حایل هم است.

ایّ صف کان اهله یصلون بصلاة الامام و کان بینهم و بین الصف الذی یتقدمهم ما لایتخطی فلیس لهم ذلک بصلاة و ان کان شبراً واحداً، در یک نسخه و لکن شبر ثابت نیست.

بنابراین شبر را می گویند که به هیچ وجه ثابت نیست، و می گوید زمین منبسط باشد، طبق نقل کافی یک انگشت اشکال ندارد آیا انگشت طولا است یا عرضاً ما نمی دانیم، آن زمین انهداری باشد وقت نمی دانیم طول اصبع است یا عرض، به نظر قدر اصبع عرض را نمی گوید چون به چشم نمی آید طولا را می گوید آن هم در ارض شیب دار، نه انهدار در دامنه کوه که ارتفاعش زیاد است.

خلاصه:این حدیث ارتفاع در زمین منبسطرا جایزمی داند به شرطی که ارتفاع به قدر انگشت باشد یا از مأمومین پایین تر باشد، و قدر یک وجب ثابت نشد.

 



[1][1] وسائل باب 60 جماعت ح1

[2][2] وسائل باب 63 ح 1

   سه‌شنبه 1 اردیبهشت 1394




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما