صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 94-95

صلاة جلسه سی و پنج






بسمه تعالی
در مسئله نهم به ترتیب عروه سه مسئله را ایشان عنوان کرده اند، مسئله اول اینکه اگر کسی درحالت نفسانی خودش شک کرد که آیا این شک است یا ظن است، مثلا در شک دو و سه وقتی شک می کند کمی به نظرش گاهی رجحان می آید بعد شک می کند که واقعا این رجحان بود یا مساوات به شک است، سید فرموده اینجا حکم می شود که شک است و ظن نیست.
مسئله دوم اینکه اگر یک حالتی در نماز داشت بعدا که وارد یک عمل دیگری از نماز شد در جزء دیگری شد شک می کند که درحالتی که قبلا داشتم آن شک بود یا ظن که این حالت الان نیست مثلا یک دقیقه قبل بوده، نمی داند که شک بوده است یا ظن بوده است، در اینجا حالت الانش را ببیند که الان ظن دارد یا شک و به حالت الان مراجعه کند.
مسئله سوم هم این است که اگر بعد از فراغ از نماز شک کند که این بنا گذاشته بر سه اما حالا شک می کند که از باب ظن بوده یا از باب ابنی علی الاکثر، در این مسئله هم فرموده اند اقوا به نظر ایشان این است که نماز احتیاط واجب نیست یعنی حکم ظن را دارد نه حکم شک را.
مسئله اول این بود که یک حالت بالفعلی الان در نماز دارد نمی داند این حالت شک است یا ظن است که این را ببینیم چه بگوییم، ایشان فرموده حکم می کند به اینکه شک است. اولا چطور می شود که انسان شک کند در نفسانیات و وجدانیات خودش مثل اینکه شک کند الان گرسنه است یا سیر است، قاعدتا یا شخص وسواسی می شود و این شخص همه چیز را قاطی می کند بیمار وسواسی بیماری بدی است که اطاعت شیطان است، گاهی از اوقات هم اطلاعات زیادی پیدا کرده است و حوادث سختی پیش آمده و خودش را پیش حوادث باخته است دیگر هیچ چیز را می گوید نمی فهمم، بعضی وقتها پیش می آید که شخص شخصیت خود را گم می کند. حالات نفسانی ضمیم الشک یک چیز عادی است بالاتر از این موارد هم است کسانی که قبل از انقلاب گرفتار شرایط بازجویی ساواک شده باشند این را تجربه می کنند که گاهی شخص در اثر شکنجه زیاد از شخصیت خودش تهی می شود نمی داند و هرچی به او می گویند می نویسد و هرچه می گویند می گوید، پس ممکن است چنین حالتی پیش بیاید. در نماز چنین حالتی پیش آمده نمی داند این حالت ظن است یا شک است.
مرحوم سید عرض کردم که فرمودند این شک است، به چه دلیل چنین می گویند، دو حالت علمی اجمالی داریم یکی از این دوتا است نمی دانید شک است یا ظن، قاعده علم اجمالی احتیاط است ظن یک آثار و احکامی دارد و شک هم یک آثار و احکامی دارد نمی دانیم کدامش است؟ قاعده اش این است که علم اجمالی احتیاط کند، در اطراف علم اجمالی لازم نیست که متوافقین باشند، شک می کند که این کار واجب است یا آن کار حرام است، یکی حرمت است و یکی وجوب است متوافقین نیستند همه گفته اند احتیاطش واجب است، بنابراین دو حالت است نمی دانند کدامش است آیا این حالت شک است یا ظن است، هرکدام احکامی دارند قاعدش این است احتیاط کند طبق ظنش عمل کند و طبق شک هم عمل کند مثل همه اطراف علم اجمالی نمی داند این ظرف نجس است یا این یکی در متوافقین یا در متخالفین نمی داند این کار واجب است یا آن کار حرام است علم اجمالی می گوید احتیاط، چرا ایشان فرموده است حالت شک بگیرد؟ بعید نیست به جهاتی نظر مرحوم سید بوده و محشین البته محشین یک دست نیستند، مرحوم امام و همینطور مرحوم آقای گلپایگانی و یکی از آقایان احتیاط کردند که این شک باشد احتیاط یعنی اینکه باید به علم اجمالی عمل کرد ولی نوعا خیلی ها نظر سید را پذیرفته اند که این شک است.
جهاتی می شود استناد کرد، جهت اول اینکه گاهی حالت شخص را می بینیم یعنی شاک، گاهی حالت این جزء در نماز را می بینیم یعنی مشکوک رکعات مشکوک است این شخص هم شاک است، از نظر رکعات می شود گفت این شک است از او بپرسند رکعت چندم هستی نمی داند، از نظر شخص خودش ممکن است بگوید که مرددم که شک است یا ظن است ولی وقتی نگاه به رکعات می کند که آیا دو رکعت خواندم یا سه رکعت، رکعت دوم بوده یا رکعت سوم، مشکوک معلوم نبوده که رکعت چندم است، می شود گفت ولو از نظر خودش شک کند و تروید کند تامل کند که آیا این شک است یا ظن است ولی از نظر مشکوک رکعات می گوید مشکوک است معلوم نیست رکعت دوم است یا سوم، این یک حرف اگر بتوانیم این را اثبات کنیم. فرض کنیم که اگر این نمی داند که حالت نفسانی اش شک است یا ظن است در نتیجه آن رکعت هم یعنی مشکوک را هم نمی داند که دوم است یا سوم قدری مشکل می رسد که با این بخواهیم اثبات کنیم و بنابراین از این استفاده نمی کنیم.
دلیل دوم اینکه در روایات ما میزان را عدم وقوع الوهم علی احدالطرفین قرار داده است قبلا روایات را مکررا خواندیم که اگر وهم بر یک طرف بود یعنی ظن به یک طرف بود به آن عمل کند و اما اذا لم یقع الوهم علی طرفین این حکم شک را دارد، پس موضوع یک امر نفوی است یک امر سلبی است مثل آن که در صحیحه صفوان بود، روایت 1 از باب 15 که مکررا خواندیم، لم یقع الوهم اگر وهم و ظنش به یک طرف تعلق نگرفت شک می کند که اینجا این شک است یا ظن است یعنی نمی داند که وهم به این تعلق گرفت یا نگرفت اصل عدم تعلق وهم به یک طرف است برای اینکه امر عدمی قابل استصحاب عدم است، قبل از این رکعت اصلا این حالت نفسانی بوجود نیامده بود ظنی به یک طرف وجود نداشت حالا هم اصل عدم تعلق وهم به این طرف است، در روایات متعددی مبنا را عدم تعلق وهم گرفته است بعضی هایش را مکررا خواندیم ولی اشارتا عرض می کنم، در باب دهم پانزدهم، یازدهم از همین ابواب روایات متعددی در این زمینه است که بعضی هایش را عرض می کنم.
در باب دهم چند روایت است دوم، پنجم، ششم، یکم، از ابواب 10، روایت اول از باب ده را ملاحظه کنید: اذا لم تدر ثلاثا صلّیت او اربعا اگر ندانستی که سه رکعت است یا چهار رکعت خب اینجا هم نمی داند همین که نمی داند شک است یا ظن یعنی نمی داند، لم تدر امر عدمی هم است و استصحاب می شود جاری شود در آن، روایت دوم: فی من لایدری اثلاثا صلّی ام اربعا نمی داند که سه رکعت خوانده یا چهار رکعت و وهمه فی ذلک سوی نظرش خیالش علی السوی است، حالا این علی السوی را هیچی امر ایجابی است ولی لایدری که اول روایت است امر عدمی است می شود استصحاب کرد. در روایت چهارم: من سهی فلم یدر ثلاثا صلّی ام اربعا، لم یدر امر عدمی است و شامل قاعده استصحاب می شود. در روایت هفتم باز فلم یدر، روایات متعددی در این زمینه است از این روایات استفاده می شود پس موضوع یک امر نفی عدم درایت عدم تعلق وهم، در باب پانزدهم روایت صفوان این گونه است: ان کنت لاتدری کم صلّیت ولم یقع وهمک علی شیءٍ اگر نفهمیدی که چند رکعت خواندی و وهم و ظنت به یک طرف تعلق نگرفت اینجا نمی داند که تعلق گرفته یا نه امر عدمی استصحاب می شود کرد، بنابراین شاید نظر سید به این بوده که از این روایات وقتی می بیند موضوع یک امر عدمی است قابل استصحاب است استصحاب می کنیم، بعضی روایات اعتدال را دارد، اعتدل در همان باب ده در بعضی از همین روایات که خواندیم بعضی همان وهم را گرفته است مثل روایت پنجم ان ذهب وهمک الی رجل که مقابلش هم ان لم یذهب وهمک موضوع است اما بعضی روایات اعتدال را دارد مثل در باب دهم روایت 9: ان اعتدل وهمک اگر وهم و نظر تو مساوی شده است امر ایجابی را موضوع گرفته است که این را نمی شوشد استصحاب کرد.
بعضی ها از جمله مرحوم آقای خوئی(ره) می گویند بین شکوک صحیحه و شکوک مبطله فرق است در شکوک مبطله میزان همان امر عدمی لم تدر لم یقع وهمک و اینها است که قابل استصحاب هم است در شکوک صحیحه اعتدل، سوا، استوا، اینها را آورده است که امر ایجابی اند ولی به نظر ما می رسد که فرقی نمی کند چه شکوک صحیحه و چه شکوک مبطله می شود اصل جاری کرد که همه اینها مفهوما یا منطوقا ذهاب و عدم ذهاب ظن و وهم را موضوع گرفتند که نفی آن قابل استصحاب است. ولی می توانیم یک استصحاب دیگری جاری کنید روشن تر، اصل عدم غلبه یک طرف بر طرف دیگر نمی داند که این حالتش ظن است یا شک است، اگر ظن باشد یعنی غلبه یک طرف به طرف دیگر، نمی داند که آیا یک طرف بر طرف دیگر غلبه دارد یا ندارد استصحاب، یک طرف معین مثلا در شک دو و سه نمی داند که شک بوده یا ظن بوده است می تواند بگوید که دو مظنون قوی نبوده است غلبه دو رکعتی نبوده اصل عدم غلبه دو رکعت بر سه رکعت است استصحاب جاری می کند، ممکن است شما بگویید یک اصل هم از آن طرف جاری می شود اصل عدم غلبه سه رکعت بر دو رکعت است، این گونه نیست وقتی بر یک طرف اصل جاری کردیم دیگر احتمال غلبه دو طرف که نمی دهد، دو طرف معنا ندارد که برهمدیگر غلبه داشته باشد، هم دو و سه غالب باشد و هم سه و دو غالب باشد این معنا ندارد که، اگر گفتیم اصل عدم غلبه دو و سه هست پس بنابراین شک است اثبات شک می کند به این جهت سید می گوید کان شکً.
یک جهت دیگر می شود گفت که اصل عدم غلبه یک طرف بر یک طرف که جاری شد که معنایش این است که ظن نبوده است شک را دیگر با اصل اثبات نمی کند با علم اثبات می کند، وقتی یک طرف بر طرف دیگر غلبه نداشت یک راه بیشتر ندارد و تساوی است اما یک اصل دوتا اصل بخواهد جاری شود تساقط می شود.
غیر از این ما یک چیز دیگری را در معلقات عروه آورده بودیم و به نظر من این از همه وجوهی که عرض کردیم بهتر است و آن اینکه ادله ای که می گوید به ظنت عمل کند چه ظنی را می گوید؟ یک ظنی که معلوم است و مشهود است هرکسی به باطنش رجوع می کند می فهمد که گمانی دارد ظنی دارد، این موضوع حکم است، اما یک ظنی که مستور است به تعبیر ما در معلقات مخفی است به زور باید درستش کنیم این ظن است مثل اینجا که مشکوک است که ظن است یا شک است، آیا ادله ای که می گوید به ظنت عمل کن که قبلا خواندیم یک همچین ظنی را می گوید که عقلا در شک اند که ظن است یا ظن نیست، موضوع ظن مشهود و معلوم است نه ظن مشکوک و مستور و ظنی که مخفی است، به نظر من وجه خیلی خوبی است، ادله ای که می گوید به ظنت عمل کن یک ظن مشهود را را می گوید نه ظنی که اصلا عرف متحیّر است که اصلا این ظن است یا ظن نیست خود موضوع دلیل شرعی ظن مستور را نمی گوید.
یک مطلب دیگر ما داریم و این هم به نظر ما از وجوهی که گفته شده است بهتر است و آن این است که وقتی شما نمی دانید این ظن است یا شک است پس نمی دانید که حجت دارید بر یک طرف یا ندارید، اصل عدم حجّیت است این خیلی بهتر است، وقتی نمی دانید که حالتتان ظن است یا شک است اگر ظن باشد حجت دارید برای اینکه شارع گفته به ظنت عمل کن ولو این ظن مطلق است نه ظن خاص ولی اگر ظنی بود روایات می گوید به ظنت عمل کن می شود مثل اماره، حالا نمی دانیم ظنی داریم یا نداریم پس نمی دانیم حجتی داریم یا نداریم پس اصل عدم حجت است، و همینطور اینکه متفاهم عرفی ظن مشهود را می گوید نه ظن مستور به علاوه اصل عدم غلبه یک طرف بر طرف دیگر به علاوه اگر گفتیم موضوع ظن باید تعلق به این بگیرد و جاهایی که نمی دانیم تعلق گرفته یا نگرفته عدم آن را استصحاب کنید که در حقیقت می شود شک و فرقی هم بین شکوک صحیحه و شکوک مبطله نیست بگوییم که شک می کنیم که این شک است یا ظن است یعنی شک می کنید که به وهم واقعی طرف تعلق گرفت یا نگرفت امر عدمی استصحاب می کنیم.
مجموعه اینها اثبات می کند که حق با سید است یعنی اگر کسی حالتی در نماز پیدا کرد به خاطر وسوسه یا مشکلات نفهمید این حالت نفسانی اش اسمش شک است یا ظن است که اگر ظن باشد طبق ظنش عمل کند اگر شک است طبق قاعده شکش عمل کند قاعده اولیه این است که وقتی نمی داند شک است یا ظن است علم اجمالی باید به حکم علم اجمالی عمل کند یعنی هم به ظن عمل کند و هم به شک عمل کند ولی اگر توانستیم از طریق اصول اثبات کنیم که یک طرف را همان یک طرف کافی است، اصل عدم غلبه ظن بر یک طرف اثبات می کنیم ظن نیست. اصل شک بر حجیت و عدم حجیت یعنی عدم ظن که حجت است اثبات می کند که شک است غیر از اینکه اصلا گفتیم که وقتی در ادله یک موضوعی را می گویند منظور یک موضوع مشهود است نه چیزی که مستور است و قابل اثبات نیست و عقلا هم چنین ظنی را موضوع نمی گیرند.
مرحوم سید در مسئله نهم گفتیم سه مسئله را عنوان کرده است، مسئله اول این بود که یک حالتی الان دارد که نمی داند اسم این حالت ظن است یا شک است که برای افراد زیاد پیش می آید، اینجا گفتیم به مقتضای اصل عدم غلبه این طرف بر آن طرف، اصل تعلق وهم به این طرف، اصل عدم حجّیت یعنی حجت نداریم، همانطور که گفتم ادله ای که می گوید ظن مستور منظور نیست ظن مشهود است مجموعا نظر سید را اثبات کرد که وقتی یک حالتی دارد و نمی داند شک است یا ظن است این حکم شک را دارد.
ایشان در همین مسئله فرع دومی را عنوان کرده است و آن اینکه الان در یک حالتی است یک جزء بعدی را که انجام می دهد شک می کند آن حالتی که جزء قبلی داشتم شک بود یا ظن بود، برای آلزایمری ها به وفور چنین حالتی پیش می آید و برای دیگران هم پیش می آید که در جزء بعدی که وارد شده می گوید نمی دانم آن حالتی که در جزء قبلی داشتم شک بود یا وهم بود این چطور است؟
مرحوم سید تعبیرش این است که می گوید حالت الان را نگاه کند، الان در یک حالتی است که نمی داند حالت قبل از این جزء شک بود یا ظن بود الان ببین چه حالتی داری، به حالت الانش عمل کند قاعده اش هم همین است برای اینکه آن حالت قبلی اگر همین بوده که همین است اگر غیر از این بوده و تبدیل شده مثل چیزی است که مستقر نبوده و مستقر شده و به حالت مستقره باید عمل کند بنابراین این هم مشکلی ندارد.
فرع سوم این بود که بعد از نماز شک می کند در اینکه می داند بنا را بر سه گذاشته بوده حالا که نماز تمام شده است شک می کند که بنابر سه از باب ظن بود تا نماز احتیاط نخواهد یا از باب ابنی علی الاکثر یعنی شک بود تا نماز احتیاط بخواهد اینجا مرحوم سید می خواهد احتیاط لازم نیست یعنی لازم نیست نماز احتیاط بخواند و حکم ظن را داشته نه حکم شک را.
سه تا قاعده در اینجا محل کلام است: یک اینکه شاید اینجا قاعده اشتغال است برای این که یک حالتی را در نماز داشته اند و چون نمی دانم چیست باید نماز صحیح تحویل دهم و اینجا احتیاط کنم، بنابر سه گذاشته بودم اما نمی دانم ظن بوده یا شک بوده و از باب ابنی علی الاکثر بنابر سه گذاشتم این باید بلند شود و یک رکعت بخواند، نماز احتیاط، این قاعده اشتغال.
 می توانیم بگوییم جای برائت است برای اینکه نمی داند که آن حالت چه بوده و الان شک می کند که نماز احتیاط برایش واجب است یا خیر، برائت، منتهی در برائت یک شبهه ای است و آن این است که تکلیف مستقل اگر باشد برائت ولی اگر این متمم نماز است دقت کنید نماز احتیاط آیا یک تکلیف مستقل است یک نماز مستقل است یا متمم اصل نماز است اگر تکلیف مستقل است می شود برائت جاری کرد ولی اگر متمم اصل نماز است پس شما وقتی نماز احتیاط نمی خوانید نمی دانید نماز ظهرتان که بنا بوده درست انجام دهید انجام شد یا انجام نشد. اگر تکلیف مستقل باشد برائت است ولی اگر تکلیف مستقل نیست احتمالا این متمم اصل نماز است پس نمی دانم که نمازم را درست تحویل دادم یا ندادم می شود اشتغال، این تابع این است ولی یک حرف هم این است که ولو مستقل هم باشد به اینکه اینجا قاعده اش اشتغال است نه برائت، دیدم بعضی ها چنین آورده اند دلیل اینها می گویند (37) موضوع شک موضوع نماز احتیاط برای اینکه این بالاخره نمی داند که دو رکعت بوده یا سه رکعت بنابر چه بوده، پس موضوعش عمل نماز احتیاط تردد است این تردد حاصل است با اصل ثابت نشد سه رکعتی در نماز تردد ثابت می شود بگوییم موضوع می شود برای نماز احتیاط بنابراین نماز احتیاط  مستقل هم اگر بدانیم اینجا جای اشتغال است برای اینکه موضوع نماز احتیاط تردد است و این تردد حاصل است و این تردد بوده قبلا نمی دانیم از بین رفته یا نرفته، حالا این مطلب درست است یا درست نیست.






   شنبه 15 اسفند 1394




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما