صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 93-94

صلاة جلسه هشتاد




بسمه تعالی

صحبت این بود که خبر ثقة واحد اثبات می کند عدالت شخصی را و آیة نباء هم که مورد استدلال قرار گرفته برای قبولی خبر ثقة راجع به موضوع است. قضیه خبر ولید راجع به ارتداد آن قبیله، دلیلی نداریم که نفی کند حجیت خبر ثقة را الا اجماع متخذ از مسأله ی در باب قضاء است، خوب آنجا نص خاص است که خبر عدلین باشد. باب ترافع است خصوصیتی دارد و روایتی هم روایت مسعدة بن صدقه است که اگر خودش اثبات شود داشت والاشیاء کلها علی هذا حتی یتبین له غیره او تقوم به البینة، بینة را همان بینة اصطلاحی گرفتند گفتند در موضوعات باید دو شاهد باشد، و این روایت دو احتمال دارد یکی اینکه راجع به باب قضاء است و دیگر اینکه بینه احتمال دارد به معنا وضوح شرعی باشد بنابراین همانطور که آیة نباء در موضوع وارد شده و عقلائی هم است که خبر ثقة حجت باشد. بنابراین عدالت شخص با قول ثقة اثبات می شود.

یک بحثی است و آن اینکه اگر دو شاهد عادل عدالت زید را تأیید کرد و یک عادل گفت عادل نیست حکمش چیست؟ اگر دو عادل باهم متعارض باشد تعارض است و اگر دو عادل راجع به عدالت زید شهادت داد و دو عادل نفی کرد عدالت را بازهم متعارض است اما اگر دو عادل می گوید عادل است و یک عادل می گوید نیست بعضی می گویند قول دو عادل مرجح و مقدم است به خاطر کثرت عددی. در باب قضاء روایت داریم هر طرف بیشتر است مقدم است اما در باب احکام این طور نیست، اگر دو روایت داریم یک مطلبی می گوید و یک روایت مطلب دیگری می گوید باهم متعارض است کثرت عددی مرجح نیست( که یکی با یکی متعارض دومی مرجح است و اثبات می کنند) بنابراین تعارض بین دوتا و یکی ثابت است. در باب قضاء روایت است که کثرت عددی لحاظ شده است و اگر نه اگر یک طرف دو عادل و طرف دیگر یک عادل است معارضند.

خبر ثقة واحد حجت و آن دو هم حجت است، نمی توانیم بگوییم یکی از آن دو با این یکی جنگ می کند و یکی اضافه مطلب را اثبات می کند. بلکه در آن واحد آن دو با این یکی تعارض می کند و تساقط می کند اگر در باب قضاء ترجیح با اکثر است نص داریم .

اما لازم نیست اثبات عدالت با عدلین باشد گاهی با اطمینان است. افراد متعدی می آیند و می گویند که فلانی عادل است عدالت اثبات می شود. به منزله علم عرفی است و در روایات ما علم وجدانی فقط نیست بلکه علم عرفی را معتبر می داند، اطمینان و وثوق معتبر است نه علم فلسفی.

چنانچه یک عده ای اقتداء کردند به این، چنانچه آدمهای بی حسابی نیستند همانطور اقتداء کنند اطمینان آور است. مرحوم سید دوتا شرط کرده اینجا که با اقتداء افراد اطمینان می کنیم فلان شخص عادل است.

1- یک شرط این است که اینها اهل معرفت باشند مسأله بلد باشند.

2- زود باور نباشند که زود وثوق پیدا می کنند، اگر با این دو شرط اطمینان حاصل شود حجت است. قطاع نباشد و زود باور نباشد کافی است و اینکه اهل معرفت باشد لازم نیست. مثلا درجاهای زیارتگاهی امام جماعت منصوب است نه اینکه افراد انتخاب کرده باشد اطمینان کافی نیست، اما اگر مردم انتخاب کردند وثوق آور است و کافی است. بله اگر مسئول که نصب می کند مطمئن باشد نصبش وثوق آور است.

مسأله 16: اگر کسی خودش را عادل نمی داند احتیاط مستحبی این است پیش نماز نشود گرچه اقوا جواز است. و دلیل مسأله چیست برای عدم جواز؟

1- ابن ادریس در آخر سرائر( مستطرفات سرائر) به عنوان مستطرفات روایاتی را از کتاب های قدیمی آورده است. از جمله از کتاب سیاری که با موسی بن جعفر(ع) و امام رضاء(ع) رابطه داشته روایتی را نقل کرده است: من کتاب ابی عبدالله سیّاری صاحب موسی والرضاء احمد بن محمد بن سیّار. ضعیف و فاسدالمذهب گفته اند در رجال، و دلیل فساد مذهبش چیست بیان نشده است، کثیرالمراسل و مدفوع الروایة است، روایتش قبول نیست. و تفسیر منسوب به امام حسن عسکری را اینها نقل می کنند. می گوید خدمتت ابو جعفر ثانی عرض کردم: قوم من مولیک یجتمعون فیحضرالصلاة، گروهی از دوستان شما وقت نماز جمع می شوند فیقدّم بعضهم( نسخه بدل فیتقدم دارد) یتقدم درست است بعضی جلو می افتد، اگر یُقدّم باشد ضمیر به قوم بر می گردد و ضمیر یحضر هم به قوم بر می گردد اگر یتقدم باشد ضمیر به امام جماعت برمی گردد. قال: ان کان الذی یؤمهم لیس بینه و بین الله طلبة فلیفعل[1]، اگر امام جماعت بین خود و خدا بدهی ندار امام جماعت شود.

استاد: همه انبیاء و اولیا بدهکار خدا است. حضرت پیامبر فرموده است شیبتنی سورة هود سیدنا الاستاد امام می فرمود این آیه فاستقم و من تاب معک است که پیامبر را پیدا کرده است.

حاج آقا حسن قمی مرجع بزرگ بود که معاصر آقای بروجردی بود و اگر ایشان بود نوبت به آقای بروجردی نمی رسید ایشان به آقای میلانی گفته بود بیا بریم حرم من دعاء می کنم آمین بگو و دعاء کرد اگر مرجعیتم به ضرر دینم است جانم را بگیر و فوت کرده ایشان می گوید آدم خیلی نفهم باشد که باور کند از خدا بدهکار نیست مگر اینکه بگوییم تازه توبه کرده باشد و توبه آن است که اگر به آن شرایط برگردم گناه نمی کنم این توبه است و الا توبه نیست. پس اگر خودش را عادل نمی داند امام نباید شود و ثانیا این روایت هیچ مورد ندارد برای اینکه کسی نیست که خودش را بدهکار خدا نداند.

دلیل دوم اینکه جماعت احکامی دارد و رکن دارد امام و مأموم به هم مراجعه می کنند در شکوک اگر این خودش را امام نمی داند دیگران را اغوا کرده است و سبب شده دیگران اغواء به جعل شوند و ایقاع غیر در هلکة است، اگر خودش را عادل نمی داند پیش نماز نشود دروغ است، اگر طوریه باشد هم حرام است مگر در شرایط اضطراری و مأمومین رکن اضافه کرده است و یا قرائت نخوانده است، این اغواء به جهل است.

جواب: این امام یکی از معدّات قضیه است و الا بقیه کار مربوط به اعتقاد مأمومین می باشد. و این جلو ایستاده آنها می توانستند اقتداء نکنند، حالا یک قرائنی پیدا کردند عادل است اقتداء کردند و اقتداء مربوط اعتقاد باطنی خودشان است، البته این هم یکی از معدات است.

جهت سوم: کسی خودش را عادل نمی داند پیش نماز شود دروغ عملی است و دروغ عملی مثل دروغ لفظی حرام است ولی ما دلیلی بر حرمت دروغ عملی نداریم زیرا اگر حرام باشد پس فقیر که لباس نو می پوشد حرام باشد چون دروغ عملی است و یا اگر پول دار لباس کهنه بپوشد حرام باشد امام حرام نیست. پس دلیل بر بطلان پیدا نکردیم باید بحث شود که جماعت امر توصلی و امر عرفی است به هر قصدی محقق می شود و قصد قربت معتبر نیست و اگر قصد کند ثواب می دهند. گرچه خودش را عادل نمی داند ولی صدق جماعت می کند و اگر شک کند بر اشتراط عدالت اصل عدم اشتراط است، برای اینکه دلیلی پیدا نشد اگر کسی خودش را عادل نمی داند جماعت باطل باشد و روایاتی هم داریم اگر نماز را اشتباه خوانده لازم نیست به مأمومین اعلام کند یا اگر قصد نماز نداشته لازم نیست به مأمومین بگوید و نمز آنان درست است.

1- فی رجل یصلّی بالقوم ثم یعلم انّه صلی بهم الی غیرالقبلة، قال لیس علیهم اعادة الشئ

2- نماز مأموم درست است نماز امام درست نیست یعیدو لایعیدون[2]

3- رجل دخل مع قوم فی صلاتهم و هولا ینوی صلاةً

اصلا نیت نماز نداشته است، و احدث امامهم، امام محدث شد و اخذ من ید ذلک الرجل و قدمه، دستش را گرفت جلو انداخت فصلّی نماز خواند بدون نیت اتجزئهم صلاتهم بصلاته، آیا نماز که با این خوانده مجزی است یا نه؟

قال: لاینبغی للرجل ان یدخل مع قوم صلاتهم و هولا ینویها صلاةً

البته کار خوبی نکرده است که نیت نماز نکرده است. بله ینبغی له ان ینویها خوب بود نیت نماز می کرد و ان کان قد صلّی و لو قبلا نماز خوانده است و این نماز دیگری حساب می شود و قد تجزء عن القوم صلاتهم و ان لم ینوها[3]، و لو نیت نماز نکرده نماز مأمومین کافی است. روایات دیگر هم بود که پیش نماز کافر بوده است ولی نماز مأمومین درست است. از این روایت ها استفاده می شود که اگر نماز امام باطل باشد نماز مأمومین درست است و اینجا امام که خود را عادل نمی داند جماعت باطل است نه اصل نماز امام بلکه به طریق اولی نمازش درست است، قبلا در صحیحه عبدالله بن ابی یعفور خواندیم که معرفت شما داشته باشید شهادتش قبول است. ان تعرفه باستروالعفاف، شما به ستر و عفاف بشناسید شهادتش قبول است نه اینکه خودش عادل باشد.

اما راجع به آداب بحث کنیم و یکی از آداب این است امام راتب مقدم است بر دیگران اگر کسی افضل از امام است خود امام خوب است دعوت کند از آن که بیاید. صاحب منزل هم مقدم است و لو مهمان افضل باشد، بعد سید دارد: سید مقدم است، و الها شما اولی، اگر امام جماعت ها اختلاف کردند که شما جلوتر هستید و سیدنا الاستاد این را می گفتند مثل شیخ انصاری و سید میر شریف مازندارانی به هم دیگر می گفتند تو مقدمی در مرجعیت. ولی اختلاف ائمه جماعت این است که هرکسی خودش را مقدم می داند. باب 25-26-23- روایات آمده است.



[1] وسائل باب 11 جماعت ح 12

[2] وسائل باب 38 جماعت ح 1-2

[3] وسائل باب 39 جماعت ح 1

   یک‌شنبه 13 اردیبهشت 1394




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما