صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 93-94

صلاة جلسه چهل و چهار


 

بسمه تعالی

دو نکته قبل از بحث استصحاب عرض کنیم:

1- اگر بعضی قرائت را نمی شنود نباید قرائت کند ولی یک روایتی دیدم که می گوید ملاک خود آیه است هر آیه ای که می شنود قرائت نکند اگر نمی شنود قرائت کند، مثلا اگر سه آیه را می شنود هر آیه حکم خودش را دارد، دلیل فتوای صاحب جواهر هم همین روایت بوده است.

1- روایت مرافقی، باسناد شیخ عن احمد بن محمد بن سعید بن عقبه عن احمد بن محمد بن یحیی حازمی سند معتبر نیست ولی مورد استدلال واقع می شود، سئل عن القرائت خلف الامام، قال: اذا کنت خلف الامام تولّیه و تثق به فانه یجزیک قرائته، سوال کرد از امام که پشت سر امام جماعت می شود قرائت خواند، امام فرمود: اگر امام را قبول داری و اهل ولایت می دانی قرائتش کافی است، و ان احببت قرئت فاقراء تخافت فیه فاذا جهر فانصت[1][13]، اگر دوست داشتی قرائت کنی آهسته بخوان و اگر امام بلند خواند تو گوش بده و انصات کن یک معنایش این است در نماز جهریه نخوان و معنای دیگرش این است نماز جهریه است ولی اگر صدای امام بلند است و می شنوی نخوان و هر آیه ای که نمی شنوی بخوان و فتوای صاحب جواهر طبق این حدیث تبعض بود.

استاد: و یک دلیل ما در معلقات ذکر کردیم که تعلیق حکم مشعر بر علیت است، وقتی می گویند در صلوات جهریه نخوان معلوم می شود علت حکم جهر است پس اگر علت حکم جهر است هر آیه حکم خودش را دارد اگر جهر است نخواند و اگر نمی شنود بخواند، البتة این یک اشعاری است نکته دوم مرحوم سید و خیلی ها می گویند آنجایی که مأموم جایز است قرائت کند احتیاط آن است که به قصد قرائت مطلقه بخواند نه به قصد جزئیت، مثلا قرآن می خواند.

جزئیت یک بحث مشکل نیست، در اذان و اقامه خیلی ها می گویند شهادت ثالثة را به قصد جزئیت نخواند، ما می گوییم جزئیت یعنی چه، همینکه می گوید بخوان، این جزئیت است، ما در احتجاج طبرسی و جاهای دیگر( بحار) لااقل یک روایت مرسله ای است که مورد نقل عده ای از بزرگان است، روایت این است: اذا شهدتم برسالتی فاشهدو بامرة علی، هرگاه شهادت به رسالت من دادید شهادت به امارت علی بدهید و یکی از موارد اذان و اقامه است شهادت بدهید پس جزء اذان و اقامه می شود.

پس اگر صدایی می شنود مأموم نمی داند صدای امام است یا غیرامام( در مسأله 5) عبارت عروة: اذا شک فی صوت امام او عدمه الاحوط الترک الاقوا الجواز، اگر شک کند اینکه صدای امام را می شنوند یا نه احتیاط این است ترک کند و اقوا این است که جایز است.

استاد: 1- عرض کردیم از باب برائت مانعیت قرائت خودش جاری است.

2-استصحاب جاری می شود؟ یکی اینکه قبل از شروع صوت امام نبود حالا که شروع کرده شک می کند صدای امام است یا نه استصحاب می کند عدم تحقق صوت امام را در این قرائت.

استاد: این نمی شود چون قضیه متیقنه کلی است قبل از شروع صوتی نبود و این قضیه مشکوکه جزئی است یعنی این صوت صوت امام نیست این اصل مثبت می شود.

استصحاب دو رکن دارد: 1- قضیه متیقنه 2- قضیه مشکوکه، قبلا صوتی نبود تا صوت امام باشد پس در صورت شک آن کلی را روی جزئی می آوریم که این صوت صوت امام نیست تطبیق کلی بر جزئی و مثبت است.

طوری دیگر استصحاب می شود جاری کرد؟ یعنی من مأموم قبلا سامع صوت امام نبودم( قبل از اینکه تکبیر بگوید و قرائت شروع کند) قبلا شنونده صوت امام نبوده الآن که شک می کنم کماکان، سامع صوت امام نبودم موضوع دلیل بود که می گفت اگر صوت امام را نمی شنود قرائت کند این موضوع را استصحاب کند که الآن کماکان.

اینجا دو اشکال در ذهن است:

1- مثبت است برای اینکه قضیه متیقنه با قضیه مشکوکه توافق ندارند، قضیه متیقنه قضیه سالبه محصله است که موضوع نیست و قضیه مشکوکه سالبه معدوله است که موضوع دارد، شما می گویید من قبلا سامع صوت امام نبودم چون اصلا امامت نبود با اینکه قرائت نبود یا وارد نماز نبود الآن می گویید این صوت است و این صوت صوت امام نیست، قضیه مشکوکه موجبه است، قبلا مثال قرشی را ذکر کردیم: وقتی متولد نشده بود قرشی و سید نبود الآن که متولد شده سید نباشد، اصل عدم ازلی است موضوع نبود و الآن موضوع است اگر به ماهیت اشاره کنید درست است ماهیت و مفهوم بود و ماهیت و مفهوم تحقق ندارد، قضیه مشکوکه این است که این قرشی است، ما در اصل عدم ازلی استصحاب را جاری نمی دانیم ولی آقای نائنی- خوئی و تلامذایشان جاری می دانند و می گویند ماهیت وجود ندارد عدم محض است ولی باعتبار عرفیت عرفیت دارد یک چیزی است مثل ماهیت عنقاء که بحث می شود، ولی اینجا بحث عرفی نیست، ما می گوییم این دو قضیه باید یکی باشد که نیست و الا شما عدالت زید را استصحاب کنید که ترتیب اثر بدهید به عدالت عمرو این نمی شود.

اشکال دوم از ادله چه می فهمیم اینکه سامعیت من موضوع است یا مسموعیت امام موضوع است؟ اذا یُسمع صوت امام می خوانی یا اذا لم تسمع شمای مأموم صوت امام را؟ موضوع حکم کدام این دوتا است؟ در او( مسموعیت صوت امام) قبلا نبود الآن درحال شک هم نیست. یعنی استصحاب عدم مسموعیت را جاری کنیم، باز هم عدم ازلی است استصحاب جاری نمی شود.

مسأله 6: امام وقتی قرائت می خواند مأموم طمأنینه داشته باشد یا نه؟ بعضی محشین عروة اصرار دارند وقتی امام قرائت می خواند طمأنینه داشته باشد، بعضی به طور قاطع می گویند قاری باید طمأنینه داشته باشد مال مأموم نیست و دلیل طمأنینه اجماع است و قدر متیقن اجماع قاری را شامل می شود.

یا دلیل لفظی داریم بر طمأنینه امام. دلیل در اقامه است که ولیتمکن کما تمکّن فی الصلاة باید آرام سرجایش بایستد همانطور که در نماز ثابت و آرام است، نماز را مفروغ عنه گرفته منتهی در اقامه دلیل داریم مستحب است و در نماز واجب است بازهم غیر قاری را شامل نمی شود.

مرحوم شاهرودی دارند: لاینبغی ترک الاحتیاط، احتیاط استحبابی کردند و نظرشان گرچه این است دلیل قاری را می گیرد چون امام ضامن قرائت مأموم است و داشتیم جُعل الیه، از طرف خودش است چون ضامن است از طرف خود و مأموم می خواند، پس مأموم طمأنینه داشته باشد چون امام از طرف مأموم می خواند اطلاق تنزیل است همانطور که در آیه مباهله هرچه که برای پیامبر ثابت است برای حضرت امیر است الا ما خرج بالدلیل اینجا هم اطلاق تنزیل است هرچه برای امام است برای مأموم هم است.

آقای بروجردی احتیاط واجب می کند که مأموم طمأنینه داشته باشد ایشان می گویند اگر امام زود سر از رکوع برداشت مأموم هم زود سر از رکوع بردارد تا موقع طمأنینه امام طمأنینه داشته باشد.

فقط یک نفر فتوا بر وجوب دادند و آن سید ابوالحسن رفیعی قزوینی است که استاد منظومه امام خمینی بوده است.

استاد: حق با مشهور است چون نه اجماع داریم نه دلیل لفظی که شاملش شود، پس طمأنینه واجب نیست.

یک مطلب دیگر است که اگر مأموم نباید قرائت کند و قرائت کرد حرمت تکلیفی است که فقط گناه کرده است یا حرمت وضعی است و نماز باطل؟ قدر متیقن از دلیل لاتقرء حرمت تکلیفی است نه حرمت وضعی چون امام که به جای مأموم می خواند جزء نماز هم که نیست. اگر جزء باشد جزئیت استحبابی است در موارد جواز.

فرق دارد با مورد لاتصل فی و بر ما لایؤکل لحمه، اینجا استفاده مانعیت می شود و در قرائت نکردن تصریح نیست و در احکام افعال نماز می خوانیم تا تصریح به حرمت وضعی نباشد حرمت تکلیفی است و روابط انسانهاست و احترام امام و مأموم است.

مسأله بعدی بحث افعال است که مأموم نباید جلوتر از امام نباید رکوع و سجود رود عبارت عروة:(مسأله هفتم) لایجوز التقدم فی الافعال، در افعال صلاتی مأموم نباید جلوتر از امام باشد بلکه یجب المتابعة، واجب است که متابعت کند از امام، منتهی متابعت را معنا می کنند یا مقارنت یا تأخر. یا مقارن امام باشد یا متأخر کم باشد نه تأخر زیاد و فاحش که متابعت به هم بخورد.

اینکه تقدم ممنوع است برای اینکه مفهوم مقتضای اقتداء به امام است یعنی مأموم دنبال امام است، حتی بعضی عامه مثل مالک و شافعی که می گفتند مأموم جلو از امام بایستد جایز است در افعال متابعت را واجب می دانستند، پس مقتضای مفهوم اقتداء و ائتمام متابعت است به علاوة یک روایتی را عامه از پیامبران نقل کردند که: اما یخشی الذی یرفع راسه قبل الامام و هو ساجد ان یقبله الله حماراً، نمی ترسد آنکه قبل از امام سر از سجده بر می دارد خدا او را به صورت حمار در بیاورد، یعنی دلش دل حمار می شود.

و شیعه هم روایت دارد در مورد عدم التفات به نماز که اگر کسی هواسش به نماز نباشد یقلب الله وجهه وجه حمار، لابد وجهه وجودی او را وجه حمار قرار می دهد که چیزی نمی فهمد.

در شیعه روایت در باره کسی که تقدم را رعایت نکند دارد:

1- در مجالس شیخ باسناد تقدم فی اصباغ الوضوء( اصباغ وضوء یک باب دارد) سندش معتبر نیست عن ابی سعید خدری ابو سعید مورد عنایت است که قبرش نزدیک قبر عثمان بن مظعون است عن رسول الله(ص) قال اذا قمتم الی الصلاة فاعدلوا صفوفکم، وقتی برای نماز بلند می شوید صفها را منظم کنید فاقیموا ها و صفوا الفُرج عامه صفوا الخلل دارد، و اذا قال امامکم الله اکبر فقولوا الله اکبر، وقتی امام الله اکبر می گوید شما نیز الله اکبر بگویید زمانیکه سمع الله لمن حمده می گوید فقولوا الله ربنّا ولک الحمد[2][14]، همه جا تعبیر با فاء است و این متابعت امام را می رساند و این سند ندارد.

2- قال رسوالله(ص)( سند معتبر است) یا ایهاالناس اقیموا صفوفکم و امسحوا مناکبکم، صف ها را منظم کنید شانه ها را بهم بچسبانید لئلّا یکون فیکم خلل، فاصله بین شما نباشد و لاتخالفوا فیخالف الله فی قلوبکم با هم اختلاف نکنید چون قلب هایتان را خداوند باهم مخالف می کند الا وانی اری کم من خلفی[3][15]، من از پشت سر شما را می بینم، پس مواظب باشید فاصله بین صفوف نباشد.

روایت دیگر دارد: انی اراکم من خلفی کما راکم من بین یدیّ، شما را از پشت سر می بینم همانطور که جلوم را می بینم.

 

 



[1][13] وسائل باب 33 جماعت ح 5

[2][14] وسائل باب 7 جماعت ح 6

[3][15] وسائل باب 7 جماعت ح 2

   دوشنبه 7 اردیبهشت 1394




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما