صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 94-95

صلاة جلسه سی






بسمه تعالی
نکته اول اینکه گفتیم اصل عدم زیاده گرچه در بسیاری از شکوک پذیرفته نشده است ولی در بعضی از شکوک هم قبول شده است مثل شک بین چهار و پنج به هرحال صحبت شد. حالا صحبت این است که اصل عدم زیاده مثبت است برای اینکه با این می خواهید اثبات کنید صحت را یعنی مثلا شک می کنی بین سه و چهار این صحیح است ولی آن جایی که زائدش مبطل باشد مثل چهار و پنج شک می کند در زیاده شما با اصل عدم زیاده می خواهی آن زائد را نفی کنی و بگویید نماز درست است پس نفی پنج رکعتی می کنید برای اثبات چهار رکعتی پس می خواهید بگویید اصل اصل مثبت است.
به هرحال چیزی که الان در ذهن ما می آید ما نمی خواهیم با اصل عدم زیاده اثبات بقیه را کنیم، آن با خود ادله اش درست است ما می خواهیم مبطل را برداریم یعنی رکعت زائد را برمی داریم بنابراین به نظر شبهه اثبات درست نباشد.
نکته دگیر اینکه بعضی ها گفتند که مرحوم نراقی اثرات الاقل را پذیرفته بنابر اقل بگذارید می گوید اینکه ادله ما بنابر اکثر گذاشته در روایت عمار و در روایات دیگر که خواندیم اینها فیما امکن است نه همه جا بنابر اکثر باشد بنابراین ایشان اصالت را بنابر اقل گذاشته است، طبق نظر عامه و طبق استصحاب، سابقا هم صحبت کردیم گفتیم دلیل روشنی بر نفی این نداریم در آن جاهایی دلیل داریم که بنابر اکثر نتیجه می دهد که نماز را درست کند، به هرحال ایشان بنابر اقل را قبول کرده است.
مطلب بعد اینکه در شکوک مرکبه یا گاهی گفته می شود ملفقه گاهی شک مبطل از آن در می آید مثلا شک داریم بین دو و سه و پنج اینکه سید عنوان کرد یا شک داریم بین سه و چهار و پنج که این را هم سید در عروه عنوان کرد، شکوک مرکبه را دو مثال زد یکی دو و چهار و پنج یکی هم سه و چهار و پنج، صحت این هم مبتنی است برهمان اصل عدم زیاده، یک شبهه این است که وقتی شک داریم بین دو و چهار و پنج پس در حقیقت شک بین دو و پنج داریم، پس از شک بین اثنینی هم در می آید که آیا دو رکعت خواندم یا پنج رکعت قبلا گفتیم جزو شکوک مبطله است، یکی از شکوک مبطله که قبلا خواندیم شک بین دو و پنج بود، چطور می توانیم این شک ملفق را درست کنیم با اینکه از داخل آن شک مبطل درمی آید.
 یکی دیگر که سید عنوان کرده سه و چهار و پنج از داخل این هم شک مبطل در می آید یعنی سه و پنج، بنابراین نمی شود این شک ملفّقه را درست کرد. اما اینجا یک نکته ای است که چطور تحلیل شک کنیم و معنای تحلیل شک چیست؟ آیا میزان دقت عقلی است که صور مختلفه در می آید بادقت یا اینکه بگوییم مبنای تحلیل شک عرف است نه دقت عقلی، عرف وقتی می گوید شک کردم که دو رکعت خواندم یا چهار رکعت یا پنج رکعت نمی گوید شک دارم بین دو و پنج می گوید شک دارم بین دو و چهار و پنج نه دو و پنج، اگر مبنای تحلیل را عرف بگیریم اینجا شک دو و پنج در نمی آید اما با دقت عقلی وقتی شک دارم بین دو و چهار و پنج پس درحقیقت بین چهار و پنج، دو و چهار، دو و پنج شک دارم. یا بگوییم نه دقت عقلی مبنا است و نه عرف مبنا است بلکه حالت وجدانی خود مصلی مبنا است، مصلی به باطن خودش رجوع می کند که شکش کدام است دو و پنج، دو و چهار یا چهار و پنج، پس آیا مبنای تحلیل شک به شکوک مختلفه دقت عقلی است یا فهم عرفی است یا حالت دریافت وجدانی شخص است؟
اگر مبنا را دقت عقلی بگیریم در شک ملفق بین دو و چهار و پنج وقتی دقت می کنیم چند شک از آن در می آید یکی همین سه طرفه که از آن دو و پنج، دو و چهار، چهار و پنج بوجود می آید اما در عرف می گوییم شک کردم سه طرفه، وقتی هم که به وجدان و حالت نفسانی خودش رجوع می کند بازهم همین شک سه طرفه را احساس می کند نه اینکه چهارتا شک از آن ایجاد کند و بگوید چهارتا شک دارم.
بنابراین اگر این طور گفتیم مثل علم اجمالی می شود یک علم اجمالی سه طرفه، اگر کسی گفت نمی داند از این سه فرش کدامش نجس شده است نمی گوید چند علم اجمالی دارم، پس مثل علم اجمالی می ماند چطور یک علم اجمالی سه طرفه  وچهارطرفه چهارتا علم نیست و همان یک علم است اینجا هم همان یک شک است که سه طرف دارد. حالا مبنا را دقت عقلی بدانیم یا عرف بدانیم یا وجدان خود شخصی که نماز می خواند بدانیم؟  به نظر من حالت نفسانی است هرکسی به خودش رجوع کند منتهی آن صور بالفعل نه اینکه با دقت دربیاورد الان که حساب می کند می گوید من سه تا شک دارم یعنی سه طرف دارد شک من، و از آن در نمی آورد دو وچهار، دو و پنج و اینها، پس بنابراین این دو شک از آن شکوک متعدد در می آید بگوییم صحیح است یا باطل دو و چهار و پنج، سه و چهار و پنج، همان یک شک را بگوییم شک سه طرفه است بالاخره باید بدانیم صحیح است یا باطل، اگر ما صحت را دائر مدار نصوص کنیم نصی راجع به این ندارد باید بگوییم باطل است، بگوییم صور صحیحه آن صوری است که شارع خودش بیان کرده است اینجا را نگفته اند بنابراین نماز باطل است.
 ولی اگر چنانچه این را مبنا نگرفتیم مبنا را اصل عدم زیاده گرفتیم و لو صریحا در شرع در روایات این شک بیان نشده است ولی اصل عدم زیاده به مقتضای دلیل عام استصحاب این که درست است، دلیل عام استصحاب نفی پنج رکعتی می کند به مقتضای شک دو و چهار که درهمین شک است عمل می کند. بالاخره به مختصر تاملی شک دو و پنج هم در این است، و بگوییم شک دو و پنج باطل است و قبلا هم عرض کردیم که دلیل نداریم شک دو و پنج باطل باشد برای اینکه اصل عدم زیاده می آید از بعضی روایات خاصه خواستیم استفاده کنیم یکی همان صحیحه صفوان بود که گفتیم بین اینکه صحیحه صفوان را عمل کنیم یا قاعده یحتال الفقیه فلایعید را عمل کنیم گفتیم روایت یحتال الفقیه مقدم است و یک کاری کنیم باطل نشود مثل همان اصل عدم زیاده بنابراین لولا خوف از شهرت و اجماع مدّعا و نظائر این حرفها باید به گوییم به متصل اصل عدم زیاده درست است، البته احتیاط به جا است.
پس بنابراین دلیلی که بر بطلان بود یکی اینکه در روایات نیست، خب در روایات نیست اصل عدم زیاده که هست و دوم اینکه موجب صحت که می گوید نماز احتیاط بخواند برای حالت انفراد است نه سه طرفه یعنی شک دو طرفه نه سه طرفه، این اولا دلیل نداریم که برای حالت انفراد است اطلاق دارد به علاوه اصل عدم زیاده است بنابراین نمی توانیم بگوییم اشکال دارد، چنانچه دلیل سوم بگوییم قاعده اشتغال، اشتغال یقینی برائت یقینی می خواهد اگر شک بین سه طرفه داشتیم که از داخل آن شک بین دو و پنج هم در می آید دلیل بر صحت نداریم جوابش را عرض کردیم همان اصل عدم زیاده و یحتال الفقیه، چنانچه صحیحه صفوان که اذا لم یدر کم صلّی نماز باطل است آن هم محکوم یحتال الفقیه است، خلاصه به نظر ما می رسد این درست باشد مگر اینکه اجماعی در مسئله باشد.
در ملفّقات بعضی ها گفته اند که شکوک ملفّقه سه صورت دارد: 1- تمام اطرافش صحیح باشد مثلا شک کنیم بین دو و سه و چهار سه طرفه است مرکب است اما همه اطرافش درست است، دو اگر باشد نماز احتیاط می خواند و درست است سه هم باشد همین طور و چهار هم باشد درست است. 2- تمام اطرف شک باطل است، مثل اینکه شک دارد یک رکعت خوانده یا دو رکعت خوانده یا پنج رکعت خوانده است که در هرسه حالت باطل است. 3- مرکب از صحیح و باطل است یعنی یک شک ملفّقی دارد که یک طرفش صحیح است و یک طرفش باطل و آن چیست؟ دو و سه و چهار و پنج، شک دارد دو رکعتی خوانده است یا سه رکعتی یا چهار رکعتی یا پنج رکعتی، پنج رکعتی اشکال دارد دو رکعتی هم چون قید اکمال ندارد اشکال دارد اما سه و چهار درست است.
بعضی ها از جمله نقل است از مرحوم بحرالعلوم که هم شکی که همه اطرافش باطل است باطل است و هم شکی که مرکب از صحیح و باطل است اینجا هم بگوییم باطل است برای اینکه یک شک است بعضی جاهایش باطل است پس باید بگوییم باطل است. این هم عرض کردیم اگر اصل عدم زیاده را بپذیریم شک درست است صرف اینکه در روایات ما این شکوک بیان نشده است این دلیل نیست، قاعده عامه ما هم ابنی علی الاکثر است که در جایی است که اکثر صحیح باشد اینجا اکثر باطل است دوم اذا لم یدر کم صلّی باطل است که صحیحه صفوان است آن هم یعنی یک واضافه اما این یک اضافه فقط نیست بنابراین یک اصل دیگری هم داشتیم که یحتال الفقیه فلایعید بود که باید دنبال بهانه ای بگردیم که لایعید شود و آن هم اصل عدم زیاده است.
مسئله بعد وارد شویم اینکه وقتی کسی شک می کند آیا به صرف شک کردن می تواند به حکم شک عمل کند، شک دارد بین دو و سه فورا عمل کند؟ یا سه و چهار بنا را بر چهار بگذارد و عمل کند یا در مبطله شک دارد بین یک و دو قبل از اکمال نماز را باطل می کند و از سر می گیرد، آیا این گونه است که به صرف حدوث شک می تواند فورا به مقتضای شک عمل کند یا باید حتما تروّیه کند؟ بعضی گفته اند که بله شک به محض اینکه حادث شد این حالت نفسانی است محقق شده است مثل یقین و ظن فرقی نمی کند اینها کلا به صرف حدوث تحقق پیدا کرده و موضوع دلیل محقق به چه دلیل می نشیند فکر کند تروی کند آیا وجوب نفسانی دارد دلیل این وجوب چیست که بنشیند فکر کند، الان شک دارم فورا عمل کنم بگوییم لازم نیست فکر کند بلکه یکی از دو طرف شک را بفهمد بعضی ها چنین گفتند.
در مقابل مشهور بیشتر در متأخرین همین است که باید تروّیه کند، فکر کند بلکه بتواند حقیقت را بفهمد و بعد طبق آن فهمی که دارد بتواند عمل کند فورا نمی تواند طبق شک عمل کند چرا؟ 1- ظهور کلمه شک در شک مستقر است در چیزی که آنی می آید و برطرف می شود نیست در تمام حالات همین طور است در یقین هم همینطور است، اگر پرده ها کنار برود چیزی بر یقین من افزوده نمی شود کدام یقین را می گوید یقینی که یک لحظه می آید و بعد شک می شود این را که نمی گویند، پس یقین مستقر را می گویند، یا می گوید یقین دارم که این زید است اگر در ذهنم یک لحظه آمده که این زید است مطمئن بودم که زید است و بعد برطرف شده به اینکه اطمینان نمی گویند پس اولا ظهور کلام در مستقر است ثانیا امکان اینکه بگوییم تکلیف اینکه نماز به ما گفته نماز چهار رکعتی بخوان احتمال می دهم الان که شک می دهم رکعت چندم هستم بتوانم نمازم را درست کنم پس شک در قدرت است، در تمام تکالیف وقتی شک در قدرت داریم نمی توانیم فورا ترک کنیم حکم را، اگر مولایی تکلیف کرد به عبدش که باید این کار را انجام دهی و بعد عبد انجام ندهد می گویند چرا انجام ندادی بگوید من شک داشتم که می توانم یا نمی توانم این را نمی پذیرند باید برود جلو انجام دهد اگر عجز عارض شد معذور است، مثلا شک دارد بین سه و چهار بگوید من شک دارم و رهایش کنم می گوییم که نمی شود برای اینکه شک دارید که می توانید همان نماز را تمام کنید یا نه و اگر احتمالا بتوانید تمامش کنید مثل همان شک در قدرت می شود و نمی توانید نماز را رها کنید و از اول درست کنید چه در شک صحیح و چه در شک باطل بلاخره می توانید همین شک را درست کنید چرا به نماز احتیاط رو آورید یا رو بیاورید به از سرگرفتن، بنابراین هم ظهور کلمه شک در شک مستقر است و هم در موارد شک در قدرت در تمام تکالیف نمی توانیم فورا رها کنیم و از سر بگیریم و رو بیاوریم به نمازهای احتیاطی که وصله و پینه کردن است چون ممکن است نماز اصلی را به طور کامل بتوانم درست کنم اگر قدری فکر کنم، اگر با فکر کردن بتوانم درست کنم نمی توانم رها کنم بگویم شک داشتم در قدرتم.
به نظر می رسد که تروّیه و تامل لازم است تا قضیه شاید حل شود که بتواند نماز اصلی را درست کند، به نظرم مرحوم آقای خوئی در همان شرح عروه خود آن نظر را می پذیرند که شک عارض شده است ومثل همه موضاعات دیگر لازم نیست دقت کنم تا موضوع عوض شود الان شک است و موضوع حاصل است، این را انجام می دهم، این به نظر بعید می آید، در موضوعات در همه جا موضوعات مستقرّه است نه موضوعات لحظه ای که از بین می رود و بقاء ندارد.
اگر بگوییم ترویه لازم نیست پس می تواند همین الان نماز را ادامه دهد اگر راهی دارد طبق قاعده اگر نماز احتیاط داشت انجام می دهد، آیا همه جا این طور است یا شکوک صحیحه با شکوک مبطله فرق دارد؟ در شک صحیح بگوییم به محض اینکه شک عارض شد ادامه دهد آیا در شکوک مبطله هم همینطور است، مثلا شک در نمازهای دو رکعتی و سه رکعتی یا شک در دو رکعت اول نمازهای چهار رکعتی مثلا شک کرد به دو و سه پای دو درمیان است و قبل از اکمال سجدتین است یا شک کرده بین یک و دو و مانند اینها می تواند تا شک کرد فورا باطل کند؟ یا می تواند شک که کرد همینطور برود جلو و بعدا برایش حل شود الان تروی نکند، الان شک دارد و شک هم مبطل است ولی همینطور ادامه می دهد عمل را کم کم یادش می آید به این احتمال که ممکن است یادش بیاید برود جلو اتفاقا هم یادش می آید، این چطور است؟ آیا در شکوک مبطله لازم است صبر کند و تروی کند یا می تواند باطل کند یا می تواند نماز را ادامه دهد تا شاید قضیه روشن شود و ضمن اینکه جلو می رود مطلب را می فهمد، کدام است؟
اما ابطال بدون ترویه به نظر می رسد مشمول لاتبطلو است، لاتبطلو اعمالکم خود ادله شکوک دلیل براینکه ابطال حرام است برای اینکه اگر ابطال جایز بود در تمام شکوک می گفت چرا نماز احتیاط می خوانی از اول دوباره شروع کن نماز را اینکه می گوید در شکوک صحیحه نماز احتیاط بخوان یعنی پس بطلان جایز نیست وگرنه اگر جایز بود از سر می گرفت.
بعضی از جمله مرحوم آقای خوئی در بعضی جاها عقیده اش این است که دلیل حرمت ابطال فقط اجماع است، اجماع هم قدر متیقن دارد در این جاهایی که شک دارد نمازش چکار کرده این اجماع نیست پس هرجا شک کرد می تواند رهایش کند چه شکوک صحیحه و چه شکوک مبطله می تواند از اول بخواند حرام که نیست، می شود برایش تحلیل هم بیاوریم به اینکه شارع درجاهای ضرورت اجتماعی به عند الضرورة اکتفا کرده است که گفته می توانی نمازت را بشکنی بچه گریه کرده است و مادر می خواهد او را بغل کند، یک عقربی می خواهد رد شود نمی گوید که عقرب به طرف ما می آید شاید عقرب یک طرف دیگر می رود، یک بدهکاری در نماز پیدا شده است از دستمان در می رود و از این قبیل، یک نفر در خانه را می زند و اگر الان در را باز نکنید می رود و من کار لازمی با او دارم و از این قبیل، نوعا می گویند کافی است پس بگوییم حرمت قطع نماز یک حرمت سفت و سختی نیست بنابراین فورا می تواند ابطال کند اما اگر گفتیم نه خود ادله شکوک و همینطور آیه لاتبطلوا اعمالکم دلیلش خوب است، بنابراین به نظر می رسد که فورا رها کند نمی شود.
آیا می تواند بدون تأمل و ترویه همین طور عمل را ادامه دهد و بگوید کم کم می فهمد؟ اگر گفتیم ترویه واجب نیست اشکال ندارد ولی اگر گفتیم ترویه واجب است این باید به ترویه عمل کند و باید فکر کند به علاوه یک چیز دیگری و آن اینکه در شکوک مبطله از ادله استفاده می شود که نباید شک در این رکعت اول بیاید، عبارت اول از باب اول خلل این بود که آنچه که خدا فرض کرده عشر رکعات است و این ده رکعت باید در آن وهم و شک نیاید. می گوید در این دو رکعت اول نباید وهم و شک بیاید اگر شک نیاید شما نمی توانید ادامه دهید اگر ادامه دهید ادامه عمل با شک است، این چطور است؟ بنابراین باید همینجا صبر کند، پس فرق است بین شکوک مبطله و شکوک مصححه، در شکوک صحیحه دلیل نداریم که لایدخل الوهم مثل شک سه و چهار اما در شکوک مبطله نباید در آن شک بیاید و شما وقتی جلو می روید یعنی با شک دارید جلو می روید. مرحوم آقای نائینی، مرحوم آقای خوئی لابد شاگردهای آقای خوئی هم به همین فرض است.




   دوشنبه 28 دی 1394




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما