صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 94-95

صلاة جلسه هشتم


بسمه تعالی

دو تا شبهه ای که مرحوم آقای بروجردی راجع به روایات من ادرک داشتند برای بعضی آقایان قدری مبهم بود مجددا مختصر توضیحی عرض کنم:

یک شبهه این بود که نماز امر تدریجی است و منطبق بر زمان هر ذره ای از نماز در ذره ای از آنات زمان قرار می گیرد، یک حرکتی که از اینجا تا ده قدم جلوتر انجام می شود هر ذره ای از حرکت منطبق بر ذره ای از آنات زمان است بنابراین هر مقداری که از این حرکت از این امر تدریجی از این نماز در وقت باشد این وقت باقی است این که بگوییم اقل از رکعت دیگر معنا ندارد، اقل از رکعت که هیچی اگر سلام نماز هم در وقت واقع شود نماز در وقت واقع شده است. وقتی که می گوییم نماز در وقت همه ی نماز را که نمی گوییم، همه ی نماز امکان ندارد در یک وقت واقع شود همه ی نماز منقسم می شود به اجزائی بلکه اجزاء .... هر جزئی هم در یک آنی از این آنات است مادامی که یک جزء ولو بسیار کمش مانده ولی در وقت است و در ذره ای از آنات است این نماز در وقت است پس تفصیل بین اقل رکعت یا اکثر یک رکعت این ربطی ندارد. اینها را جواب دادیم که وقتی یک مجموعه ی اعتباری را می گویند باید بین الحدین زمان قرار بگیرد از ظهر تا غروب این نماز تا غروب باید خوانده شود این معنایش این است که مجموعه ی اعمال باید در این بین الحدین قرار بگیرد بنابراین حتی اگر سلام نماز هم خارج از وقت باشد مجموعه ی اعمال در وقت نشده است. برخلاف فرمایش آقای بروجردی که می فرمایند حتی اگر یک سلام هم در وقت باشد کافی است می گوییم حتی اگر یک سلام فقط خارج وقت باشد مشکل هست. حالا در روایات لطف کردند و تفصیل بین اقل از یک رکعت و اکثر از یک رکعت قرار دادند این لطف الهی است که از طریق اهل بیت به ما رسیده.

شبهه دوم که ایشان داشتند فرمودند سراغ روایات هم که می رویم دارد من ادرک رکعة من الصلاة فقد ادرک الصلاة، نه من ادرک رکعة من الوقت فقد ادرک الوقت، بنابراین این توسعه در وقت نیست اگر بود من ادرک رکعة من الوقت فقد ادرک الوقت این توسعه در زمان بود آن وقت آن روایاتی که می گفت اگر در وقت واقع شود قبول است توسعه ی آن است. تحکیما توسعه می دهد که اگر همه در وقت نبود یک رکعت باشد کافی است اما روایات راجب توسعه وقت نیست راجب توسعه صلاة است من ادرک رکعة من الصلاة فقد ادرک الصلاة این وقت ندارد شاید مسئله ی دیگر غیر از وقت است مثلا جماعت اگر یک رکعت به جماعت رسیدی انگار همه ی جماعت را درک کردی. این فرمایش هم به نظر ما شبهه داشت عرض کردیم وقتی می گوید من ادرک رکعة من الوقت این که می گوید راجع به جماعت و چیزهای دیگر است، من ادرک رکعة من الصلاة معنا ندارد باید بگویند من ادرک رکعة من الجماعة پس وقت را می گوید فهم همه ی فقها هم در طول تاریخ وقت بوده اگر می گوید من ادرک رکعة من الصلاة یعنی من حیث الوقت آن وقت فرق نمی کند چه بگویند من ادرک رکعة من الوقت فقد ادرک الوقت یا بگویند من ادرک رکعة من الصلاة من حیث الوقت فقد ادرک الوقت یا فقد ادرک الصلاة بنابراین اگر هم عبارت وقت ندارد .... عرفی این را می گوید حیث الوقت بنابراین همان توسعه ی وقت را می گوید، این دو شبهه ای بود که مختصر تکرار کردم.

مسئله ی بعدی که مسئله ی سومی است که مرحوم سید عنوان کردند شک در بقاء وقت است. مسئله این بود که اگر وقت باقی است ولو به مقدار یک رکعت این وقت باقی است و نماز در وقت است. جایی شک می کنیم که وقت باقی است یا نه، هم در مورد اصل نماز جاری است هم در مورد یک رکعت، اگر شک بکنیم که وقت باقی است یا نه مرحوم سید می گویند حکم می شود به بقاء وقت تعبیر ایشان این است، اذا شک فی بقاء الوقت و عدمه یلحقه حکم البقاء اگر شک بکند که وقت باقی است یا نه حکم بقاء را دارد، حکم بقاء را دارد از هر نظر یعنی ادا نیتی که ادا است روایاتی که تفصیل به یک رکعت یا بیشتر می داد این ها هم جزء وقت حساب می شود در مورد شک استصحاب می کنیم دلیل ایشان هم این است که استصحاب قاعده ی اشتغال چون اگر وقت گذشته باشد تکلیف اداء دیگر ندارد، قضاء هم تابع فوت است اگر یقین داشت که فوت شده و انجام نداده باید بعدا انجام دهد و قضاء کند و لازم نیست فورا انجام دهد هر موقع خواست انجام دهد فقط تسامح نشود. در این جا هم استصحاب دارد و هم قاعده اشتغال استصحاب برای این است که نمی دانیم وقت باقی است یا نه استصحاب می کنیم بقاء وقت اشتغال هم برای اینکه ما ذمه مان مشمول به نماز بوده ادا هم که نکردیم اشتغال یقنی برائت یقینی می خواهد پس باید نماز را انجام داد. اشتغال مشکلی نیست، اشتغال یقینی برائت یقینی می خواهد بنابراین در وقت که مسلما بودیم اول وقت تکلیف داشتیم حالا نمی دانیم تکلیف ساقط شد یا نه می گوییم تکلیف باقی است و قاعده اشتغال جاری است.

 در مورد استصحاب اولا ببینیم استصحاب چطور است بیشتر دقت شود. در استصحاب یک وقت استصحاب بقاء تکلیف می کنید این هم مثل اشتغال مشکلی ندارد می گوییم قبلا ذمه ی ما مشغول بوده به این تکلیف نمی دانیم از ذمه ی ما ساقط شده یا نه استصحاب به بقاء تکلیف در ذمه این مشکلی ندارد البته یک بحثی است که اشتغال مقدم است یا استصحاب این را قبلا مکرر عرض کردیم، اگر واقع را در نظر بگیریم استصحاب مقدم است برای این که استصحاب محرز است واقع را نشان می دهد اما اگر تکلیف بالفعل را در نظر بگیریم و به واقع کار نداشته باشیم اشتغال مقدم است برای اینکه اشتغال یک رکن دارد استصحاب دو رکن دارد. دو رکن استصحاب چیست یکی شک لاحق یکی یقین سابق. یک رکن اشتغال چیست فقط شک الان لذا به محض اینکه رکن استصحاب می آید تکلیف روشن می شود دیگر نیاز به آن رکنش نیست کاری به یقین سابقش نداریم بالاخره ذمه مشغول است اشتغال یقینی برائت یقینی می خواهد حالا این مسئله دیگری است که اشتغال مقدم است یا استصحاب در محل خودش در اصول هم حتما ملاحظه کردید نظرات هم در این جهت مختلف است ولی بالاخره استصحاب اگر منظورتً استصحاب بقاء تکلیف است مشکلی ندارد قبلا ذمه ی مشغول بود نمی دانیم ادا شد یا نه استصحاب بقاء ذمه استصحاب بقاء تکلیف اینها مشکلی ندارد. اما اگر استصحاب کنید بقاء وقت را که ظاهر سید این بود قبلا وقت بود حالا نمی دانیم از وقت بیرون رفتیم یا نرفتیم استصحاب کنیم بقاء وقت را بگوییم قبلا وقت بود الان هم وقت هست.این استصحاب مشکلی ندارد به نظر شما؟

این ظاهرا یک مشکل دارد که مشکل اثبات است مثبت بودن است. شما می گویید وقت باقی نیست یا هست شک دارید، استصحاب است. مشکل ما این است که می گوییم این وقت باقی است نه استصحاب کلی، عینا مثل اینکه استصحاب کلی بقاء انسان می کنید می خواهید اثر وجود زید را بار بکنید مشکل شما این است که الان در این زمان هستید باید نماز بخوانید یا نه وقت باقی است یا نه، این زمان را می گوییم نه کلی زمان باقی است. شما استصحاب می کنید قبلا وقت بود حالا هم وقت هست نمی گویید این وقت هست می خواهید می خواهید مترتب کنید اثر این وقت را بر استصحاب کلی وقت این مثبت است. الاّ عن یقال که کسی هم که می گوید استصحاب بقاء وقت منظورش همان حکم است استصحاب بقاء تکلیف، به عهده ی من بود حالا شک می کنیم استصحاب می کنیم یا تکلیف به ذمه ام بود حالا شک می کنیم بقاء تکلیف را نه استصحاب بقاء وقت کلی بعد منطبق بکنیم بر این وقت، وجوب نماز، وجوب نماز ظهر.

مسئله ی بعد می فرمایند اگر در اثناء نماز عصر شک کرد که ظهر را خوانده یا نه. مرحوم سید اینگونه فرمودند، مسئله ی پنجم: لو شک اثناء العصر فی اتیان الظهر در اثناء نماز عصر شک می کند در انجام نماز ظهر ففی الوقت المختص بالعصر اگر وقت مختص به عصر است یعنی چهار رکعت مانده به آخر وقت شک این وقت برای عصر است و شک می کند که ظهر را به جا آورده یا نه عصر را هم که نخوانده بنا علی اتیانه، بنابراین بگذارد که ظهر را خوانده حالا برای عصر است و وقت ظهر گذشت، و فی الوقت المشترک عبارت مرحوم سید در وقت مشترک عدل الی الظهر بعد البناء علی عدم اتیانه، بنا براین می گذارد که نماز ظهر را انجام ندادم این وقت برای عصر است اول ظهر را انجام بدهد بعد عصر را انجام دهد این در مورد وقت مشترک است از باب استصحاب، استصحاب عدم اتیان ظهر و همینطور اشتغال ذمه به ظهر. در وقت مختص بنا می گذارد که ظهر را انجام داده و در وقت مشترک بنا می گذارد که ظهر را انجام نداده و ظهر را انجام دهد بعد عصر را این نظر مرحوم سید.

یک مسئله ای را اول بدانیم و آن اینکه اگر در اثناء نماز عصر یقین کرد که ظهر را نخوانده است اینجا اگر وقت باقی است عدل الی الظهر در همان وسط نماز عصر از جاهایی که عدول می شود در عنوان در عناوین مغییر ماهیت، ماهیت ظهر غیر ماهیت عصر است و نیتش باید مشخص و جدا باشد ولی اینجا بر حسب روایات پذیرفته شده و نیتش را از عصر بر می گرداند به ظهر و ذکر تمام می کند بعد عصر را جدا می خواند یعنی یک مقدارش به مقدار عصر بوده و تتمه اش به نیت ظهر بوده ولی شارع پذیرفت که تمامش به نیت ظهر باشد و جای ظهر را بگیرد با اینکه عرض کردم ظهر و عصر دو عنوان اند دو ماهیت اند که اگر کسی موقع نماز ظهر است عمدا نیت عصر بکند نمازش باطل است فرق دارد با نماز مسافر و حاضر، مثل ادا و قضا می ماند. آن مسئله روشن است و در روایات هم آمده از جمله در باب 63 از ابواب مواقیت دارد که اگر وسط نماز یقین کرد که نماز قبلی را نخوانده اینجا حتما باید عدول کند با اینکه نصفش به آن نیت بوده و نصف دیگر به این نیت مجموعا قبول شده شرعا.

یا در وقت مشترک بحث می کنیم یا در وقت مختص. در وقت مشترک که هم وقت نماز ظهر است و هم وقت نماز عصر وقت مشترک است دو ساعت داریم به غروب اینجا در نماز نیت عصر بوده و شک می کند که ظهر را خوانده یا نخوانده شک در وقت است استصحاب دارد قاعده اشتغال دارد می تواند بگوید وقت ظهر باقی است اگر وقت ظهر باقی شد در حقیقت مصداق همان روایات می شود. محکوم به اینکه ظهر را نخوانده وقتی ظهر را نخوانده از باب استصحاب می شود مصداق همان روایات 63 مواقیت یعنی کسی که ظهر را نخوانده باید از عصر عدول کند به ظهر وقت مشترک است ظهر را نمی داند خوانده یا نه به حکم استصحاب و اشتغال می گوید ظهر را نخواندم وقتی ظهر را به حکم استصحاب و اشتغال نخوانده مثل این است که یقینا نخوانده است اگر یقینا نخوانده بنابراین مصداق روایات 63 باب مواقیت می شود که باید عدول کند به نماز ظهر این در وقت مشترک معمولا می گویند مشکلی ندارد.

مرحوم سید دارند خیلی از بزرگان دیگر دارند ولی مصداق قاعده تجاوز گذشت از محل است وقت نماز ظهر قبل از عصر است نه وقت مختص و مشترک را نمی گویم محل نماز ظهر قبل از نماز عصر است این وارد نماز عصر شده و نیت نماز عصر کرده، نیت نماز عصر برای ظهر که نیست بعد از نماز ظهر است. پس به حسب ترتیب که حساب بکنیم وقتی وارد نماز عصر می شود تجاوز عن محل نماز ظهر مصداق قاعده تجاوز است. قبلا عرض کردیم که قاعده تجاوز لازم نیست که تجاوز از محل واقعی باشد تجاوز از محل بنائی این کافی است ما وارد نماز عصر شدیم یعنی بنایمان این بوده که نماز ظهر را خواندیم از محل نماز ظهر گذشت، در قاعده تجاوز خیلی حرف ها هست که انشاء بعضی هایش بعدا باید بیاید. یک مسئله ی دیگری را عرض می کنم تا فهم این مطلب روشن تر شود و آن مسئله این که اگر کسی از محل عرفی یک چیزی گذشت نه محل شرعی آقایان نوعا همه فرمودند ترتیب است و محل شرعی دخالت دارد در قاعده تجاوز، ترتیب محل شرعی یعنی مثلا وضوء قبل از نماز است در نماز شک می کند که وضوء گرفته یا نه، شرعا باید وضوء قبل از نماز باشد که اول جزء نماز با طهارت باشد این ترتیب شرعی است حالا اگر ترتیب شرعی نیست عرفی است از توالت بیرون آمده شک می کند که استنجاء کرده یا نه و از این قبیل، همیشه وقتی وضوء می گیرد دستش را با حوله خشک می کند بعد شروع می کند به نماز با حوله خشک کردن یعنی وضوء را قبلا گرفته با اینکه بین حوله خشک کردن و وضوء ترتیبی نیست شرعا ولی وقتی عادت کرده که خشک کردن دست با حوله بعد از وضوء هست برای اینکه به حسب روش این آدم محل این بعداز آن است لازم نیست حتما محل شرعی باشد حالا این بحثش بعدا باید بیاید ولی به نظر ما بعید نیست که تجاوز از محل عرفی را هم بگیرد بعضی از آقایان دیگر هم با ما موافق اند به نظر می آید ما یک جایی از معلقات عروة نوشتیم نمی دانم کجاست شاید در همین بحث خلل بیاید، قبلا در جلد سوم معلقات نوشتیم. آنجا داریم این بحث را به نظر مرحوم آقای آقا سید عبدالهادی شیرازی که در علمیت و تقوا لاکلام و لاشبهه ایشان هم همین نظر را دارد که محل عرفی هم کافی است.

به هرحال پس تجاوز به همین چیزهای معمولی هم صادق است محل عرفی اش دیگر خیلی قضیه را درست می کند و مصداق تجاوز را درست می کند در مسئله... هم همین، این الان نیت عصر کرده وسط نماز عصر است نمی داند نماز ظهر را خوانده یا نه خب ظهر قبل از عصر است از وقت ظهر گذشته وقت مشترک است منظور محل است محل ظهر قبل از عصر است، به نظر من اینجا قاعده تجاوز جاری است و عدول ندارد و نمازش هم درست است به علاوه یک اصل دیگری هم است غیر از قاعده تجاوز حالا ممکن است بگوییم ملاک قاعده تجاوز هم همین اصل است ولی معمولا اینطور نمی گویند خودش یک چیز مستقل است و آن اصل عدم غلفت است اگر من نماز ظهر را نخوانده شروع به نماز عصر بکنم این هیچ وجهی ندارد جز غفلت من و الّا نباید ظهر را نخوانده عصر را شروع بکنم. به نظر من هم با اصل عدم غفلت و هم با خود تجاوز که تا حدودی بوی عواره بودن می دهد نه فقط اصل باشد به نظر می رسد باید بگوییم که نیاز نیست به خواندن نماز ظهر یحکم به اینکه هو صلّ الظهر به این نمازی که نیت عصر کرده ادامه بدهد، عصرً درست است حالا احتیاط مسئله ی دیگری است که هر احتیاطی بخواهیم بکنیم. این در وقت مشترک.

اما در وقت مختص چهار رکعت داریم به آخر وقت به غروب و این در نماز عصر است و نمی داند ظهر را خوانده یا نخوانده این جا چه؟ اگر بگوییم که چهار رکعت آخر وقت وقت مختص عصر است که نماز ظهر در آن وقت کلا باطل است ولو خوانده باشد اگر این را بگوییم یقینا بعدالوقت است آن موقع وقت ظهر به هیچ وجه نیست اگر گفتیم که چهار رکعت مانده به غروب وقت نماز ظهر نیست وقت نماز عصر است به طور دقیق و اطلاقی و ذاتی به حیث اینکه اگر نماز عصر را هم خوانده باشد بازهم نمی تواند ظهر را بخواند آن برای عصر است اگر این را بگوییم یقینا وقت نماز ظهر گذشته مثل بعد از مغرب است شک می کند ظهر را خوانده یا نخوانده باید بگوید خواندم بعدالوقت است ولی اگر دراین وقت مختص قائل نشدیم که وقت نماز ظهر بالذات گذشته است بالعوارض گذشته یعنی اگر عصر را خوانده خب این دیگر وقت عصر نیست وقتی عصر را خوانده پس لزومی ندارد وقت را برای عصر بگذاریم پس وقت ظهر باقی است و ظهر را بخواند پس اگر شک کرد باید نماز ظهر را بخواند که تابع آن مبنا است که ما اوقات مختصه را اینطور معنا می کنیم که اول وقت برای ظهر و آخر وقت برای عصر فی جمیع الحالات و اطلاقا و ذاتا که به هیچ وجه این چهار رکعت مانده به غروب و به نماز دیگر شایستگی ندارد چه نماز عصر را خوانده باشد و چه نخوانده باشد این برای نماز عصر است بنابراین وقت نماز ظهر گذشته است و اینجا که شک می کند بعدالوقت است یحکم به اینکه نماز ظهر را خوانده است. ولی اگر گفتیم منظور از اینکه چهار رکعت آخر وقت برای عصر است یعنی لمن لم یصلی العصر اگر نماز عصر را نخوانده این برای عصر است ولی اگر نماز عصر را خوانده باشد این وقت برای عصر است معنا ندارد، نباید نماز دیگری مزاحم نماز عصر باشد ولی وقتی نماز عصر را خوانده است اینجا نماز ظهر را باید بخواند و وقت نماز ظهر باقی است.

منتهی من عرض کردم الان داخل نماز عصر است در وقت مختص به عصر شک می کند ظهر را خواندم یا نخواندم هم اصل عدم غفلت هم قاعده تجاوز به نظر من یحکم به اینکه ظهر را خوانده و همین عصر را ادامه می دهد.

 

 

   شنبه 28 آذر 1394




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما