صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 98-99

وصیت جلسه اول






باسمه تعالي


بحث درباره وصيّت هست که آيات و روايات تأکيد زيادي بر وصيّت دارد، يکي دو روايت را ابتدا عرض کنيم در باب اول وصيّت در چاپ ما جلد 16 روايت اول صحيحه محمد بن مسلم، مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع‏ «الْوَصِيَّةُ حَقٌ‏ وَ قَدْ أَوْصَى‏ رَسُولُ اللَّهِ ص فَيَنْبَغِي لِلْمُسْلِمِ أَنْ يُوصِي‏ »، روايات متعددي به همين تعبير هست، حالا ضمن بحث¬ها مسائلي روشن مي¬شود.

اولاً از نظر لفظي وصي، يصي، وصيّاً به معناي اتّصال، وقتي دو چيز جداي از هم به هم وصل مي¬شوند وصي گفته مي¬شود به معناي اتصال، وصّي، يوصّي به معناي عهد، آيا اين¬ها دو چيز جدايي هستند يا متلازم هستند يا يکي اصل است و ديگري فرع است؟

زبان شناسي خودش يک رشته¬اي است و استفاده¬ها از آن مي¬برند، استفاده-هاي روان¬شناسي، ارتباط اقوام، مسائل جغرافيايي و اينکه در حوزه¬هاي قديم هم اولين مسأله از امثله شروع مي¬شده اين رشته¬اي است از زبان شناسي، حالا آن بحث را کاري نداريم اجمالا وصي، يصي، وصيّاً به معناي اتّصال، وصّي يوصّي به معناي عهد، بعضي معتقدند اين دو از هم جدا هستند او به معناي اتّصال و ثلاثي مجرّد است، اين وصّي يوصّي رباعي مجرّد اين عقيده گفته¬اند که اين دو بي ارتباط به هم هستند، او اتّصال است و اين عهد.

يک نظر بر اين است که اين¬ها و لو از هم جدا هستند ولي متلازمان هستند، اگر دو چيز به هم وصل شدند معنايش اين است که اين تعاهدي نه تعهّد، عهد هم يک رابطه است پس اين¬ها در متلازمان هستند، اگر عهد است يک نحو ارتباط هست و اتّصال، اگر اتّصال هست يک نحو عهد هست و ارتباط بالاخره بازهم، عهد يا شخص أو شيءٍ نحو دليل اعتباري بالنسبة اليه کما أنّ الوصل الإختياري الي شخصٍ أو شيءٍ تعهّدٌ اجمالي بالنسبة اليه دو چيز جدا وقتي وصل مي¬شوند کانّ عهد و ارتباط و تعهدي نسبت به هم دارند و وقتي تعهد هست، وقتي اتصال هست تعهد مي¬آورد.

در وصيّت وصل حال حيات به حال موت است يا بگوييد وصل تصرّفات حال حيات به حال موت است  آيا مصدر است يا اسم مصدر؟ اگر گفتيم به هم ارتباط ندارند وصي، يصي، وصيّاً ثلاثي مجرد مصدرش جدا، وصّي يوصّي اين هم رباعي مجرد و اين هم جدا هست وصيةً مي¬شود مصدر رباعي مجرد دو کلمه جدا جدا هستند حالا آيا وصيّت مصدر است يا اسم مصدر در اين هم بحث شده است، يک نظر اين است که وصّي، يوصّي، وصيّةً اين را کانّ مصدر بگيرند، بيشتر گفته مي¬شود که اين اسم مصدر است، مصدرش توصيتاً اما الوصيّة بگوييم اسم مصدر.

اسم مصدر گاهي يک لفظ خاصي دارد مثل غُسل در مقايسه با غَسل، غَسل مصدر است غُسل اسم مصدر ولي گاهي اين گونه نيست مثل همين جا وصيّت اسم مصدر است، توسعه و مانند آن مصدر هست.

از اقدم عهود و روابط بين زمين و آسمان، بين خود انسان¬ها همين وصيّت است، در همه اقوام و ملل هست، در آيات کريمه قرآن آمده است، آخرين عهدي است که انسان نسبت به دارالبقاء در اين عالم دارالفناء مي¬تواند به آن داشته باشد، آخرين عهدي که براي آن دنيا و براي آن زندگي براي خودش ترتيب مي¬دهد، اولين التزامي است که نسبت به زندگي پس از مرگ است و اين قرار و اين بناء و التزام و روش اختصاص به مسلمين ندارد، کفّار هم همين را دارند، در بعضي آيات و روايات اين معنا آمده است.

در باب اول روايت 8 «مَنْ‏ مَاتَ‏ بِغَيْرِ وَصِيَّةٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً » متجاهلي تبعيّت از نبوت هم به هيچ وجه ندارد اما اينکه مسلمان بايد حتما داشته باشد اين روايات خيلي زياد است ينبغي للمسلم زياد است، در باب 3،6،1 روايات در اين زمينه زياد است که خيلي معطّل نشويم.

در يک روايت يا بلکه متعدد دارد که «مَنْ‏ لَمْ‏ يُحْسِنْ‏ وَصِيَّتَهُ‏ عِنْدَ الْمَوْتِ‏ كَانَ نَقْصاً فِي مُرُوَّتِهِ وَ عَقْلِهِ » کسي که عند الموت وصيّتش را به خوبي انجام ندهد از نظر مروّت و مردانگي و عقل و اين¬ها ناقص است، عرض کردم روايات متعدد است و تعبيرات هم مختلف، بعضي روايات اين تعبير را دارد « لَيْسَ‏ يَنْبَغِي‏ لِلْمُسْلِمِ‏ أَنْ يَبِيتَ لَيْلَتَيْنِ إِلَّا وَ وَصِيَّتُهُ مَكْتُوبَةٌ عِنْدَ رَأْسِه‏ » شخص مسلمان دو شب نبايد بخوابد حالا شب اولش خسته بوده مثلا يا کار داشته، ضرورت داشته اما شب دوم ديگر تنبلي است، دو شب نبايد بخوابد درحالي که وصيّتش نيست، وصيّت بايد در رأسش حاضر باشد.

در بعضي عبارات دارد که اين به عنوان يک حق ثابت است قال رسول الله ص «الْوَصِيَّةُ حَقٌ‏ عَلَى‏ كُلِ‏ مُسْلِم‏» تعبيرات متعددي به اين تعبير داريم، حقّ علي کلّ مسلم يک معنايش وجوب است ، حقّ عليه وجوب مي¬شود، يک معنايش اين است که اصل ارتباط حالا به اعم از وجوب و استحباب.

در بعضي روايات دارد که تماميّت نقص زکات است، باب دوم قَالَ عَلِيٌّ ع‏ «الْوَصِيَّةُ تَمَامُ‏ مَا نَقَصَ‏ مِنَ الزَّكَاةِ » اگر چيزي کم از زکاتش هست با وصيّت تکميل مي¬کند يعني با وصيّت سفارش مي¬کند که بعد از او انجام دهند قاعدتاً معنا اين گونه است.

در بعضي روايات دارد «قَالَ مَنْ‏ أَوْصَى‏ بِالثُّلُثِ‏ احْتُسِبَ‏ لَهُ مِنْ زَكَاتِهِ » کسي وصيّت به ثلث کند يعني ثلث اموال اين جزء زکاتش حساب مي¬شود، آن تعبير که نقص در مرّوت و عقل است روايات متعدد داريم، 1/3 «مَنْ‏ لَمْ‏ يُحْسِنْ‏ وَصِيَّتَهُ‏ عِنْدَ الْمَوْتِ كَانَ نَقْصاً فِي مُرُوّتِهِ وَ عَقْلِه‏ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ كَيْفَ يُوصِي الْمَيِّتُ» چگونه وصيّت کند؟ «قَالَ إِذَا حَضَرَتْهُ وَفَاتُهُ وَ اجْتَمَعَ النَّاسُ إِلَيْهِ» حالش بد است و درحال احتضر و جمعيت آمده¬اند «قَالَ اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ عَالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ الرَّحْمَنَ الرَّحِيمَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعْهَدُ إِلَيْكَ فِي دَارِ الدُّنْيَا أَنِّي أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ وَ أَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ أَنَّ النَّارَ حَقٌّ وَ أَنَّ الْبَعْثَ حَقٌّ وَ الْحِسَابَ حَقٌّ وَ الْقَدَرَ وَ الْمِيزَانَ حَقٌّ وَ أَنَّ الدِّينَ كَمَا وَصَفْتَ وَ أَنَّ الْإِسْلَامَ كَمَا شَرَعْتَ وَ أَنَّ الْقَوْلَ كَمَا حَدَّثْتَ وَ أَنَّ الْقُرْآنَ كَمَا أَنْزَلْتَ وَ أَنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ الْحَقُّ الْمُبِينُ جَزَى اللَّهُ مُحَمَّداً خَيْرَ الْجَزَاءِ وَ حَيَّا مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ بِالسَّلَامِ اللَّهُمَّ يَا عُدَّتِي عِنْدَ كُرْبَتِي وَ يَا صَاحِبِي عِنْدَ شِدَّتِي وَ يَا وَلِيَّ نِعْمَتِي إِلَهِي وَ إِلَهَ آبَائِي لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ فَإِنَّكَ إِنْ تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي كُنْتُ أَقْرَبَ مِنَ الشَّرِّ وَ أَبْعَدَ مِنَ الْخَيْرِ وَ آنِسْ لِي فِي الْقَبْرِ وَحْشَتِي وَ اجْعَلْ لِي عَهْداً يَوْمَ أَلْقَاكَ مَنْشُوراً ثُمَّ يُوصِي بِحَاجَتِهِ وَ تَصْدِيق‏ َ مَنْشُوراً ثُمَ‏ يُوصِي‏ بِحَاجَتِهِ‏» که بعد از من چه کنيد «وَ تَصْدِيقُ‏ هَذِهِ الْوَصِيَّةِ فِي الْقُرْآنِ فِي السُّورَةِ الَّتِي تُذْكَرُ فِيهَا مَرْيَمُ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً فَهَذَا عَهْدُ الْمَيِّتِ وَ الْوَصِيَّةُ حَقٌّ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ وَ حَقٌّ عَلَيْهِ أَنْ يَحْفَظَ هَذِهِ الْوَصِيَّةَ وَ يُعَلِّمَهَا وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ص عَلَّمَنِيهَا رَسُولُ اللَّهِ ص» پيغمبر وصيّت اين گونه را به من سفارش کرده «وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَّمَنِيهَا جَبْرَئِيلُ » پيغمبر فرمود جرئيل اين گونه به من ياد داده.

ملاحظه مي¬کنيد يک خصوصياتي در اين روايت هست يکي اينکه اقرار به عقائد، در نماز ميّت فقط اقرار به شهادتين است آن¬جا هم اگر با روايات ديگر جمع کنيم شايد بهتر اين باشد که اقرار به چيزهاي ديگر هم گذاشته شود، ما گاهي نماز ميّت خوانديم انسان¬هاي اخير آن چيزهاي ديگر را داخل کرديم و اشهد أنّ الموت حق والبعث حقّ والصراط حق و المرصاة حق و سؤال نکيرٍ و منکر حق اين¬ها خيلي خوب است گفته شود، در اين روايت در مورد وصيّت سوال نکير و منکر ندارد ولي حساب، ميزان، بعث، جنّت و نار الوعد والوعيد بهما حق يعني به جنّت و نار.

در مستدرک از اين هم مفصّل تر دارد مثلا َ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لَا رَيْبَ فِيهَا وَ أَنَّكَ تَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ وَ أَنَ‏ الْحِسَابَ‏ حَقٌ‏ وَ أَنَ‏ الْجَنَّةَ حَقٌ‏ وَ مَا وَعَدَ اللَّهُ فِيهَا مِنَ النَّعِيمِ مِنَ الْمَأْكَلِ وَ الْمَشْرَبِ وَ النِّكَاحِ حَقٌّ وَ أَنَّ النَّارَ حَقٌّ وَ أَنَّ الْإِيمَانَ حَقٌّ وَ أَنَّ الدِّينَ كَمَا وَصَفْتَ وَ أَنَّ الْإِسْلَامَ كَمَا شَرَعْتَ وَ أَنَّ الْقَوْلَ كَمَا قُلْتَ وَ أَنَّ الْقُرْآنَ كَمَا أَنْزَلْتَ وَ أَنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ الْحَقُّ الْمُبِينُ وَ إِنِّي أَعْهَدُ إِلَيْكَ فِي دَارِ الدُّنْيَا أَنِّي رَضِيتُ بِكَ رَبّاً وَ بِالْإِسْلَامِ دِيناً وَ بِمُحَمَّدٍ ص نَبِيّاً وَ بِعَلِيٍّ إِمَاماً وَ بِالْقُرْآنِ كِتَاباً وَ أَنَّ أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّكَ ع أَئِمَّتِي اللَّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِي عِنْدَ شِدَّتِي وَ رَجَائِي عِنْدَ كُرْبَتِي وَ عُدَّتِي عِنْدَ الْأُمُورِ الَّتِي تَنْزِلُ بِي وَ أَنْتَ وَلِيُّ نِعْمَتِي وَ إِلَهِي وَ إِلَهُ آبَائِي صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً وَ آنِسْ فِي قَبْرِي وَحْشَتِي وَ اجْعَلْ لِي عَهْداً عِنْدَكَ يَوْمَ أَلْقَاكَ مَنْشُورا ً فَهَذَا عَهْدُ الْمَيِّتِ يَوْمَ يُوصِي بِحَاجَتِهِ وَ الْوَصِيَّةُ حَقٌّ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ » بعد دوباره ذيلش دارد اين را پيغمبر ياد علي داده و جبرئيل هم به پيغمبر ياد داده است.

اتصال به عالم ديگر همه مي¬دانيد که در مرحله اول بسيار سخت است يعني مثل اينکه تصور کنيد يک هواپيمايي سوار هستيد، هواپيما سقوط کرد و در يک بياباني افتاد که هيچ کسي آن¬جا نيست، تمام همسفرها مرده¬اند و شما تنها زنده مانديد يک بيابان است، هيچ کسي نيست خيلي وحشتناک است، يکي از نزديکان ما وقتي فوت کرد همه بودند و رفتند تنها يکي از بچه¬هاي من آن¬جا بود و اين مي-خواست برود متوفّي فرياد زد و اسم او را برد جواد جواد نرو نرو، با همين گوش ظاهري شنيد دوباره برگشت و سر قبر نشست و مدّتي طولش داد تا اين اُنس بگيرد با آن دنياي جديد، در يک دنياي جديد انسان وارد مي¬شود بزرگ و وحشتناک و تنها اينکه در روايات متعددي دارد آنس وحدتي بس مشکل است تنهايي بسيار سختس است، بايد توسّل پيدا کرد به اهل بيت عصمت و طهارت، ذات احديت در بعضي روايات دارد که به مرده خطاب مي¬کند مي¬گويد تو را تنها گذاشتند و رفتند، تو را به وحشت انداختند و رفتند، تعبيرات اين گونه دارد بعد مي¬گويد من با تو هستم، من با تو انس مي¬گيرم.

به هرحال وصيّت شروع يک چنين زندگي¬اي هست، هم آخرين عهدي است که با دنيا دارد و هم اولين التزامي است که راجع به زندگي اخري دارد، بعضي تعبيرشان اين است وصيّت جزء شئون انسانيت انسان کامل است، انسان کامل به تمام جزئيات زندگي خود احاطه دارد، نقائصي که در اين دنيا دارد به وسيله وصيّت بايد تکميلش کند و درستش کند، کساني که وصيّت نکرده از دنيا مي¬روند مشکلات بسيار زياد آن¬جا احاطه مي¬کند، يوم النشور و قبل از يوم النشور در همين دنيا هنوز دنيا به آخر نرسيده است چون طول مي¬کشد تا اين دنيا به قيامت برسد که هرچند خيلي روشن است از اول آدم ابوالبشر تا آخرين انساني که از اين سري موجودات هستند پرونده¬هايشان به هم مربوط است عيناً مثل يک پردنده جنايي ده نفر در اين پرونده دخالت دارند حالا پنج نفرشان رفتند و دستگير شدند و پنج نفر ديگرشان پيدايشان نيست نمي¬شود الآن روي اين پرونده حساب کرد بايد آن نفرات ديگر هم بيايند، پرونده باز است تا بقيه بيايند، از اول آدم ابوالبشر تا آخرين انسان اين سري انسان¬ها پرونده¬هايشان به هم مربوط است يعني کارهايي که شخص انجام مي¬دهد همان طور که اين انجام مي¬دهد تحت تأثير قبلي¬ها هم هست، قبلي¬ها روي بعدي¬ها اثر مي¬گذارند، يک جامعه¬اي که يک خصوصيت بد يا خوب دارند همان طور که خودشان اين خصوصيات را از جامعه قبلي گرفته¬اند به جامعه بعدي هم منتقل مي¬کنند بنابراين اين¬ها تحت تأثير يکديگر هستند و اگر اين گونه هست در نتيجه از يکديگر درس مي¬گيرند، عمل مي¬گيرند آن وقت تمام اين¬ها بايد بروند و بيايند پرونده¬ها باز شود، خيلي طول مي¬کشد تا يوم النشور، هم در يوم النشور و هم در دوران برزخ بدهکاري¬ها و مشکلاتي هست. 

کساني که ديگران را در اذيت و آزار و در آبروريزي و مانند اين¬ها داشتند بعضي موارد به ما رسيده است که مثلا خواب مي¬بيند کسي را مي¬گويد بيا که بياييم باهم صحبت کنيم اين رو برمي¬گرداند و مي¬گويد باشد قيامت، يک وقتي پشت سر مرحوم آقاي خوئي(ره) چيزهايي شايع شد در همين بحث خيابان¬هاي قم هم يک توهين¬هايي به ايشان شد، يکي از علماء براي من نقل کرد گفت در صحن حضرت امير به آقاي خوئي رسيدم آقاي خوئي من را صدا کرد گفت والله نه من به کسي انگشتر دادم و نه کسي به من انگشتر داد باشد قيامت، اين گونه بدهي¬ها و حسابرسي¬ها مفصّل است و خيلي سخت است، انساني که فقط با خدا طرف هست و خدا اکرم الاکرمين است اما انسان وقتي گرفتار ديگران هست، ديگران هم خودشان گرفتاري¬هايي دارند و مي¬خواهند خواه ناخواه استفاده کند و گرفتاري¬هاي خودشان را روي دوش اين مي¬اندازند و الّا رضايت نمي¬دهند.

به هرحال تعبيرات مختلفي درباره وصيّت است، خيلي معطّل نشويم، وصيّت در درجه اول دو قسم اساسي دارد وصيّت تمليکيه يا وصيّت عهديه، وصيّت تمليکيه چيزي را ملک شخصي مي¬کند مي¬گويد اين مال فلاني باشد تمليکيه، تمليکيه هم يک ملکيه هست و يک تمليکيه، ملکيه يعني اين مال او هست، تمليکيه مال او کنيد، يک قدري تفاوت پيدا مي¬کند ولي اجمالا يا تمليکيه است يا عهديه، عهديه يعني به او بدهيد يا راجع به خودش اين نماز را براي من بخوانيد عهديه.

تمليک خود اين اقسامي پيدا مي¬کند گاهي تمليک عين است، يک کتابي، يک منزلي، يک زميني را ملک او مي¬کنند گاهي تمليک منفعت است نشستن در اين خانه را تا يک سال به او بدهيد أو تسليط علي حقّ وصيّت مي¬کند مي¬گويد اين تحت تسخير فلان شخص باشد مثل حقّ الولاية مثلا، گاهي فکّ ملک است چيزي که به فلاني دادم به هم بخورد و ملک او نباشد، گاهي قراري است متعلّق به غير مثل اينکه اين پسرم را با فلان دختر ازدواج بدهيد و از اين قبيل يا متعلّق به خودش باشد تجهيز من را اين گونه انجام دهيد، بعضي¬ها سفارش مي¬کردند که در غسل و کفن و دفن فلان شخص¬ها باشند آن¬ها را مطمئن هست.

از طرفي به احکام خمسه وصيّت تقسيم مي¬شود براي اينکه گاهي وصيّت به حرام است شايد ديده¬ايد يکي از شعرا در قرن¬هاي اخير عارف قزويني است عارف پدري داشت روحاني او وصيّت کرد که انگورهاي باغشان را بفروشند و ساليانه روضه خواني در منزلش بگيرند اين تمام اين انگورها را شراب کرد و رفقايش را دعوت کرد و منزل آمدند و مشغول شراب خواري بعد گفت که آخر چه خاصيتي داشت اين وصيّت پدرم يک شخصي بيايد دهانش را کج کند و آواز بخواند و اين حرف¬ها، اميدوارم که حالا آن دنيا رفته است بفهمد که کار من درست بود که اقلاً يک عده¬اي آمدند با شراب خوري سرحال آمدند، وصيّت بر حرام، وصيّت بر واجب نماز و روزه، وصيّت بر مکروه انجام مکروه و ترک مکروه، وصيّت بر مباح اين¬ها تمام اقسام وصيّت هست که بايد رعايت شود.





________________________________________

[1] وسائل باب1 وصیّت ج2 ح1

[2] وسائل باب1 وجوب الوصیة ح8

[3] وسائل ج19 باب3 ص260 ح3

[4] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ج14 ص87

[5] وسائل ج19 باب2 وجوب الوصیة ح2

[6] وسائل ج19 باب2 وجوب الوصیة ح3

[7] وسائل ج19 باب3 استحباب الوصیة ح1

[8] مستدرک الوسائل ج2 باب29 ص131








 
   چهار‌شنبه 2 بهمن 1398




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما