صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 97-98

اجاره جلسه هشتاد و سه






باسمه تعالی


یک موضوعی بر فرمایش مرحوم سید در همین مسأله اجاره به حنطه و شعیر داشته باشیم خصوصیات کلام ایشان معلوم شود، مطلب اول ایشان فرمودند لایجوز اجارة الارض لزرع الحنطة أو الشعیر بما یحصل منهما جایز نیست زمین را کسی اجاره کند یا اجاره بدهد برای کشت گندم یا جو اجرتش هم ما یحصل منهما اجرتش هم گندم و جویی که از خود این زمین برداشت می شود، این تعبیر اصلا در روایات نداشتیم.

روایاتی که داشت به حنطه و شعیر اجاره ندهیم اما هیچ کدامش نداشت لزرع حنطه و شعیر، اجاره ندهید با حنطه و شعیر اما نداشت اجاره برای زراعت حنطه و شعیر این یک جهت است که در روایات نیست، بما یحصل منها آن قسمت اول یک روایت بود که دیروز توضیح دادیم زمین زراعت نکنید به گندم نداشت اجاره برای زراعت است، داشت زمین را اجاره نکن با گندم و بعداً زراعت کنی به گندم نه قرارداد برای زراعت گندم است در هیچ روایتی نداشت.

اجرت هم، مال الاجاره هم به اصطلاح گندم و جو باشد این در بعضی روایات بود مثلا روایت 2 که با گندم و جو اجاره نده یا اجاره نکن، نگفت اجاره برای چه چیزی است ولی مال الاجاره را گندم و جو گفت این را داشتیم بعد گفت که اگر اجاره بده به گندم و جو نه گندم و جو از حاصل این زمین بلکه در ذمه، اگر شرط نمی کند که از همین محصول اداء کند اشکال ندارد، اگر شرط اداء از این محصول است این را باز اشکال کردند این را کدام روایت داشت که اجاره کلی شرط اداء از محصول این زمین در هیچ کدام از روایات نداشتیم.

می خواهند بگویند وقتی شما اجاره کلی است ولی شرط اداء از این می کنید کانّ اجاره به این داده­ اید به غیر گندم و جو مرحوم سید می گوید هیچ اشکالی ندارد سایر حبوبات مخصوصا اگر اجاره به کلی باشد اداء از این باشد، این تعجب می کنم این طعام ندارد گندم و جو چند روایات داشتیم، نخود و چیزهای دیگر، یک روایت داشتیم که خرما را هم داشت چطور ایشان گفته اند فلا اشکال فیه بعد می­فرمایند خصوصا در ذمه اگر باشد بر شرط اداء از این محصول، این طعامی که داشتیم اصلا طعام قید ندارد بله در بعضی از روایات در جاهای دیگر طعام را تفسیر کردند به گندم اما اینجا چنین چیزی ما نداریم، طعام هم یک لغت عامی است در بعضی روایات هم که خرما را هم داشت.

بنابراین از جهات متعددی فرمایش ایشان در این فرع خارج از اشکال نبود، حالا به هرحال گفتیم اصل مسأله هم اثبات حرمت یا بطلان خیلی مشکل بود که جلسه قبل توضیح دادیم.

مسأله بعدی که مسأله 1 هست که ایشان در این فصل عنوان کردند می فرمایند که اجاره زمین چند جور ممکن است اول اینکه به صورت مشاع یک حسّه ای از زمین را اجاره بدهند اگر یک دهم این زمین را به شما اجاره دادیم، حسّه­ای از زمین به طور اشاعه اشکال ندارد قبول می کنند البته یک توضیحی بد نیست داده شود و آن اینکه در صورتی که زمین­ها در یک سطح باشند شبهه غرر پیش نیاید، اگر پستی بلندی دارد یکی از آن­ها به آب نزدیک است، یکی از آب دور است، یکی وقتی دیمی بکارند باران می گیرد و یکی نمی گیرد این ها همه دخالت دارد، غرر ممکن است در بعضی از این ها پیش بیاید ولی اصل قضیه که اجاره زمین به حصّة من الارض مشاعة اشکال ندارد اجاره به حصّة من الارض علی وجه کلی فی المعیّن نه اشاعه، اشاعه اجاره روی خارج است، کلی در معیّن اجاره کلی است منتهی کلی­ای که تحققش در این قسمت است لذا اینجا بیع روی عنوان صاع است و کلی هست منتهی کلی­ ای که در این مجموعه هست مثل اینکه بگوییم گندم قم، گندم فلان شهر، برنج مازندران و مانند این کلی در معین می شود.

آیا به نحو کلی فی الذمه هم می شود نه کلی در معیّن اجاره دادم زمین را نه این مقدار زمین خارجی و نه یک مَن از این مساحت زمین را که کلی در معیّن، یک قفیذ زمین به شما می دهم کلی فی الذمه این چطور است؟

بعضی ها گفتند که این نمی شود، چرا؟ برای اینکه احتمال غرر هست، برای اینکه یک تکه زمین یا یک مَن زمین این از کجا می خواهید بدهید و با چه خصوصیاتی و ممکن است در آن غرر باشد و اجاره غرری درست نیست.

بعضی ها گفتند حتی سَلَم این گونه هم درست نیست، در سَلَم حالا آن بحثش در معاملات است در باب سَلَم بعضی گفتند در باب سَلَم هم باید مشخص باشد به نحو کلی در معیّن یا به نحو اشاعه ما سیوجدوا بعدا نه کلی فی الذمه مطلقا که یک خروار گندم به شما فروختیم به فلان مبلغ، گندم کجا و با چه خصوصیاتی این­ها همه فرق می کند و باید مشخص باشد.

ما در معلقات داریم که وقتی مشخص کند یک مَن از زمین کلی ولی زمینی که آبگیرش چنین است و بادهی­اش چنان است تمام خصوصیات را بگوید این خصوصیات را می خواهد ولی آقایان گفته­اند در زمین اینقدر خصوصیات دخالت دارد که با توصیفات کلی رفع غرر نمی شود.

به هرحال اگر غرر رفع شود مشکلی از این نظر نداریم، إنّما الکلام در اینکه اساساً غرر در غیر بیع آیا یک حجّیتی، دخالتی، اعتباری دارد؟ این را قبلا بحثش را کردیم روایت معروف شیعه و سنی بیع الغرر است نهی النبی بیع الغرر اما از بعضی روایات استفاده کردیم نهی النبی عن بیع الملامسه و المنابضه و غیر ذلک آخرش فرمود لأنّها غررٌ کلّها نه اینکه لأنّها بیعٌ غرریٌ کلّها و خیلی هم بعید است که مثلا بگویند در بیع اگر غرر و خطر است جهالت موجب خطر یا خطر از منشأ جهالت این اشکال دارد ولی در معاملاتی هرچه دعوا کردند مثلا اشکال ندارد خیلی به نظر آن ها هم بعید می آید علی ای حال این مسأله کلی­اش روشن است.

مرحوم آقای بروجردی و بعضی­های دیگر می گویند رفع غرر نمی شود در اجاره زمین به طور کلی، بعضی ها گفتند نه تنها رفع غرر نمی شود اصلا یک چنین معامله معهود هم نیست، اجاره زمین به نحو کلی فی الذمه و کانّ معاملات باید متعارف و معهود باشد این را دیروز هم به تناسب یک بحث دیگری گفتیم اوفوا بالعقود ندارد اوفوا بالعقود المتعارفة قرار داد عقلائی باشد کافی باشد، علی ای حال بعضی دو اشکال دارند اول اینکه با توصیفات رفع غرر نمی شود و دوم اینکه این معهود عند العقلاء نیست شاید این دو به یک چیز برگردد یعنی معهود نبودنش هم به خاطر اینکه ارتفاع غرر با توصیفات معمولا به خوبی انجام نمی شود.

مسأله بعدی این هست که می شود زمین را اجاره کرد برای ساخت مسجد که زمین اجاره­ای باشد در زمین اجاره­ای مسجد بسازیم؟ دو عقیده مقابل هم هست، یک عقیده کسانی در این اواخر مثل مرحوم سید در عروه می گوید یک منفعت محللّی است می شود زمین را اجاره کرد برای ساختن مسجد و این هم مسجد می­شود یا نمی­شود به دو معنا، مسجد به معنای محل صلاة بله وقف می شود به عنوان محل صلاة، مسجدی که به معنای اینکه جنب نباید در آن توقف کند و نظائر این ها مرحوم سید می گوید قولان اقواهم العدم یعنی حکم مسجد که کذا و کذا را ندارد.

پس اصل اجاره برای اینکه مسجد بسازیم درست است ولی مسجد خاصی که حرمت تلویس دارد، حرمت توقف جنب دارد و مانند این ها آن را می گوید خیر، مساجد خارجی که در خارج داریم شک نیست که این­ها مسجد به معنای واقعی کلمه یعنی تلویسشان حرام است مسجد شرعی واقعی است اما آیا این مسجدیتشان به چه خاطر است؟ به خاطر اینکه وقف شده است برای نمازخانه یا وقف شده است برای اینکه مکان معبد برای خدا باشد، معبد بودنش هم آیا صرف معبد بودن یا علل الأبد معبد بودن، این ابدیت آیا دخالت دارد یا خیر؟

یک نظر این است که ابدیت دخالت ندارد، مسجد را می سازند برای معبد، معبد یک ساله یا صد ساله یا الی الأبد می خواهند بگویند این دخالت ندارد پس حرمت تلویس هم می آورد؟ می گویند بله می آورد، اگر زمانش طولانی باشد، یک وقت است مسجد را می سازید یعنی زمین را اجاره می کنید برای اینکه مسجد بسازید، مسجد یک ساله، دو ساله، ده ساله، یک وقت مسجد می خواهید بسازید چند قرن، چند نسل این را به عنوان مسجد بدانند، به عنوان معبد بدانند، گفته اند اگر به عنوان مسجد نه محدود به زمان کم یا بی زمان است یعنی در حقیقت ابدیت است یا زمان طولانی­ای که به حکم ابدیت است اینجا حکم مسجد را دارد و الا ندارد، نظرات در این جهت مختلف است.

مشهور عقایدشان به این است ابدیت شرط است و بنابراین آثار مسجدیت را ندارد، صرف نظر از شهرت فتوایی اگر شک کنیم که آیا آن موردی که ابدیت در آن لحاظ نشده است مسجد به معنای معهود که تلویسش حرام است و مانند این شک کنیم این حکم را دارد یا ندارد اصل عدم این اثر، اصالة عدم التأثیر شک می­کنیم مسجد به آن صورت می شود یا نمی شود آیا این اصل درست است؟

شک می کنیم که آن اثر را دارد یا ندارد بگوییم اصل این است که اثر را نداشته باشد ممکن است کسی بگوید منشأ اینکه این اثر را دارد یا ندارد به طور سببی مسبّبی شک در این هست که آیا ابدیت شرط است یا شرط نیست، اگر ابدیت شرط باشد آن اثر را ندارد، اگر شرط نباشد این اثر را ندارد بگوییم اینجا اصل سببی و مسبّبی است، با اجاره اصل در سبب رفع شبهه از مسبّب می شود، نمی دانیم که ابدیت شرط هست یا شرط نیست اصل این است که شرط نباشد بنابراین معبد معهود شرعی می شود و تلویس آن هم بنابراین حرام می شود.

بعضی ادعاء اجماع کردند بر اینکه اثر ندارد، بعضی ها هم ادعاء شهرت ولی واقعش این است که هیچ کدام از این ها سالم نیست.

یک دلیل دیگری بعضی گفتند این چطور است، این دلیل این است که مسجد به معنی معبد معهود تحریر فی الله و فی طریق الله است مثل برده­ای که آزاد می کنید أن تحرّ لوجه الله نمی شود بگوییم حرٌّ تا یک سال حرٌّ تا یک روز و مانند این­ها، تحریر یعنی کلا این را آزاد کردی، در باب صدقات هم در بعضی روایات داریم که صدقه آن­که در مسیر خدا داده می شود دیگر هیچ تعلقی به شما ندارد، دو سه روایت در این زمینه هست در باب صدقه و در باب وقف، باب 24 ابواب صدقه روایت 1 تصریح دارد آن­چیزی که در راه خدا داده می شود پس گرفتنی نیست، در باب 11 وقف روایت 2 تصریح به همین معنا ندارد منتهی در وقف ما یک حرفی داریم، ما در وقف قصد قربت شرط نمی دانیم ولی اگر کسی وقف کرد قربتاً الی الله پس گرفتنی نیست.

آیه کریمه قرآن هم بعید نیست استفاده شود و أنّ المساجد للله، بعضی ها می خواهند بگویند این هم مثل آن دو روایت در مسجد خدا هست و به هم زدنی نیست، این چطور است؟

مسجد للله دو معنا شده است یک معنا یعنی معبد، معبدهایی که ساخته می شود برای خدا هست، به معنای عام معبد شامل کلیسا و کنیسه و مانند این ها معبد می شوند منتهی چون خود قرآن مسجد مقابل کنیسه یهودی آورده است در بعضی آیات کریمه قرآن معابد را، کنائس را ذکر کرده است و مسجد را کنار آن ها آورده است عنوان مسجد می توانیم بگوییم جدا هست و هر معبدی نیست ولی علی حال مسجد للله بگوییم معبد منتهی معبد اسلامی بگوییم مقابل کنیسه و این ها منتهی معبد، اگر به این معنا گرفتیم کل معبدهای اسلامی برای خدا می شود پس گرفتنی نیست مثل صدقه­ای در مسیر خدا، وقف در مسیر خدا.

اما اگر گفتیم مساجد محل سجده، اسم زمان و مکان را بگیرید محل سجده، در آن روایت معروفی که آقا امام جواد جواب دادند در حضور خلیفه آن­جا مسجد را به معنای محل سجده نه به معنای زمین سجده­گاه بلکه دست، پیشانی، زانوها که سجده با این ها محقق می شود پس کانّ مساجد گاهی به معنای زمین سجده­گاه می آید گاهی به وسیله آلت سجده و وسائل سجده می آید، معبد در صورتی است که مساجد را به معنای زمین سجده­گاه بگیریم، اگر به معنای وسیله سجده مثل مقتل هم به معنای محل قتل می گیرید و هم به معنای وسیله، هم اسم آلت می گیرید و هم اسم زمان و مکان می گیرید، اگر و أنّ المساجد للله را به معنای آلت گرفتید نه زمان و مکان آن وقت بنابراین این آیه از استدلال می­افتد.

در آن دو روایت هم گرچه بعضی­ها به آن تمسک کردند از جمله مرحوم آقای خوئی ولی جا دارد کسی شبهه کند، در وقف که ما للله را شرط نمی دانیم بنابراین روایتی که می گوید للله پس گرفته نمی شود می­گوید وقفی که للله باشد، در باب صدقه هم تصریح دارد که آن چیزی که در مسیر خدا صدقه داده می­شود در این ها قید للله دارد، اینجا ممکن است کسی شبهه کند که مسجدی که معبد است و محل بحث ما هست معلوم نیست در آن قید این است که للله، مسجد یعنی محل عبادت همان طور که یک کسی مدرسه می­سازد برای تحصیل بچه­ها مسجد می­سازد برای عبادت مردم نه اینکه می سازد للله تعالی، یک وقت است می­گوید می سازد برای معبد، معبد هم یعنی عبادت کنند، یک وقت است می گوید می سازد به قصد خدا برای عبادت مردم این را از کجا درمی آورید لذا یک قدری این معنا مشکل شده است.

مرحوم سیدنا الاستاد امام می گوید فیه اشکال، فیه تأمل، مرحوم آقای بروجردی و آقای گلپایگانی تا آن­جایی که نظر من هست از حواشی آن­ها این است که می خواهند بگویند اشکال ندارد قید ابدیت نمی خواهد ولی با یک تأملی، از عبارت بعدشان استفاده می شود اگر عنوان مسجدیت را نیت کرد لازم نیست حتما ابدیت را هم نیت کند این مسجد می شود و ارکان مسجدیت را هم دارد ولی خلاصه جا دارد که بگوییم از نظر سیره متشرعه برنامه­هایی که دربرابر مسجد دارند مثل تحریر می دانند لذا در وقف هم وقتی می­خواهند وقف عام مثال بزنند به آن وقفی که در مسیر خدا داده می شود به مسجد مثال می زنند و می گویند تحریر است.

بنابراین خلاصه حرف این شد گرچه دو عقیده مخالف هم هست که ابدیت، تعبید شرط وقف مسجدیت باشد یا نباشد، ابدیت را شرط بدانیم یا ندانیم ولی از نظر سیره و ارتکاز متشرعه مسجد را تحویل دادن یک چیزی به خدا می دانند، می گوید خانه خدا تعبیر عرف عامیان هم این است خانه خدا، در مسجدین مسجد الحرام و مسجد النبی کانّ خالص تر می دانند این خانه را برای خدا در مسجد الحرام، در سایر مساجد هم می گویند خانه خدا، هیچ گفته نمی شود که من به خدا اجاره دادم، اگر ابدیت در آن نباشد مثل اینکه بگوید من این زمین را به خدا اجاره دادم، این گونه در ذهن متشرعه نیست، این در ذهن نمی­آید که این زمین را به خدا اجاره دادم، این را به خدا دادم، این مسلّم است چیزی که برای خدا دادیم پس گرفته نمی شود منتهی صحبت در این است که آیا وقتی وقف مسجدیت می کنیم داخل آن هست که برای خدا و به خدا داده­ام یا خیر؟ می خواهیم بگوییم بله در ارتکاز متشرعه این هست به حسب ارتکاز پس و لو أنّ المساجدالله قبول نکنیم و لو آن روایت وقف صدقه را قبول نکنیم ولی ارتکاز متشرعه بر این است که این را به خدا داده­ام می شود در راه خدا و چیزی که در راه خدا شد پس گرفته نمی شود.

 






   دوشنبه 27 آبان 1398




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما