صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 94-95

صلاة جلسه چهل و چهار






بسمه تعالی
می فرمایند که نماز احتیاط چون مردد بین استقلال و جزئیت است اگر لازم باشد بر نماز جزء است و اگر چیز اضافه ای باشد مستقل است و نافله است لذا به رعایت هر دو جهت، هم استقلال و هم جزئیت احکامی در این باره دارد، تعبیر بعدی ازجمله مرحوم صاحب جواهر این است که جزئیت یک آثاری دارد: 1- موالات و پیاپی بودن که نماز احتیاط فاصله نشود با اصل. 2- تکلیفا جایز نیست که عمل منافی انجام دهد بین نماز و احتیاط. 3- اینکه وضعا هم اگر منافی انجام داد موجب بطلان نماز است یعنی بنا بر جزئیت.
بعد هم صاحب جواهر می فرماید اینکه می گوییم فاصله نشود و موالات رعایت شود این همان منظور موالات وقوع اجزاست همانطور که اجزاء نماز موالات داشتند این هم همان است.
مرحوم سید هم تعبیرشان این است: هذه الصلاة مردّدة ٌ بین النافلة او جزء او بمنزلة الجزء این نماز مردد است بین اینکه نافله باشد یا جزء باشد یا اینکه به منزله جزء باشد، به این جهت یرائا جهت الاستقلال والجزئیة هم جهت استقلالش را باید رعایت کنیم و هم جهت جزئیتش را رعایت کنیم. به جهت استقلال نیت دارد تکبیر دارد، فاتحه دارد، به رعایت جزئیت که نماز احتیاط جزء اصل نماز باشد یجب البدار باید مبادرت کند بعد از فراغ اصل نماز فاصله نکند و این را فورا انجام دهد چون جزئیت است و منافیاتی هم انجام ندهد و لو اتی اگر عمل منافی انجام داد فالاحوت اتیانها ثمّ اعادة الصلاة احتیاط این است که نماز احتیاط را انجام دهد و بعد اصل نماز را اعاده کند به خاطر این منافی که انجام داده و بعد می فرماید که و لو تکلّم سهوا اگر بین اصل نماز و نماز احتیاط از باب سهو حرف زد فالاحوط سجودالسهو و لو داخل نماز نبوده بین اصل نماز و نماز احتیاط بوده ولی احتیاط واجب این است که سجده سهو انجام دهد بعد می فرمایند که یکی از احکام این والاحوط ترک الاقتدا و لو به صلاة الاحتیاط خصوصا مع الختلاف سبب الاحتیاط، احتیاط واجب این است که اقتدا نکند در نماز احتیاط و لو به یک نماز احتیاط حتی با اتحاد سبب اما خصوصا با اختلاف سبب اقتدا نکند یعنی مثلا او علت نماز احتیاطش شک دو و سه بوده این سه و چهار بوده، یا اونی که حتی کیفتش هم فرق دارد مثلا یکی دو رکعت کم دارد و یکی یک رکعت کم دارد و بعد می گویند و ان کان لا یبعد جواز الاقتداء ولی فتوا به این می دهند اگر سبب نماز احتیاط شک دو و سه بوده بعید نیست که جایز نیست اقتدا کند به شرط اینکه اتحاد سبب و کان المأموم معتدی بذلک الامام فی اصل الصلاة و دیگر اینکه این مأموم در اصل نماز هم اقتدای به این امام کرده است و هردو بعدا شک کردند شکشان هم یک طور بوده این را فتوا می دهند که جواز اقتدا.
اولین مسئله مبادرت بین اصل نماز و نماز احتیاط فاصله ای نباید بشود به تعبیر صاحب جواهر موالات اجزاء نماز فاصله نشود. دلیل این مسئله چیست؟ جهاتی می شود استخراج کرد از لابه لای این مسئله:
1- اینکه در خود روایات با کلمه فا آمده والفاء للترتیب بالتصال و ثمّ للترتیب بالفصالٍ از جمله در باب  هشتم روایت اول، متی ما شککت فخذ بالاکثر بنا بر اکثر بگذار فاذا سلّمت فاتمّ ما ظننت انّک نقصت وقتی سلام نمازت را گفتی فاتمّ نه ثم اتمّ تمام کن آنچه را که احتمال نقص می بینی یعنی نماز احتیاط با فا آمده ظهورش در اتصال است. روایت دیگری در همین باب روایت سوم که هردوی این ها شاید یک روایت است و هردو خطاب حضرت به عماّر است، علی تعلّمک شیءً اذا فعلته ثمّ ذکرت انّک اتممته نقصت لم یکن علیک شیء قلت بلی عمار می گوید بله بفرماید، قال اذا سهوت فابنی علی الاکثر فاذا فلم و سلّمت فقم فصلّ ظننت انّک ما نقصت بنابراین ظاهر فا هم ترتیب بالتصالٍ است بنابراین مبادرت لازم است طبق اینها و ظاهر امر این است که تکلیف محض نیست چون به یک تکلیف مرکب خورده است ظاهرش این است در صحت این ترکیب در صحت این مرکب این دخالت دارد مثل بقیه چیزهایی که نماز می آید که نماز در فلان لباس نباشد، این ها همه ظهور اند صحت در وضع است و نه فقط تکلیف پس هم تکلیفا واجب است مبادرت شود و هم چون راجع به یک عمل مرکبیه ظاهرش این است که این دخالت دارد در صحت این عمل مرکب همان که صاحب جواهر فرمود هم تکلیفا واجب است و هم وضعا اگر مخالفت کنیم موجب بطلان است.
بعضی ها خواستند بگویند که ما از این فا ها زیاد داریم و اینها دلیل بر اتصال و مبادرت نیست مثلا در بعضی روایات دارد که ان الله یتمّم الفرائض بنما فعل خداوند نماز واجبات را با نافله تکمیل می کند، این متمم معنایش این نیست که فورا مبادرت کند و دنبال آن بخواند و تعبیرش هم شبیه همین ها است حالا فا دارد و بعضی هایش فا ندارد به هرحال می خواهند بگویند صرف فا دلیل نیست، در بعضی روایات هم فا ندارد، این روایتی که خواندیم با فا بود در همین نماز احتیاط ولی بعضی روایات است که نماز احتیاط را بدون فا دارد، در باب دهم روایت چهارم، من سهی فلم یدر ثلاثا صلی ام اربعا و اعتدل شکّ قال یقوموا و یتمّ این اصل نماز است ثمّ یجلس و یتشهد و یسلّم تا اینجا اصل نماز است که نمازت را تکمیل کن و بنا بر اکثر بگذار و بعد می گوید و یصلّی رکتین و اربع سجدات و هو جالس بعد دو رکعت نماز احتیاط می خواند به عنوان نماز احتیاط دو رکعت هم نماز نشسته، ندارد فیصلی. یا در باب یازدهم که آن جا هم بدون فا آمده است، اذا لم تدر اثنتین صلّیت ام اربعا و لم یذهب وهمک الی شیء فتشهد و سلّم ثمّ صلّ رکعتین این رسما با ثمّ هم آمده است نه تنها فا ندارد بلکه ثمّ را هم دارد اینجا تراخی جایز است. و از این قبیل که بگوییم صرف داشتن فا دلالت بر وجوب مبادرت و اینکه فاصله نشود نمی کند اما ظاهرا به نظر می رسد که این اشکال وارد نباشد حالا بعضی روایات فا را ندارد وجوب را نگفته است آن روایاتی که فا را دارد یک تکلیف لازم را می آورد آن که ندارد این تکلیف را نگفته است و وقتی گفته است یعنی این تکلیف را می آورد. ما تابع این دلیلی هستیم که با سکوت آن حکم تکلیف آن شکسته نمی شود فقط می ماند این که ثمّ داشت آیا ثمّ می گوید حتما ترافی واجب است یا می خواهد بگوید که کلیتش را نگفته است یا فقط اصل اتیان را می گوید حالا اگر هم بگویم ترافی را حتما دلالت دارد یک تعارضی می شود بین ثمّ اینجا و فای آن روایات بیشتر روایات فا دارد اولا، در ثانی موافق با جزئیتی است که بعد عرض می کنیم در ثالث به هرحال تتابع هم مسئله است به شهرت فتوایی به همین است و آن را فهمیدند بنابراین روایات فا از این نظر مقدم است خلاصه صراحتش بیشتر است و ظهورش بیشتر است در بدا بعد فتوای مشهور هم در این است مراعات جهات جزئیت هم همین را می گوید.
2- جهت دوم کلمه تتمیم است، تتمیم یعنی جزء اصل نماز است جزئیت لازمه اش موالات است مثل موالات اصل نماز همانطور که حمد و سوره جزء نماز است و پیاپی هم خوانده می شود و رکوع و سجود جزء نماز است و پیاپی خوانده می شود این هم همینطور است، اتمم دارد. تمامیت شیء با موالات است جزئیت است اطلاق متمم در روایات که مفید همان جزئیت است مثل همین روایاتی که خواندیم فاتمّ ما ظننت یا عمّار علی اجرهم لک السّهو فی کلمتین بعد این را فرمود وقتی نماز را تمام کردی فاتمّ ما نقصت.
ممکن است اینجا هم کسی اشکال کند بگوید اینجا که گفته اتمّ تمامش کن این منظور تتمیم علی الاجمال است نه حتما بدار و مبادره و اگر تتمیم صد در صد بود نیت جدا نمی خواست تکبیرة الاحرام نمی خواست، پس این تتمیم تتمیم علی الاطلاق نیست بلکه علی اجمال است و این اینطور بگوید شبیه همان روایتی که عرض کردم ان الله یتمّ الفرائض بالنوافل معنایش این نیست که نافله را حتما باید فورا بعد از نماز خواند این اگر یک جا مثل مثل ان الله یتمّ الفرائض بالنوافل دال بر مبادرت نباشد دلیل نیست که جاهای دیگر هم دال بر مبادرت نباشد والا اصل عبارت تتمیم جزئیت است و جزئیت هم مبالات می خواهد به نظر می رسد این دلیل هم دلیل خوبی است. هم آن دلیل فا تاحدودی خوب است و هم این دلیل تتمیم خوب است پس مبادرت با این اثبات می شود.
3- دلیل سوم می شود آورد برای اثبات با وجوب مبادرت اینکه در بعضی روایات تصریح دارد که اگر تکلم کردی اشتباها سجده سهو دارد اگر مبادرت لازم نبود چرا سجده سهو؟ این معلوم می شود که جزئیتش خیلی قوی است ظاهر روایت هم این است که صحبت بین اصل نماز و صلاة احتیاط را می گوید، بعضی ها خواستند بگویند این منظور این است که اگر صحبت کردی در داخل نماز ولی این نیست. در باب یازدهم روایت دوم: ابن ابی یعقوب سئلت اباعبدالله(ع) ان الرجل لایدری رکعتین صلی ام اربعا نمی داند دو رکعت خوانده است یا چهار رکعت قال یتشهد و یسلم یعنی بنا را بر چهار می گذارد ثمّ یقوم بعد بلند می شود فیصلی رکعتین و اربع سجدات که نماز احتیاط است یقرء فیهما به فاتحة الکتاب بعد می گوید کان صلّی اربعا اگر چهار رکعت خوانده بوده که کان هاتان نافله این دو رکعت نافله می شود و ان کان صلّی رکعتین و اگر دو رکعت خوانده بود و دو رکعت کم داشته کان هاتان تمام الاربعی رکعت تمام نماز می شود بعد می گوید و ان تکلّم فالیسجد سجدتی السهو، اگر حرف زد لااقل اطلاق کلی بگیریم هم در اصل نماز هم در نماز احتیاط و هم بین اصل نماز و نماز احتیاط چون وظیفه شاک را می گوید ان رجل لایدری، کسی که شک در مسئله دارد، شاک باید نماز احتیاط بخواند دنبال نماز و اگر حرف زد ندارد کجا حرف زد، اگر اطلاق می گیریم چه اصل نماز چه نماز احتیاط و چه بینهما، اگر می گویید اینجا چون دنبال نماز احتیاط گفته است پس مربوط به اتحاد نماز احتیاط با اصل نماز است. بالاخره یا از باب اطلاق تکلم بین صلاتین را می گیرد یا از باب اینکه ظهورش این است که شاک را دارد می گیرد به خوبی این را می رساند بنابراین بعید نیست که این روایت 2/11 مربوط به همین باشد و از آن استفاده می شود پس هنوز در داخل نماز است اگر داخل نماز نباشد که تکلم بین اصل نماز و نماز احتیاط که مشکلی ندارد.
به علاوه اینها می شود به اجماع هم تمسک کرد غیر از ابن ادریس حلّی هیچ کسی قائل به استقلال نشده است مراعات جهت استقلال شده نیت تکبیر و این موارد ولی همه روایات می گوید این تتمیم آن است و متمم آن است پس غیر از ابن ادریس هیچ کسی فتوا نداده که این استقلال است پس بنابراین اجماع هم ظهورش جزئیت است.
علاوه بر این ارتکاز متشرعه هم بر این است هیچ کسی را پیدا نمی کنید که شک کند بین دو و سه و سه و چهار و اینها بعد نماز را تمام کند برود دنبال کارهایش و نماز احتیاط را فردا بخواند یا یک ساعت دیگر بخواند. بعید نیست که از نسوس هم این معنا استفاده شود که اصل تکلیف باقی است تا تمام کردن نماز احتیاط، تا نماز احتیاط را نخوانده کانّه اصل نماز را نخوانده است بنابراین گرچه بعضی روایات دارد فاذا فرغت و سلّمت فرغت شاید به نظر بیاید که از اصل نماز بیایم بیرون ولی این اصل نماز اولیه را می گوید فرغت والّا نماز احتیاط متمم آن است جزء آن است پس از فرغت نمی توان استفاده کرد که تمام شد و نماز احتیاط را بعدا خواندی یا نخواندی این نیست.
 بنابراین از مجموعه این قرائنی که عرض شد استفاده می کنیم که فرمایش سید و مشهوری که همین طور فرمودند درست است که بدار واجب است که بعد از تمام کردن اصل نماز باید فورا بلند شود و نماز احتیاط را بخواند.
لازمه این بدار اولا این است که مدامی که نماز احتیاط را نیاورده است در داخل نماز است و هنوز نماز تمام نشده است بنابراین سلامی هم که می گوییم راجع به اصل نماز این سلام هم کانّ یک سلام سهوی است کانّه به حکم سهوی برای اینکه معنای اینکه ما هنوز از نماز خارج نشدیم و نماز احتیاط جزء اصل نماز است کانّ این سلامی هم که می دهیم به حکم سهو است منتهی نگفته اند که سجده سهو بیاورید جز بعضی موارد ولی کانّه یک چنین چیزی است.
 یک مطلبی بگوییم که مرحوم سید فرمودند که اگر حرف زد از باب احتیاط سجده سهو کند با این قرائنی که عرض کردیم می گوییم از باب احتیاط نیست بلکه فتوا است اگر بین اصل نماز و نماز احتیاط حرف زد و همین طور در خود نماز  مثل اصل نماز سجده سهو دارد.
مطلب بعدی اقتدا است که سید عنوان کردند، آیا می شود در نماز احتیاط اقتدا کرد و نماز را به جماعت بخوانیم؟ صوری دارد، یک وقتی است که نماز امام و مأموم هردو یک نماز بوده و در اصل نماز اقتدا شده در این نماز به همین امام شکشان هم یک شک بوده است و نماز احتیاط آن ها هم یک نماز احتیاط است اینجا همانطور که مرحوم سید گفتند بعید نیست که اقتدا درست باشد برای اینکه هردو شک دارند مثل هم و شکشان هم یک جور است و از اول هم باهم بودند، یا شکشان بی جا است و نماز احتیاطشان باطل است و نماز نافله است در نماز نافله نمی شود اقتدا کرد ولی مشکلی بوجود نیامده اصل نماز درست است و نماز نافله را هم که اقتدا کرده اینجا فقط حمد سوره را نخوانده است و این بعید نیست که مشمول لاتعاد بگیریم شبهه حکمیه می شود، در نافله هم لاتعاد می آید و بگوییم لاتعاد هم اینجا جاری است و لو اینکه با التفات است اما من اول لاتعاد را خلافا به نظر آقای نائینی لاتعاد گفتیم اختصاص به سهو ندارد و قبلا مفصل صحبت کردیم و این شبهه حکمی دارد و لاتعاد شبهات حکمی را هم می گیرد، حالا به هرحال نماز نافله ای است که ضرری هم ندارد اما اگر نماز هردوی آنها ناقص بوده مثل هم که اقتدا مشکلی نداشته است.
ولی اگر از اول باهم نبودند مأموم نماز فردا خوانده بوده حالا در نماز احتیاط می خواهد اقتدا کند به این امام حالا می گوییم حتی آنجایی که شکشان هم یک شک است در واقع از کجا فهمیدند ولی حالا می گوییم از روی قرائنی فهمید که شک امام جماعت مثل شک اوست درحالی که در اصل نماز باهم نبودند، مثلا سر تشهد دو رکعتی متحیّر مانده و سلام را نمی گوید پس مأموم می فهمد که او هم شک دارد، خودش هم شک دارد، بنابراین نماز فردی بوده از اول ولی در این نماز امام و مأموم هردو یک شک معین کردند، نماز احتیاطشان هم یکی است اینجا آیا می توانیم بگوییم اقتدا درست است؟ نه، برای اینکه اگر این یک رکعت نماز احتیاط نافله بوده و اصل نمازشان درست بوده که در نماز نافله نمی شود اقتدا کرد و اگر اصل نماز کم بوده و نماز احتیاط هردو اینها به جا بوده خوب اصل نماز که اقتدا نبوده می شود اقتدا از وسط نماز، مثلا یکی جلو ایستاده نماز می خواند ما پشت سر او بایستیم و از تتمه نمازمان اقتدای به او بکنیم مثلا یک رکعت را برای خودمان می خوانیم از رکعت دوم به او اقتدا کنیم اقتدا از وسط در اثنی ادله جماعت یک چنین اطلاقی ندارد و هیچ کسی هم چنین فتوایی نمی دهد که بگوییم اقتدا در اثنی نماز، بله یک جا داریم اقتدا در اثنی را اما صریح روایت از باب درک فضیلت برسد ببیند نماز جماعت درحال تمام شدن است این فورا الله اکبر می گوید می نشیند به حالت تجافی تشهد را هم با امام بخواند بدون سلام بعد بلند می شود ادامه نماز خودش ثواب اقتدا را هم برده است اقتدا در اثنی است منتهی اقتدا اینگونه است که اثنی به منزله فردی کردن یعنی فردی شدن بعد از اول نمازش اقتدا به اثنی نیست فرق می کند ما نحن فیه، ما نحن فیه در حقیقت از رکعت سوم دارد اقتدا می کند آن جا از اول نماز یک اقتداء کرده که به حسب نماز امام اثنائی است و به حسب نماز خودش نه ، بنابراین خلاصه اقتداء در اثنی را نه اطلاق در نماز جماعت داریم که بگیرد و نه کسی فتوا می دهد، بنابراین اگر در اصل نماز اقتداء نکرد و در نماز احتیاط بخواهد اقتدا کند اگر نماز احتیاط لازم نیست نافله است که اقتدا در نافله درست نیست اگر نماز احتیاط لازم است آن وقت اقتدا در اثنی است و نه در ادله جماعت ما چنین اطلاقی داریم و نه کسی فتوا می دهد.
اگر از اول باهم بودن ولی شک فرق می کند، او شک سه و چهار دارد و من شک چهار و پنج دارم، او شک دو و سه دارد و من شک دیگری دارم، حالا یک وقتی نماز احتیاطش مثل هم است مثلا دو و سه دارد و من سه و چهار نماز احتیاط ما مثل هم است حالا این طور حساب کنیم که نماز احتیاط هم فرق می کند او دو و چهار و من سه و چهار او دو رکعت نماز احتیاط می خواهد بخواند و من یک رکعت، اینجا یک قدری مشکل است که جایز باشد اقتداء در این مورد، برا اینکه این هم اقتداء در اثنی است و هم احتمال نافله بنابراین اگر هم بودند ولی شک ها فرق می کرده بازهم مشکل است هم به احتمال نقل و هم اینکه اگر باهم نبودند اقتداء در اثنی.
اگر نماز احتیاط نماز مستقل باشد نه مبادرت لازم است و نه اقتدا اشکال دارد البته رجاعا و اگر مستقل نباشد و جزئیت باشد هم مبادرت لازم است و هم این گونه مواردی که عرض کردم در مورد اقتدا. و نشان دادیم که جزئیت است و نه مستقل.




   شنبه 15 اسفند 1394




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما