صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 98-99

وقف جلسه اول








باسمه تعالی


آن چند مسأله­ ای که به عنوان مثال آخر این بحث وصایا آمده بود این برای عروه نبود، بعضی از چاپ­ها دنباله مسائل عروه آمده است اصلش هم از بعضی از آقایان بوده لذا بحث وصایا به نظر ما تمام و چون بعضی آقایان هم صحبت قبلا شد پیشنهاد وقف بود امروز می­خواهیم وقف را شروع کنیم.

یک بحثی در حقیقت وقف هست و یک بحثی هم بیان وقف در مقام اثبات و صیغه­ اش هست، یک بحث در اینکه اساساً وقف صیغه می­خواهد یا خیر و مباحث جزئی دیگر.

حقیقت وقف همانی است که در روایات آمده است تحبیس الاصل و تسبیل الثمرة در چندین روایت این معنا آمده است که بعضی­ها را عرض کنیم، کلا لغت وقف به معنای سکون و ایستادن است توقّف، تناسبش هم با وقف اصطلاحی این است که دیگر این معامله نمی­شود و تبدیل به ثمن نمی­شود کانّ راکد است و رکود پیدا می­کند به این جهت هم به آن وقف گفته ­اند، تحبیس الاصل است حبسش می­کنند یعنی نمی­گذارند جلو برود به این معنا که تبدیل به ثمن شود و آن ثمن دوباره به یک متاع، متاع به یک ثمن باز، چیزی که در اعیان معاملات خارجی هست تحبیس الاصل، اصل را نگه می­دارند تا تبدیل نشود به اثمان یا مثمن­های دیگر و تسبیل الثمرة یعنی میوه را در سبیل قرار دهد منظور از سبیل یعنی سبیل الله پس حبس می­کنند اصل را و خودش را و منفعتش را در راه خدا قرار می­دهند، تحبیس الاصل و تسبیل الثمرة.

گاهی گفته می­شود به جای ثمره منفعت، حبس اصل و آزاد کردن منفعت، منظور از منفعت هم نه آن معنای ظاهرش که به ذهن ما می­آید حتما مقابل عین، منفعت چون اصطلاحا در باب اجاره و جاهای دیگر منفعت را مقابل عین حساب می­کنند، اینجا هم منظور این نیست و یک معنای اعمی دارد، اگر چاه آبی را وقف کردند برای عابرین که از این آب استفاده کنند استفاده از آب این است که آب را می­خورند و آب خودش یک عین خارجی است، این عین خارجی را می­خورند و معدوم می­شود پس کلمه منفعت و ثمره­ای که اینجا گفته می­شود یک قدری معنای بازتری دارد منحصر نیست به آن معنا که در باب اجاره و جای دیگر گفته می­شود.

تحبیس اصل گفته می­شود، بعضی تعبیرات در کلمات فقهاء هست تحبیس عین، تحبیس العین و تسبیل الثمرة، آیا این گونه هست که حبس عین، تحبیس عین و تسبیل ثمرة؟ حالا اگر کسی پول را وقف کند برای اینکه بدهد به افرادی که می­خواهند کاسبی کنند و استفاده کنند و دوباره بیایند بدهند همین طور ادامه داشته باشد اصلا می­شود وقف پول؟ به معنای خودش که این معلوم می­شود که نمی­ماند پول، بگوییم منظور از وقف تحبیس عین نیست و تحبیس اصل است، اصل یعنی مالیت، یک کاری کند که مالیتش بماند و خودش دست به دست می­چرخد این محل حرف است که بالاخره آیا وقف مالیت درست است یا خیر، به هرحال تحبیس اصل این حقیقت وقف است تحبیس اصل و تسبیل ثمرة، این حقیقت را در مقام اثبات و انشاء چگونه باید بیان کنیم؟

یک نظریه این است که اصلا انشاء این حقیقت و خیلی از حقایق دیگر لفظ نمی­خواهد، به هر مبرزی از افعال و چیزهای دیگر الفاظ هم یکی، نیاز به لفظ ندارد این همان بحثی است که در همه عقود و ایقاعات بگوییم معاطات با لفظ فرق نمی­کند، نوعاً در ایقاع را منکر بودند و در عقد را قبول کردند، به نظر ما اگر لولا اجماع مدرکی نباشد و اجماع واقعا باشد بین عقد و ایقاع هیچ فرقی نمی­کند مبرز می­خواهیم که این انشاء را تثبیت کند و ابراز کند.

بنابراین وقف هم همین طور با ابرازش به هر وسیله ممکن ایجاد می­شود، انشاء می­شود یعنی پس معاطات در وقف صحیح است، اساساً اگر معاطات را در وقف قبول نکنیم یعین لفظ باید بگویید آن وقت به نظر شما کعبه را چه کسی وقف کرده؟ یعنی خدا وقف کرده بعد با انشاء لفظی مثلا خود خدا گفته است وقف کردم در راه خدا، این گونه که نیست یا مسجد الحرام را، همین که یک مکان مقدسی را و هرچیزی که در مسیر راه خدایی می­تواند قرار بگیرد این را عملاً نشان دادند که در مسیره خدمت به خلق الله است آن هم برای خدا این وقف می­شود.

بیشتر در روایات به جای کلمه وقف از کلمه صدقه استفاده شده است، می­شود گفت که سه جور صدقه داریم، صدقه حدوثی مثل زکات، کفارات، حالا کفارات را هم اگر قصد قربت گفتیم، زکات که قصد قربت می­خواهد، یک صدقه حدوثی همان اولی که می­دهید قربة الی الله است، یک صدقه داریم مادامی مثل سکنی، رقبا که مادامی که این شخص چنین هست و این مکان چنین هست این مکان در اختیارش، یک صدقه مادامی یا صدقه ابدی است، صدقه ابدی را بگوییم وقف، حالا بحث­های آینده باید روشن کند اصلا در وقف ابدیت و تعبید لازم است یا وقف منقطع الآخر بلکه منقطع الاول و بلکه منقطع الوسط در وقف داریم بعدا باید در این باره صحبت شود، به هرحال بیشتر صدقه تعبیر شده است، اصلا در روایات لغت وقف شاذ است خیلی کم استفاده شده است، همان صدقه استفاده شده است، اگر هم خواستیم از کلمه وقف استفاده کنیم همان وقف را استفاده کنیم وقفتُ بعضی­ها استفاده کردند از باب افعال اوقفتُ این دیگر خیلی شاذ است، به هرحال صدقه معمولا گفته شده است صدقه جاریه چون شناور است این حقیقت وقف می­شود، در مقام اثبات لفظ نمی­خواهد همان معاطات کافی است.

از مرحوم آقای نائینی(ره) نقل است که معاطات وقف را در وقف عام ممکن است بپذیریم، وقف کرده است این پول را برای کل عابرین، این منزلگاه و خوابگاه را برای هرکسی که خانه ندارد ظله بنی ساعده، این را می­شود اما وقف خاص را چطور می­خواهیم با فعل، با معاطات بیان کنید؟ وقف کرده این باغ را برای سادات، می­گوید این فعل در آن جریان ندارد معاطات در آن راه ندارد، با لفظ باید باشد.

فرمایش ایشان به نظر می­رسد یک قدری فرمایش تمامی نباشد، یک سیدی درحال رد شدن است اشاره به آن می­کند بعد هم با انگشت می­گوید این برای این­ها یعنی این باغ برای این­ها، این با فعل می­شود، حالا چرا ایشان این طور فرموده­اند، خدا رحمت کند مرحوم آقای نائینی را در جریان مشروطه زحمت کشیدند رساله به خصوصی هم که نوشتند ما در سال 43 یک جزوه­ای داشتیم در این باره گفتیم نظر آقای نائینی از باب دفع افسد به فاسد بود نه از باب مشروع کردن مشروطه، حالا بحث­هایی است در این زمینه به جای خودش، به هرحال آن چیزی که شایع هست در روایات صدقه هست.

یک بیان دیگری نقل کردند برای لزوم لفظ، گفتند که شایع این هست که لزوم لفظ می­خواهد، در غیر عقد لزوم نیست، اگر لفظ نباشد کانّ عقد نیست، در غیر عقد لزوم نیست، لزوم در عقد است بنابراین صیغه لازم است و معاطات کافی نیست ولی این مصادره به مطلوب است اول الکلام، به چه دلیل می­گویید لزوم فقط در عقد منشاء به وسیله لفظ است بنابراین دلیل روشنی بر اینکه معاطات در وقف نباشد و لفظ بخواهد پیدا نکردیم.

می­تواند بر هر مبرزی انشاء خودش را ابراز کند، در همه معاملات، عقود و ایقاعات، بله در نکاح حرفی هست و آن اینکه چون در تمام اقوام و ملل نکاح تشریفات دارد فرق دارد با یک کیلو ماست خریدن، با یک کیلیو میوه خریدن، فرق می­کند و تشریفات دارد، مراقبت­های پس و پیش می­خواهد، این است که در نکاح به خصوص بگوییم یک شرایط خاصی است، آن­جا بگوییم معاطات نباشد، گرچه آن­جا را هم احتمال دادند ولی چون در تمام اقوام و ملل یک شرایط خاصی دارد این فرق می­کند نظیر اینکه در روایت دارد که پیغمبر نهی کرده است از زفن، زفن هم در لغت دارد رقص.

بعضی آقایان بودند آن­هایی که رفتند آن­ها گفتند که رقص را بر حرمت نداریم، زفن به معنای مطلق الحرکة، انهاکم عن الزفن یعنی انهاکم عن مطلق الحرکة اینکه معنا ندارد، وقتی به یکی از آقایان گفتیم گفت حمل بر تنزیه می­کنیم، گفتیم یعنی چه؟ یعنی مستحب است که تکان نخورید؟ این که معنا نمی­دهد، غرض حالا حرمت رقص و آیا بر زن­ها هم رقص حرام است؟

قاعده این است که قاعده مشارکت وقتی یک حکمی ثابت می­شود در اسلام مرد و زن فرقی نمی­کند یا ایها الذین آمنوا چه زن و چه مرد، آیا در رقص هم همین است؟ یا بگوییم آن­جا یک شرایط خاص دیگری دارد و آن شرایطش این است که در شرق و غرب و عالم هرکجا برویم رقص یک کار زنانه هست، مردها گاهی می­رقصند از باب شغل اما زن طبع و فطرتش رقص است آن وقت روایت دارد انهاکم برای مرد است اگر بخواهیم توسعه بدهیم بر خلاف جوّ است، جو این را در مردها بد می­دانند و قبیح، در زن­ها بد و قبیح نمی­دانند لذا انهاکم گفته است نه انهی الذین آمنوا.

حالا این را عرض کردیم برای اینکه عرض کنیم در نکاح به خصوص جوّش یک جوّ خاص دیگری است و زمینه دیگری است، تشریفات و مقدمات و مؤخرات دارد، او را می­توانیم بگوییم که معاطات نباشد فرق دارد با یک کیلو ماست و خربزه خریدن این­ها ولی در عقود و ایقاعات دیگر این گونه نیست کلاً بگوییم معاطات جایز است برای اینکه هدف ابراز و انشاء است حالا به هر صورتی که باشد.

در روایات همان طور که عرض کردم کلمه صدقه زیاد آمده است در همین ابواب وقوف روایت اول از باب 4  «فِي‏ الرَّجُلِ‏ يَتَصَدَّقُ‏ عَلَى‏ وُلْدِهِ[1]»، روایت دوم «الرَّجُلُ‏ يَتَصَدَّقُ‏ عَلَى‏ بَعْضِ‏ وُلْدِهِ بِصَدَقَةٍ[2]»، روایت سوم «تَصَدَّقَ‏ أَبِي‏ عَلَيَ‏ بِدَارٍ فَقَبَضْتُهَا ثُمَّ وُلِدَ لَهُ بَعْدَ ذَلِكَ أَوْلَادٌ فَأَرَادَ أَنْ يَأْخُذَهَا مِنِّي وَ يَتَصَدَّقَ بِهَا عَلَيْهِم‏[3]».

تعبیرات این گونه هست «سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَقِفُ الضَّيْعَةَ ثُمَّ يَبْدُو لَهُ أَنْ يُحْدِثَ فِي ذَلِكَ شَيْئاً فَقَالَ إِنْ‏ كَانَ‏ وَقَفَهَا» این از جاهایی است که خیلی شاذ است و کلمه وقف آمده است «لِوُلْدِهِ وَ لِغَيْرِهِمْ ثُمَّ جَعَلَ لَهَا قَيِّماً لَمْ يَكُنْ لَهُ أَنْ يَرْجِعَ فِيهَا[4]» با اینکه این صدقه بوده کلمه وقف آمده، در این چند باب اول و دوم تا باب ششم تقریبا روایات به این معنا زیاد است کلمه صدقه در همه روایات به کار رفته است.

در باب 6 از ابواب وقوف و صدقات «جُعِلْتُ فِدَاكَ اشْتَرَيْتُ‏ أَرْضاً إِلَى جَنْبِ ضَيْعَتِي بِأَلْفَيْ دِرْهَمٍ فَلَمَّا وَفَّرْتُ الْمَالَ خُبِّرْتُ أَنَّ الْأَرْضَ وَقْفٌ فَقَالَ لَا يَجُوزُ شِرَاءُ الْوُقُوفِ» کلمه وقف آمده است اما دنبالش در عین حال دارد که «قُلْتُ لَا أَعْرِفُ لَهَا رَبّاً قَالَ تَصَدَّقْ بِغَلَّتِهَا[5]» منافعش را صدقه بدهد.

در باب 6 روایت 2 آن وقفی که حضرت امیر کرده است راجع به چشمه ینبوع در تاریخ دارد در کتاب­های متعددی هست حضرت یک روزی آمد در همان منطقه و وسیله را در دست گرفت و شروع به کندن زمین کرد بعد آب بیرون زد و همان­جا فورا قلم و کاغذی خواست و نوشت که این وقف است اما ندارد کلمه وقف، صدقة دارد، عبارت این است «قَسَمَ نَبِيُّ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ الْفَيْ‏ءَ، فَأَصَابَ‏ عَلِيّاً أَرْضاً، فَاحْتَفَرَ فِيهَا عَيْناً» فیء را پیغمبر تقسیم کرد سهم علی یک قسمت زمین بود حضرت همان­جا چشمه­ای حفر کردو چشمه را که درست کرد «فَخَرَجَ مَاءٌ يَنْبُعُ فِي السَّمَاءِ» از این چشمه آب جوشش کرد به طرف آسمان «كَهَيْئَةِ عُنُقِ الْبَعِيرِ» مثل گردن شتر آب بیرون زد «فَسَمَّاهَا يَنْبُعَ» اسمش را هم گذشت ینبع «فَجَاءَ الْبَشِيرُ يُبَشِّرُ» یک کسی آمد به حضرت بشارت داد «فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: بَشِّرِ الْوَارِثَ» به دیگران آن­هایی که ارث می­برند و استفاده می­کنند بشارت بده «هِيَ صَدَقَةٌ بَتَّةً بَتْلًا» این صدقه هست بتة یعنی قطعا یعنی به این معنا که صدقه از چیزهای دیگر قطع می­شود و جدا می­شود به کسی نمی­رسد و کنار می­شود، بتلاً هم به معنای انقطاع است به حضرت زهرا (س) گفته می­شود بتول ظاهرا به همین معنا هست از دیگران منقطع شده است به خدا پیوسته است و از دیگران بریده است، وقتی آن ملاعین هم می­خواستند ملاقات کنند اجازه نداد بعد احساس کرد که حضرت امیر دوست دارد این ملاقات انجام شود قبول کرد و الّا منقطع است، «صدقة بتة بتلا فِي حَجِيجِ بَيْتِ اللَّهِ وَ عَابِرِ سَبِيلِهِ لَاتُبَاعُ، وَ لَا تُوهَبُ، وَ لَا تُورَثُ، فَمَنْ بَاعَهَا أَوْ وَهَبَهَا، فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلَائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ[6]» این­ها همه توضیح بتة بتلا است این صدقة تعبیر وقف اصلا در روایت نیست، بعضی روایات داریم مثل روایت 1/6 ولی بیشتر همین صدقه هست.

در روایت 3 این باب صدقة امام صادق (ع) «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ هَذَا مَا تَصَدَّقَ‏ بِهِ‏ فُلَانُ‏ بْنُ‏ فُلَانٍ‏ وَ هُوَ حَيٌّ سَوِيٌّ بِدَارِهِ الَّتِي فِي بَنِي فُلَانٍ بِحُدُودِهَا صَدَقَةً لَا تُبَاعُ وَ لَا تُوهَبُ حَتَّى يَرِثَهَا وَارِثُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَنَّهُ قَدْ أَسْكَنَ صَدَقَتَهُ هَذِهِ فُلَاناً وَ عَقِبَهُ» در این مکان صدقه فلان کس را قرار داد که اینجا زندگی کند «فَإِذَا انْقَرَضُوا» اگر از بین رفتند و دیگر کسی از آن­ها نماند «فَهِيَ عَلَى ذِي الْحَاجَةِ مِنَ الْمُسْلِمِينَ[7]»، منظور اینکه در روایت دیگر هم همین طور است و روایات زیاد است که کلمه وقف خیلی کم است و کلمه صدقه به کار می­رود.

اجمالا حقیقت تحبیس الاصل و تسبیل الثمرة، شاید بشود بگوییم که این لغت تسبیل گویاتر است از لغت وقف، وقف به معنای سکون، حرکت نکردن مثل همان بطلا مثل او منقطع اما تسبیل روان است، شناور است، در راه خدا، تسبیل در سبیل الله خرج کردن این گویاتر است کلمه حقیقت وقف را تا کلمه وقف، عرض کردم کلمه وقف معنای سکون و عدم حرکت می­دهد اما این کلمه به معنای در راه خدا خرج کردن که آن­ها همین طور صدقه جاریه در بعضی روایات دارد، تسبیل و صدقه جاریه گویاتر از کلمه وقف است، وقف سکون و عدم حرکت را می­گوید اما تسبیل ثمره و حرکت و در راه خدا به کار گرفتن را می­گوید این از باب وقف خیلی بهتر است و صدقه هم همین طور است.

ظاهرا معاطات هم همان طور که عرض کردم جایز است و اختصاص به لفظ ندارد، آن دو وجهی هم که گفته شد گویا نیست، هم وجهی که آقای نائینی گفتند که در وقف خاص معنا ندارد و با فعل نمی­شود بیان کرد جواب دادیم که آن هم می­شود و هم وجهی که بعضی دیگران گفتند که لزوم در لفظ است، در عقد است، اگر فعل باشد عقد نیست و لزوم نیست این­ هم درست نیست این اول الکلام انشاء با فعل می­شود همان طور که با لفظ می­شود و عقد می­شود و لازم می­شود.

 

 

 

 

 



[1] وسائل باب4 وقوف و صدقات ح1

[2] وسائل باب4 وقوف و صدقات ح2

[3] وسائل باب4 وقوف و صدقات ح3

[4] وسائل باب4 وقوف و صدقات ح4

[5] وسائل باب6 وقوف و صدقات ح1

[6] وسائل باب6 وقوف و صدقات ح2

[7] وسائل باب6 وقوف و صدقات ح3






   سه‌شنبه 28 بهمن 1399




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما