صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 94-95

صلاة جلسه هشتاد و یک



بسمه تعالی
در مسئله های مربوط به شک امام و مأموم در تعداد رکعات مرحوم سید در مسئله نهم عنوان کردند که اگر امام و مأموم هردو شاک هستند هیچ کدام قاطع نیستند که تعداد رکعات چقدر خواندند، کلا بخواهیم عرض کنیم یک وقتی مأمومین متفق اند بر یک عقیده امام شاک است ولی مأمومین متفق اند یک عقیده ای دارند امام نمی داند رکعت سوم است یا چهارم مأمومین همه می دانند که رکعت چهارم است اینجا که هیچ شبهه ای نیست امام رجوع می کند به مأمومین و مسئله حل است دوم اینکه امام شاک است مأمومین بعضی می گویند سوم است بعضی می گویند چهارم هردو هم معتقدند اینجا امام نمی تواند به هیچ کدام مراجع کند مگر اینکه ظنی بر آن حاصل شود اگر برای خود امام یک ظنی حاصل شد فبها وگرنه مأمومین اختلاف دارند امام به کدام مراجعه کند، به معین مراجعه کند ترجیح بلا مرجّح هست به احد لا به عینه مراجعه کند احد لا به عینه معمولا گفته می شود که وجود خارجی ندارد. به ناچار این نمی تواند به مأمومین رجوع کند، خلاصه تعارض حجتین می شود و تساقط، پس امام چکار کند رجوع می کند به قواعد شک خودش، شک دارد که رکعت چندم است طبق قاعده شک خودش عمل می کند.
پس این دو صورت:
1- صورت اول مأمومین متفق اند که لااشکال امام به آنها رجوع می کند و هردو هم قاطع اند نمی شود مراجعه به هیچ کدام کند، اگر ظنی پیدا کرد فبها و الا به قاعده شک عمل می کند، سوم هم این است که مأمومین هم شاک هستند که ایشان این مسئله را عنوان کرد. یکی اینکه که همه شاک اند.
2- یا اینکه بعضی شاک اند و بعضی عقیده به مورد دارند اگر چنانچه بعضی معتقدند و بعضی شاک اند امام هم که شاک است امام رجوع می کند به آنهایی که معتقدند، امام نمی داند رکعت سوم است یا چهارم، مأمومین هم بعضی می دانند رکعت چهارم است بعضی ها هم شک دارند امام رجوع می کند به آنهایی که می دانند بنابراین آن ها می گویند چهار است و ایشان هم می گوید چهار و آن هایی که شاک هستند چه؟ این بحث قبلا گفتیم که آیا این که شاک است به مأمومینی که خودش معتقد نیست فی حدّ نفسه رجوع به مأمومین شده معتقد، اینجا امام خودش معتقد نیست و به خاطر تقلید از گروه شده معتقد بنابراین پس بگوییم که اینجا نمی تواند به این مراجعه کند یعنی امام به مأمومین معتقد رجوع می کند ولی مأمومین شاک به این امامی که به خاطر اینها معتقد شده است نمی تواند رجوع کند البته محل حرف است که بگوییم انصراف معلوم نیست داشته باشد دلیل، دلیل ما می گوید که وقتی امام معتقد است و مأموم شاک است مأموم می تواند به این امام معتقد رجوع کند حالا ندارد که امام عقیده اش از کجا هست، از هر راهی که عقیده پیدا کرده است، اینجا هم همینطور است امام از یک گروه مأمومین اعتقاد پیدا کرده است آن گروه دیگر رجوع کنند به این امام، خلاصه رجوع مأموم به امام قاطع معنایش این نیست که امام حتما باید از پیش خودش علم لدنی یا هر علم دیگری معتقد باشد، از هر طریقی معتقد باشد کافی است. این هم از طریق آن گروه از مأمومین معتقد شد و این کافی است.
 حالا این در صورتی بود که یک عده ای از مأمومین معتقد باشند حالا اگر همه مأمومین شاک اند، امام شاک و مأمومین هم همه شاک اینجا چکار کند؟ یک وقت است شکشان متحد است یعنی امام شک دارد بین سه و چهار و مأمومین هم شک دارند بین سه و چهار، شک متحد هست بین امام و مأموم اینجا مشکلی نیست، طبق قاعده شک عمل می کنند نتیجه اش هم که یکی است و مشکلی ندارد ولی اگر چنانچه اختلاف داشتند و شک امام با شک مأمومین فرق می کند امام شک دو و سه دارد مثلا و مأمومین شک سه و چهار دارند اینجا چه می شود؟ یک وقتی شک متباین است منظور از تباین شک هیچ کدام قدر مشترک ندارند یک وقت است که نه قدر مشترک دارند، آنجایی که متبایر هستند مثل چه؟ مثلا یکی شک دارند بین دو و سه یکی شک دارد بین چهار و پنج و متباین هستند از یکدیگر اینجا چاره ای نیست هرکدام به مقتضای شک خودشان عمل می کنند بعد می گوییم نماز جماعت چه می شود.
ولی اگر مأمومین که شاک هستند و امام هم که شاک هست یک قدر مشترک دارند مثلا امام شک دارد بین دو و سه مأمومین شک دارند بین سه و چهار پس در سه مشترک هستند، اینجا خیلی ها گفتند به قدر مشترک رجوع کنند یعنی اینکه می گوید شک دارم بین دو و سه احتمال می دهد که سه باشد قاطع است اینکه چهار نیست، آن که شک دارد بین سه و چهار پس سه را لازم است که سه هست، در جزم سه به این رجوع می کند در نفی چهار او به این رجوع می کند آنجایی که قدر مشترک دارند از قدر مشترکشان استفاده کنند، خیلی ها عقیدشان این است بعید هم نیست مطلب درستی باشد.
 بعضی آمدند ادعای انصراف کردند که دلیل اینکه می گویند امام به مأموم رجوع کند و مأموم به امام رجوع کند اینجا را نمی گیرد که یک قدر مشترکی ما استفاده کنیم بعد بگوییم به این قدر مشترک رجوع کنند، رجوع امام به مأموم و مأموم به امام در آنجایی است که به روشنی یکی از این دوتا عقیده واضحی دارد، اما اینجا این می گوید دو و سه و آن می گوید سه و چهار دو شک هستند ولو مباین نیستند ولی دو شک هستند شما از این می خواهید یک چیزی بیرون آوردید راجع به جزمی بودن نفی چهار و اثبات سه، این درآوردن است در حقیقت، خواستند بگویند این انصراف دارد، ادله رجوع امام به مأموم و مأموم به امام یک چنین جایی را نمی گیرد. ولی معلوم نیست و این معنا از این استفاده می شود و این می تواند به او رجوع کند و او به این ظاهرا نباید مشکلی داشته باشد. مرحوم سید اینجا می گوید اذا کان الامام والمأمومین شاکین فان کان شکاً متحداً اگر شکشان متحد است همه به شک عمل می کنند و ان الختلف اگر اختلاف دارند یکی دو و سه و یکی چهار و پنج مثلا، یک وقتی بین این دو شکی که اینها دارند قدر مشترکی ندارد مثل دو و سه و چهارو پنج هرکدام از اینها طبق شک خودشان عمل می کنند اما اگر قدر مشترک دارد مثلا امام شک دارد بین دو و سه مأمومین شک دارند بین سه و چهار، اینجا سید دارد یحتمل رجوعهما الی القدر المشترک لانّ کل منهما نافٍ لطرف الآخر من الشک هرکدام آن طرف دیگری را نفی می کند، آن که شک دارد بین دو و سه چهار را نفی می کند، آن که شک دارد بین و چهار در سه بودنش جازم است بنابراین دو را نفی می کند، بنابراین به قدر مشترک می گوید یحتمل که رجوع کند به قدر مشترک چرا می گوید یحتمل، برای اینکه احتمال انصراف می دهد ادله ای که می گوید امام به مأموم و مأموم به امام رجوع کند آنجایی که این روشن باشد نه اینکه ما قدر مشترکی درآوریم از مجموع این دوتا. خواسته بگوید انصراف از دلیل بر اینها، آن هم اثبات انصراف معلوم نیست اطلاق دلیل کدام دارد روایت حفس که خواندیم مکررا که اطلاق هم دارد.
بعد مرحوم سید دارد والاحوط الاعاده بعدالاتمام، احتیاط این است که نماز را تمام کند و بعد هم نماز را اعاده کند با اینکه قدر مشترک دارد ولی در عین حال می گوید نماز را اعاده کند بعدالاتمام، این چرا اعاده کند؟ یک وقت است رجوع به قدر مشترک اگر رجوع درست نباشد مستلزم بطلان است اینجا رجوع کند، اینجا احتیاطا اعاده کند مثلا مثل آنجایی که شک داریم بین دو و سه بنا گذاشت بر سه اینجا وقتی قدر مشترکی هست و مشکلی از این نظر ندارد، این مثال را بزنیم که روشن تر است یکی شک دارد بین سه و چهار یکی هم شک دارد بین چهار و پنج قدر مشترک دارند که چهار است اینجا اگر چنانچه به این قدر مشترک رجوع کند وجه به اعاده ندارد برای اینکه اگر انصراف دلیل هم باشد بالاخره چهار و پنج را باید بگوید چهار، سه و چهار را هم باید چهار بگوید، اینکه مرحوم سید می گوید الاحوط الاعاده احتایطش به خاطر این است که بگوییم دلیل نگیرد، ما می گوییم که اگر دلیل هم نگیرد یعنی دلیل رجوع قدر مشترک اگر دلیل هم نگیرد ولی در عین حال نماز همین است شک دارد بین سه و چهار یکی و یکی هم شک دارد بین چهار و پنج، سه و چهار را باید به چهار رجوع کند و چهارو پنج را هم به چهار رجوع کند بنابراین اینجا وجهی بر اعاده ندارد. پس این شد اگر امام شک دارد مأموم هم شک دارد اما دوتا شک یک قدر مشترک دارد این قدر مشترک اگر طوری است که ولو بگوییم دلیلی مثل روایت حفس اینجا را نگیرد ولی حکم همین است به هرحال اینجا وجهی بر اعاده نیست، این امام شک دارد بین سه و چهار باید بنا بر چهار بگذارد، مأموم شک دارد بین چهار و پنج بنا بر چهار بگذارد این قدر مشترک قدر مشترکی است که اگر هم روایت حفص این را نگیرد در این حال وظیفه همین است هردو باید بنا بر چهار بگذارند.
پس اینطور نیست که مرحوم سید می فرماید که هرکجا قدر مشترک داشت یحتمل که به قدر مشترک رجوع کند والاحوط این است که بعدا هم نماز را اعاده کند، بعد از اتمام نماز دوباره اعاده کند، بستگی به این دارد که اگر به قدر مشترک عمل کنیم اشکالی پیش می آید یا خیر، اگر اشکالی پیش نیاید مثل همین مثالی که عرض کردم این شک دارد بین سه و چهار بنا را برچهار می گذارد و آن هم شک دارد بین چهار و پنج بنابر چهار می گذارد که اقل است مشکلی اینجا نیست.
یک مطلبی را عرض کنیم، یکی اینکه مأموم و امام گاهی اختلاف پیدا می کنند آن وقت نماز جماعت چه می شود، ندیدم مرحوم سید این را عنوان کرده باشد بعضی آقایان دیگر هم این را عنوان نکردند این خودش یک مسئله ای هست، اختلاف در شک پیدا کردند حالا طبق دستور خودشان عمل کردند مثل مواردی که گفتیم آن وقت نماز جماعت چه می شود؟ مادامی که موجب بطلان نماز امام نشده است در نظر مأموم جماعت برقرار است اگر یک طوری شد که مأموم مطمئن شد که نماز امام یک رکعت اضافه می خواند نمازش باطل است جاهایی که مأموم می بیند که نماز امام باطل شد جماعت به هم می خورد ولی ما لم یستلزم البطلان جماعت باقی است مثل همین مثال سه و چهار و چهار و پنجی که گفتم و مانند اینها، این یک نکته. حالا نماز جماعت به هم بخورد می تواند قصد فردی کند و نمازش را ادامه دهد.
مطلب دوم اینکه گفتیم رجوع به قدر مشترک کنند آن جاهایی که قدر مشترک هست مرحوم شهید در مسالک به طور جزم عقیده اش همین است، مرحوم سید احتیاط می کند می گوید یحتمل رجوع کند به قدر مشترک بعد هم بگوید والاحوط علی الاعاده این عقیده سید بود، مرحوم شهید ثانی در مسالک به طور قطع بدون احتیاط بگوید به قدر مشترک رجوع کند، مرحوم مجلسی هم نسبت می دهد به مشهور می گوید مشهور فقها عقیده شان این است که به قدر مشترک رجوع کنند، این هم یک مطلب که خواستیم روشن شود.
مطلب بعدی این را هم ندیدم که سید عنوان کرده باشد. اگر زیاده یا نقص یا موجب سجود سهو پیدا شد یک وقت است هم امام مبتلا شده به این و هم مأموم هردوشان سجده سهو باید انجام دهند یا قضای جزء منسی باید انجام دهند یا یک چیزی زیاده کردند یا نقص کردند که مثلا سجده سهو داشته باشد یک وقتی هردو اینطور هستند و مشترک است و یک وقت است امام این کارها را کرده است و این نقص را دارد، یک وقتی هم مأموم نقص را دارد و امام ندارد. اگر هردو نقص را دارند مشکلی نیست و هردو عمل می کنند در عبارتی که از مبسوط نقل شده شیخ طوسی ابن حمزه در وسیله ابن ادریس در سرائر اگر چنانچه هردو باهم یک چیز مشترکی دارند مشکلی نیست و هردو انجام می دهند ولی اگر چنانچه امام باید چیزی انجام دهد قضای جزء منسی دارد سجده سهو دارد آیا مأموم هم باید متابعت کند؟ اگر گفتیم متابعت مأموم به امام لازم است حالا امام یک نقصی پیدا کرده است آیا مأموم هم متابعت بکند از امام از باب دلیل متابعت یا بگوییم که به مأموم ربطی ندارد. مبسوط، وسیله،سرائر اینها معتقدند که مأموم باید متابعت کند از امام دلیلشان چیست؟ یک روایت هست باب 24 از ابواب خلل روایت هفتم، روایت این است شیخ طوسی باسناده عن احمدبن محمدبن عیسی قاعدتا عن عمرو عن مصدق عن عمار سئلت اباعبدالله(ع) ان الرجل یدخل مع الامام و قد صلّ الامام رکعةً او اکثر یک کسی در جماعت وارد شد امام یک رکعت خوانده است یا یک قدری بیشتر خوانده است این به رکعت دوم رسید یا به رکعت سوم رسید فسهی الامام مأموم دید امام اشتباه کرده است کیف یصنع الرجل این که تازه آمده اقتدا کرده چکار کند؟ حالا نمی گوید اشتباه امام چیست؟ ظاهرش سهو هست نه شک، قال اذا سلّم الامام فسجد سجدتی السهو وقتی امام سلام نماز را داد و سجده سهو انجام داد پس سهوش سهو بوده فلا یسجدالرجل الذی دخل مع این مأمومی که بعدا وارد شده است این که سهو نکرده است این سجده سهو نکند پس حکم برای خود امام است بعد می گوید و اذا قام و بنی علی صلاة و اتمّها وقتی این شخص همراه امام سجده سهو نکرد، قام بلند می شود و بنی علی صلاته، نمازش را ادامه می دهد، اتمّها نماز را تمام می کند آنجا سلّم و سجدالرجل سجدتی السهو اینکه تازه وارد شده بعد از نماز خودش سجدالرجل سجدتی السهو دو سجده سهو انجام می دهد با اینکه موجب سجده سهو مأموم نکرده بوده امام انجام داده بوده ولی از باب متابعت مأموم باید این کار را بکند.
این یعنی چه؟ اولین متابعت یعنی اینکه امام وقتی یک کاری می کند شما انجام بدهی، امام سجده سهو کرده تمام شد رفت، حالا وقتی که من سجده سهو می خواهم انجام دهم امام نیست که من متابعت او انجام دهم این اولا، بعد هم او موجب سجده سهو داشت من که موجب سجده سهو ندارم، معنا ندارد ولی این روایت هست، مبسوط هم طبق این فتوا داده. ولی ما نمی توانیم بپذیریم ، عامه نقل می شود که عقیدشان همین است اما بارها عرض کرده ایم به روایات عمار ما نمی توانیم عمل کنیم مگر آنجایی که مشهور عمل کردند، عقیده مجلسی را قبلا برایتان گفتیم عقیده فیض کاشانی را گفتیم، درسرتاسر فقه هم عمار روایات الا ماشاء الله دارد که قبلا در مورد عمار توضیح دادیم، آدم درستی است ولی پرخطا و پر اشتباه، وسیله به تبعیت از شیخ عمل کرده است، سرائر عجیب است چون سرائر با شیخ خیلی درگیری دارد، با اینکه خودش از نسل شیخ است قوم و خویش هستند ولی شدیدا به شیخ حمله می کند خیلی خیلی زیاد تعجب است چرا اینجا تبعیت از شیخ کرده است، اما شیخ در مبسوط ایشان آنقدر کارش زیاد است که از این اشتباهات شیخ زیاد دارد. بنابراین این نظری که عمار آورده و فقط همین روایت هست به هیچ وجه درست نیست، اولا متابعت نیست برای اینکه امام انجام داد و رفت بعد هم امام سهو کرد و مأموم که سهو نکرده است، احتمال این معنا را می دهیم که شاید روایت همین جا این را بخواهد بگوید که در ذهن شما آمده و آن جایی است که امام سهو کرد و مأموم هم سهو کرد این هم با روایت نمی خواند و خود مأموم حواسش هست اگر حواسش نبود که نمی فهمید امام اشتباه کرده است. بنابراین این روایت به هیچ وجه قابل قبول نیست مثل بقیه روایات عمار به هیچ وجه مورد اعتنا نیست.




   یک‌شنبه 20 تیر 1395




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما