صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 94-95

صلاة جلسه سی و دو


 



بسمه تعالی
در احکام خلل احکام مربوط به شک در رکعات را مفصلا توضیح دادیم حالا می خواهیم عرض کنیم که منظورمان از شک تساوی طرفین است اعتدال طبق بعضی روایات که کلمه اعتدال را به کار برده اند یعنی هیچ طرف رجحان ندارد اما اگر یک طرف رجحان پیدا کرد که به آن ظن و گمان می گوییم حکم شک را ندارد، ظن در رکعات به عبارت دیگر معتبر است ظن مطلق، ظنون خاصه که بدیهی است آن ها عماره هستند و کاشف، ظن مطلق در رکعات معتبر است و حجت است اگر ظنی پیدا کردی از دو طرف طبق همان ظنش عمل می کند.
قاعده اولیه این هست که به ظن هم مثل شک اعتباری قائل نباشیم برای اینکه صریح قرآن هست انّ الظنّ لایغنی من الحقّ شیئا بنابراین نباید اعتباری برایش قائل شویم ولی چه کنیم که از نظر روایات و فتوا تقریبا قطعی است که ظن معتبر است ولو ظن مطلق، بحث گاهی در دو رکعت اول و دوم است و گاهی در دو رکعت سوم و چهارم یعنی آخر نماز، در دو رکعت اول چندین نفر از فقها یا به احتیاط در متأخرین گفته اند که ظن در رکعت اول اعتباری ندارد بعضی ها هم احتیاط کردند یعنی اتمام در اعاده. از قدما ابن ادریس حلّی بعدا صاحب حدائق از تقریبا معاصرین مرحوم آقای ناصراحمد خوانساری، مرحوم آقای میلانی اینها نظرشان براین است که در اولیین ظن اعتباری ندارد بعضی ها هم که احتیاط به اعاده کردند، حالا اینها چه مشکلی داشتند که در رکعت اول و دوم اعتباری برای ظن قائل نبودند؟ یا مثل شک است یا اتمام و اعاده از باب احتیاط.
از بعضی روایات اینها استفاده کردند که در دو رکعت اول و دوم حتما باید یقین باشد بعضی روایات را که قبلا هم خواندیم که در دو رکعت اول و دوم وهم اعتبار ندارد، باب اول چندین مرتبه این روایت را خواندیم باب اول روایت اول: صدوق باسناده عن زراره قبلا هم توضیح دادیم سند خوب است، قال ابوجعفر(ع) کان الذی فرض الله تعالی علی العباد عشر رکعات آن چه خدا فرض کرده بر بندگان ده رکعت است یعنی پنج تا دو رکعتی و فیهن ّ القرائة در این دو رکعت قرائت هم باید خوانده شود و لیس فیهنّ الوهمٌ در این دو رکعت هیچ وهمی نیست یعنی سهوا یا اشتباه یا خلاف واقع، به هرحال ظن حقیقت که نیست یا بگوییم اشتباه است یا خلاف واقع، فزاد رسول الله(ص) سبعاً و فیهنّ الوهم و لیس فیهنّ قرائة پیامبر هفت رکعت به آن ده رکعت اضافه کرد که شبانه روز می شود هفده رکعت در هفت رکعتی که پیامبر اضافه کرده است وهم جریان دارد، بعد می گوید فمن شکّ فی الاولیین اگر کسی در دو رکعت اول و دوم شک کند اعاده باید نمازش را اعاده کند که قبلا هم خواندیم شک در رکعت اول و دوم مبطل است مهم دنبالش است و یکون علی یقین باید اعاده کند حتّی یحفظ حفظ کند آن دو رکعت را و بر یقین باشد بنابراین غیر یقین اعتباری ندارد و ظن هم پس اعتباری ندارد حتی یحفظ و یکون علی یقین، و من شک فی الاخیرتین عمل بالوهم اگر کسی در دو رکعت آخر شک کند آن به وهمش منظور شکش در اینجا عمل می کند یعنی طبق قانون نماز احتیاط که خواندیم. اما غرض این است که اینها به دو جهت به این روایت تمسک دارند عرض کردم از متمسکین مثل مرحوم آقای میلانی و مرحوم آقا خوانساری از قبیل صاحب حدائق و ابن ادریس حلّی اینها معتقدند که ظن در رکعات در دو رکعت اول اعتباری ندارد یا حکم شک است یا اینکه متأخرین نماز را اتمام کند و دوباره اعاده کند.
 به دو جهت این روایت آنها می توانند تمسک کنند، یکی اینکه گفته در این دو رکعت هیچ وهمی نیست. ظن وهم است دیگر، خیال است وهم به معنای خیال به معنای غیر یقین به معنای ظن هرکدام از این ها باشد به درد ما می خورد و بعد ذیل روایت فرمود اگر رکعت اول و دوم شک کند باید نمازش را اعاده کند حتی یحفظ تا درست حفظ کند این دو رکعت را و حافظ این باشد حافظیت با ظن جور نیست همانطور که با شک هم جور نیست همانطور که در مورد شک حفظ گفته نمی شود نمی داند انجام داده است یا نه نمی داند درست است یا نه پس حفظ نیست در ظن هم همینطور است حفظ نیست یکی هم این است که یکون علی یقین در دو رکعت اول باید به یقین کار کند بنابراین اگر ظنی دارد طبق این روایت نمازش اشکال دارد. فمن شک فی الاولیین اگر در دو رکعت اول و دوم کسی شک کند باید نماز را اعاده کند تا حافظ این دو رکعت باشد. این استدلالی است که این آقایان دارند که ظن در رکعت اول و دوم صحیح نیست و باطل است.
یک عبارت دیگر این است روایت هفتم از همین باب صحیحه محمدبن مسلم سئلت اباعبدالله(ع) ان الرجل یصلّی و لایدری واحدة صلّی ام ثنتین یک کسی نماز می خواند نمی داند یک رکعت خواند یا دو رکعت یعنی شک در اولیین قال یستقبل، باید نمازش را اعاده کند استقبال دوباره از سرگرفتن است حتی یتیقّن انّه قد اتم استیناف کند تا یقین کند که درست انجام داده است تمام انجام داده است، بعد می گوید و فی الجمعه و فی المغرب و فی الصلاة فی السفر این های دیگر هم که دو رکعتی یا سه رکعتی هستند هم همینطور بنابراین دارد که حتی یتیقّن باید یقین کند بنابراین اگر ظن و گمان دارید که یقین نیست پس نماز اشکال دارد این دلیلی است که کسانی مثل مرحوم آقای خوانساری و مرحوم آقای میلانی و مرحوم صاحب حدائق و مرحوم ابن ادریس حلّی.
 آیا این مطلب درست است؟ این یقینی که اینجا گفته می شود منظور چیست که اینجا در این دو روایت گفت که باید علی یقینٍ باشد؟ یقین به عنوان یک صفت نفسانی همان صفت خاص که آن مهم است یا این جنبه طریقیت دارد که آن واقع قضیه یک وقتی می گوییم که ادراک علمی شما اهمیت دارد می گوییم آن اعتقاد و احساس علمی و ادراک علمی شما، نظر به جنبه طریقیتش نداریم، نظر به این جنبه صفت نفسانی اش داریم که باید یقین به نفس باشد، آیا اینجا منظور این است که حالت نفسانی یقین شما اهمیت دارد یا نه همان که فرمود حتی یحفظ پس یقین طریقیت دارد برای حفظ واقع او پس نه اینکه یقین به معنای صفت نفسانی می خواهیم واقع عمل شود. پس یقین هم به معنای طریقیت محفوظ است پس یقین را به آن معنا نمی خواهیم خوب ظن هم طریق است منتهی طریق قطعی نیست، اگر در ادله ما این ظن را قبول کرد حالا یقین قطعی نباشد ضرری به این جهت ندارد در حقیقت. در دلیل استصحاب که شما می گویید عمل به یقین کن و به خاطر شک دست از یقین برندار آنجا چگونه است؟ در آنجا هم یک پس هست که منظور از یقین در آنجا صفت نفسانی است یا همان جنبه طریقیت به متن واقع است که دست از یقین برندار به خاطر شک، خلاصه صفت نفسانی یقین می خواهیم بگوییم در این احکام اعتبار ندارد، نه به عنوان صفت نفسانی ای که ادراک علمی یقینی ذهنی میزان باشد، میزان حفظ آن است واقع آن است. ظن اولا طریقیت دارد شارع اگر تمیم کشف کرد حافظ می شود انجام داده است. ادله ما روایات در این جهت متعدد است.
 قبلا هم خواندیم مثلا روایت 9: ان اعتدل وهمک اگر خیالت معتدل بود و انت بالخیال که یک رکعت ایستاده و دو رکعت نشسته بخوانید فان ذهب وهمک یعنی اینکه ظن شما اگر یک طرف بود پس ما یک اعتدال داریم که آن شک است و احکام شک را دارد که توضیح دادیم یک مسئله ام اینه وهم به یک طرف داریم طبق وهمی که می گوییم ظن است عمل می کنیم بنابراین از این دو روایت نمی شود چیزی فهمید.
روایت 5 از باب 1: ان کنت لاتدری ثلاثة صلّیت ام اربعا اگر نمی دانید سه رکعت خواندی یا چهار رکعت و لم یذهب وهمک الی شیءٍ وهم شما به هیچ طرفی نرفت پس احکام شک در آنجایی است که لم یذهب وهمک الی شیء اما و ان ذهب وهمک الی الثلاث اگر وهمک به رکعت سوم بود فهم فصلّ رکعة الرابعة بلند شو رکعت چهارم را هم بخواند یعنی طبق وهمت عمل کن، خلاصه آن چیزی که احکام شک است اعتدال یا در بعضی روایات استوا دارد آن شک است اگر از اعتدال بیرون آمد ذهب وهمک الی ثلاث یا الی اربعة الی اول الی ثانی طبق این وهم و این ظن باید عمل شود به عبارت دیگر شارع در اینجاها تمیم کشف کرده است، تمیم کشف تمیم طریقیت است یعنی ظن و گمان خودش یک طریقیت ناقصه دارد، ظن مطلق، شارع این طریقیت ناقصه را طریق کشف می کند یک طریقیت تامه به آن می دهد و بنابراین معتبر می شود.
بنابراین در اولیین که فقط صدوق مخالف است و اینها به نظر می رسد که نظر اینها چه احتیاطش و چه فتوایش بر بطلان خلاف این روایات است از جمله صحیحه صفوان که خواندیم.
و اما در رکعت سوم و چهارم هم مخالف داریم و بعضی ها اشکال کردند و روایات هم متعارض است، با این که رکعت اول و دوم مهم تر است اما تعارض روایات در رکعت سوم و چهارم است. در باب هفتم روایت اول: اذا لم تدر ثلاثا لم صلّیت  او اربعا و وقع رأیک علی الثلاث فابنی علی الثلاث اگر نمی داند سه رکعت خوانده است یا چهار رکعت رأی و نظر شما بر ثلاث قرار گرفت این رأی منظور قطعیت و یقین نیست یعنی بیشتر نظرت این طور شد فابنی علی الثلاث بنارا بر سه بگذار و ان وقع رأیک علی الاربع اگر نظرت بر چهار شد که همان چهار است بعد می گوید و ان اعتدل وهمک اما اگر وهمت معتدل و مساوی بود همانطور که یقین نبود ظن هم نبود اعتدال بود فم سلم و صلّ رکعتین و انت جالس نماز را تمام کن و دو رکعت احتیاط نشسته بخوان. ملاحظه می کنید در شک اعتدال است و در خلاف شک یعنی ظن به سه رکعت یا چهار رکعت پیدا کردی می گوید همان معتبر است. البته این رکعت سوم و چهارم را می گوید حالا دو و سه و دو و چهار چطور است در آنجا پای دو در میان می آمد و مثل اولیین می شود.
در باب یازدهم روایت اول صحیحه حلبی: اذا لم تدر اثنتین صلّیت ام اربعا نمی داند دو رکعت خوانده است یا چهار رکعت و لم یذهب ظنّک الی شیء ظنی هم پیدا نکردی اعتدال، فتشهد و سلّم کلّ رکعتین و اربع سجدات بنابراین سلام بده و دو رکعت نماز احتایط بخوان. اگر لم یذهب وهمک علی شیء مفهومش چه می شود؟ اگر ذهب وهمک علی شیء طبق او عمل کن پس می شود تعمیم کشف، حل کلیه این روایاتی که می گوید وهم معتبر است چه در اولیین و چه در اخریین اینها که می گوید وهم معتبر است معنایش این است که ظن مطلق که یک کاشفیت اجمالی جزئی دارد شارع در باب نماز تمیم کشف کرده است و می گوید به حکم یقین است حالا چرا این کار را شارع کرده است برای اینکه نماز باید در شبانه روز بخوانند اگر بخواهد چنین مشکلی هر دفعه بوجود بیاید معمولا یقین کم پیدا می شود بیشتر بر ظنون کار می شود اگر بگویند احتیاط کنند مردم نماز و تکالیف قطعیشان را هم خوب انجام نمی دهند بخواهند در این مظنونات و محتملات هم احتیاط کنند و نماز احتیاط بخوانند فرار می کنند شارع گفت تسهیل عباد یا حفظ اعتقاد عباد حفظ ایمان عباد تعمیم کشف کرده است و ظن را قبول کرده است.
 منتهی عرض کنم که دو تا روایت هم عامه نقل کردند در سنن بیهقی و عرض کنم ابن ماجه این دو روایت را دارند از پیامبر(ص)، اذا لم یدر احدکم کم صلّی بگردید دنبال آن که احرا است لغت احرا در داخل این روایت است، یعنی عمل کند به آن که احرا است و فکرش به آن بیشتر است یعنی ظن بیهقی جلد دوم صفحه 330، ابن ماجد هم در باب 33 اقامة الصلاة شبیه همین را دارد می گوید آنکه مظنون است به عبارت دیگر آن که بیشتر فکرش به آن است آن را عمل کند این را عامه نقل کردند و در کتب فقهی ما هم است اما سند معتبر ندارد، غیر از این روایتی که گفتیم آن صحیحه صفوان هم خوب است کلا می گوید لم یذهب وهمک علی شیءٍ فاعد اما اگر چنانچه ظنش به یک طرف رفته به همان باید عمل کند.
بعضی روایات معارضه هم است، در باب دهم روایت 4 چند روایت در این باب داریم که قدری کار را مشکل کرده است، روایت چهارم: بالاسناد عن حریز عن محمدبن مسلم منظور از بالاسناد در روایت قبلی سند آن گفته شده است طبق همین سند که در روایت قبل گفته شده محمدبن مسلم می گوید انّم السهو بین الثلاثة والاربع و فی الاثنتین و فی الاربع بتلک المنزله از امام نقل نمی کند عبارت خود محمد بن مسلم است حالا حدس اینکه از امام نقل کرده است هم هست چون بعید است که اینها از خودشان بگویند اما حجتی بر ما نیست بیان کرده است نظر اجتماعی او این بوده است. سهو بین سه و چهار است دو و چهار هم می شود و من سهی فلم یدر ثلاثا صلّی ام اربعا و اعتدل الشکّ اگر کسی نفهمید سه رکعت خوانده است یا چهار رکعت خوانده است و شکش معتدل بود قال یقوموا و یتم بلند می شود وقتی شک دارد نماز را تمام می کند ثم یجلس و یتشهد و یسلّم و یصلّ رکعتین و اربع سجدات و هو جالس طبق قانون نماز احتیاط عمل می کند اگر نفهمید، حالا اینجا را ما کار داریم  فان کان اکثر وهمه الی الاربع اگر بیشتر وهمش می شود ظن به چهار رکعت بود اینجا طبق این عمل می کند چهار رکعت تشهد و سلّم ثمّ قرأ فاتحة الکتاب بعدا باید حمد بخواند یعنی اینکه یک رکعت باید بخواند، فاتحة الکتاب می خواند و رکع رکوع می کند و سجد سجود می کند و ثم قرأ و سپس قرائت می کند فسجد سجدتین و تشهد فسلّم پس بنابراین برای ظن هیچ اعتباری قائل نشده است گفته نماز احتیاط می خواند و ان کان اکثر وهم الی الثنتین اگر نظرش بیشتر به دو هست نهذ فصلّی رکعتین و تشهدّ و سلّم بلند می شود دو رکعت می خواند و تشهد می دهد.
این یا می خواهد بگوید اگر ظنی پیدا کرد به شک عمل کند نماز احتیاط یا می خواهد بگوید که بنا را بر اقل بگذاریم و در نماز هم بلند شود و دو رکعت دیگر بخواند اگر بنا بر اقل است که خلاف نظر شیعه است که قبلا گفتیم بنا بر اکثر است نه اقل، و اگر نماز احتیاط است که می خواهد بخواند خلاف روایاتی است که خواندیم که در ظن عمل به ظنش می کند و گفتیم شارع تتمیم کشف کرده است این را چه بگوییم باید بگوییم مضمره است این حداقل اشکالش که مضمره است به درد ما نمی خورد به علاوه اگر در نماز می گوید بلند شو دو رکعت دیگر بخوان خلاف نظر شیعه است که شیعه بنابر اکثر می گذارد. علی ایّ حال ما بنارا بر یقین می گذاریم و عامه بنارا بر اقل می گذارند استصحاب و این خلاف نظر شیعه است غیر از اینکه گفتیم مضمره است.
در روایت هفتم همین باب هم یک چیزی هست موثقه سماعه، باز این مضمره است، سماعه عن ابی بصیر، ابی بصیر می گوید سئلته سئلته از کی معلوم نیست البته قرائن نشان می دهد که از امام صادق است اما ثابت نیست عن رجل صلّی فلم یدر افی الثالثة هو ام فی الرابعة کسی نماز خوانده است نمی داند رکعت سوم است یا چهارم قال فما ذهب وهمه الیه فرمود آنچه که وهمش است بعد این طور می گوید ان رأی انّها فی الثالثة اگر به نظر خودش رکعت سوم است و فی قلبه فی الرابعة شیء یک چیزی هم احتمال چهارم می دهد ولی ظنش به سوم است سلّم بینه و بین نفسه به همین عمل می کند یعنی سه ثمّ صلّی رکعتین یقرأ فیهما ظن به رکعت سوم است می گوید همین را عمل بکن و بعدا دو رکعت نماز احتیاط بخوان این خلاف روایاتی است که می گفت ظن حجت است و معتبر است این هم به اضمار و هم اگر چنانچه که در نماز باشد که خلاف مبنای شیعه است ولی ظاهرش این است که بعد از نماز است ولی به هرحال اعتباری ندارد و مضمره هم هست.
در روایت هشتم این گونه دارد باز از ابوبصیر، صدوق در مقنعه دارد منتهی می گوید روی، روی فی من لم یدر ثلاثا صلّی ام اربعا این طور دارد که ان کان ذهب وهمک الی الرابعة اگر وهمت به رکعت چهارم بود یعنی ظنت به چهارم بود در این حال می گوید فصلّ رکعتین و اربع سجدات جالسا دو رکعت نماز دو رکعت نماز احتیاط نشسته بخوان. اینها همه مضمره هستند و اشکالات دیگر هم دارند و آخرش هم اعراض عرض کنم که. یک حرف هم بعضی ها گفتند که مفهوم روایت صفوان را با منطوق 1/1 بگیری یک قدری تعارض دارد به خاطر تعارض بگوییم ظن معتبر نباشد، 1/1 این طور بود که خداوند ده رکعت واجب کرده است و در این ده رکعت به هیچ وجه وهمی نیست پس این تصریح می کند که در دو رکعت اول وهم نیست و وهم را اینها به این معنا گرفتند که شامل ظن هم شود این منطوق این روایت.
در روایت صفوان می گفت اگر وهمت به یک طرف رفت عمل کن، مفهومش این بود، می گفت اگر وهم به یک طرف نرفت اشکال دارد مفهومش این است که اگر وهمت به یک طرف رفت به وهم عمل کن، پس مفهوم روایت صفوان می گوید ظن معتبر است منطوق این روایت 1/1 می گوید این ده رکعتی که خدا فرض کرده است وهمی اصلا در آن نیست بگوییم که این دوتا روایت با هم تعارض می کنند لذا بگوییم بنابراین به ظن ارزشی قائل نشویم اما چیزی که هست گفتیم این شک را می گوید و توضیح هم دادیم و ذیل حدیث هم تصریح کردیم شک فی الاخیرتین به عنوان تفریح آن بیان توضیح داد که منظور از وهم در روایت 1/1 شک است.






 
   شنبه 15 اسفند 1394




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما