صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 97-98

اجاره جلسه شصت و نه






باسمه تعالی


روایات مربوط به بیت و دار و سفینه را دیدیم حانوت یکی از عناوین هست، حانوت دکّان است، بعضی لغویون نوشته­ اند اول دکان خمّار بعد معنای مطلق دکّان است ظاهراً لغت جامد هم هست و مبدأ اشتقاق ندارد، در بعضی روایات راجع به حانوت روایت داریم از جمله روایت 4 از باب 20 فی الرجل یواجر الارض ثمّ یواجرها باکثر من ما استأجرها قال لا بأس إنّ هذا لیس کالحانوت و للأجیر إنّ فضل الحانوت و الأجیر حرام سوال می کند از امام صادق که کسی زمینی را اجاره می کند بعد بیش از آن­چه که گرفته است اجاره می دهد در یک نسخه ای یواجر دارد اما نسخه اصح یستأجر هست که همان درست است فی الرجل یستأجر الارض ثمّ یواجر بأکثر فرمود لا بأس اشکال ندارد إنّ هذا لیس کالحانوت این مثل دکان نیست و همین طور مثل اجیر نیست إنّ فضل الحانوت والاجیر حرام[1].

یک نکته­ ای عرض کنم و آن اینکه در کلمه بأس دیروز خواندیم شبه ای کردیم که آیا دلالت بر بطلان و حرمت دارد یا خیر؟ از اینجا به قرینه عبارت معلوم می شود بأس دلالت بر حرمت و بطلان دارد، لا بأس به در زمین اشکال ندارد این مثل حانوت نیست مثل اجیر نیست، حانوت و اجیر حرام است پس معلوم می­شود لا بأس در این در مقابل لا بأس فیه البأس، فیه البأسش می گوید حرام، دوباره دقت کنید لا بأس در زمین مثل حانوت نیست یعنی در حانوت بأس است، بأس در حانوت چیست إنّ فضل الحانوت حرام معنایش این است که بأس به معنای حرمت می آید.

اجیر هم که مطلب روشن است که اگر کسی قرارداد بست یک کاری را انجام دهد حالا بخواهد عیناً این کار را به دیگری واگذار کند به قیمت کمتر که خودش بیشتر ببرد این هم به مقتضاء این روایت، فضل اجیر هم حرام است بنابراین مثلا در نماز و روزه استیجاری کسی بخواهد روزه نماز استیجاری بگیرد به یک قیمتی و به دیگری بدهد به قیمت پایین تر اشکال دارد و لو اینکه یک مقدارش را و لو یک شبانه روزش را حتی بعضی گفته اند کمتر از یک شبانه روز خودش بخواند که عیناً مثل او نشود، به او یک سال را قبلا گرفته است فلان مبلغ حالا این یک سال یک روز کمتر را به این می دهد به یک قیمت دیگری علی ای حال یک مقدارش را خودش انجام دهد.

از نظر تعارض روایات در زمین یک قدری روایات متهافت است، ندارد چه زمینی، کشاورزی یا غیر کشاورزی، ممکن است زمین گاهی برای کشاورزی استفاده شود، گاهی باغداری است، گاهی ساختمان سازی است، زمینی را اجاره می کنند سی ساله یا بیشتر بعد ساختمان سازی می کنند ساختمان ها را می­فروشند یا وقتی رو به خرابی می رود تعویض می کنند علی ای حال ندارد برای چه چیزی، بیشتر به نظر می رسد که کشاورزی ولی منحصر نیست.

بعضی روایات تصریح دارد که جایز است زمین را اجاره کنید به یک قیمت و به دیگری اجاره دهید به اکثر در باب 20 از جمله روایت 4 همین روایتی که الآن خواندیم که گفته است به بیشتر اجاره می­دهد اشکال ندارد، در روایت 2 این باب هم عن الرجل یتقبّل الأرض من الدهاقین ثمّ یواجرها باکثر قال لا بأس إنّ الأرض لیست مثل الاجیر[2] در اجیر حرام است این اشکال ندارد.

در روایت 5/20 أن الارض یستأجره الرجل ثمّ یواجرها باکثر قال لیس به بأس إنّ الارض لیست بمنزلة اجیر والبیت[3] آن ها حرام است.

ظاهر بعضی روایات حرمت است، عدم جواز، در باب 21 روایت 3 این باب عن الرجل إستأجر من السلطان من ارض الخراج من آن روایت دیگر را هم عرض کردم منظور اراضی خراجیه هست تحت اختیار سلطان، یستأجر من السلطان من ارض الخراج بدراهم مسمّاة زمین را اجاره می کند صد درهم مثلا أو بطعام مسمّی اجاره می کند به یک خروار گندم مثلا ثمّ آجرها بعد اجاره به دیگری می دهد و شرط لِمن یزرعُها أن یقاسمه النصف أو اقل أو اکثر شرط می کند به کسی که می دهد که او زراعت کند که قرارداد بهره وری از این زمین را با این برقرار کند نصف به نصف یا کمتر یا بیشتر و له فی الارض بعد ذلک فضلٌ علاوه بر این یک چیز هم اضافه أیصلح ذلک قال نعم إذا حفر لهم نهراً اگر یک نهری حفر کند أو امر لهم شیئاً یعینهم بذلک یک کاری بکند به درد این مستأجر دومی بخورد اگر این کارها را بکند فله ذلک[4] پس معلوم می شود اگر این کارها را نکند ممنوع است.

در روایت 4 دنباله همین حدیث سألته عن الرجل استأجر ارضاً من ارض الخراج بدراهم والمسمّاة أو بطعام معلوم ثمّ یواجرها بعد همین را اجاره می­دهد به دیگران حالا قطعةً قطعةً هر مقدارش را به یکی أو جریباً جریباً بشیءٍ معلوم فیکون له فضلٌ زیادی می­برد نه اینکه یک فضلی علاوه بر قرار این ها یعنی بعد از این قرار یک درآمد زیادی برای این می­ماند نسبت به اجاره اولی فیکون له فی ذلک فضلٌ علی إجارته و له تربة الأرض اصل زمین برای خودش بماند حالا أو لیست له یا اصل زمین برای خودش نماز مثلا به سلطان برگردد قال إذا استأجرت ارضاً اگر زمین اجاره کردی فأنفقت فیها شیئاً یک خرج­هایی کردی أو رممت فیها یک ترمیم هایی انجام دادی فلا بأس بما ذکرت[5] اشکال ندارد پس اگر یک کاری کردی اشکال ندارد معنایش این است اگر کاری انجام نشود جایز نیست.

در روایت 6 همین باب هم این تعبیر را دارد إذا تقبّلت ارضاً بذهبٍ أو فضّةٍ و لا تقبّلها بأکثر ممّا قبلتها به لأنّ الذهب والفضّة مصمتان لا یزیدان[6] اگر زمین را تقبّل کردی از دیگری گرفتی حالا تقبّل عرض کردم به معنای جامعی هست هم به مزارعه گفته می شود و هم به اجاره اگر زمینی را قبول کردی به طلا و نقر در مقابل بدهی یعنی نقد سکه و پول، به زیاده به دیگری نده، چرا؟ برای اینکه طلا و نقره اینجا نسخه دارد مصمتان خیلی ها تصریح کردند که این غلط است مضمونان باید نسخه باشد، در بعضی روایات دیگر هم مضمونان داریم.

در روایت 2/21 إذا تقبّلت ارضاً بذهبٍ أو فضّة فلا تُقبّلها بأکثر و إن تقبّلتها بالنصف والثلث فلک أن تقبّلها بأکثر لأنّ الذهب والفضّة مضمونان[7]، اولا این دو روایت را اول معنا کنیم یعنی چه، اگر زمینی را با طلا و نقره تقبّل کردید به بیشتر نده، اگر به سهم مشاع تقبّل کردید اشکال ندارد بیشتر بدهی.

بعضی­ها از جمله از عبارت­های مرحوم آقای حکیم استفاده می­شود که می­خواهد بگوید اگر با اروز، کالا، متاع اجاره کردید به بیشتر این را اجاره بدهی اشکال ندارد اگر با پول نقد اجاره کردی این را نمی توانی بیشتر به دیگری بدهی پس اجاره دو جور می شود اگر زمینی را اجاره کردی با پول نمی­شود به بیشتر از آن پول اجاره بدهی، اگر زمینی را اجاره کردی با غیر پول، با سهم از حاصل همان یا با غیر پول اگر اجاره کردید این اشکال ندارد زیادتر بگیرید، آیا منظور این است؟

اجاره زمین به غیر پول مخصوصا اینکه تصریح دارد در این روایت 2/21 به سهم مشاع، تقبّل به نصف و ثلث، مگر در اجاره یک چنین چیزی ممکن است، در اجاره باید اجرت معلوم باشد، اجاره بدهد زمین را به اینکه زراعت کن نصف به نصف بهره می بری اینجا که اجرت معلوم نیست، محصول که داد محصولی که به دست آمد با هم تقسیم می کنم حالا اجرت چقدر است معلوم نیست سهم مشاع است، سهم مشاع در اجاره امکان ندارد حتی این مسأله بعداً باید بیاید که اگر مقدار معیّن از همان حاصل را هم می­گویند مقدار معیّن ولی از همان حاصل بگوید زمین را اجاره می­دهم به مبلغ یک خروار گندم حاصل از خود این زمین این را هم اشکال کردند برای اینکه هنوز محصول نبود شاید کمتر از صد خروار بود، علی ای حال سهم مشاع و شبیهش همین مقدار معیّن از محصول در اجاره درست نیست پس این تعبیری که تقبّل گفته شده است به معنای جامع گفته شده است در طلا و نقره­اش اجاره هست در متاعش مزارعه هست پس بعضی خواستند بگویند تفصیل است عرض کردم از جمله مرحوم آقای حکیم می­خواهد بگوید این روایت جزء روایات مفصّل است یعنی می­خواهد بگوید اجاره که آن روایات می­گفت جایز است دو جور است اگر زمین را اجاره به پول بدهید جایز نیست، بیشتر نمی شود گرفت، اگر زمین را اجاره بدهد به کالا و متاع بیشتر می­شود اجاره به دیگری داد، این درست نیست، این روایت می­گوید اگر مزارعه هست اشکال ندارد اگر اجاره هست جایز نیست پس این جزء روایات مانعه هست.

بعضی­ها هم خواستند بگویند که هم مزارعه­ اشکال دارد هم اجاره آن اشکال دارد منتهی درجات کراهت، اثبات این هم مشکل است، این روایت می­خواهد تفصیل دهد بین مزارعه و اجاره، در مزارعه جایز است چون با پول نیست، با کالای حاصل از زمین است، در اجاره جایز نیست برای اینکه اجاره باید معیّن باشد این هم معیّن است طلا و نقره مضمونه معیّن است، مشخص است، مسمت هم شاید منظور این بنابراینکه اگر نسخه غلط نباشد مسمتان در آن روایت دیگری که خواندیم بسته است، تحوّل ندارد، ساکت است، محدو است یعنی مشخص است به خلاف سهم محصول در مزارعه که مشخص نیست، آن وقت اشاره است به اینکه در اجاره جایز نیست در مزارعه جایز است.

در باب 22 از ابواب اجاره هم یک روایت ببینید روایت 6 ببینیم این چگونه هست، این روایت 6 مربوط به بیع هست ولی ببینیم می­شود از آن استفاده اجاره را کرد یا به اولویت چیزی استفاده کنیم، عبارت این است موثقه سماعه 6/22 سألته عن رجلٍ اشتری مرعی یا مراعی یَرعی فیه یا یُرعی فیه کسی زمینی را چراگاه خرید به خمسین درهم أو اقل أو اکثر فأراد أن یُدخل معه ممّن یُرعی فیه معه خواست یک نفر دیگری را هم با خودش وارد کند که در این چراگاه بچراند و یأخذ منهم الثمن آن ثمن پنجاه درهم را از این بعدی­ها بگیرد قال فلیدخل معه من شاء ببعض ما اعطاء هر کسی را می خواهد وارد کند به مقداری از آن پنجاه درهم یعنی اقل می شود و إن ادخل معه بتسعةٍ و اربعین و کانت غنمه بدرهم فلا بأسه اگر به دیگران داد به 49 درهم، خودش پنجاه درهم گرفته بود به دیگری 49 درهم می دهد و گوسفندهای خودش را بچراند با یک درهم در حقیقت فروخت به دیگران یک درهم کمتر این فلا بأس می گوید به کمتر اشکال ندارد این البته راجع به بیع است و إن هو رعی فیه قبل أن یدخله بشهرٍ أو شهرین أو اکثر من ذلک بعد أن یبیّن لهم فلا بأس اگر پیش از اینکه دیگران را وارد کند یک ماه جلوتر، دو ماه جلوتر یا بیشتر یا کمتر خودش هم گوسفندهایش را اینجا آورده بود و استفاده کرده بود و بعد هم به این­ها بگوید من پنجاه درهم گرفته­ام اما یک ماه خودم اینجا چرانده­ام این هم اشکال ندارد یعنی در حقیقت پنجاه درهم هم بگیرد اشکال ندارد به خاطر این تفاوتی که خودش استفاده کرده است اما و لیس له أن یبیعه بخمسین درهماً و یرعی معهم نقد داده به پنجاه درهم بفروشد و با آن ها هم شریک شود، پنجاه درهم خریده است پنجاه درهم هم بفروشد و خودش هم استفاده کند، کمتر اشکال ندارد و همین طور اگر دو ماهی قبلا استفاده کرده است اشکال ندارد پنجاه درهم خریده عیناً هم به پنجاه درهم بفروشد نمی شود و لا بأکثر من خمسین و لا یرعی معهم نچراند ولی به بیش از پنجاه درهم بگیرد این هم نمی­شود الّا أن یکون قد عمل فی المرعی عملاً مگر یک کاری در این چراگاه کرده باشد حفر بئراً شقّ نهراً تعنّی فیه زحمتی کشیده است برضا اصحاب المرعی این یعنی صاحبان چراگاه که به این داده­اند راضی باشند کارهایی که این کرده است فلا بأس ببیعه بأکثر اگر یک کاری کرده است اشکال ندارد بیشتر بفروشد لأنّه قد عَمِل فی عملاً چون عمل کرده است فبذلک یصلح له[8] درست است.

روایت ظاهرش این است که برای بیع است اما از این جمله به صراحت معلوم می شود که منظور از بیعی که اینجا دارد بیع منفعت است یعنی اجاره، برای اینکه اینجا داشت حفر بئراً شقّ نهراً أو تعنّی زحمتی کشیده است زحمت­هایی که کشیده است باید برضا اصحاب المرعی باشد به رضایت صاحبان این زمین اگر بیع است که خودش خریده است و رضایت دیگران را نمی­خواهد پس منظور از این بیع، بیع منعفت است و اجاره می شود، مرحوم شیخ حر عاملی هم به همین تمسک کرده است و این را جزء ابواب اجاره برده است نه ابواب بیع پس نتیجه این شد اگر در زمینی می­خواهید بگیرید به اجاره بگیرید بعد به دیگری اجاره بدهید به بیش از آن مبلغی که اجاره کردید حق ندارید اجاره دهید مگر اینکه یک کاری در مورد آن انجام دهید.

پس دو دسته روایت شد بعضی روایات گفت جایز است بعضی روایات گفت در صورتی جایز است که یک کاری انجام دهی اما اینکه تفصیل بدهیم به اینکه اگر با پول است نمی شود اگر با غیر پول است می­شود گفتیم این حرف درستی نیست آن روایاتی که غیر پول را معنا کرده است یعنی اجاره نیست مزارعه هست، اگر مزارعه هست می شود و اگر اجاره هست نمی شود جهتش هم معلوم است، در اجاره زیادی و کمی مشخص است و در مزارعه نه تابع محصول است اگر این گونه شد پس ما دو دسته روایات بیشتر نداریم یکی روایات جواز و یکی روایات منع نه روایات تفصیل که آقای حکیم عنوان کرده است بین اینکه با پول است یا با کالا هست آن را گفتیم یعنی اجاره هست یا مزارعه پس در اجاره دو دسته بیش نیست روایات جواز و روایات منع بنابراین اطلاق و تقیید اینجا نمی توانیم بگیریم، هر دو دسته راجع به زمین و اجاره هست.

بنابراین سه نظریه در این روایات ارض برای شما عرض کردیم، یک نظریه این است که هم اجاره­اش ممنوع هست و هم مزارعه­اش و منتهی حمل بر کراهت می کنیم درجات کراهت این مبناء درستی ندارد بعضی ها این حرف را زده­اند اما مبناء درستی ندارد، یک نظر این هست اطلاق و تقیید بگیریم اگر با پول لایجوز است اگر با کالا هست یجوز را با اکثر بگیریم حرفی است که از کلمات آقای حکیم استفاده می­شود این هم درست نبود برای اینکه در اجاره آن که می گوییم جایز است در مزارعه هست اصلا بحث اجاره نیست، در اجاره که سهم مشاع معنا ندارد پس آن راجع به مزارعه هست که جایز هست.

نظر سوم می­ماند که همین درست است و آن این است که اطلاق و تقیید اینجا نمی­توانیم معنا کنیم باید تصرّف در هیئت شود یعنی روایات جواز صریح در جواز است، روایات منع به خاطر روایات جواز حمل بر کراهت می شود یعنی ترخیص از آن استفاده کردیم، منع به اضافه ترخیص یعنی کراهت.

چند مطلب باید اینجا صحبت شود، یک مطلب عرض کنیم و آن اینکه آیا این خانه و دار و یکی هم آسیاب، سفینه آیا این­ها خصوصیاتی دارند یا این­ها را از باب مثال گفتیم کلا چیزی بگیرد به زیادتر اجاره دهد نمی­شود آیا خصوصیت دارند یا مثال است؟ خیلی بعید است ما چطور از سفینه تعدّی کنیم به چیزهای دیگر مثلا یک فرشی را می خواهد اجاره دهد، یک میز و صندلی یا ظروف کرایه­ای و مانند این­ها، اینکه بگوییم مثال است خیلی مشکل می شود استفاده کرد.

یک نکته این است که آیا اگر گفتیم جایز نیست که دلیل جایز نبودن یک قدری سُست بود ولی حرامش ظهورش خیلی خوب است آیا این حرمت تکلیفی است یا وضعی هم هست دیروز صحبت کردیم این معنا را، به خاطر لا یصلحی که آن­جا بود ولی در این حال یک قدری ظهور قوی نبود این را صحبت کردیم، یک نکته دیگر فقط اینجا می ماند و آن اینکه آیا این­ها تعبّد محض است یا می شود گفت آن چه که در ذهن من است به نظر می آید که ریشه در یک مسائل اقتصادی دارد و عدالت اجتماعی.



[1] وسائل باب20 اجاره روایت4

[2] وسائل باب20 اجاره روایت2

[3] وسائل باب20 اجاره روایت5

[4] وسائل باب21 اجاره روایت3

[5] وسائل باب21 اجاره روایت4

[6] وسائل باب21 اجاره روایت6

[7] وسائل باب21 اجاره روایت2

[8] وسائل باب22 اجاره روایت6






   دوشنبه 27 خرداد 1398




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما