صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 94-95

صلاة جلسه شصت وهفت





بسمه تعالی
 در این روایت اذا لم تدر اذدتّ ام نقصت، اذا لم تدر اربعا صلّیت ام خمسا ام نقصت ام زدت فتشهد و سلّم والسجد سجدتین به غیر رکوع، دنباله اینکه هر زیاده و نقیصه ای مرحوم سید عنوان کردند که سجده سهو دارد استدلال به این روایات شده و نفهمیدیم که منظور از این روایت چیست، اگر ندانستی که چهار رکعت خواندی یا پنج رکعت در شک چهار و پنج یک سجده سهو دارد قبلا خواندیم اما دنبالش ام نقصت ام زدت یعنی ندانستی که کم کردی یا زیاده یا اینکه حتما نقص کردی، اذا لم تدر یعنی اذا شککت، اذا شککت بین الاربع والخمس سجده سهو دارد و اذا نقصت من صلاتک او زدت فی صلاتک این غیر شککت است غیر لم تدر است، و اذا نقصت من صلاتک این هم سجده سهو دارد و اذا زدت فی صلاتک این هم سجده سهو دارد اینطور است؟ یا اینکه واقعا بر حسب ظهور عرفی مفعول لم تدر است، اگر شک کردی که کم کردی یا زیاده آن وقت این از بحث ما خارج می شود، بحث ما این است که زیاده و نقص سجده سهو دارد این می گوید شک داری در زیاده و نقص و از بحث خارج می شود.
حالا به هرحال روایت را چطور معنا کنیم، طوری که داخل بحث ما شود باید نقص قطعی شود و زیاده هم قطعی این پس ام نقصت بر می گردد به لم تدر نه به مفعول لم تدر، اذا لم تدر یعنی اذا شککت بین اربع والخمس و اذا نقصت فی صلاتک و اذا زدت فی صلاتک، به لم تدر برگردد نه به مفعول لم تدر، اگر به مفعول لم تدر برگردد شک می شود، حالا کدام را معنا کنیم؟ بنده احتمال می دهیم در شک در رکعات این احتمال را عرض کردیم که این به حسب ظهور عرفی به مفعول لم تدر برمی گردد و معنایش هم این است که اگر شک کردی که چهار رکعت یا پنج رکعت خواندی و همینطور شک کردی که آیا کم کردی یا زیاده کردی اینجا نمازت درست است اینجا ظاهرش در رکعات است اینکه بعضی بزرگان تصریح کردند که نه مال ارکان است نه برای رکعات اگر آن باشد باطل است ولی ما دلیلی پیدا نکردیم قبلا صحبت شد یکی از شکوکی که به نظر من شک معتبری است و صحیح است شک بین نقص از وظیفه یا زیاده از وظیفه یعنی نمی داند سه رکعت خوانده یا پنج رکعت اینجا دلیلی بر بطلان نداشتیم، مشهور بطلان است ولی دلیلی بر این پیدا نکردیم که اگر شک کرد بین سه و پنج بگوییم نماز باطل است و قبلا صحبت شد. ظاهر روایت این است که همانطور که اربعا و خمسا برای رکعات است زدت و نقصت برای رکعات است نه اینکه اربع و خمس برای رکعات باشد و نقص و زیاده برای ازکار باشد مثلا، این به نظر خیلی بعید، بلکه صحیحا همان است که عرض کردم اذا لم تدر اربعا صلّیت ام خمسا نمی داند چهار رکعت خوانده یا پنج رکعت یا اینکه شک داری که کم کردی یا زیاد کردی آن چهار و پنج بود حالا کم و زیادی یعنی سه و پنج، در شک بین چهار و پنج هیج اشکالی ندارد و سجده سهو دارد در شک بین سه و پنج هم همینطور سجده سهو دارد و باطل نیست به نظر من بر حسب روایت اینگونه می آید. بنابراین از بحث ما بیرون می رود چون اینجا شک در زیاده و نقص است.
یک روایت دیگری هست که تمسک شده بر همین مسئله ما نحن فیه یعنی زیاده و نقص قطعی اما در ارکان نه، بحث ما این است ارکان نه ،  نمی گویند زیاده و نقص رکوع نقصش مبطل است و زیاده اش هم مبطل است، در غیر ارکان و رکعات استدلال شده به بعضی روایات دیگر که زیاده و نقیصه اش موجب سجده سهو است و باطل نیست بر خلاف رکعات و ارکان که باطل است.
حالا یک روایت هم این است در باب 32 از ابواب خلل روایت دوم موثقة عمار، اذا اردت ان تقعد فقمت می خواستی قعود کنی قیام کردی یعنی اشتباه او اردت ام تقوم فقعدت می خواستی بایستی نشستی این درست مسئله ما نحن فیه است او اردت ان تقرأ فسبّحت می خواستی قرائت بخوانی تسبیحات خواندی او اردت ام تسبّح می خواستی تسبیحات بخوانی فقرئت قرائت خواندی فعلیک سجدتا السهو این دو سجده سهو دارد که از اینجا معلوم می شود رکعت سوم و چهارم نماز که مخیر هستیم بین تسبیحات و قرائت تخییر ارادی است اگر اشتباها کسی انتخاب کند این نمی شود باید برگردد، اینجا هم همینطور می گوید که اگر اشتباه شد و محل گذشت باید سجده سهو بخواند.
حالا ما به قسمت اول روایت کار داریم اذا اردت ان تقعد فقمت او اردت ان تقوم فقعدت این سجده سهو دارد، ما بحثمان در کل زیاده و نقص است نه در خصوص قیام و قعود ولی می گوییم از این القاء خصوصیت می کند چه فرقی می کند زیادی قیام و قعود شود یا زیادی جای دیگر مثلا زیادی تشهد شود، پس زیاده و نقص در نماز کل زیادة و نقص بگوییم سجده سهو دارد، منتهی در نسیان سجده در نسیان تشهد قبلا خواندیم که اگر کسی تشهد یادش رفت بلند شد ایستاد یادش آمد تشهد نخوانده بر می گردد تشهد می خواند و همینطور سجده یکی کم کرده است بلند شده است ایستاده است یادش افتاد که یک سجده کم کرده روایت صریح بود که باید برگردد سجده اش را انجام دهد این روایات هیچ کدام نبود که سجده سهو هم بکند درحالی که سجده سهو دارد چون قیامش بی جا بوده، قبلا هم این بحث را خواندیم بنابراین یک قدری به خاطر این روایت ناچاریم بگوییم آن دو سجده سهو در قیام بی جا و همینطور فی کل زیادة و نقص بگوییم این استحبابی است چون این روایت در موقعیت بیان وظیفمان را بیان نکرده است چون می پرسد وظیفه اش چیست نه اینکه بپرسد فقط سجده دارد یا ندارد مثلا، باید وظیفه اش را بگوید فقط گفته است برگرد سجده ات را انجام بده پس این خلاف روایاتی است که به آن تمسک کردیم، موثقة عمار یا صحیحه ای که قبلا خواندیم ام نقصت و ام زدت داشت.
به علاوه اینها یک عده روایاتی داریم من اتمّ سهوه فلیس علیه سهو روایات متعدد است، کسی که سهو خودش را تتمیم کرد یعنی جبران کرد سهوش مثلا زیاده یا نقص اگر درست انجام داد این دیگر سهو ندارد یعنی وظیفه سهو یا لیس علیه سهو سهو را بر می دارد در نتیجه حکم سهو برداشته می شود یا مستقیما لیس علیه سهو حکم سهو را بر می دارد این سجده سهو ندارد. حالا ببینید در باب 32 ابواب خلل این روایت: من اتمّ سهو فلیس علیه سهوٌ اول شک کرده یا سهو کرده کم گذاشته برگشته درستش کرده این می شود اتمّ سهو لیس علیه سهو حکمی ندارد، در روایت دیگر در همان باب 32 روایت موثقه عمار لیس فی شیءٌ ممّا یتمّ به صلاة سهوٌ کاری که می کند برای تتمیم نماز این سهوی ندارد مثل اینکه دارد لیس فی سهو سهوٌ، مثلا تشهد یادش رفته بر می گردد برای تکمیل نماز تشهدش را بخواند این قیامی که اینجا شد حکمی ندارد لیس فی ذلک سهوٌ در روایت دیگر در باب 32 و 33 من حفظ سهو فاتمّ کسی که سهو خودش را متوجه شد فاتمّه تکمیلش کرد فلیس علیه سجدتا السهو سجده سهو ندارد بنابراین آن روایاتی که سجده سهو داشت باید بگوییم استحباب، دنبال این روایت باز یک قسمتی است مربوط به همان ام نقصت ام زدت، انّم السهو علی من لم یدر عذاب فی صلاة ام نقص فیها سهو برای کسی است که سهو یعنی سجده سهو، سجده سهو به عهده کسی است که نمی داند زیاد کرده یا کم کرده این ندارد که زیاد یا کم رکعت یا رکن یا ازکار یا چیزهای دیگر ولی به نظر می رسد منظور از زیاده و نقص همان زیاده و نقص رکعات است، مثل همان روایت که عرض کردم. وقتی می گوید زیاده منظور جزء اولی است نه جزء الجزء پس اینجا منظور رکعت است.
بنابراین اینها همه روشن می کند به نظر من که شک کرد بین سه و پنج نمازش صحیح است در شک در رکعات این موضوع را عرض کردیم، بنابراین به نظر می رسد جمع روایات بگوییم همانطور که در قیام و قعود بود در کل زیادة و نقص هم دلیلی پیدا نکردیم که سجده سهو باشد، این را نوعا آقایان قبول ندارند ولی به نظر می رسد اینگونه باشد من زاد لم یدر ازاد ام نقص از بعضی روایات دیگر هم استفاده کردیم آنجاها باید بگوییم نماز درست است و فقط سجده سهو است اما قیام و قعود سجده سهوش علی الاستحباب کل زیادة و نقص هم سجده سهوش علی الاحتیاط استحبابی است.
حالا اینکه بگوییم زیاده و نقص سجده سهو دارد و زیاده و نقص را هم برای رکعات نگیریم و برای اجزاء بگیریم این روایت گفتیم به نظر من رکعت را می گوید ولی اگر گرفتیم که همه اجزاء غیر از ارکان و رکعات چون آقایان رکعت و ارکان را اشکال می کنند حالا منظور از اجزاء چیست؟ گاهی جزء مستحبی داریم و گاهی جزء واجب بعضی بزرگان از جمله مرحوم آقای خوئی و قاعدتا تلامیذ ایشان جزء استحبابی را قبول ندارند می گویند جزء معنایش این است که کل بدون آن نمی ماند معنا ندارد که یک چیزی جزء است در عین حال اگر نباشد کل تحقق داشته باشد مثل اینکه بگوییم پایه ساختمان جزء ساختمان است ولی اگر نبود هم ساختمان هست امکان ندارد که کل بدون جزء باشد بنابراین جزء مستحبی معنا ندارد اگر جزء است یعنی بدون این نمی شود اگر مستحب است یعنی بدون این می شود این تهافت بین کلمه جزء و کلمه استحباب است، این را قبلا عرض کردیم در عرف هم اینطور است که ما جزء مستحبی داریم و جزء واجبی داریم همانطور که پایه ساختمان جزء است، گچ کاری و زنگ کاری که می کنند این را مگر جزء ساختمان نمی دانند اگر کسی آمد گفت این ساختمان شما را خریداریم می توانید بگویید که من ساختمان را فروختم گچش را که نفروختم؟ گچ را می خواهم بکنم ببرم، چنین چیزی را قبول نمی کنند؟ به نظر من چه جزء واجب چه جزء مستحب فرقی نمی کند صدق زیادی می کند بلکه در ازکار متعارف این بوده که سمع الله می گفته حالا این بار فراموش کرده نگفته است این نقص است صدق نقص می کند برای اینکه همیشه عادتش بر این بوده که ایندفعه کم کرده است، اگر کسی است که معمولا نمی آورده این ذکر را حالا هم نیاورد چه به اشتباه و چه غیر اشتباه فرقی نمی کند این نقص حساب نمی شود یا اگر چنانچه فلان ذکر را نمی گفته حالا این بار گفت یا همیشه می گفت این بار نگفت اگر برخلاف متعارف است بعید نیست زیاده و نقص صدق می کند اما اگر عادتش این است و همیشه نمی گوید یا همیشه می گوید اگر یک بار اشتباها خلاف عادتش شد اینجا صدق زیاده نمی کند. حالا ما گفتیم دلیلی روشنی پیدا نکردیم بر کل زیاده و همینطور قیام و قعود اما از باب شهرت بگوییم استحباب، فقط روایاتی که داشتیم ام زدت ام نقصت به نظر ما راجع به رکعات بود و گفتیم هم که بحثش قبلا گذشت. از بعضی روایات هم استفاده می شود که سجده ندارد بنابراین می گوییم مستحب.
نتیجه بحث: روایات ام نقصت ام زدت به نظر من همه برای رکعات است، زیاده در درجه اول ظهورش در زیاده اولی است می شود جزء اول نه جزء الجزء، ارکان جزء الجزء است ذکر جزء جزء الجزء است به علاوه اینکه در بعضی از این روایات کنار رکعت بود اربعا او خمسا بنابراین این روایات کلا برای روایات است و می خواهد بگوید شک در رکعات که بین نقص و زیاده است نمازت درست است و سجده سهو دارد ولی اگر به مقتضای این روایات و بعضی روایات دیگر بگوییم سجده سهو به خاطر این روایات دیگر استحباب می شود.
یک نکته این روایت زدت ام نقصت بعضی معنا کردند که اذا شککت انّک نقصت اولا، یکی هم اذا شککت انک زدت اولا این هم یکی دیگر، پس در حقیقت شک داری در زیاده و عدم زیاده و باز شک داری در نقصان و عدم نقص، اینطور که ما معنا کردیم معنایش این نیست، بلکه علم اجمالی دارید که یا نقص شده است یا زیاده.




   چهار‌شنبه 8 اردیبهشت 1395




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما