صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 98-99

وصیت جلسه سوم






باسمه تعالی

اگر شخص امارات و علائم مرگ و انتقال از این دنیا در او پیدا شد یجب عقلا و ظاهر بعضی روایات شرعاً هم واجب است که فوراً دیون شرعی و عرفی که دارد پرداخت کند و اگر نمی­تواند و قدرت ندارد وصیّت کند که بعد از او ادا کنند، آن قسمت اول که واجب است خودش انجام دهد پیداست که این واجب عقلی است دو حکم نیست، دو عذاب و دو معصیّت نیست بلکه معصیت همان ترک دیون است، عقلاً باید این­ها را اداء کند که گرفتار عذاب نشود و اگر نمی­تواند وصیّت کند چه دیون عرفی و چه دیون شرعی.

فرق نمی­کند الآن این ترکه­ای هم داشته باشد یا نداشته باشد چون احتمال عقلی و عقلائی هست که کسی متبرعاً بیاید بعداً بدهد نمی­تواند بگوید من که چیزی ندارد چه وصیّتی کنم ممکن است متبرّع پیدا شود، این مسأله معلوم است قسمت اولش عقلی، قسمت دوم شرعی و عقلی.

مسأله بعد اینکه وصیّت آیا ایقاع است یا عقد است؟ و اگر عقد است عقد جایز است یا عقد لازم است؟ از بعضی عبارات استفاده می­شود که وصیّت ایقاع است، از خود آیات کریمه قرآن آیات 180 و 182 سوره بقره، آیه 180 «كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقين‏[1]» وقتی مرگ می­آید اگر ترکه دارد وصیّت کند برای پدر و مادر و خویشان وصیّت به معروف چیزی که همه شناخت دارند و می­خواهند و دوست دارند و این حق است بر اهل تقوا «فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ ما سَمِعَهُ فَإِنَّما إِثْمُهُ عَلَى الَّذينَ يُبَدِّلُونَه‏[2]»، گناه این جریان به عهده آن­هایی که دست به این وصیّت می­برند یعنی پس وصیّت اولاً ایقاع است برای اینکه نگفتند قبول کند یا قبول هم معتبر است، کسی که علائم مرگ پیدا کرده باید وصیّت کند یک طرفه هست، دوم هم می­گوید اگر کسی تغییری در این به وجود بیاورد گناه کرده است پس به صرف وصیّت آن طرف کار تمام است، اگر وصیّت او للوالدین و الاقربین یعنی مال والدین است، مال اقربین است وصیّت کند برای آن­ها بالمعروف مسائل مادی و دنیوی، وصیّت وظیفه چه کسی است؟ آن شخصی که می­خواهد بمیرد، نگفته است او و قابل، این وصیّت باید عملی شود و کسی حق ندارد در آن دست ببرد و اگر دست ببرد او گناه کار است که دست در وصیّت برده است.

«فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ ما سَمِعَهُ فَإِنَّما إِثْمُهُ عَلَى الَّذينَ يُبَدِّلُونَه‏[3]» ممکن است یک کسی وصیّت که می­کند یک قدری تصرّفاتی کند برخلاف حقیقت مثل کسانی هستند که تمام ارثشان را وصیّت می­کنند برای یکی از فرزندان حالا همه جا هم نفوذ ندارد بحثش در محل خودش اما بالاخره در ثلثش که نفوذ دارد.

اگر می­بینید که بعضی افراد در وصیّت خلاف می­کنند، گناه می­کنند، جانب داری می­کنند اگر کسی بیاید اصلاح بین این­ها کند، تعدیل کند، او را از وصیّت خودش به آن صورت منصرف کند و به طرف حقیقت بیاورد فلا اثمه علی گناه ندارد، علی ای حال به خوبی از این آیه کریمه اهمیّت وصایت معلوم می­شود برای اینکه کسی نباید دست در آن بکند و ظاهرش هم ایقاع است، خود آن شخص مورد توجه است نه او و قابل.

اولاً وصیّت به سه قسم مختلف تقسیم می­شود، وصیّت عهدیه که قبلا هم توضیح دادیم که می­گوید یک کاری انجام بدهید، یک نوع وصیّت تملیکیه یک چیزی را ملک یکی از ورثه یا اجنبی می­کند، سوم وصیّت جعلیه یعنی یک ولایتی را برای اموالش و برای چیزهایی که برایش مانده و مانند این به شخصی معیّن می­کند، عهدیه، تملیکیه، جعلیه.

انشائیات به طور کلی می­شود گفت سه قسمت اساسی دارند یکی عقد است که متقوّم به انشاء طرفین است، دم ایقاع محض است آن که قائم به یک طرف است و طرف دیگر اصلا دخالت ندارد کلعتق والطلاق، سوم ایقاعی است که دیگری دخالت دارد ولی دخالتش به این صورت است که می­تواند آن قرار را رد کند تا رد نکرده است آن کافی است، ایقاع است و نافذ است احتیاج به قبول طرف ندارد ولی طرف می­تواند رد کند و تا رد نکرده است این نافذ است.

بنابراین بعضی از قراردادها در اختیار دیگری نیست در اختیار همین شخص است مثل موصی که وصیّت می­کند مثل قرارداد عتق، قرارداد طلاق، این در اختیار یک نفر است، این را بعضی­ها داخل در همان وصیّت عهدیه می­دانند ولی ظاهرا مقابل او باشد بهتر است یعنی به حکم آن است، این هم در حقیقت فکّ است، گاهی عهد است و تحقّق می­دهد گاهی فَکّ می­کند و به هم می­زند کلعتق والطلاق.

یک قراردادی هم هست که شخص ممکن است نیاز به تجدید نظر، اعمال دقت و فکر داشته باشد، ممکن است بگوییم وصیّت این گونه هست یک چیزی را می­گوید بعد زمان برایش می­گذارد نظرش عوض می­شود، زیاد پیش می­آید در قراردادهای دیگر با اقاله و مانند این­ها احکام تغییر پیدا می­کند اما در وصیّت چطور است؟ اینجا بحثی است که می­تواند رد کند و چگونه می­تواند رد کند و تا چه موقع می­تواند رد کند؟

آیا اگر گفتیم وصیّت عقد است، به نظر من می­آید ایقاع باشد برای اینکه آیه­ای که خواندیم همه کاره موصی است ولی اگر گفتیم عقد است آیا عقد جایز است یا عقد لازم است؟ اگر گفتیم عقد جایز است این را هر یک از دو طرف می­توانند به هم بزنند و اگر گفتیم عقد لازم است یعنی وصیّت که انجام شد، قبول هم محقّق شد دیگر تمام است.

صاحب جواهر ادعاء اجماع می­کند که از هردو طرف جایز است و وصیّت عقد جایز است یعنی وصیّت کننده وصیّت می­کند طرفی هم که به او مربوط است قبول می­کند هردوی این­ها بعدا می­توانند منصرف شودند و به هم بزنند.

بعضی­ها معتقدند از مسائل اختلافی شدید است، بعضی ایقاع، بعضی عقد جایز، بعضی عقد لازم، افکار متعددی از افراد متعددی، از طرف موصی همه قبول دارند که عقد جایز است می­تواند برگردد، یک وصیّتی می­کند بعد دوباره نظرش عوض می­شود یا احساس می­کند وصیّت قبلی جنفاً أو اثماً شده است می­خواهد عوضش کند این مسلّم است که جایز است، تقلّب احوال انسان زیاد پیدا می­کند یک کاری کرده حالا پشیمان می­شود تا زنده است اقاله و مانند این­ها جبران می­کند حق فسخ و غیرذلک بعد از موت که بعداً هر موقع آن­جا یادش بیاید، متوجه باشد ناراحت می­شود که چرا در دنیا این کار را کردم، بعضی­ها اواخر عمرشان بیدار می­شوند که چرا چنین و چنان کردم، درباره معاویه همه شنیده­اید که می­گوید ای کاش یزید را به جای خودم نگذاشته بودم، دو سه ای کاش در آن صحبت­هایش دارد، برای هرکسی این پیش می­آید، برای خیلی­ها شاید این پیش بیاید که در اواخر عمرش نگاه به گذشته­هایش می­کند و خیلی پیشیمان می­شود از کارهایی که کرده است می­گویند در قسمت شیار مغز شیاری که مربوط به حافظه هست نزدیک احتضار که می­شود نوسان­های بسیار شدیدی، دریافت­هایی قسمت حافظه بوجود می­آید دائماً می­زند مثل تلفنی که دائم زنگ می­زند یک چنین چیزی وضعی دارد چرا این گونه هست؟ برای اینکه گذشته­ها یک دفعه هجوم می­آورد مثل کسی که در چند دقیقه می­خواهد گزارشات هفتاد ساله خود را مرور کند خیلی سخت است.

ظاهراً از نهج البلاغه به نظرم هست می­فرماید «یفکّر فی مافنا عمر و فی ما أذهب دهر» در آن هنگام دارد فکر می­کند که عمرش را در چه راهی سپری کرده است و همه روزگارش را چگونه از دست داده است، به هرحال تقلّب احوال زیاد است موصی مسلّم است که برایش جایز است بنابراین از طرف او مسلّم است که جواز است اما نسبت به موصی له چیزی که برای او وصیّت شده است آن دلیل بر جواز نیست بلکه مقتضاء وصیّت کتب للوالد والأقربین این است که وصیّت تمام است.

واقعیت این است که اگر بخواهیم فکرش را کنیم هر قراری که به نوعی در کیان شخص دیگر یک تصرفاتی می­خواهد انجام دهد قاعدتاً باید متوقّف بر اجازه او باشد هرکسی حق ندارد که تصرف کند کیان دیگری، در حوزه سلطانیت او دخالت­هایی داشته باشد بنابراین پس ایقاع به معنای قطعیت هردوطرف و مخصوصا موصی له که مورد تصرف دیگری کانّ قرار گرفته است بعید است این گونه گرچه گفته شده است، گفتند نسبت به موصی جایز است و نسبت به موصی له لازم است، به هرحال به نظر می­آید که تصرف در کیان شخص دیگر یک دخالت در حوزه حکومتی انسان دیگر این سبیل علیه شخص دیگر است قاعدتا نباید نافذ باشد، به نظر ما این گونه هست.

مرحوم سید در عروه و خیلی­ها می­گویند کسی که می­خواهد وصیّت را رد کند همه جا یکسان نیست و جایز نیست موارد فرق می­کند بعد از موت موصی و قبل از قبول طرف یا بعد از قبول و رد که هردو در زمان حیات موصی باشد این رد مبطل وصیّت است، پس اول اینکه بعد از موت موصی و قبل از قبول موصی له قبول نکرده رد می­کند، موصی وصیّت می­کند برای یک شخص موصی له و موصی له هم قبول نکرده می­گوید من این را قبول ندارم و نمی­خواهم این رد است، این رد مبطل وصیّت است، ردّ قبل از قبول و بعد از موت، همین طور بعد از قبولی که در زمان حیات موصی بوده و رد هم در زمان حیات موصی بوده، قبول و رد هردو در زمان حیات موصی هست این رد هم مبطل است که هم قبول و هم رد هردو در زمان حیات موصی است، اول قبول کرده است بعد رد می­کند ولی در زمان حیات است یعنی موصی هنوز می­تواند کاری بکند این جهتش معلوم است دیگر برای اینکه موصی همه چیز را از دست نداده است بتواند تصمیم دیگری بگیرد لذا گفتند مبطل وصیّت است و می­تواند وصیّت جدید را انجام دهد و بنویسد.

آن چیزی که به نظر ما می­آید اعتباریات با حقایق عالم فرق می­کند، اعتباریات اگر چنانچه یک قراری را به هم زدند یعنی به هم زدند باید دوباره اگر بخواهند درستش کنند از اول ایجاد کنند مثلا گفته است بِعتُک این خانه را، بعد او قبول کرد و بعد می­خواهد رد کند چون بحث بیع است از اعتباریات است و اعتباریات وقتی چیزی از بین رفت دیگر از بین رفت، نیست تا بخواهد قبولش کند بنابراین ردّ بعد از قبول در اعتباریات منشأ می­شود که مبطل می­شود یک نوع قرار را کلاً از بین می­برد دیگر نیست، به هرحال نوعاً این طور گفته شده است.

وصیّت تملیکیه می­دانید سه رکن دارد موصی، موصی له، موصی به، موصی له که معلوم است، موصی­به هم یعنی آن جنسی که می­خواهد بگوید به فلانی بدهید یا ندهید.

در وصیّت عهدیه اگر کسی را معیّن کند که او این کار را انجام دهد، وصیّت عهدیه که معنایش معلوم است وصیّت می­کند برای چیزهایی که به خودش مربوط است بعد از موت فلان شخص غسلم بدهد یا فلان شخص دفنم کند، فلان جا دفن کنید وصیّت عهدیه است که مربوط به شئون خودش هست.

اینجا که مربوط به شئون خودش هست وصیّت عهدیه است این معنایش معلوم است، در وصیّت عهدیه قبول کسی دخالت ندارد این مربوط شئون خودش هست، بله اگر کسی را معیّن کند که بگوییم او انجام دهد نمی­گوید به طور کلی چنین کنید، معیّن کند که فلان شخص انجام دهد این گرچه وصیّت عهدیه مربوط به خودش هست ولی تصرف در کیان دیگران است، دیگری این کار را انجام دهد این قبول معتبر است برای اینکه او حاضر نباشد شاید این کار را انجام دهد، بودند مؤمنینی که معیّن کردند می­گویند در این غسّال خانه­ها مثلا درست غسل و کفن و این­ها انجام نمی­شود این است که اشخاصی را معیّن می­کنند که آن­ها بیایند انجام دهند این به خاطر تصرّف در کیان آن فرد اینجا می­شود حکم عقد را پیدا می­کند و قبول معتبر است و از ایقاعیت بیرون می­آید.

در وصیّت تملیکیه چون حساب ملک دیگری است باز تصرّف در کیان وجود دیگری است می­گوید می­خواهم این پول­ها را به تو بدهم و در حساب تو وارد کنم آن هم حکم عقد را پیدا می­کند ولی خیلی­ها گفتند نه وصیّت تملیکیه هم حکم عقد جایز را دارد و وقتی او داد دیگر داد مثل اینکه شما وقتی یک پولی به فقیر می­دهید اینجا تمام شد کار ملکیت حاصل شده است این طور نیست که آن فقیر پس بدهد و مانند این­ها ولی این یک قدری محل شبهه است که این مطلب را بگوییم یا خیر.

 



[1] بقره: 180

[2] بقره: 181

[3] بقره: 182






   شنبه 19 بهمن 1398




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما