صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 98-99

وصیت جلسه یازدهم






باسمه تعالی


عناوینی که در این روایات مربوطه به بلوغ مطرح شده اول اینکه بگوید و صیت فی حقٍ باشد، دوم اینکه حد معروف و حق، تعبیر سوم وصیّت برای ارحام، تعبیر چهارم وصیّت بشیءٍ یسیر، چرا این عناوین مختلف است و چه چیزی می­خواهد بگوید؟

به نظر ما می­آید که اشاره به خود آیات قرآن هست که موصی رعایت حق و حقیقت را باید در وصیت بکند، اگر ظلم باشد این وصیّت خوب نیست «فَمَنْ‏ خافَ‏ مِنْ‏ مُوصٍ‏ جَنَفاً أَوْ إِثْما[1]» اگر از انحراف و خطاء موصی خوف داریم اینجا باید عوض شود، بعید نیست این فی حقٍّ و حد معروف و حق اشاره به همان آیه کلمه قرآن است که وصیتی درست است که در مسیر ظلم قرار نگیرد، در بعضی آیات کریمه هم دارد که «و لیخش الذین لو ترکوا ضعافا[2]» افرادی که خودشان بچه دارند یادشان باشد که اگر این بچه­ها بدون سرپرست باشند چقدر برایشان سخت می­شود حالا خودشان وصیّتی که می­کنند رعایت می­کنند.

به هرحال این­ها اشاره همان آیات کریمه قرآن است که ظلم در وصیّت درست نیست، آن­که داشت وصیّت برای ارحام نه قربا که در همین روایات صبی چند موردش را خواندیم بعید نیست اشاره به این باشد که نوجوان ده ساله و هشت ساله و یا دوازده ساله یا هرچه در این محدوده احساساتی فکر می­کنند ممکن است نسبت به قربا یک حساسیت منفی داشته و در وصیّتش رعایت حق را نکند از این جهت گفتند ارحام، معمولا وابستگی به ارحام بیش از قربا هست معمولا این گونه هست بنابراین این هم اشاره می­شود به معروف و حقّ و حقیقت.

یک روایت هم داشتیم که اگر به شیء یسیری یا یک روایت دارد بشیءٍ، یک روایت دارد که وصیّت بالیسیر یک روایت دارد که وصیّت بشیءٍ یعنی یک چیز کمی، می­خواهد بگوید در چیزهای خیلی مهم به نوجوان سنّ پایین قناعت نشود، این­ها تربیت شوند که همان طور که بین ارحام و قربا فرق شد بین شیء یسیر و شیء مهم فرق بگذارند، همان طور که عرض کردم در چیزهای دیگر هم مثلا معاطات را ما شاید در چیزهای یسیر جاری بدانیم و نه در چیزهای مهم پس این عناوین تقریبا حل است که وصیّت فی حقّ حد معروف، ارحام، می­ماند اینکه از نظر سنّی کدام را بگوییم.

یک بحثی در وصیّ است و یک بحثی در موصی است، در وصی داریم که وصی می­تواند پنج ساله هم باشد منتهی در بعضی روایات دارد که در مثل امام حسن و امام حسین از جمله این روایت باب 50 وصایا روایت 3 باسناد شیخ طوسی عن علی بن حکم عن زیاد بن ابی حلال توثیق شده و علامه در خلاصه این را توثیق کرده است «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص هَلْ‏ أَوْصَى‏ إِلَى‏ الْحَسَنِ‏ وَ الْحُسَيْنِ‏ مَعَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع» می­گوید از امام صادق پرسیدم درباره وصیّت پیغمبر که آیا پیغمبر با امیرالمؤمنین امام حسن و امام حسین را هم وصی قرار داد؟ «قَالَ نَعَمْ قُلْتُ وَ هُمَا فِي ذَلِكَ السِّنِّ» پیغمبر که از دنیا می­رود این­ها سنی نداشتند «قَالَ نَعَمْ» بله در همان سن کم این­ها وصیّ پیغمبر شدند «وَ لَا يَكُونُ لِغَيْرِهِمَا فِي أَقَلَّ مِنْ خَمْسِ سِنِينَ[3]» در غیر امام حسن و امام حسین در کمتر از پنج سال هیچ کسی نمی­تواند وصیّ قرار بگیرد.

اول داشت که امام حسن و امام حسین وصیّ بودند و همین طور حضرت امیر بعد حساسیت روی سن بود گفت بله در همان سن کم وصی شدند بعد راجع به غیر امام حسن و امام حسین یعنی نوجوان­های دیگر و افراد دیگر آن­ها این طور نیستند، این طور نیستند یعنی کم­تر از پنج سال نمی­شود اما پنج سال را رد نکرده است.

یک روایت دیگری هم در باب 44 روایت 2 هفت سال داشتیم، کمترین سن برای غیر اهل بیت همین است، وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ يَعْنِي الْمُرَادِيَّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: «إِذَا بَلَغَ‏ الْغُلَامُ‏ عَشْرَ سِنِينَ‏ وَ أَوْصَى‏ بِثُلُثِ‏ مَالِهِ فِي حَقٍّ ‏» بچه که ده سال می­شود وصیّت به ثلث می­کند آن هم وصیّت  فِي حَقٍّ «جَازَتْ وَصِيَّتُهُ» وصیّتش درست است «وَ إِذَا كَانَ ابْنَ سَبْعِ سِنِينَ فَأَوْصَى مِنْ مَالِهِ بِالْيَسِيرِ فِي حَقٍّ جَازَتْ وَصِيَّتُهُ[4]» علی ای حال این وصیّت باید فی حقّ باشد در هردو مورد حق را آورده است اما اگر ده سالش است تا ثلث دارایی خودش را می­تواند وصیّت کند و اگر هفت سالش هست یک چیز کمی، یسیر مقدار کم اگر سن هفت سالگی است این هفت سالگی هم ظاهرا همین یک روایت باشد، روایت صحیح هست اما کسی عمل نکرده است و بین یسیر و غیر یسیر هم فرق نگذاشتند.

در معاملات معاطاتی بین یسیر و غیر یسیر بعید نیست فرق بگذاریم، بچه مدرسه می­رود و خودکار و دفتر می­خواهد رسم بر این نبوده که پدرش دنبالش برود و برایش دفتر بخرد و بقیه کارهایش را کنار بگذارد، در چیزهای کوچک متعارف این است معاطات درست است و معامله با بچه هم درست است و این را قبول دارند، در وصیّت هم مثل همان اما مورد فتوی نیست ولی روایت هست و روایت هم خوب است، بعید نیست که در چیزهایی که یسیر من ماله هست این را قبول کنیم، ضرورت زندگی است، بچه می­خواهد شکلات بخرد پدر و مادرش دنبالش راه نمی­افتند که بروند برایش شکلات بخرند و به او بدهند، یسیر من مال همان طور که در معاطات می­گوییم اشکال ندارد در غیر بالغ هم همین طور است، اما فقط همین یک روایت است تا جایی که دیدم.

بعضی روایات تسع دارد، باب 45 روایت 2 عن صفوان عن موسی بن بکر عن زراره این هم سند خوب قال ابوجعفر ع «لَا يُدْخَلُ‏ بِالْجَارِيَةِ حَتَّى‏ يَأْتِيَ‏ لَهَا تِسْعُ سِنِينَ أَوْ عَشْرُ سِنِينَ[5]» این را در وصیّت آورده است یعنی می­خواهد بگوید این­ها باهم ملازمه دارند وقتی عروسی می­شود معنایش این است که این احکام دارد و این­ها، دخول به دختر نمی­شود تا نه سال یا ده سالش شود پس حداقل نه سال است نه سال را میزان گرفته است پس هفت سال، نه سال، پنج سال هم در وصی اما ندیدیم که به آن صورت مورد عمل قرار بگیرد.

در روایت 4 باب 45 هم جزمیات صدوق است و سندش به نظر ما خوب است صدوق قال اباعبدالله ع «إِذَا بَلَغَتِ الْجَارِيَةُ تِسْعَ‏ سِنِينَ‏ دُفِعَ‏ إِلَيْهَا مَالُهَا» وقتی دختر نه ساله می­شود مالش را به او می­دهند «وَ جَازَ أَمْرُهَا فِي مَالِهَا» هر تصمیمی راجع به مالش بگیرد از جمله وصیّت این درست است «وَ أُقِيمَتِ الْحُدُودُ التَّامَّةُ لَهَا وَ عَلَيْهَا[6]» حدّ تام برایش جاری است چه به نفعش و چه علیه او، سند هم خیلی خوب و دلالتش هم خیلی خوب نه ساله، از آن روایت هم بهتر است، مسأله عروسی را مطرح کرد و این رسماً تصریح می­کند کل احکام اما همین یک روایت است به این صورت.

در باب 46 اینجا هم یک روایتی هست روایت 2 اذا «إِذَا بَلَغَ وَ أُونِسَ مِنْهُ رُشْدٌ وَ لَمْ‏ يَكُنْ‏ سَفِيهاً وَ لَا ضَعِيفاً قَالَ قُلْتُ: فَإِنَّ مِنْهُمْ مَنْ يَبْلُغُ خَمْسَ عَشْرَةَ سَنَةً» می­گوید چه سالی مال بچه را به خودش تحویل می­دهند می­گوید وقتی رشید باشد و سفیه نباشد، «وَ سِتَّ عَشْرَةَ سَنَةً وَ لَمْ يَبْلُغْ» راوی می­گوید بعضی از آن­ها 15 سالگی یا 16 سالگی هنوز بالغ نشدند حضرت می­فرماید «إِذَا بَلَغَ ثَلَاثَ عَشْرَةَ سَنَةً» سیزده سالش که شد «جَازَ أَمْرُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ سَفِيهاً أَوْ ضَعِيفاً قَالَ قُلْتُ: وَ مَا السَّفِيهُ الضَّعِيفُ قَالَ السَّفِيهُ الشَّارِبُ الْخَمْرَ وَ الضَّعِيفُ الَّذِي يَأْخُذُ وَاحِداً بِاثْنَيْنِ[7]» میزان رشد را نشان می­دهد آن کسی که یک تومان می­گیرد در برابرش دو تومان می­دهد این آدم ضعیفی است و رشد فکری ندارد.

این­ها روایت کمی است شاذ است و بعضی­ها هم تصریح می­کنند که بعضی روایات شاذ است، نه سال داشتیم، هفت سال داشتیم، پنج سال هم در وصی داشتیم، فرق نمی­کند وصی از خود موصی هم مهم تر است و می­خواهد ناظر در اجرا باشد.

بیشترین روایات ده سال است در همین وصیّت را عرض می­کنیم، در باب 44 چندین روایت هست همه ده سال دارند، باب 44 روایت 3، 4، 5، روایت 2 «اذا بلغ الغلام عشر سنین» روایت 3 «اذا بلغ الغلام عشر سنین[8]»، روایت 4 « اذا اُتی علی الغلام عشر سنین[9]»، روایت 6 « فی الغلام ابن عشر سنین[10]» و بعضی روایات دیگر، این روایات را چگونه راجع به سن جمع کنیم؟

بنابراین یک بحث راجع به عناوین دیگر داریم که آن مشکلی ندارد اشاره به آیات کریم قرآن است که به سمت انحراف نرود، من خاف من موص جنفا أو اثما نباشد آن ها توضیح داده شد اما راجع به سن هفت سال، هشت سال هم داشتیم، هشت سال روایات ندیم ابن جنید هشت سال عنوان کرده بود، روایت 3، 4، 5، 6 باب 44 و روایت 7 هم ظاهرا همین طور « سَأَلْتُهُ‏ عَنْ‏ وَصِيَّةِ الْغُلَامِ‏ هَلْ‏ تَجُوزُ قَالَ إِذَا كَانَ ابْنَ عَشْرِ سِنِينَ جَازَتْ وَصِيَّتُهُ[11]».

به نظر می­رسد که اگر اقلّ و اکثر سال را مبناء حکمی قرار دهند معنایش این است که در این اقل می­رسد بهتر این است که صبر کند به اکثر، اگر از خود ما بپرسند که بچه چند ساله خودش را بفرستیم خرید کند می­گوییم چهار پنج ساله شد اشکال ندارد، وقتی این را می­گوید یعنی چهار ساله شد می­تواند برود ولی پنج ساله شود بهتر است متعارف این است که کلام این گونه صحبت می­شود، اگر این همه روایات می­گویند که در چه سنی بچه مستقل شود؟ حضرت فرمود هفت هشت ساله این یعنی پس هفت سال می­شود یا گفت نه ده سال، سیزده چهارده ساله یعنی آن اقلش می­شود و بهترش آن اکثر است پس اگر ما باشیم و روایات باید آن اقل را بپذیریم منتهی بعضی اقل را چون عمل به آن نشده است حالا از باب شذوذ روایات یا از باب شهرت علیه این روایات لذا مورد عمل نیست، نه ساله را می­شود توجیه کرد به اینکه منظورش همان ده سال است آن وقت ده سال نگوییم حتما پایان ده سال، داخل ده سالگی یعنی آخر نه سالگی این یکی است شاید تعارضی نباشد اما روایت هفت سال را اگر شذوذ و شهرت علیه آن حساب نکنیم قاعدتاً به تعبیر عرفی باید عمل کنیم، اصلا از خود ما هم بپرسند که بچه در چند سالگی خودش مستقل شود بگوییم هفت هشت ساله، متعارف هم هست این تعبیر یعنی هفت سال درست است بهترش هشت سال است.

بعضی روایات سیزده سال دارد که در باب 44 همان که برای شما خواندم روایت 11 و 12 آن کم است و یکی دو روایت است، هفت سال کم است و سیزده سال هم کم است، نه سال هم کم، در برابر ده سال خیلی زیاد است کانّ ما اگر جمع کنیم همان می­شود.

جمع اگر بخواهیم بکنیم منظورش آن اقل می­شود بهترش این اکثر است ولی چیزی که هست احتمال اعراض از آن اقل است، احتمال دارد که اعراض نباشد، آقایان هم احتیاط دارند گفته­اند ده ساله نگفته­اند هشت ساله، بگوییم از باب احتیاط بوده، اگر از باب احتیاط باشد حرف همان است که اقل و اکثر وقتی باشد اقل درست است و بهترش اکثر است ولی چون احتمال اعراض و شذوذ و این­ها مطرح هست بگوییم ده سال درست است.

بعد از مسأله بلوغ مسأله عقل مطرح هست، عاقل باشد نه سفیه این در بعضی روایات هم آمده است در همین رواتی که خواندیم بعضی از آن­ها داشت که ضعیف نباشد توضیح هم دادیم که یک تومان می­گیرد و دو تومان می­دهد، تعبیرات دیگری هم دارد سفیه نباشد، سفیه و لو در وجوه معروف هم باشد وصایتش نفوذ ندارد رفع القلم بعید نیست که شامل آن هم می­شود، حالا اگر سفیه را هم نگوییم مجنون را که مسلّم است شامل می­شود، علی ای حال وصیّت این نفوذی ندارد.

محجور چطور؟ سفیه هم محجور است، محجور مختص به سفیه نیست مثلا مفلّس محجور است، این اشکال ندارد جهتش این است که ضرری به غرما ندارد وصیّت می­کند چون دِین بر وصیّت مقدم است مفلّس است می­تواند وصیّت کند و وصیّت او هم درست است منتهی اول دیونش را می­دهند بعد به وصیّت می­پردازند بنابراین ضرری ندارد نفوذ مفلّس در باب وصیّتش ضرری به دُیّان از این نظر ندارد.

دو عنوان هست که این را هم اشاره کنیم یکی شرط حرّیت، یکی شرط اینکه قاتل خودش نباشد به قصد خود کشی کاری نکرده باشد.

 

 

 



[1] وسائل باب38 ح2

[2] وسائل باب70 ح2

[3] وسائل باب50 وصایا ح3

[4] وسائل باب44 وصایا ح2

[5] وسائل باب45 وصایا ح2

[6] وسائل باب45 وصایا ح4

[7] وسائل باب46 ح2

[8] وسائل باب44 وصایا ح3

[9] وسائل باب44 وصایا ح4

[10] وسائل باب44 وصایا ح6

[11] وسائل باب44 وصایا ح7






   چهار‌شنبه 10 اردیبهشت 1399




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما