صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 94-95

صلاة جلسه شصت و یک





بسمه تعالی
صحبت شد که بعضی روایات استدلال شده که نفی سجده سهو برای کلام آدمی استدلال به این روایات شده که سجده سهو واجب نیست لزوم ندارد، سه تا از این روایات دارد فلا شیء علیک که دیروز هم خواندیم لاشیء را معنا کردند یعنی سجده سهو نداریم طریقه استدلال هم به این نحوه هست که این لاشیء علیه یا به معنای گناه بگیریم آن که بدیهی است سهو بوده سهو که گناه ندارد یا بگوییم لاشیء علیک یعنی اعاده نداری این هم مطلب روشن است چون حضرت فرمود یتمّ ما بقی من صلاة تتمه نماز را ادامه دهد پس معلوم است نماز صحیح است و وقتی هم صحیح است اعاده ندارد. لم یبقی الا به اینکه بگوییم که سجده سهو ندارد، حالا یک احتمال هم داریم بگوییم که نفی گناه به خیال مخاطب یعنی آن گناهی که تو خیال می کنی نیست این هم مثل همان گناه است، علی ای حال وقتی سهو است گناه نیست چه واقعا گناه نیست چه گناهی که تو خیال می کنی نیست، علی ای حال نفی گناه نمی تواند باشد چون بدیهی است سهو است، نفی اعاده هم نیست، بنابراین فقط می ماند اینکه بگوییم سجده سهو نیست، این وجه استدلال به این روایات است، اصل روایات که دیدیم سه روایت بود هرسه اینطور بود که لاشیء علیه دیروز خواندیم.
بنابراین به این روایات استناد شده برای اینکه سجده سهو نیست ولی به احتمال قوی این همان منظور نفی اعاده است نه نفی سجده سهو برای اینکه عبارت در این صحیحه زراره یتمّ ما بقی من صلاة تکلمّ او لم یتکلّم نمازش را ادامه می دهد می خواهد حرف زده باشد یا نزده باشد این به سجده سهو نمی خورد، وقتی حرف نزده سجده سهو ندارد که، پس دنبالش وقتی ولاشیء علیه دارد ربطی به سجده سهو ندارد لم یتکلم که دیگر جای احتمال این معنا هم نیست که سجده سهو باشد بنابراین همان نفی اعاده است شما می گویید وقتی گفته یتمّ ما بقی من صلاة این صحت نماز را می رساند وقتی نماز درست است دیگر اعاده معنا ندارد، این تأکید است بنابراین این روایت نمی تواند دلیل باشد برای نفی سجده سهو، متعارف هم هست. علتش هم شاید این باشد متدیّنین روی عبادات خود حساس اند به یک کلمه که نه قانع نیستند و توضیح می خواهند این است که حضرت دو جمله گفته نمازش را تمام کند درست است دنباله اش هم لاشیء علیه می گویند. بنابراین همان روایاتی که قبلا گفته شد بر وجوب سجده سهو به قوت خود باقی است.
مطلب بعدی ایشان معنا می کند کلام را، می فرماید کلام آن است که دو حرف باشد یا یک حرف مفهم به هر لغتی، دو حرف یعنی دو حرف است ولو بی معنا و همینطور یک حرف ولی معنا دار اینطور گفتند. بنابراین یک حرف بی معنا را قبول نمی کنند. دلیل این چیست؟ اساسا در روایات ما هم کلام نیامده در مسئله سجده سهو، کلام نداریم تکلّم داریم، تکلّم غیر کلام است، کلام به این معنا می خورد جمله اما در روایات ما تکلم است، تکلم یعنی حرف زد، مثلا کسی که در کما رفته و بی هوش شده و هیچی نمی شنود یک دفعه تا یک حرف بگوید ولو حرف بی معنا می گویند حرف زد و به معنایش کار ندارند، لذا به نظر می رسد تکلم با کلام فرق دارد و تکلم به یک حرف است ولو بی معنا هم گفته باشد. اگر چنانچه بخواهیم معنا را دخالت بدهیم خواه یک حرف باشد یا دو حرف، به دو حرف هم کلام نمی گویند عمده هم این است که ما در روایاتمان کلام نداریم و تکلم داریم. لااقل جای احتیاط وجوبی هست که یک حرف بی معنا هم بگوییم این تکلم حساب می شود و سجده سهو دارد بعد مرحوم سید یک مطلب دیگری را عنوان کردند و آن اینکه اگر به خیال اینکه این کلام قرآن است یک جمله عربی شنیده بود و آن را گفت و خیال کرد قرآن است یا خیال کرد ذکر است یا دعاست فرموده اند این اشکال ندارد، برای اینکه می گویند این اصلا سهو نیست، یعنی چه؟ سهو را در این مورد معنا کردند به این معنا که غفلت به ورود نماز یا غفلت اینکه هنوز از نماز خارج نشده بالاخره غفلت داشته باشد که در اثنی نماز است، این را گفتند کلام سهوی و سهو، غافل است که الان در نماز است این می شود سهو اما در این مورد می داند که در نماز است و می داند این کلامی که می گوید عمدا دارد این کلام را می گوید منتهی خیال می کند که قرآن است، می گویند این سهو نیست، همین طور است؟ پس غفلت ان کون ذلک ذکرا و غفلت سهو است، چطور به این سهو گفته نمی شود؟ بعضی گفته اند که این غافل است امّا یعتقد خودش عقیده اش این است که نباید حرف زد و ذکر و قرآن درست است غافل است از این که این ذکر است یا قرآن مثلا به این هم بگوییم که سهو حساب نمی شود چون غفلت از اعتقادش دارد. اینجا چه بگوییم؟ مرحوم سید می خواهد بگوید این عمد است و سهو نیست عمد در گفتن این، ما حتما سهو از اصل گفتن باید باشیم یا سهو از این که این کلام است، سجده سهو روایات ما این بود که تکلم سهوا حرف بزند سهو این را در روایات ما اینطور داشت، تکلم سهوا و این دو معنا دارد یک معنا سهو از اصل است اینکه در نماز است یک معنا سهو از اینکه این کلام است چون تکلم سهوا فی صلاة، پس سه کلمه داریم صلاة کلام تکلم سهوا جمع این سه تا باهم صلاة تکلم و سهو یک معنا این است که سهو بخورد به صلاة یک معنا این است که سهو به کلام بخورد، به چه دلیل سهو حتما به صلاة بخورد؟ اگر سهو حتما به صلاة بخورد یعنی سهو از دخول نماز یا سهو از اینکه هنوز از نماز خارج نشده است خلاصه سهو از اثنی، اما یک احتمال هم است سهو ممکن است به کلام بخورد. پس به هردو برمی گردد و هردو سجده سهو دارد.
اما اگر سبق لسان شد یعنی بی اختیار به زبانش جاری شد این معلوم است، این سهو حساب نمی شود و سجده سهو هم ندارد.
یک مطلب دیگر هم اینجا می ماند اینکه آیا حتما باید تکلم سهوی باشد حتما قید کلام سهوی؟ بعضی روایات کلمه سهو دارد منتهی در کلام سائل است از جمله این روایت صحیحه عبدالرحمن بن حجّاج 1/4 یتکلمّ ناسیا در کلام سائل است اما بعضی روایات به طور مطلق است نمی گوید تکلم به این تعبیر بلکه و ان تکلم یسجد سجدتی السهو همین، نه تکلم سهوا، یا در موثقه عمار خواندیم حتی یتکلم بشیء نه یتکلم سهوا بشیء منتهی از خارج می دانیم عمد را نمی گوید و عمد باطل است غیر عمد همه را بگیرد. اگر چونکه تکلم سهوا صادق نشد اشکال ندارد همین که تکلم عمدا صادق نشود این کافی است برای سجده سهو، آن چیزی که خارج است عمد است تکلم عمدی مبطل است، اما تکلم غیر عمدی مطلقا مثلا در سبق لسان سهو نیست زبان بی اختیار چرخید اینجا بگوییم سجده سهو دارد، غیر از آن اشکالی که من داشتم در خیال قرآن در همین سبق لسان هم سبق لسان عمد نیست سهو به آن معنا هم نیست بی اختیار از زبان جاری شدن است می خواهند بگویند این سجده سهو ندارد، می گوییم در روایات در کلام اهلبیت اصلا تکلم سهوا ندارد، تکلم سهوا تکلم سائل است روایات مطلق اینطور دارد حتی یتکلم بشیءٍ نه اینکه یتکلم به سهواً، سبق لسان عمد نیست ولی سهو هم نیست و سجده سهو دارد. پس هم سبق لسان سجده سهو دارد و هم آنجایی که خیال می کرد قرآن است و قرآن نیست.
دوم از چیزهایی که سجده سهو دارد سلام بی جا است.




   چهار‌شنبه 8 اردیبهشت 1395




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما