صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 98-99

ودیعه جلسه اوّل







باسمه تعالی

یکی از معاملات بالمعنی الإعم مسأله امانت و ودیعه هست، به خاطر اهمیت این بحث و جزئیات زیادی که در این مسأله هست گفتیم در این باره صحبت شود، بعضی آقایان معتقد بودند که ما همان حدود و دیات را بحث کنیم بعضی دیگر گفتند این معاملات چون اصلا صحبت نمی­ شود این­ها مختصرا قرار شد صحبت کنیم .

به خاطر اهمیت این بحث و نیز از باب تیمّن و تبرّک قبل از شروع در مباحث اهمیّت خود این را با خواندن دو یا سه روایت به عنوان یوم الشروع عرض کنیم، در باب 1 از ابواب ودیعه در چاپ ما جلد 16 قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِي يَعْفُورٍ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ راوی می­گوید من به امام صادق عرض کردم ابن ابی یعفور برای شما سلام فرستاده است حضرت فرمود وَ عَلَيْكَ وَ عَلَيْهِ السَّلَامُ برای تو و برای او سلام، از این حدیث اولا معلوم می­شود کسی که واسطه سلام است خوب است که انسان بر این هم جواب سلام بدهد با اینکه این از طرف خودش سلام نکرده است، سلام این سلام ابتدائی می­شود نه جواب ولی سلامی که برای آن شخص می­فرستند جواب می­شود.

در اینکه جواب آن سلام واجب است یا واجب نیست بحثی در فقه هست که اگر یک کسی برای دیگری سلام فرستاد جواب سلام او واجب است یا خیر و آیا در گفتن واجب است یا در نوشتن هم واجب است، کسی نامه نوشت و در نامه ابلاغ سلام کرد این را هم بگوییم واجب است که جواب این سلام داده شود؟ حالا این بحثی در محل خودش هست.

بعد فرمود إِذَا أَتَيْتَ عَبْدَ اللَّهِ فَأَقْرِئْهُ السَّلَامَ به راوی می­فرماید وقتی تو عبدالله بن ابی یعفور را دیدی سلام من را به او برسان وَ قُلْ لَهُ إِنَّ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ يَقُولُ لَكَ سلام به او برسان و بگو فلانی به تو می­گوید انْظُرْ مَا بَلَغَ بِهِ عَلِيٌّ ع عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَالْزَمْهُ هرچیزی که علی از پیش پیغمبر ابلاغ کرده و گفته است مواظب او باش فَإِنَّ عَلِيّاً ع إِنَّمَا بَلَغَ بِهِ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص علی از طرف پیغمبر ابلاغ کرده یا گفته یا رسیده  بِصِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ[1]، راست بگویی و امانت اداء کنی، مسأله مهمی است.

اگر قراری، حکومت اسلامی، دولت اسلامی، فردی مؤمن، گروه مؤمنین با دیگران اگر قراردادی بستند اگر در آن قرارداد یک چیزی است که باید طرفین رعایت کنند یک نوع امانت است باید این را عمل کند، امکان ندارد بگوییم یک طرفه این را لغو کنند مگر اینکه بگوییم جایز است در جوازش که حالا بحث خواهیم کرد ان شاء الله، حالا به هرحال اداء امانت از مسأله مهمی است که امام روی آن تکیه دارد حالا چرا به عبدالله بن ابی یعفور با آن مقام و موقعیتی که عبدالله دارد این جمله را امام صادق برایش پیغام داده این جای شک است یک قدری، حضرت آیا در او کوتاهی می­دیده؟ این همه بحث هست ابن ابی یعفور از اصحاب اجماع است بنا بر یک نقل از دو نقل، آن وقت این گونه حضرت به او پیغام داده است، شاید می­خواهد بگوید در مسائلی که می­گویید کوتاهی می­کنید، بعضی مسائل شرعی را باید ابلاغ کنید و نمی­کنید و الّا ابن ابی یعفور مال کسی را که بلند نکرده است.

در روایت 2 همین باب اول ودیعه حدیث از اسحاق بن عمار عن ابی عبدالله(ع)، اسحاق بن عمار و غیره برای اینکه چندین نفر از صحابه این را از امام شنیده­اند و مسأله مهمی است که امام به افراد متعددی می­گوید، حدیث دارد:

وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ وَ غَيْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تَغْتَرُّوا بِكَثْرَةِ صَلَاتِهِمْ‏ وَ لَا بِصِيَامِهِمْ فَإِنَّ الرَّجُلَ رُبَّمَا لَهِجَ بِالصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ حَتَّى لَوْ تَرَكَهُ اسْتَوْحَشَ وَ لَكِنِ اخْتَبِرُوهُمْ عِنْدَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ[2].

لَا تَغْتَرُّوا بِكَثْرَةِ صَلَاتِهِمْ‏ وَ لَا بِصِيَامِهِمْ مغرور نشوید به زیاد نماز خواندن و روزه گرفتن این ضمیر هِم قاعدتاً به اصحاب برمی­گردد یا به مؤمنین فَإِنَّ الرَّجُلَ رُبَّمَا لَهِجَ بِالصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ یک کسی یا هرکس چه بسا زبانش با نماز و روزه هست یا لَهج اعم الزبان عمل و زبان، خلاصه دوام را می­رساند حَتَّى لَوْ تَرَكَهُ اسْتَوْحَشَ اگر نماز و روزه را ترک کند خودش به وحشت می­افتد و این کار را نمی­کند و می­ترسد و لَکِن این­ها مهم نیست اخْتَبِرُوهُمْ عِنْدَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ.

در روایت سوم شبیه همین است اُنظروا إلی صدق حدیثه و اداء الأمانة[3].

یک حدیث جالبی هست مربوط به روز قیامت درباره همین اداء الأمانة بد نیست این را هم ببینیم حنّان بن سُدیر عن ابیه عن ابی جعفر(ع) «قَالَ أَبُو ذَرٍّ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّه ص» امام باقر می­گوید ابوذر نقل کرده که از پیغمبر شنیدم که فرمود «حَافَتَا الصِّرَاطِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ الرَّحِمُ وَ الْأَمَانَةُ» دو طرف صراط در قیامت رَحِم و اداء امانت است «فَإِذَا مَرَّ الْوَصُولُ‏ لِلرَّحِمِ‏ الْمُؤَدِّي‏ لِلْأَمَانَةِ» کسی که زیاد با رحِم رابطه داشته و خلاصه اداء امانت هم می­کرده «نَفَذَ إِلَى‏ الْجَنَّةِ» راه به بهشت می­برد «وَ إِذَا مَرَّ الْخَائِنُ لِلْأَمَانَةِ الْقَطُوعُ لِلرَّحِمِ» ولی وقتی کسی که خیانت در امانت دارد و رحم را قطع کرده است «لَمْ يَنْفَعْهُ مَعَهُمَا عَمَلٌ» هیچ عملی دیگر به درد او نمی­خورد «وَ تَكَفَّأَ بِهِ الصِّرَاطُ فِي النَّارِ[4]» آن پُلی که از روی آن عبور می­کند او را در آتش جهنم پرتاب می­کند.

رحم قاعدتاً آقایان عنایت دارند کلیّه کسانی که با انسان از یک رحم متولد شدند و ارتباط با رحم دارند و ارتباط رحمی دارند مثل دایی­ها، عموها، این­ها همه متصل به رحم واحد هستند قطع رَحِم به معنای ترک ارتباط است علی الإطلاق نه تلفی می­کند، نه پیغامی می­دهد و نه احوال پرسی می­کند، نه رفت و آمد می­کند این­ها قاطع رحِم هستند اما اگر چنانچه وقت ندارد، طلبه هست می­خواهد درس بخواند، با یکی از قوم و خویش­هایی که به آن­جا رفت و آمد دارد به او می­گوید هر موقع رفتی سلام برسان، کار من زیاد است، مثلا بگوید امری هست بگویید، همین کافی است و قطع رَحِم نیست اما اگر چنانچه به هیچ وجه نه رفت و آمدی نه ارتباطی و نه سلام و علیکی، در خیابان همدیگر را ببینند رویش را برمی­گرداند و مانند این­ها این قطع رَحِم است، این راجع به اصل ودیعه که خواستیم با روایات شروع شده باشد.

مباحثی در ودیعه و امانت هست، اول اینکه خود معنای ودیعه از نظر لغت گفته شده است که ودیعه به معنای ترک است وَدَعَ أی ترکَه اگر بداعی حفظ باشد ودیعه می­شود، خود ودع ترکه ولی یک مالی را، یک چیزی را، یک منسبی را، یک وقت است ترک کرده است و اصلا کاری به آن ندارد این همان ترک معنای لغوی است به طور کلّی عام، یک وقت است این را ترک می­کند به این عنوان که پیش دیگری برایش محفوظ بماند این ودیعه می­شود پس ترکی ودیعه هست که ترکه عند الغیر للحفظ پیش دیگری گذاشته است برای اینکه محفوظ بماند.

اصل ودیعه جزء یکی از ضروریات­های زندگی است همان طور که در باب عاریه عرض شد که از ضروریت­های زندگی است مردم نمی­توانند همه چیز را برای خودشان آماده کنند که در سال یک دفعه اتّفاق می­افتد، این جزء ماعون است و یمنعون الماعون تکذیب شده است، همین طور مسأله ودیعه خیلی چیزها هست که شخص همه چیز را نمی­تواند پیش خودش حفاظت کند به جهات متعدد امانت می­شود، پول در بانک امانت می­گذارد، بعضی اجناس خاصّه از ترس دشمن یا غیر دشمن یک جای معیّنی می­گذارد، ساواک حمله نکند نامه­هایش را ببرد نامه­ها را می­برد یک جا که احتمال درگیری ساواک وجود ندارد می­رود پیش او می­گذارد تا محفوظ بماند و این ودیعه می­شود، یک وقت است نامه­ها را یک جایی پرت می­کند این شاید اعراض است، یک وقت است نامه را به یک نفر می­دهد که حفظ کن و دست دشمن نیفتد، چه بسا نامه­هایی از ما به همین صورت از بین رفت.

وداع شاید از همین است، می­خواهد جدا شود اما جدایی یک وقت است به طور کلی ترک است و قطع است، با او می­خواهد رابطه نگیرد اما یک وقت است از یک مالی وداع می­کند، یک ماشین، یک فرش، یک جنس، یک کتاب و همین طور یک مقام، یک منسب وداع می­کند از باب اینکه او برایش نگه دارد و او بعدا برایش برگرداند این ودیعه می­شود.

آیا به مناسب و مقامات هم ودیعه گفته می­شود؟ گفته می­شود شاه طهماسب صفوی وقتی خواست یک مسافرت طولانی برود محقّق کرکی را جانشین خودش قرار داد این است که در بعضی نوشته­ها آمده است به عنوان نیابت و حفظ در حقیقت این مقام و منسب سلطنت را به محقّق کرکی داد تا برگردد مجدّداً از او بگیرد برای حفظ مملکت، این اداء الأمانة وقتی پس داد و اصلش هم امانت برای اینکه نه به عنوان اصالت بلکه برای حفظ اینکه به شاه تحویل دهد، حالا این چطور بوده؟ اگر حقّ ولیّ فقیه است که اصلا به شاه نمی­رسد مگر اینکه بگوییم که محقّق کرکی اول به شاه اجازه داده که این منسب را از باب نیابت از محقّق کرکی داشته باشد که مملکت را اداره کند پس منسب را به او داده است حالا این منسبی که به او داده موقّتاً به خود کرکی برمی­گرداند برای امانت اشکال ندارد که اول داشت به عنوان نیابت، دوم دارد به عنوان امانت، ظاهرا این معنا اشکال ندارد.

اجمالا ودیعه به معنای جدا شدن از چیزی ولی به غرض و به داعی حفظ آن چیز نه جدا شدن به معنای اعراض و ترک، یک چیزی را رها می­کند پیش یک شخصی بماند برای اینکه در موقع مقتضی خود این به او برگرداند این ودیعه می­شود.

ودعی گفته می­شود به آن کسی که این مال را می­گیرد، گاهی گفته شده است که به هردو ودعی می­گویند هم به مودع که مال را پیش این گذاشته است و هم به مستودع که مال را گرفته است یعنی به هردو ودعی گفته می­شود چنانچه گفته شده است که بیّع هم به بایع گفته می­شود و هم به مشتری البیّعان بالخیار ما لم یفترقا، جزئیات دیگری هم در این مسأله هست، خیلی در این جهت معطل نشویم پس اجمالا ودیعه از وداع، گاهی از چیزی جدا می­شود به عنوان ترک اعراض می­شود، گاهی از چیزی جدا می­شود برای بهتر حفظ کردن و بهتر نگاه داشتن، می­بیند که اگر اصرار کند که پیش خودش باشد دشمن زودتر از بین می­برد ولی یک جایی دیگر می­گذارد که دشمن نداند و مانند این­ها که این­ها ودیعه می­شود.

آیا ودیعه عقد است یا ایقاع؟ قاعدتاً عقد است برای اینکه طرفین باید رضایت به این کار داشته باشند، کسی که مالی را می­خواهد به دیگری بدهد و اگر نخواهد بدهد این امانت نیست، ودیعه نیست، اگر چنانچه این راضی است که بدهد ولی آن فرد دیگر راضی نیست که بگیرد و می­گوید من نمی­خواهم مال تو را حفظ کنم این هم نمی­شود معنای عقد همین است دیگر یعنی رضایت هردو طرف دخالت دارد و وقتی رضایت هردو طرف دخالت دارد عقد می­شود.

اگر عقد است پس مثل همه عقود ایجاب و قبول می­خواهد، ایجابش چیست؟ کلّ لفظ دالٌّ علی الإستنابة هر لفظی که دلالت می­کند که این می­خواهد بدهد که شما برایش حفظ کنید یعنی شما در حفاظت نائب او باشی، در خیلی تعبیرات همین کلمه استنابه آمده است و نیابت آمده است، آیا در ودیعه مفهوم نیابت هم وجود دارد که چون شما نائب از من باشی در حفظ این مال یا اینکه نیابت نمی­خواهد بلکه اینکه من نمی­توانم اداره کنم شما اداره کن، این غیر بحث نیابت است ولی به هرحال گفته شده است این معنا که اصل ودیعه یک نوع نیابت در آن هست و ودعی هم که می­گیرد به عنوان قبول آن نیابت است و مودِع هم که می­دهد به معنای استنابه در این جهت است علی ای حال لفظی که به کار برده می­شود اودعتُک، ودیعةٌ عندک، إقبَله أمانةً و امثال این تعبیرات، قبول هم همین که طرف این معنا را بپذیرد.

پس عقد است ایجاب و قبول دارد و ایجاب و قبول می­تواند لفظی باشد و می­تواند مثل بسیاری از چیزهای دیگر معاطاتی باشد، فعلی باشد چنانکه می­شود مثل خیلی چیزهای دیگر ایجابش بالفعل باشد و قبولش باللفظ باشد یا برعکس ایجابش لفظی باشد و قبولش فعلی، در این جهت مهم نیست.

سومین مسأله­ای که در باب ودیعه باید مطرح شود آیا بر هر کسی جایز است که ودیعه و امانتی را بپذیرد؟ بیایند به او امانت بدهند و او هم قبول کند آیا این کار جایز است یا باید ببیند که قدرتش را دارد یا خیر که نگهداری کند؟ اگر عاجز از حفظ است جایز نیست که این را نگهداری کند و بپذیرد برای حفظ چون عاجز است و قدرت ندارد.

مرحوم شهید ثانی در مسالک دارد که اگر عاجز است حرام است که بپذیرد، مسائل مرحوم شهید ثانی خیلی تیکه­های جالبی دارد، از جمله تیکه­هایی که بنده در کلام ایشان دیدم و جای دیگر ندیدم اینکه ایشان می­گویند بر سر اذان گفتن در یک منطقه باید پیکار و جنگ کرد، اگر کسانی مانع اذان هستند می­شود با آن­ها جنگید، این جمله بد نیست که بعضی­ها می­گویند اذان ظهر و مغرب را بگویید و اذان صبح را نگویید چون مردم می­خواهند بخوابند این خیلی حرف عجیبی است، شعارهای اسلامی باید گفته شود کسانی که مریض هستند پنبه در گوششان بگذارند که نشنوند.

مرحوم صاحب جواهر وقتی کلام مسالک را نقل می­کند می­گوید این وقتی نمی­تواند نگهداری کند نباید بگیرد ولی نهی به عقد نخورده و به قرار نخورده است، نهی از گرفتن، نهی از این استنابه، نهی از این قبول برای حفاظت این نهی به اصل عقد نخورده است بما هو خارجٌ عن العقد خورده است، آن چیزی که خارج از عقد است چیست؟ نگهداری کسی که عاجز است، نگهداری و حفاظت کسی که عاجز از حفظ است این امر خارج از اصل عقد است، اصل عقد نگهداشتن امانتی است، اجتنابه است، برای ردّ به مالک است، برای حفظ از طرف مالک است، این اصل عقد است اما وقتی عاجز شد و نباید، این خارج از اصل عقد است بنابراین نهی متعلّق به امر خارج از عقد خورده است این موجب بطلان عقد نیست، عقد صحیح است، اگر عقد صحیح است پس ودیعه شد و اگر ودیعه شد باید به تکلیف عمل کند و به اندازه قدرتش آن ودیعه را حفظ کند.

یک بحثی هست و آن اینکه کسی که عاجز است و می­گیرد این خیانت نیست؟ تو که می­دانی که نمی­توانی اداره کنی یعنی پس این مال در معرض خطر است این خیانت است، شما هم که این خیانت را می­پذیری خودت را در معرض این خیانت قراردادی و در معرض قراردادن نفس نسبت به کارِحرام حرام است مثل اینکه انسان می­رود در خیابان و یقین دارد که نگاهش به نامحرم می­افتد اگر بگوییم در معرضیت حرام است باید بگوییم در خیابان هم حق ندارد برود، آیا این حرف را بزنیم؟

مرحوم آقای بروجردی(ره) وقتی نماز ظهر و عصرشان در مسجد اعظم تمام می­شد، جمعیت زیادی از نساء و رجال جمع شده بودند که ایشان می­خواهند بیایند سوار درشکه شوند تماشا کنند از جمله زن­های بدحجابی که از جاهای دیگر آمده بودند البته بدحجابی آن موقع غیر معنای بدحجابی الآن است یک مختصری بدحجاب بودند، بنده ظاهراً خودم هم دیدم مرحوم آقای بروجردی وقتی آمد سوار درشکه شود تا در درشکه قرار گرفت نگاهش افتاد که جمعیتی و این­ها دارند تماشا می­کنند عبایش را جلوی صورتش گرفت که نبینند، خیلی عجیب بود بعضی احتیاطات ایشان، آیا این گونه معرضیت­ها که در معرض دیگران نگاهش کنند آیا این حرام است یا حلال است؟

حالا این سی­دی هایی که مبتذل است، حالا نگاه کردنش در معرض خطر برای نفس است، در معرض این است که تحت تأثیر قرار بگیرد و خودش در گناه بیفتد، آیا چون در معرض است نگاه کردن این حرام است؟ عکسی که در آن هست یا عکس مسائل ضدّ اخلاق است یا مسائل زن­های مکشّفه هست، اگر آن­ها را نمی­شناسیم فقط مسأله معرضیت مطرح است و الّا او را نمی­شناسیم و نگاه کردن به آن زن که اشکال ندارد قصد شهوت نباشد، مسأله آن فقط مسأله معرضیت است، آیا معرضیت للحرام حرام است؟ این جای بحث دارد و دلیلی بر این نداریم، اگر در حرام افتاد آن در حرام افتادنش حرام است و الّا صرف معرضیت جوری نیست که حرام باشد.

به هرحال معرضیت اینجا مطرح است که مقدمات خیانت را فراهم می­کند چون می­داند عاجز است و در عین حال می­گیرد به این معنا خودش را در معرض این خیانت قرارداده است بنابراین لا اقل از باب احتیاط واجب کسی که عاجز است نباید امانت را قبول کند، بعضی گفته­اند حرمت این انسب است که بگوییم حرام است که قبول کند نه فقط احتیاط، به هرحال این مسأله معرضیت است.



[1] وسائل باب1 ودیعه ح1

[2] وسائل باب1 ودیعه ح2

[3] وسائل باب1 ودیعه ح3

[4] وسائل باب1 ودیعه ح4






   چهار‌شنبه 4 دی 1398




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما