صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 97-98

اجاره جلسه هشتاد و یک






باسمه تعالی


در جلد دوم کتاب شریف کافی صفحه 462 چند روایت هست درباره بلا و عافیت یک حدیثش عن اسحاق بن عمار عن ابی عبدالله(ع) عدة من اصحابنا عن احمد بن خالد، محمد بن خالد برقی عن عثمان بن عیسی عن اسحاق بن عمار عن ابی عبدالله(ع) إنّ الله تبارک و تعالی خلق خلقاً ضنّ بهم عن البلاء ببینیم این حدیث یعنی چه، خداوند خلقی را آفریده است که بُخل ورزید به آن­ها از بلاء یعنی این­ها را مبتلاء به بلاء نکرد خلق خلقاً یک خلقی آفرید بُخل ورزیدن یعنی اینقدر آن ها را دوست دارد در حادثه نمی­اندازد، در بلاء نمی­اندازد خلقهم فی عافیة خلقتشان با عافیت و سلامتی و احیاهم فی عافیة حیات و زندگی دنیایی آن ها در عافیت و سلامت، أماتهم فی عافیة مرگشان هم در سلامت و عافیت و ادخلهم الجنة فی عافیة[1] بهشت هم این­ها را وارد کرد در سلامت و عافیت.

آیا منظور این است که آن بندگان صالح خدا که خیلی محبوب خدا هستند این­ها هیچ حادثه­ای در دنیا نمی بینند آیا منظور این است که این­ها همیشه در سلامت هستند؟ عصاره خلقت چهارده معصوم هستند که همه آن­ها هم گرفتار بلاهای دنیا بودند پس احتمالا منظور از این عافیت یعنی مسلّط بر حوادث هستند، حوادث زیاد است ولی حوادث آن­ها را مغلوب نمی کند این ها غالب بر حوادث هستند، جمله­ای را یک وقتی برایتان عرض کردم که بعد از درس خدمت مرحوم آقای اراکی چون راهمان یکی بود قدم زدن می رفتیم من به ایشان گفتم پیغمبر نماز شب را تفریق می کرد ایشان گفت تعجب است ما اگر این کار را کنیم دیگر خوابمان نمی برد گفتم شما الحمدالله با نشاط هستید روزی چهار مرتبه پیاده نماز جماعت و درس و این­ها، درس فقهشان هم پنج شش نفر بیشتر نبودیم این جالب است کاملا بر اعصاب خود مسلّط، ایشان این را گفتند که آخر من بی رگ هستم بعد توضیح داد گفت از روی حوادث می گذرم یعنی حوادث روی من اثر نمی­گذارد این خیلی مسأله مهمی است.

هرکسی یک چنین قدرتی را ندارد خیلی ها هستند مصیبتی که پیدا می کنند به زمان و زمین بد می گویند از خود خدا گِله می کنند حتی چه بسا مشکلاتی که خودشان برای خودشان درست کردند اما گناهش را به گردن خدا می اندازد اما آن­هایی که بندگان خالص خدا هستند عافیت دارند یعنی سالم از حوادث می گذرند در حقیقت بالاترین بلاء از نظر دنیایی به حسب ظاهر مال مواردی مثل آقا ابی عبدالله الحسین حادثه کربلاء بالاترین عافیت هم این است که لحظه آخر هم گفت الهی رضاً بقضائک و تسلیماً لأمرک یعنی حوادث او را از بین نبرد او بر حوادث مسلّط شد یا یحیی بن ذکریا صریح آیه قرآن است که سلام علیه یوم وُلدَ و یومَ یموت و یوم یُبعث حیّا در سلامت است در عافیت هست سرش را هم از بدن جدا کردند با ارّه و چنین و چنان که بود.

پس این دعوت به ظرفیت است یعنی خودتان را طوری بسازید که حوادث شما را مغلوب نکند و روی حوادث سوار شوید در حقیقت، حوادث در عالم بشریت در همین دنیا زیاد است.

مرحوم سید نعمت الله جزایری در شرح حالش دارند که هم اتاقی­ای داشت که هردوی آن­ها از فقر و بیچارگی پوست خربزه های در اتاق­های دیگر طلبه ها را بر می داشتند می­شستند و گاز می زدند و می­خوردند و از حال همدیگر هم خبر نداشتند با اینکه هم اتاق بودند یک روز سرزده یکی از آن­ها وارد می­شود و دیگری فورا رویش را آن طرف می کند و این جلو می رود و می­فهمد می گوید من هم مثل تو هستم بیا از این به بعد در این قضیه همکاری کنیم یک چنین کسانی بودند.

یکی از آقایان فعلی می­گفت من در اوایل طلبگی با برادرم جلوی حجرات طلبه ها آن برگ­های کاهوی رو را که خوردنی نیست و معمولا دور می اندازند آن­ها را آخر شب جمع می کردیم می­شستیم و می خوردیم، حالا این یک قسمت حوادث فقر است.

حوادث گرفتاری­های بحث ساواک، این حوادث کم نبود خیلی سخت بود، نمی دانم کسی از شماها دچار شکنجه­های ساواک شده­اید یا خیر، شکنجه­ها بسیار سخت و بسیار طاقت فرسا بود از هر نظر ولی انسان اگر خودش را نبازد یعنی وقتی بیرون می­آید و از دست ساواک رها می شود با همان روش باشد این مهم است، إنّ الله خلق خلقاً ضنّ بهم عن البلاء خلقهم فی عافیة احیاهم فی عافیة اماتهم فی عافیة ادخلهم الجنة فی عافیة.

روایاتی که در این باب بود روایت اولش را دیدیم که مربوط به این بحث نبود بحث ما در اجاره بود و روایت اول برای مزارعه هست و از بحث ما خارج است، بحث ما این بود که زمینی را می خواهند اجاره بدهند و اجرت را محصول همین زمین قرار دهند محصول معیّن از همین زمین این است بحث اجاره که خیلی منع کردند خیلی هم مثل محقق، علامه، قائل به کراهت شدند.

روایت دوم این بحث را ببینید آیا به اینجا مربوط می شود یا خیر، روایت دوم کلینی عن عدّة من اصحابنا سید می گوید روایات بسیار دلالت خوبی دارد، کسانی مثل مرحوم آقای خوئی و بعضی­های دیگر از گروه اول می گویند دلالت ندارد کلینی عن عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد ابن عیسی و سهل بن زیاد معاً عن احمد بن محمد بن ابی نصر عن عبدالکریم حدود دوازده عبدالکریم داریم و در آن هم پنج شش نفر ثقه هستند ولی عبدالکریم معروف عبدالکریم بن عمرو است که کثیر الروایة و از همه معروف تر و مشهورتر در فقه و ثقه هم هست عن سماعة عن ابی بصیر عن ابی عبدالله(ع) لا تواجر الارض بالحنطة و لا بالشعیر و لا بالتمر و لا بالاربعا و لا بالنطاف زمین را اجاره ندهید با گندم، با جو، با خرما اربعا دارند که نهر سقیل بعضی ها نقل کردند شُرب یعنی مثلا بگویی این زمین را اجاره دادم در مقابل اینکه مثلا یک روز آب قناتت را به ما بدهی مثلا این گونه و لا بالنطاف یک مقدار کمی آب آیا این به بحث ما مربوط است، زمین را با گندم و جو و خرما و شرب آب به اجاره ندهید و لکن بالذهب والفضة به طلا و نقره اجاره دهید لأنّ الذهب والفضّة مضمون و هذا لیس بمضمون[2] طلا و نقره مشخص است اما این ها مضمون نیست حالا این یعنی چه؟

ذیل این روایتی که می گوید این مضمون است و این­ها مضمون نیست می خواهد بگوید طلا و نقر از بین نمی رود مضمون است یعنی محفوظ است ولی گندم و جو معلوم نیست چگونه هست هذا لیس بمضمون، آیا معنایش این است که گندم و جو از بین می روند یا منظور این است که از این زمین گندم و جو ممکن است محصو ندهند یا منظور این است که قیمت طلا و نقره پایین نمی­آید گندم و جو ثابت نیست هیچ چیزی معلوم نیست تازه بحث ما این است که زمین را اجاره بدهد با محصول همین زمین بحث ما این است و این ندارد محصول همین زمین لذا بعضی مثل مرحوم سید بعد از اینکه اصل مسأله را بحث کردند و گفتند زمین را اجاره ندهید با محصول همین زمین بعد گفتند علی الاحوط به محصول زمین دیگر هم ندهید، در همین مسأله سید ایشان این گونه دارد.

عبارت مرحوم سید در این جهت این گونه هست بل عدم الجواز بما یحصل من ارض اُخری، این به چه دلیل؟ زمین را به گندم و جو اجاره ندهید، اگر از محصول خود زمین بگیریم ممکن است کسی بگوید قید به اینکه زمین را به محصول از همین زمین اجاره بدهید ممکن است به موانع بخورد اما کلا زمین را به گندم به اجاره ندهید یعنی چه؟ گندم هم قیمت دارد، چه اشکال دارد به گندم اجاره داد، یک وقت است انسان با پول اجاره می دهد یک وقت است به گندم اجاره می دهد وقتی قیمتش مشخص باشد این نباید اشکالی داشته باشد.

شاید در ذهن این است که شرافت گندم و جو و خرما و آب که منشأ حیات است اقتضاء می کند که اجرت این گونه چیزها قرار نگیرند این آن وقت با ذیل نمی سازد که طلا و نقره مضمون است و این ها غیر مضمون، خلاصه به هیچ وجه دلیلی بر مسأله ما نحن فیه نمی شود، سند خوب است اما دلالت ضعیف است، زمین را با گندم اجاره ندهید میزان در اجاره مالیت اجرت است، گندم که مالیت دارد چه اشکالی دارد میزان مالیت است.

اگر این است که میزان اجرت مالیت است و این هم مالیت دارد اشکال تراشی بر یک چنین معامله­ای باید یک مبناء عقلائی داشته باشد، عندالعقلاء هیچ در ذهن جا نمی گیرد که پول را اجرت قرار بدهی اشکال ندارد، گندم و جو که اساس زندگی است اجرت قراردهی اشکال دارد این معنا در ذهن هیچ عاقلی نمی­آید، ناچار هستیم بگوییم کراهت و کراهتش هم قاعدتاً مبنایش این است که شأنیت گندم و جو بیش از این­ها هست مثلا، خلاصه هیچ چیزی نمی شود اثبات کرد.

حالا مرحوم سید اتّفاقاً به این حدیث خواسته تمسک کند برای اینکه وقتی می گوید به گندم و جو از زمین دیگر مدرکش همین است و بعضی چیزهای آینده ای که می خواندیم.

روایت سوم که صحیحه حلبی است و سند هیچ مشکل ندارد عن ابی علی اشعری محمد بن عبدالجبار صفوان یعنی ابن یحیی عبدالله بن مستون حلبی عن الصادق(ع) لا تستأجر الارض بالحنطة ثم تزرعها حنطة[3] زمین را اجاره نکن آن­جا روایت قبلی این بود که اجاره نده این می گوید اجاره نکن با گندم که بعدا بخاهی گندم بکاری این چه ربطی به بحث ما دارد، اول قرارداد اجاره با زمین است، زمین را اجاره نکن با گندم ندارد گندم چه، ثمّ تزعها حنطة بعداً می خواهی گندم بکاری، هیچ نمی گوید که گندم را اجاره نکن با گندم همین زمین، زمین را اجاره نکن با گندم یعنی موجر به شما زمین می دهد و از شما گندم می گیرد اگر بعداً می خواهی گندم بکاری این کار را نکن، هیچ ندارد که از گندم محصول خودت می دهی، الآن قرارداد می­بندید اجاره زمین با گندم بعد از این قرارداد می خواهی گندم بکاری هیچ ربطی به بحث ما نحن فیه ندارد و هیچ دلیل مسأله نیست.

حالا و لو به بحث ما مربوط نیست اما چرا این اشکال دارد که کسی زمین را با گندم قرار اجاره ببندد بعدا هم بخواهد در آن زمین گندم کاری کند حالا بخواهد خیار بکارد، این چگونه می شود مخصوصا اینکه عمل خارجی بعد از عقد بخواهد تأثیر بگذارد روی قرارداد عقد، عمل خارجی بعد العقد بخواهد اثر بگذارد روی قرارداد عقد اجاره خیلی به نظر بعید می­آید اما کراهتش برچه اساسی باید باشد قاعدتاً برای همین باید باشد که عرض کردم مثلا شأن عند بالاتر است عرض کردم کسانی مثل علامه، مثل محقق، محقق در مختصر النافع، مختصرالنافع کتاب بسیار معتبری است، مرحوم آقای بروجردی در شرایع گاهی تعبیرش این بود که متن شرایع قبل از فروعی که دارد در هر بحثی معمولا فروعٌ آن اولیه­اش قبل از فروع می گوید این قرآن فقه است، مختصر و نافع تقریبا یک چنین چیزی دارد و از خدماتی که آقای بروجردی کرد این بود که در مصر با اقدامات ایشان مختصر النافع چاپ شد و در دانشگاه­ها به تدریس درآمد، آقای بروجردی برای رسمیت دادن به شیعه فعالیت می کرد نتیجه تقریب که ایشان انجام داد چاپ مختصر النافع و کتاب­هایی از این قبیل بود تقریب که می کرد نمی خواستیم ما به سنی ها نزدیک شویم بلکه تقریب من جهةٍ برای رسمیت دادن به شیعه یکی از کارهایش این بود، مختصرالنافع بسیار کتاب معتبر و خوبی است، ایشان معتقد به کراهت است، ما این حدیث را نفهمیدیم و نتوانستیم به آن استناد کنیم.

روایت 4 باز سند خوب محمد بن یحیی عن احمد بن محمد عن حجّال عن سهلة بن میمون عن بریر به هرحال روایت خیلی خوب فی الرجل یتقبّل الارض بالدنانیر أو بالدراهم یک کسی زمین را تقبل می کند با درهم و دینار قال لا بأس[4] این هم که به بحث ما مربوط نیست، تقبّل هم گفتیم هم به معنای مزارعه می­آید هم به معنای اجاره قبلا توضیح دادیم این هم به بحث ما مربوط نیست.

روایت 5 عن علی بن ابراهیم کلینی باز عن صالح بن سندی که هیچ گونه توثیق ندارد عن جعفر بن بشیر ثقه هست عن موسی بن بکر اشکال ندارد عن فضل بن یسار سألت اباجعفر(ع) أن اجارة الارض بالطعام این روایت را دقت کنیم از امام باقر می گوید پرسیدم از اجاره دادن یا اجاره کردن زمین به طعام این چطور است؟ منظور از طعام همین حبوبات که خوردنی است نه اینکه طعام یعنی گوشت و غذا و این ها که بعضی از آقایان خواستند تمسک کنند بر اینکه ذبیحه اهل کتاب هم حلال است این حبوبات و این موارد را صحبت می کند قال إن کان من طعامها فلا خیر فیه[5] اگر می خواهی زمین را اجاره دهی با طعام خود این زمین خیری در این نیست، این یعنی چه؟

مرحوم آقای خوئی(ره) می گوید خیری در آن نیست یعنی معامله باطل است و الّا اگر معامله صحیح باشد در آن خیر است ولی آیا معنای خیر که می گویند خیر در آن نیست آیا معنایش این است که معامله باطل است یا می گویند برکت ندارد؟ معمولا متعارف عرفی وقتی می گویند لا خیر فیه یعنی برکت ندارد متعارف مردم این گونه هست احتمال هم بدهید باز بیش از این نیست باز دلیل بر مسأله نیست.

روایت بعدی باسناد شیخ طوسی عن حسن بن محمد بن سماعة توثیق ندارد اصلا عن ابی اصیر عن ابی عبدالله(ع) لا تواجر الارض بحنطة و لا بالطعم و لا بشیّء و لا بالاربعا و لا بالنطاف[6] این هم باز به بحث ما مربوط نیست زمین را اجاره ندهید به گندم و جو، ندارد گندم و جو از این محصول و از این زمین، کلا زمین را با گندم و جو و آب و خرما و این ها اجاره ندهید، اولا آن چیزی که در فقه مطرح هست گندم و جو بعضی­ها می گویند مطلق حبوبات، بعد هم این زمین را ندارد، خرما مطرح هست که فقهاء خرما را نگفته اند پس به این هم نمی شود استناد کرد.

یک روایت هم دارد که باسناده شیخ طوسی عن حسین بن سعید عن فضاله عن ابی المغرا سند خوب است و معتبر سأل یعقوب الاحمر اباعبدالله و أنا حاضر فقال اصلحک الله إنّه کان لی اخٌّ قد هلک برادری داشتم مرده است و ترک فی حجری یتیماً بچه­اش در خانه ما بزرگ می شود و لی أخٌ یلی ضیعتاً لنا یک برادری دارم که آن ضیعه و قریه ما را او متصدی است و هو یبیع الاسیر ممّن یصنعه خمرا دوتا کار دارد این برادر من یکی اینکه آب انگور می فروشد به کسی که شراب درست می کند حالا این­ها به ما مربوط نیست، یک کار او هم این است که و یواجر الارض بالطعام زمین را اجاره می دهد با طعام نمی گوید طعام از همین زمین بعد راوی باز می گوید فأمّا ما یصیبنی سهم خودم را عمل نمی کنم به خود آن برادر پس می دهم فکیف أصنع بنصیب الیتیم سهم این بچه برادرم که یتیم است چه کنم، بخواهم ندهم مال این از بین می­برم از آن طرف بخواهم بدهم اجاره به طعام می شود معلوم می شود در ذهن این ها بوده که اجاره به طعام خوب نیست فقال امّا اجارة الارض بالطعام اینکه اجاره زمین می دهد به طعام فلا تأخذ نصیب الیتیم سهم یتیم را از او نگیر الّا أن تواجرها بالربع والثلث والنصف مگر اینکه اجاره شود مشاع پس معلوم می شود اجاره او اجاره مزارعه ای بوده، می گوید در مزارعه سهم معیّن باطل است پس خود این ممکن است شاهد شود بعضی از آن روایات هم که می گوید بحنطة در یک روایت هم داشتیم که حنطة المسمات یعنی معین می خواهد بگوید این ها مزارعه­ای هست و مزارعه باید سهم مشاع باشد، اجاره با چیز معیّن نمی­شود.



[1] کافی جلد2 صفحه 462

[2] وسائل باب16 مزارعه روایت2

[3] وسائل باب16 مزارعه روایت3

[4] وسائل باب16 مزارعه روایت4

[5] وسائل باب16 مزارعه روایت5

[6] وسائل باب16 مزارعه روایت6






   دوشنبه 27 آبان 1398




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما