صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 97-98

اجاره جلسه سی وهشت






باسمه تعالی


در باب 25 از ابواب اعداد الفرائض روایت 5 از پیغمبر اکرم به سند معتبر این حدیث را نقل کرده است قال لعلیٍ(ع) اوصیک فی نفسک بخصال فحفظها پیغمبر به حضرت امیر فرمود به چند خصلت تو را سفارش می کنم در نظر داشته باش این ها را حفظش کن ثمّ بال بعد پیغمبر این خصال را بیان کرد تا به اینجا رسید سه مرتبه فرمود علیک بصلاة اللیل علیک بصلاة اللیل علیک بصلاة اللیل[1]، همین سفارش را حضرت امیر به اصحاب کرد دعائم الاسلام در مستدرک در همین ابواب اعدا الفرائض از حضرت امیر نقل می کند اوصیکم بصلاة اللیل، در مجمع البیان درباره تسبیح در آیه کریمه قرآن بگوید منظور از این تسبیح صلاة اللیل.

روایت معتبر یا شاید هم چند روایت هست که هر مؤمنی یک فرشته ای موکّل به او هست که هنگام نماز شب او را صدا می کنند منتهی وقتی گوش نمی کند کم کم گوشش سنگین می شود و دیگر صدای فرشته را نمی شنود، گاهی حالا ممکن است به جهاتی خداوند لطف کند به بعضی ها و با تمام لغزش ها مدام صدایشان کنند این دیگر اگر اعتناء نکند خیلی خسارت است، مکرّر صدای فرشته را شنیده اند و در موردی فرشته را به طور مجسّم دیده اند این ها تمام اشاره به لطف خدا هست باید از این الطاف بهره برداری کرد، عالم طبیعت عالم ظلمت است عالم لغزش است دائماً مبتلاء به لغزش ها هستیم، وسیله ای برای جبران می خواهد و جبرانی بهتر از صلاة لیل در عبادات بعد از فرائض شاید وجود نداشته باشد، در ناحیه اولیاء هم توسّلات و به خصوص دعای توسّل هست.

در این فصلی که مرحوم سید عنوان کردند فرمودند که مستأجر به صرف اجاره مالک منفعت است به نفس العقد چون عقد سبب است و موجر هم به نفس عقد مالک اجرت است پس ملکیت به نفس عقد حاصل می­شود و لکن مطالبه اجرت وابسته است به تسلیم مورد اجاره پس یک بحث اصل ملکیت است و یک بحث مطالبه، ملکیت به نفس عبد است، مطالبه متوقّف بر تسلیم طرف مقابل است آن هم متوقّف بر این است به این می گوییم دور معی که در منطق و فسلفه هم خواندید.

حالا یک مقدار خورده ریزهایی در عبارت ایشان هست که خوب است عبارت سید دیده شود اصل مسأله روشن ملکیت اجرت و ملکیت متعلّق اجاره به نفس عقد است مطالبه متوقّف بر تسلیم طرف مقابل است و ثبت دور معی، زیربناء قراردادها تعاطی است نه دفع یک طرفه و معنای تعاطی و لازمه تعاطی این است که از هر دو طرف باید کار انجام شود.

خصوصیاتی ایشان دارند ببینیم چطور است، عبارت ایشان این طور است یملک المستأجر المنفعة فی اجارة الاعیان و العمل فی الاعمال بنفس العقد کسی که دیگری را اجیر کرده است یا کسی که عینی را اجاره می­کند به نفس عقد مالک منفعت می شود کما یقتضی سببیّة العقد این مقتضاء سببیت عقد است که عقد اگر سبب است معنایش این است که عقد بلافاصله مملوک طرف مقابل می شود کما أنّ الموجر یملک الاُجرة چنانچه موجر هم مالک اجرت می شود به وسیله عقد این هم کذلک به نفس عقد طرفین مالکیتشان به نفس عقد است منتهی ایشان در ناحیه موجر یک تعبیری دارند کما أنّ الموجر یملک الاُجرة متزلزلةً بالعقد در راه های منفعت نگفته اند، در منفعت گفته اند مستأجر مالک منفعت است به نفس عقد ظاهرش هم از ملکیت ملکیت مطلقه هست اما در طرف اُجرت و موجر می گویند موجر مالک اجرت است به ملکیت متزلزل، چرا این تعبیر را کردند و چه فرق می کند؟ این معنا ندارد که ملکیت منفعت مطلقه باشد ملکیت اجرت طرف مقابله متزلزله باشد.

ما در معلقات داریم که ایشان گفته است متزلزله ولی لا کالعقد الجائز نه مثل عقد جائز که در عقود جائزه ملکیت متزلزل است بل لأنّ مقتضی المعاملة التعاطی منظورش این است که مقتضای معامله در تعاطی است پس متوقّف بر دیگری است اما این اختصاص به اجرت ندارد همان طور که اجرت این طور هست منفعت هم این گونه است.

اصل مسأله بله به نفس عقد مالک است و منتهی متوقّف بر طرف مقابل هم هست، در بعضی روایات تصریح شده به این معنا که متوقّف بر طرف مقابل است روایت 1 از باب 6 باب اجاره صدوق باسناده عن هارون بن حمزه غنوی عن الصادق(ع) سند خوب است سألته عن رجل إستأجرة اجیراً یک کسی دیگری را اجیر کرد فلم یأمن احدهما صاحبه هیچ یک از این دو به آن طرف مقابل اعتماد نکرد فوضع الأجر علی یدی رجلٍ اُجرت را پیش یک نفر گذاشتند به امانت فهلک ذلک الرجل و لم یدع وفاءً و استهلک الأجر آن مرد امین مرد هیچ چیزی هم نذاشت ارث که بیایند این دِین را بدهند آن اجرت از بین رفت فقال امام فرمود المستأجر ضامنٌ لأجرالأجیر آن کسی که اجاره کرده است اجیر گرفته است باید اجرت این اجیر را بدهد ضامن حتی یقضی قضاء کند چون تعبیر طرف بوده فوضع الاجر آن کسی که باید مزد را بدهد پول را گذاشت پیش یک نفر امانت نگفت این دو باهم توافق کردند که پول را پیش یک نفر امانت بگذارند لذا حضرت فرمود اینجا او ضامن است و باید اجرت را بدهد الّا أن یکون الاجیر دعاه الی ذلک فرضی به مگر اینکه اجیر هم خواسته باشد که این پول را به امانت آن جا بگذارند فإن فعل فحقّه حیث وضعة و رضی به[2] اگر او هم راضی بوده به اینکه پول را اینجا بگذارند و حالا از بین رفته است دیگر مستأجر بدهکار نیست، آن کسی که این را اجیر کرده بدهکار نیست علی ای حال اصل قضیه بر تعاطی است اما آخر اینکه فرمودند ملک متزلزل آن هم در خصوص اجرت چیزی به نظر ما نرسید که این حرف درست باشد، ملکیت مستقر است، اساساً اگر طرف مقابل اجرت را نداد یا آن منفعت را نداد این ملکیت به هم می خورد و انفساخ و اصلا انفساخ بعد از تحقق ملکیت است، معنای انفساخ این است که کار تمام است حالا می خواهیم به هم بزنیم اینکه متزلزل توضیح همین است که منظورش این است که تا او نداده است کارها تمام نشده است ولی اختصاص به اجرت نداده است و هر دو طرف این گونه هستند.

بعد فرمود اصل ملکیت به نفس عقد حاصل است لکن لا یستحقّ مطالبة الاُجرة الّا بتسلیم العین أو العمل ملکیت به نفس عبد است ولی مطالبه متوقّف بر تسلیم آن طرف است کما لا یستحقّ المستأجر مطالبتهما الّا بتسلیم الأجر کما هو مقتضی المعاوضة مستأجر هم نمی تواند مطالبه کند مگر اینکه آن اجرت را تسلیم کند، قاعده معاوضه این است، استقرار ملکیت اجرت به چه چیزی است؟ و تستقرّ ملکیة الاجرة استیفاء المنفعة أو العمل أو ما بحکمه ملکیت اجرت متزلزل بود استقرارش به این است که منفعت را از او بگیرد یا عملی که قرارداد شده است بگیرد یا آن چه به حکم منفعت یا به حکم عمل است نه منعفت است نه عمل، متعلّق اجاره یا منفعت است مثل سُکنی دار یا عمل است مثل کارگر که اجیر می شود، ما بحکمه چیست؟ که نه چیزی منفعت است و نه عمل است بلکه به حکم منفعت و عمل است، قاعدتاً مثل اینکه می گویند یک قدری به تو پول می دهیم به شرط اینکه در این مسأله دخالت نکنی، اجیر شدیم بر عدم دخالت یک چنین چیزی باید منظورشان باشد و الّا چیزی که نه منفعت باشد و نه عمل چیز دیگری تصوّر نمی شود.

حالا به هرحال فأصل ملکیة الطرفین بتمامیة العقد اصل ملکیت به تمامیت عقد است، جواز المطالبة متوقّفٌ علی تسلیم طرف و استقراء ملک متوقّف است بر استیفاء آن طرف، متوقّف است بر استیفاء طرف یا اتمام عمل اینجا باز أو بحکمهما، حالا به هرحال مسأله خیلی روشن است.

توجیهی که می خواهیم بکنیم این است که بگوییم چون منفعت متدرّج الوجود است و اجرت در مقابل منفعت است پس اجرت هم ملکیتش متزلزل است برای اینکه اجرت مقابل منفعت است منفعت هم تدریجی الحصول است چه کار کارگر چه سکنی دار چون آن تدریج الوجود است اجرت ذره ذره و آن به آن مقابل او قرار می گیرد پس این را هم بگوییم متزلزل است ولی به حسب وجود منفعت آن به آن است قبول داریم متدرجی الوجود است ولی به حسب اعتبار همین که عقد انجام می شود یک جا تحویل گرفته است، به هرحال فرمایش ایشان به نظر من یک قدری از این جهت نقص دارد.

از مرحوم شیخ طوسی نقل است که صرف عقد کافی نیست برای ملکیت بلکه استقرار ملکیت متوقّف است بر انقضاء خیار ببینید خیار دارد یا ندارد چه در بیع و چه در جاهای دیگر بنابراین بیع خیاری، اجاره خیاری، ملکیت یا اصلا نیست ظاهر عبارت شیخ این است که اصلا ملکیت نیست الّا بعد انقضاء خیار نه ملکیت مستقر نیست ظاهر عبارت شیخ این است که بعد از انقضاء خیار تازه ملکیت می رود این خلاف قاعده است به صرف عقد، اوفوا بالعقود و ادله دیگری که هست بیع سببٌ، اجاره سببٌ، اینجا ملکیت می­آید منتهی اگر اعمال خیار شد نه صرف ثبوت الخیار، اگر اعمال خیار شد بر می گردد اصلا برگشت هم یعنی او بود و به هم خورد برگشت نه اینکه نبود ولی به هرحال از شیخ طوسی این مطلب نقل شده است.

مطلب بعدی اینکه در این فرع چند مسأله ایشان عنوان کرده است مسأله اولش این است لو إستأجرة داراً و تسلّمها اگر یک خانه ای را اجاره کرد و تحویل گرفت و مَزت مُدّة الإجارة مدت اجاره هم یک ساله اجاره کرده بود یک سال تمام شد استقرّة الإجارة اجرت ثابت شده و باید بپردازد سکنها أو لم یسکنها بالإختیار می خواهد ساکن شده باشد می خواهد استفاده نکرده باشد به اختیار خودش، یک وقت است موجر نگذاشته بنشیند آن را نمی گوییم بلکه به اختیار خود مستأجر استفاده نکرد و همین طور اگر حیوان و مرکبی را اجاره کرد و سوار نشد حالا یا برای رکوب یا برای حمل متاع این اصل مسأله مسلّم خانه را اجاره کرد و استفاده نکرد تقصیر خودش است، حیوانی را اجاره کرد، ماشینی اجاره کرد و استفاده نکرد، ساعت مشخص استفاده نکرد این اجرت ضامن است.

بعد تعبیر مرحوم سید این گونه دارد بشرط أن یکون مقدّراً بالزّمان المتّصل بالعقد به شرط اینکه زمان این اجاره که معیّن هست متصّل به عقد هم باشد از همین الآن این اصلا هیچ دخالت ندارد، خود ایشان جمله بعدی را هم دارد منتهی دو جمله آورده است بعد می گوید و إذا ایّنا وقتاً بعد مضیّ ذلک الوقت و همین طور اگر متصل به عقد نیست ولی وقتی را معیّن کرده اند حالا این وقت گذشت و لو اینکه متصل به عقد هم نباشد، این از اول جدا کردن نمی خواست چون مرحوم سید بعضی اوقات جدا می کند نظر به جهاتی دارد اما چون علی الاقوا و این موارد ندارد حکمش یکی است، علی ای حال چه زمانش متصل به عقد باشد چه زمان بعد باشد مثلا قرار اجاره می بندند می گویند خانه را از ماه بعد تحویل شما می دهم قرار اجاره الآن است ولی تحویل از ماه بعد است حالا ماه بعد که در اختیار این است اگر استفاده نکرد ضامن اجرت است، اگر هم چنانچه از همین الآن است از همین الآن تسلیم او می شود اگر استفاده نکرد باز هم ضامن اجرت هست.

بعد می گوید هذا کلّ، هذا کلّ یعنی چه اجاره از همین الآن تحویلش می شود یا چه بعد از مدتی تحویلش می شود هذا کلّ در آن جایی که یک عین مشخص و معیّن در وقت معیّن می گوید این خانه را به شما می­دهیم یا این مغازه را به شما می دهیم برای زمان معیّن از الآن یا از یک ماه بعد مثلا حالا اگر این گونه نیست یک اجاره کلی است یک خانه سه خوابه با این متراژ معیّن در فلان نقطه به شما تحویل می­دهیم به اجاره و اجاره هم مشخص شد اما اجاره روی عین شخصی نیست اجاره روی کلی است یک خانه این طور به شما تحویل می­دهیم این چطور است؟

مرحوم سید می گوید این هم اگر وقتش گذشت و استفاده نکرد این ضامن است ولی اگر وقت معیّن نشده باشد یک خانه سه اتاقه، سه خوابه، با این خصوصیات به شما می دهیم یک ساله بعد آن وقت تحویل داد در قرار اجاره معیّن نشده بود ولی تحویل گرفت و تحویل هم داد اینجا مرحوم سید فرق می گذارد.

پس سه صورت شد اول یک عین شخصی معیّنی می گوید این خانه با این خصوصیات سه خوابه مثلا به شما تحویل می دهیم این خانه معیّن این استفاده نکرد حالا چه تحویلش از همین الآن است چه از یک ماه بعد است بالاخره تحویل شد و در خود قرار مشخص بود که این خانه، اینجا مسلّماً ضامن است چه بخواهد استفاده کند چه استفاده نکند.

دوم کلّی است ولی این کلّی هم وقتش را معیّن کردند بعداً و هم در مصداق معیّن کردند و معیّن شد این هم همین طور است ولی اگر کلی بود و وقتش هم معیّن نشد این صورت سوم است می گوید نعم مع عدم تعیین الوقت فالظاهر عدم استقرار الاجرت المسمّی اگر وقت معیّن نکرده باشند می گویند یک خانه سه خوابه با این خصوصیات در فلان نقطه به شما اجاره می دهیم نگفت از کی وقت معیّن نشد یک ساله اجاره می­دهیم با این خصوصیات اجرت عبارت کلی و وقت هم مشخص نشد می گویند وقتی تحویل گرفت و استفاده نکرد اجرت مسمّی که گفتیم ماهی این مقدار آن استقرار پیدا نمی کند، اجاره باقی است ولی اجرت مسمّی ثابت نمی شود باید اجرت المثل بدهد، اجرت المثل یک چنین خانه ای را با این خصوصیات بدهد برای اینکه بالاخره این خانه را گرفته است و لو از آن استفاده هم نکرده باشد بالاخره از موجر تحویل گرفته است دیگر منفعت موجر را مانع استفاده شده و خود مستأجر استفاده نکرده بوده ولی تحویل گرفته بوده اما اجرت المسمّی استقرار ندارد می گوید به خاطر اینکه وقت از حالا معیّن نشده بوده بنابراین اجرت المسمّی ندارد، این فرمایش درست است؟

در قرار کلی بله مشخص نه خانه بوده و نه وقت معیّن شده ولی بالاخره بعد تسلیم شد و تسلّم کرد این خانه خاص را گرفت به عنوان مصداق آن کلی و این زمان هم تحویل گرفت مصداق وقت می شود، به محض اینکه تسلّم کرد و تحویل گرفت مصداق وقت می شود و وقت معیّن می شود اگر وقت معیّن است قاعدتاً اجرت المسمّی را طلب دارد نه اجرت المثل بنابراین این مطلب یک مقداری مشکل می آید.

مسأله ای هم شبیه همین است این هم همین بحث را دارد إذا بزل الموجر العین اگر موجر عین را داد و مستأجر تحویل نگرفت حتی انقضت المدّة مدت گذشت آن جا کارش انجام داده این خانه را مثلا یا اجیر عمل خودش حالا هرچه، این خانه را تحویل داد او نگرفت تا مدّت گذشت اجرت ثابت می شود و کذا فی ما استأجره للخیاطه اجیر کرد خیاط را برای اینکه این پارچه را برایش بدوزد اما بعد پارچه را به او نداد، این امروز تمام وقت هم برای تو که این قبا را بدوزم منتظر شما که پارچه را بیاوری بدوزم این پارچه را نیاورد حالا این خیاط چه بیکار مانده باشد چه به یک کار دیگری پرداخته باشد این ضامن است چون وقت معیّن شده بود و پارچه هم معیّن و او پارچه را تحویل نداد حالا این یا مطالبه کرد و او نداد یا اصلا نیاورد فرقی نمی کند قرار بر امروز بود بنابراین و لو این خیاط مشغول کار دیگری باشد ولی چون قرار اجاره بر این ظرف معیّن بود و این ظرف معیّن هم یعنی آماده بود او نیامد این ضامن است بنابراین خوشا به حال این خیاط دو جا مُزد می گیرد، قباء او را ندوخته پولش را می گیرد و این کار را هم برای دیگری انجام داده پول این را هم می گیرد، ظاهرا اشکالی ندارد.

شبیه این ها البته تا حدودی این ها شباهت دارند در طبیبی است که اجیر می شود دندان کسی را بکشد دندان یک وقت برای رفع درد است یک وقت است به هرجهت دیگری دردی فعلا مسأله نیست، یک وقت است طبیب آماده است این کسی که باید برود دندانش را بکشد نرفت با اینکه قرار وقت معیّن گذاشته بودند، یک وقت است طبیب آماده نیست این رفت طبیب با اینکه قرار این ساعت را گذاشته بوده وقت نداد این ها همه فرق می کند.

حالا یک خصوصیاتی باز اینجا هست قبل از اینکه به این خصوصیات بپردازیم یک مطلبی را عرض کنیم و آن اینکه اصلا میزان ضمانت چیست، ضامن است در برابر استیفاء است، در برابر تفویط است؟ در روایات ضمان بر دو موضوع مترتّب شده است، یکی ضمان ید علی الید ما أخذت حتی تعدّی یکی هم ضمان اتلاف من اتلف مال الغیر فهو له ضامن آن چیزی که در روایات است این دو ضمان است اما شرط نیست که اگر استیفاء کرد یا تفویط کرد و لو اینکه صدق اتلاف هم گاهی نکند مثل همین موارد مثلا ممکن است صدق اتلاف در بعضی جاهایش نکند استیفاء، تفویط، اتلاف، ضمان ید، این ها تمام بعید نیست که ضامن باشد و یکی هم ممکن است بگوییم این ها اصلا تحت ید هم داخل شود، یک عینی را گرفته است استیفاء منفعت نکرده است، تفویط هم بگوییم صدق نمی کند اما بالاخره تحت ید این بوده.

از محشین عروه بعضی ها منکر این معنا هستند می گویند صدق ید به این نمی کند از جمله مرحوم آقای خوئی، مرحوم آقای گلپایگانی، مرحوم آقای اصطهباناتی، مرحوم آقای نجفی مرعشی این هایی که من ضبط کردم این ها می گویند ید بر اینجاها صادق نیست، مرحوم سیدنا الاستاد امام(ره)، مرحوم آقای بروجردی، مرحوم آقای بهبهانی این ها معتقد هستند که صدق ید می کند که نظر ما هم این است که صدق ید اینجا می کند بنابراین ادله ید که در ضمان داریم اینجا شامل این ها می شود.

بد نیست عرض کنم مرحوم آقای بهبهانی آدم دقیقی بود هم در اصول اعتقادیات و هم در فروع تألیفاتی هم در هر دو جهت دارند من یک جلسه خدمتشان رسیدم در اهواز یک بحثی هم راجع به غسل جمعه عنوان کردیم به هرحال ایشان مرد بزرگواری بود، مرحوم آقای اصطهباناتی هم در نجف بسیار متنسّک و از کسانی بود که روی استقلال حوزه ها به حدی حساس بود که می گفت امتحان هم نباید از طلّاب گرفت هر کسی طلبه می شود خالصاً للله، نمره و امتحان به شدت مخالف بود، مرحوم آقای بروجردی وقتی می­خواهد شهریه در نجف برقرار کند فرمود که از طلبه ها امتحان بگیرید مرحوم آقای اصطهباناتی محکم ایستاد و امتحان آقای بروجردی را تحریم کرد، مرد خیلی قاطعی بود، می گفت طلبه می خواهد درس بخواند اصلا امتحان و نمره چه معنایی دارد، اول مدرسه امتحانی هم که در حوزه درست شد و ما هم جزء مدرّسین اولیه آن مدرسه بودیم تا سالها بعضی ها به شدت آن موقع مخالف بودند و می گفتند اصلا درست نیست طلبه باید آزاد باشد خالصاً للله نه به فکر نمره باشد و نه به فکر امتحان و این ها باشد آقای اصطهباناتی از چنین کسانی بودند.



[1] وسائل باب25 اعداد الفرائض روایت5

[2] وسائل باب6 اجاره روایت1






   دوشنبه 24 دی 1397




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما