صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 97-98

اجاره جلسه سی و سه






باسمه تعالی


در مورد اینکه اگر عبد خود را به اجاره بدهد و بعد او را آزاد کند صحبت این بود که عبد اگر اجیر دیگری است مولی هم که از او منقطع شده است خرج زندگی اش را از کجا در بیاورد؟ نظراتی را مرحوم سید عنوان کردند اولین نظریه این بود که به عهده مولی هست ظاهرش این است که می خواهد بگوید منافعش را این برده پس خرجش را هم این باید بدهد، احتمالا نظر سید به من له الغُنم فعلیه الغُرم بوده که از بعضی روایات مستاده شده است منفعتش را تو بردی پس غرامتش را هم تو باید تحمل کنی ولی این یک قاعده کلی ثابت نیست به این عنوان که هرکسی یک سودی برد جبران خسارت هم باید به عهده او باشد و لو اینکه مبنای او به هم خورده باشد، مبنای غُن ملکیت بوده حالا الآن غُرم بعد از زوال ملکیت است، به هرحال این وجه اول است که سید اتفاقا همین وجه را تقویت می کند می گوید اقوا وجه اول هست به نظر خیلی بعید می آید.

ما در معلقات داریم که وجه دوم اقوا هست، بعضی های دیگر هم وجه دوم را اقوا گرفتند، وجه دوم که سید عنوان می کند بگوییم در کسب خودش است اگر می تواند یک وقت اضافه ای پیدا کند در غیر ساعات قرار اجاره برود برای خودش کار کند و خرجش را در بیاورد، تا اینجا که مسلّم است همه قبول دارند که ساعات اضافه هست حالا اگر ساعات اضافه ندارد چطور؟ گفتند بیت المال، اگر بیت المال چیزی نداشت؟ مسلمان ها به مقدار سدّ رمق از باب حفظ حیات برادران ایمانی، اگر یک نفر درحال تلف است لازم نیست که عبد و مولی و اجیر و مستأجر و غیر ذلک باشد یک نفر درحال تلف شدن است و مسلمان است باید همه به داد برسند که نمیرد.

اینجا دو بحث هست، یک بحث این است که بیت المال یعنی چه که اگر وقت اضافه ای ندارد که بپردازد به بیت المال رجوع می شود و از بیت المال به او می دهند، بیت المال پولی که در اختیار امام است این را می خواهید بگویید چون معمولا بیت مال مسلمین عنوان می شود بیت مال المسلمین یعنی بیتی که برای عموم است این برای اراضی خراجیه هست، اراضی خراجیه خراجش برای همه است اما اموالی که در اختیار امام است گاهی به آن بیت المال گفته می شود این فرق می کند، زکات است بله این برای فقراء هست و این هم فقیر است، خمس است خمس به نظر ما برای شخص امام است، دو عقیده است در محل خودش، یک عقیده این است که برای مقام امامت است و یک عقیده هم اینکه برای شخص امام است، نظر ما این است که برای شخص امام است دیگر بیت مال المسلمین نیست، آن وقت وقتی برای شخص امام است در دوران غیبت هم باز مال شخص امام است منتهی مجتهد به مقداری که یقین دارد که امام راضی است می تواند از این صرف کند، میزان یقین به رضاء امام می خواهد و یقین دان افراد فرق می کند، بعضی ها شیخ انصاری می شوند که وقتی ایالات منزل برایشان یک دُشک تهیه کردند که پایش درد نکند و این ها ایشان پرسید از چه پولی تهیه کردید در زمانی که مرجع بود، گفتند دیدیم پای شما درد می کند از حقوق خودمان یک مقداری کم مصرف کردیم و جمع کردیم و دشک را برای شما درست کردیم، فرمود وای بر من پس شما به کمتر از آن می توانستید زندگی کنید و من به شما زیادی دادم و از ماه بعد هم حقوقشان را کم کرد و جورهای دیگری هم هست که می دانید.

مرحوم آقای بروجردی در اندرون از خمس استفاده نمی کرد با اینکه سید بود حالا اگر فقیر هم بود که سید فقیر، من در مصرف نفت از ایشان اجازه گرفتم در سال 37 یا 38 که دولت خمس نفت را نمی دهد ما در خانه مصرف می کنیم ایشان گفت سهم امامش را از طرف من سهم ساداتش را هم بدهید بعد از فوت ایشان به مرحوم امام گفتم ایشان گفت نه این خمس ندارد چون مستخرجینش مسلمان ها نیستند دست آمریکایی ها هست سال 41، من گفتم احتیاطش چیز دیگری است، ایشان گفت پس سهم امامش را از طرف خودت بردار و سهم ساداتش را هم از طرف من بردار که به اصطلاح سید فقیری هستم، مرحوم آقای بروجردی در داخله خودش از سهم امام مصرف نمی کرد، مخارج بیرونی از سهم امام بود، یک روز هم خادمشان را فرستاد جلوی مغازه قماش فروشی یکی از بستگان ما، دو قبا خرید بیست و پنج تومان و روی هم پنجاه تومان، بیست و پنج داد و گفت بیست و پنج دیگر را الآن آقا ندارند اول ماه برایت می آورم، او هم گفت یعنی چه آقای بروجردی مرجع تقلید این همه پول دارد، پول ندارد یعنی چه؟ گفت آقا پول در اختیارش هست ولی مال خودش نیست، آن چیزی که برای خودش هست ماه به ماه یک مقداری از اجاره ملک می­آورند و این هم تمام شده و نیست.

یک وقتی هم برای ایشان سر سفره بادمجان گذاشته بودند و ایشان گفته بود عجب مگر بادمجان آمده است، گفتند آقا تازه آمده است، چند خریدید؟ نمیدانم دو ریال، عصبانی شده بود به چه جهت خریدید صبر می­کردید وقتی عمومی شد چه لزومی دارد نوبارش را ما بخوریم، شایع بود که می گفتند هنوز میوه ها ملاخور نشده است یعنی هنوز عمومی نشده است، گاهی هم ملاخور نشده یعنی نرسیده که او بیاید بچیند برای برکت ولی ظاهرا اینکه یعنی عمومی نشده است، به هرحال نو را نمی خوردند برای اینکه قیمتش زیاد است.

شنیدم مرحوم آقای حاج آقا میرزای حائری این را برای من نقل کردند بد نیست بدانید، مرحوم میرزای بزرگ شیرازی در خواب خدمت آقا امام زمان رسید آقا فرمود میرزا محمد حسن دفتر را بیاور حساب ها را برسیم، دفتر را باز کرد جلوی آقا و آقا نگاه کرد یکی یکی گفت این را قبول ندارد، این را قبول ندارم، میرزا هم دفتر را بست گذاشت جلوی آقا و گفت آقا من نمی توانم اداره کنم در عالم خواب، آقا تبسمی کردند و گفتند خیلی خوب یعنی من غایب هستم چاره ای ندارم باید تحمل کنم بعد فرمود لا اقل بیشتر دقت کنید، به هرحال خیلی مشکل است، حتی یکی از آقایان احتیاط می کرد فطره می خواست بدهد می گفت هیچ پول ندارم، شهریه می داد و پول زیادی هم داشت ولی می خواست فطره خودش را بدهد بعد از ماه رمضان می گفت هیچ پولی ندارم.

حالا یک چیزی در ذهن من آمده است و آن این است که اگر چنانچه مجتهد یک کسی را اجیر کند بیاید خانه اش برق کشی کند مثلا کارگری کند یا نظافت کند، آیا پول این را نباید بدهد، حالا خودش کار می­کند، درس می گوید، درس می خواند، کتاب می نویسد، فتوا می دهد، مبارزه می کند، زندان می رود و مانند این ها، این ها همه کار است چه ایرادی دارد که در برابر همین کارها بین خود به عنوان شخص و خود به عنوان نیابت از امام قرارداد منعقد کند که من می آیم این مقدار ساعت کار می کنم به شرط قرار این مبلغ مورد نیاز زندگی من هست، مبلغی که به طور رفاه نسبی باشد نه آن گونه تنگ نظری شیخ انصاری و نه این گونه گشاد بازی، یک چیز متعارف که به این شخص، به این سن و خصوصیات و به این زحمات این مقدار می دهند، قرارداد ببندد بین شخصیت مزدوج خودش، شخص خودش به عنوان شخص و خودش به عنوان نیابت، قراردادی بین این دو شخصیت عنوان می کند و طبق آن قرارداده هم عمل می کند بنابراین باید طبق مقررات عمل کند نه نشاط بازی های عجیب و غریب، گاهی املاک زیادی، حالا به هرحال منظور اینکه دارد بیت المال مسلمین، اگر بیت المال نبود آن وقت به عهده خود مسلمان ها، خود مسلمان­ها آن چیزی که می شود به حد سدّ رمق را دید که نمیرد اما نفقه متعارفه مردم که فقط این نیست لذا این وجه دوم بد نیست اما خیلی تنگ نظرانه می شود الّا روی آن توسعه در بیت المال.

وجه سومی که مرحوم سید عنوان کرده است این است که اگر اکتساب وقت فراغت ندارد باید از همان ساعاتی که برای این شخص کار می کند بزند و برود کار کند برای خودش و لو منافات هم با قرار اجاره دارد ولی از باب اهم و مهم، درست است این ساعت برای او هست نباید برای خودش کار کند ولی می­میرد، چطور در اضطرار می گویید اکل میته جایز است، سرقت جایز است، حضرت امیر در سال قحطی حد سرقت نمی زد و در شرایط جنگ هیچ حدی را اجرا نمی کرد حالا در ضرورت ها بالاخره جلوی حدود هم گرفته می شود این از باب تقدیم اهم بگوییم، این هم یک وجهی است، این وجه بد هم نیست، اگر آن وجه دوم را نپذیریم و اشکالی در آن باشد این وجه را بگوییم.

وجه چهارم اینکه بگوییم برود کار کند و آن مقداری که ضرر به مستأجر می خورد به ذمّه اش بیفتد که بعدا بپردازد، باید خودش از همین ساعات قرار اجاره بزند و برود کار کند و خرج خودش را در بیاورد آن وقت این ساعاتی که از مال این مستأجر تلف شده است به ذمّه اش می ماند بعدها هر وقت شد بدهد مثل بقیه چیزها، یک نفر خمس بدهکاری دارد نداده در تمام عمرش حالا هم ندارد شما می گویید بیا دست گردان کنیم و به اقساط تدریجی بده، به ذمه اش است حالا نشد و مرد دیگر حسابش با امام زمان است و این هم مثل این است.

وجه دیگر اینکه از اول بگوییم به عهده بیت المال است، اصلا این حرف ها را نگوییم، نفقه این آدمی است که هیچ چیزی ندارد و به عهده بیت المال است، اگر مصداق فقیر است به خصوص زکات، خلاصه این پنج وجهی که گفته شده است، سید وجه اول را تقویت کرده است ما و بعضی های دیگر وجه دوم را تقویت کردیم، این وجوه دیگر را هم هر کدام یک توجیهی دارند.

تمام این ها در صورتی است که موقع قرار اجاره شرط نشود، اگر از اول شرط کنیم بگوییم اجاره می­دهیم به شرط اینکه خرجش را خودت بدهی آن دیگر مشکلی ندارد.

اما مسأله هفتم اگر مستأجر عین مال مستأجره را وقتی تحویل می گیرد می بیند یک عیبی در آن هست و این عیب هم قبل از عقد بوده و این هم خبر نداشته این چطور است؟ صور مختلفی دارد یک وقت است که این عیب نقص منفعت می آورد، در این صورت مرحوم سید دارد که مختار می شود بین فسخ و ابقاء بر همین قرار اجاره، می گوید عرش هم ندارد فقط بین الفسخ والإبقاء حالا متن سید را ببینیم بعد صحبت خواهیم کرد، در بعضی جاها گفته است که عرش را قبول می کنیم آن جایی که خانه ای را مثلا اجاره کرده است حالا یک اتاقش کلا خراب شده است، اینجا تعبیر عرش هم نکنیم تقسیط اُجرت، ده اتاق بوده مجموعش ماهی مثلا یک میلیون حالا یک اتاقش کلا خراب است می شود نهصد تومان تقسیط اجرت، شبیه تبعّذ و سبقه در بیع است.

ولی اگر این عیب نقص منفعت نمی آورد مثلا الاغی را اجاره کرده است سوار شود حالا الاغ دم ندارد یا گوش ندارد به مثالی که مرحوم سید دارد، اینجا می خواهد سوار شود به گوشش کاری ندارد اینجا بعضی گفتند حق فسخ ندارد برای اینکه نقص منفعت نیاورده است، مرحوم سید می گوید اگر موجب اختلاف رغبت است گاهی نقص منفعت هم می آورد به آبرویش لطمه می زند می گویند الاغ آقا مثلا این گونه بود، الاغ خیلی دخالت دارد، یکی از بزرگان علماء نجف آباد گفته بود که هر روز سوار الاغ می شد درس می­آمد همه می آمدند جلو احترامش می کردند بعد یک روز الاغ نبرد و پیاده راه افتاد یک نفر سلام به او نکرد معلوم شد همه این سلام ها به خاطر الاغ بوده علی ای حال مثلا ماشین آقا ماشین عقب مانده و مدل پایین است این در ذهن طلبه جوان فرق می کند می گویند این آقا ماشینش خیلی مدل بالاتر است پس این امکاناتش خیلی بهتر است و این آقاتر است بالاخره این گونه هست.

حالا اگر نقص منفعت به آن معنا هم نباشد ولی بالاخره رغبت ها فرق می کند، می خواهد نگاه کند به این الاغ نگاه کند بدش می آید و لو اینکه به منفعت لطمه نخورد یعنی آن مسأله نیست که جو جامعه به این بی احترامی کنند بگویند مثلا الاغش گوش ندارد این نیست ولی خودش رغبت نمی کند یا مثلا خوب می دود اما فلان بیماری جرب دارد که بدش می آید من باب مثال، مرحوم سید می گوید حتما اینجا حق فسخ دارد، این یک قسمت مسأله هست.

اگر چنانچه نقص منفعت برای بعد از عقد است، یک وقت است قبل القبض است یک وقت دیگر هم بعد القبض است، مرحوم سید می گوید چه قبل القبض این عیب به وجود آمده باشد چه بعد القبض به وجود آمده باشد اینجا حق فسخ دارد حالا متن عبارت سید را ببینید مسأله 7 إذا وجد المستأجر فی العین عیباً سابقاً علی العقد در عین مستأجره عیبی را ببیند که این عیب هم برای قبل العقد است و خبر هم نداشته است مع الجهل به فإن کان تنقص به المنفعة اگر موجب نقص منفعت است فلا اشکال فی ثبوت الخیار بین الفسخ و الإبقاء شکی نیست که مخیّر است که فسخ کند یا به همان رضایت بدهد ولی لا الأرش عرش نمی گیرد، ارش تفاوت صحیح و معیب الّا آن جایی که مثل خراب اتاق های بعضی خانه باشد یا تقسیط اجرت بیاورد که توضیح دادم و لو کان لا تنقص به المنفعة اگر نقص منفعت نمی آورد که قطع الاُذن أو الذنب دم ندارد گوش ندارد و مانند این ها بعضی گفتند که حق فسخ ندارد و الاقوا ثبوته إن إختلف الرغبات اگر رغبت ها فرق می کند و تفاوت اجرت می آورد اینجا حق فسخ دارد و لو منفعتش عوض نشده است و به موقعیتش هم لطمه نمی زند اما بدش می آید اختلاف رغبت است اینجا هم حق فسخ می آورد و کذا له الخیار اذا حدث فیها عیبٌ بعد العقد اگر یک عیبی قبلا نبوده بعد از عقد پیدا شده است اما قبل از اینکه این بگیرد کل مبیع تلف قبل قبضه فهو من مال بایع اینجا هم در اجاره حتی فسخ می آورد اذا حدث فیها عیبٌ بعد العقد و قبل القبض بعد می گوید بل بعد القبض ایضاً اگر حدث عیبٌ بعد العقد و بعد القبض این خانه را گرفت بعد یک عیبی پیدا شد یک ترکی پیدا شد و إن استوفی بعد المنافع حتی یک مقداری هم سالم نشستید عیبی هم نداشت و بعد عیب پیدا شد و مقداری هم گذشت یک ماه گذشت تا عیب پیدا شد می گوید همه این ها حق فسخ دارد البته این در عین شخصی است ولی اگر عین کلی باشد باید عوضش کند، یک اسب چنین و چنان می خواهد این اسبی که آورده است آن خصوصیات را نداشت باید برود یک اسب سالم بیاورد تبدیل است و حق فسخ نمی آورد اگر بدلش پیدا نشد باز حق فسخ می آورد، این کل فرمایش مرحوم سید بود.

اول صحبتی که اینجا می شود ببینیم ارش اصلا چجور چیزی است و اساسا طبق قاعده است یا تعبّد است مسأله ارش، با تقسیط اُجرت تقابل ثمن و مثمن این ها چه فرق هایی دارند؟

یک وقت است که یک جنسی را معامله می کنی حالا مثلا در بیع یک قیمت را معیّن می کنی و این هم مرکب ذی اجزاء است هر قسمتی از ثمن در برابر مقداری از این جنس مُثمن است تقابل ثمن و مُثمن، اگر هم این جنس در مثمن کم آمد اینجا می گوید تبعّذ سبقه و قیمت کم می شود، در اجاره هم شبیه همین به جای تقابل ثمن و مثمن می گوییم تقسیط اجرت، خانه ده اتاقه را اجاره کرده است حالا نه اتاق است، به مقدار یک اتاق اجاره کم می شود تقسیط اجرت.

اما ارش غیر از این است عرش تفاوت با عیب و بی عیب است اساساً منشأ بحث عرش با تقسیط یک بحث دیگری است و آن این است که آیا قیمت ها در برابر ذات جنس است یا در برابر ذات و وصف است، اگر در برابر ذات و وصف بگیریم حکم وصف و عیب هم مثل ذات است مثل آن جاست که خانه خراب باشد یا یک اتاق خراب باشد، اگر گفتیم که پول در مقابل ذات است و وصف منشاء اختلاف رغبت است و الّا پول در مقابل ذات است، تفاوت در وصف موجب می شود پول در برابر ذات را کم و زیاد کنیم ولی پول در برابر ذات است.

بعضی ها از جمله مرحوم آقا خوئی عقیده بر این دارند که پول در برابر ذات است و وصف اختلاف دارد و پول در برابر وصف نیست، بنابراین اگر تفاوت قیمت هم می آورد اما قیمت مربوط به وصف نیست، قیمت مربوط به خود ذات است ولی یک نظر به این هست که فرق نمی کند، عبد کاتب خریدید حالا این عبد کاتب نیست اینجا قیمت پایین می آید و قیمت هم در مقابل خود عبد و هم در مقابل وصف کتابت دخالت دارد.






   دوشنبه 24 دی 1397




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما