صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 93-94

صلاة جلسه چهل


 

بسمه تعالی

صحبت این بود در صلات اخفاتیه مأمون نمی تواند قرائت را بخواند و روایاتی بود که منع می کرد از خواندن قرائت حمد و سوره و عده ای از روایات بود که جایز می دانست، جمع ادله به این است که حمل به کراهت شود.

ببینم دلالت خود این ها تمام است بر جواز یا نه، یک روایت را دیروز خواندیم که روایت 8 باب 31 جماعت بود لاینبغی داشت یعنی شایسته نیست، مستحب است نخواند، اما در قرآن ینبغی برای الزام به کار برده شده است. والشمس لاینبغی لها ان تدرک القمر، نباید شمس در مدار قمر حرکت کند و الزام و وجوب است، نه اینکه خوب نیست، این جنبه ی تکوینی است شاید در تشریع هم این طور باشد، خداوند به زمین و آسمان فرمود: ایتیانی طوعاً او کرهاً قالا طاعتینا طاعئین، ما با میل می آئیم، تمام موجودات با شعورند چون از علت با شعور باید معلول باشعور بیاید تا سنخیت بین علت و معلول باشد، لذا هرجا وجود است شعور و ادراک است و مثل عالم تکوین عالم تشریع هم دارند، لذا شمس در تشریع هم باید در مدار خود باشد پس این لاینبغی که روشن نیست در الزام به کار برده شده یا در جواز با روایاتی که صراحت در منع داشتند معارضه نمی تواند، اما روایت دوم که واضح تر جواز را بیان می کند.

1- باسناد شیخ طوسی عن احمد بن محمد بن سعید بن عُقبه عن احمد بن محمد بن یحی عن الحسن بن الحسین عن ابراهیم بن علی مرافقی و عمر بن ربیع بصری( اکثر این ها در رجال مجهولند) عن جعفر بن محمدالصادق(ع) سئل عن القرائت خلف الامام، پشت سر امام قرائت می شود؟ فقال: اذا کنت خلف الامام تولیه و تثق به فانه یجزیک قرائته، وقت اهل ولایت می دانی و اعتماد داری قرائتش برای تو کافی است.

یجزیک قرائته کمی ظهور در الزام دارد ولی دنبالش دارد ان احببت قراة فاقراء، اگر دوست داری بخوانی بخوان در نماز اخفاتی، فاذا جهر فانصت[1][12]، اگر نماز جهری است سکوت کن چون خدا فرموده فانصتوا لعلکم ترحمون، این روایت صراحت دارد بر جواز ولی سند ندارد و با روایات عدم جواز معارضه نمی تواند.

2- باسناد شیخ عن احمد بن محمد عیسی( معتبر است روایت) عن حسن بن علی بن یقطین عن اخیه عن ابیه فی حدیث، علی بن یقطین و پدر و برادرش همه ثقة است سألت ابالحسن(ع) عن الرکعتین اللتین یصمت فیهما الامام؟ ایقرا فیهما بالحمد، پرسیدم از امام کاظم از دو رکعتی که امام صامت است( صامت به معنای سکوت نیست بلکه امام در دو رکعت اول قرائت و رکعتین اخیرین تسبیح می خواند) یعنی قرائت نمی خواند نه اینکه ساکت باشد، این معناا را در وافی مرحوم فیض گفته است. گرچه در لغت به معنای سکوت است ولی با معنای سکوت درست نمی شود بلکه صامت دو رکعتی است که امام اخفات می خواند.

استاد: باید می گفت در دو رکعت نماز اخفاتی نه در دو رکعت که اخفات می خواند.

در این دو رکعت حمد خوانده شود، که بخواند امام یا مأموم بعد با جمله ی بعدی چکار کنیم که ایقرء فیهما بالحمد و هو امام یقتدی به، ضمیر یقرأ و هو هردو به امام برگردد یعنی امام قرائت کند درحالیکه امامی است مقتدا به، اگر ضمیر ایقرا به مأموم برگردد با جمله و هو یقتدی به نمی سازد ولی اگر ضمیر ایقرا به مأموم برگردد با ذیل حدیث می سازد: فان قرات فلا بأس و ان سکت فلا بأس[2][13]، اگر بخوانی اشکال ندارد و اگر ساکت بمانی هم اشکال ندارد، ضمیر قرات به مأموم بر می گردد چون ضمیر امام غایب بود که هو امام یقتدا به است، آقای خوئی ضمیر ایقرأ را به امام بر می گرداند.

به عبارت دیگر: عن الرکعتین اللتین یصمت فیهما الامام، سکوت ما نداریم که امام ساکت باشد و سکوت عن القرائت با معنا نمی سازد ایقرا ضمیر به امام بر می گردد و جواب را که امام می دهد به مأموم بر می گردد( ان قرات فلا بأس ان سکت فلا باس، احتمال دارد سکت یعنی تسبیح بخوانی یا حمد بخوانی در رکعت سوم و چهارم) پس یصمت اخفات است، پرسیدم از دو رکعت که امام اخفات می کند( حمد و سوره نمی خواند) در این دو رکعت مأموم حمد و سوره بخواند یا تسبیح بخواند، امام جواب داد مخیر است حمد بخواند یا تسبیح را. در این صورت به بحث ما مربوط نمی شود چون بحث ما در نماز اخفاتی است.

عبارت به هم ریخته است و با آن روایاتی که صراحتا می گفت قرائت نخواند معارضه نمی تواند.

3- باسناد شیخ طوسی عن عبید بن زراره عن ابی جعفر(ع) قال: کنت خلف امام فلا تقرانّ شیاءً فی اوّلتین و انصت لقرائته، در رکعت اول و دوم قرائت نخوانن و ساکت باشد و لاتقرانّ شیاءً فی الاخیرتین، در دوتای اخیر هم نخوان فان الله عز و جل یقول فاذا قرئ القرآن فاستمعوا و انصتوا لعلکم ترحمون، قرئی القران در فریضه جماعت را می گوید. بعد می فرماید فالاخیرتان تبعان للاولتین[3][14]، رکعت سوم و چهارم تابع دو رکعت اول است، سوم و چهارم نازل منزله اول و دوم است اگر در اخیرتین قرائت نیست چون در اولتین مأموم قرائت ندارد و در سوم و چهارم مأموم تسبیح بخواند و این عقیده را بعضی دارند.

اختلاف زیاد است و در نهایه شیخ تهافت زیاد است و محقق حلّی درنکت النهایة این تهافت را بیان کرده است. مختلف، سرائر، معتبر این مسأله را بیان کردند و روایاتی را نقل کردند که در کتب روائی نیست.

علماء اخیر مثل آقای بروجردی و مرحوم شاهرودی، احتیاط کردند و ما معتقد هستیم که روایات منع اظهر و صریح است و روایات جواز یا ضعف سند و یا ضعف دلالی که دارد با آن روایات مقابله نمی تواند و روایات منع مقدم است از باب اظهریت یا از باب ظاهر بر مبهم.

روایات جواز مثل علی مرافقی ضعف سند دارد و روایت علی بن یقطین ضعف دلالی داشت، اگر قرائت نکند ذکر بگوید یاسکوت کند، بعضی روایات دارد سکوت مال حمار است.

1- صدوق باسناده عن محمد بن بکر ازدی: عن الصادق(ع) انی اکره للمرء ان یصلی خلف الامام صلاة لایجهر فیها القرائة و یقوم کانه حمار، من کراهت دارم کسی پشت سر امام نماز بخواند در نماز اخفاتی بایستد مثل حمار، حمار سکوت می کند و صدا ندارد؟ ما این را نفهمیدیم مثل حمار است یعنی عقلش نمی رسد که مقابل خدا ایستاده، قلتُ جعلتُ فداک یصنع ماذا، پس چکار کند؟ فرمود سبّح[4][15]، تسبیح بگوید.

2- قرب الاسناد عن عبدالله بن حسن، بارها گفتیم که عبدالله حسن در سند قرب الاسناد است و ما او را ثقة نمی دانیم، گرچه مرحوم حاج نوری در خاتمه مستدرک خواسته او را توثیق کند، عن ابیه عن علی بن جعفر عن اخیه موسی بن جعفر(ع) سألته عن رجل یصلّی خلف امام یقتدی به فی الظهر و العصر، تصریح می کند ظهر و عصر را، یقراء؟ قال: لا، قرائت نخواند و لکن یسبح و یحمد ربّه و یصلّی علی نبیه[5][16]، این روایت هم صراحت دارد قرائت نخواند ولی سند ندارد و می گوید تسبیح و تحمید بگوید و صلوات بفرستد، در روایات است کلما ذکرت الله او النبی فهو من الصلاة، هر کجا ذکر خدا و پیامبر را بگوئی جزء از نماز است و روایات ما دارد انوارکم واحدة طابت و طهورت بعضها من بعض بنابر این اهلبیت مثل پیامبر ذکرشان ذکر خداست و در روایتی خواندیم که ذکرنا ذکرالله اینکه در این روایت اهلبیت را نگفته است شاید تقیه بوده است.

3- روایت مال سالم بن ابی خدیجه است که قبول است: اذا کنت امام قوم فعلیک ان تقرا فی الرکعتین الاولتین، وقتی امام می شوی در دو رکعت اول باید قرائت بخوانی و اما علی الذین خلفک آنهایی که پشت سر تو است بگویند سبحان الله و الحمدلله ولا اله الاالله و الله اکبر فاذا کانوا فی الرکعتین الاخیرتین[6][17]، وقت در دو رکعت آخری هستی امام تسبیح بخواند و مأمومین قرائت بخواند، پس در نماز اخفاتی مستحب است ذکر بگوید و نگفتن ذکر مکروه است.

هذا کله در نماز اخفاتی که نباید در دو رکعت اول قرائت بخواند و اگر تسبیح بگویند خوب است اما در نماز جهریه اگر صدا رانشنود چکار کند؟ و اگر می شنود و لو همهمه و خصوصیات حروف مشخص نیست جایز نیست قرائت بخواند.اگر نمی شنود صدای اما را چکار کند؟

عبارت عروة: ان سمع صوت الامام و لو همهمة وجب ترک القرائت، اگر صدای امام را می شنود و لو همهمة واجب است قرائت را نخواند بل الاحوط و الاولی الانصات، بلکه احوط و اولی این است انصات کند ولو یجوز انه یشتغل بالذکر، گرچه می تواند ذکر بگوید ولی بهتر این است گوش دهد آقای نراقی می فرماید: مشهور در طبقه سوم منع و در طبقه چهارم کراهت است. ایشان توضیح ندادند طبقه یعنی چه، ما یک عصر زمان معصومین تا غیبت صغرا و زمان غیبت صغرا و همزمان غیبت کبرا داریم و بعد همین طور حساب می شود، در رجال هر طبقه را سی سال حساب کردند، حسین بن سعید اهوازی مثلا طبقه هشتم از اصحاب امام رضا است طبقه ی بعدی را مثلا طبقه نهم می گویند، طبقات به حساب سی سال بین شاگرد و استاد است، گرچه این سی سال محاسبه درست نیست چون از علماء داریم که 90 ساله هستند به دو واسطه از صاحب جواهر از استاد شیخ انصاری نقل می کنند. اما طبقه اول و دوم را نراقی نگفته است و به هرحال در هر طبقه اختلاف فتاوا است. مرحوم سید هم نظرشان را ذکر کردیم.

 



 



[1][12] وسائل باب 31 جماعت ح 15

[2][13] وسائل باب 31 جماعت ح 13

[3][14] وسائل باب 31 جماعت ح 3

[4][15] وسائل باب 32 جماعت ح 1

[5][16] وسائل باب 32 جماعت ح 3

[6][17] وسائل باب 32 جماعت ح 6

   دوشنبه 7 اردیبهشت 1394




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما