صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 98-99

وقف جلسه دوم






باسمه تعالی


گفتیم تعبیر وقف در روایات کمتر است، تعبیر تسبیل ثمرة، تحبیس اصل، صدقه مبتوله و این تعبیرات، آن روایت تحبیس اصل در باب 3 مستدرک روایت اول ابْنُ أَبِي جُمْهُورٍ فِي عَوَالِي اللآَّلِي، عَنِ النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَالَ: «حَبِّسِ‏ الْأَصْلَ‏ وَ سَبِّلِ الثَّمَرَةَ[1]»

 اولا ندارد حبّس العین بلکه اصل دارد ممکن است چیزی عین به آن معنا نباشد ولی اصل و سرمایه حساب می­شود، تسبیل ثمرة هم گفتیم منظور از این ثمره هم نه حتما منفعت اصطلاحی، چاه آبی که وقف می­کنند آبش را می­خورند، معدوم می­کنند آن را نه فقط چیزی است که بماند، چاه می­ماند نه همه آب­ها.

در باب 3 یک روایت هم درر اللآلی دارد آن هم دارد که پیغمر فرمود وَ فِي دُرَرِ اللآَّلِي، عَنْهُ ص أَنَّهُ قَالَ: «إِنْ شِئْتَ حَبَّسْتَ أَصْلَهُ وَ سَبَّلْتَ‏ ثَمَرَتَهَا[2]» این همان تعبیر هست.

اولین بحث در وقف این هست که آیا وقف عقد است یا ایقاع هست؟ به تعبیر دیگر قبول لازم است یا قبول در آن دخالتی ندارد؟ علی الاجمال سه عقیده هست، یک عقیده این است که مطلقا گفتند قبول می­خواهد و عقد است، یک نظریه این هست که مطلقا قبول نمی­خواهد و ایقاع است، یک نظریه هم تفصیل بین اوقاف خاصّه و اوقاف عامه، اوقاف عامه مثل وقف بر مدارس، بر جاده­ها، بر حرم­ها بنابراینکه آن­هم عام حساب شود، در اوقاف عامه گفته­اند قبول نمی­خواهد و ایقاع هست، در اوقاف خاصه وقف بر اولاد خودش، وقف بر ذریّه پیغمبر مثلا و از این قبیل اوقاف خاصه قبول می­خواهد.

از کسانی که معتقد به این تفصیل هستند دروس مرحوم شهید اول، شرایع، مسالک، حدائق و بعضی دیگر این­ها معتقد به تفصیل هستند.

دلیلی که بتوانیم بر لزوم قبول بیاوریم و اینکه عقد است اول اینکه ادعاء کردند وقف در نظر عرف عقلائی عقد حساب می­شود و عقد هم قبول می­خواهد، مرحوم علامه در تذکره این دلیل را آورده است یعنی از نظر بناء عقلائی این را عقد می­دانند پس قبول می­خواهد و ایقاع نیست، بحث ما همین است که عقد است یا ایقاع است و در بناء عقلاء هم معلوم نیست که این را عقد بدانند حتما به هرحال ثابت نیست نه وجوب و قبولش و نه عنوان عقد بودنش.

یک دلیل آورده­اند که اگر عقد نباشد و قبول نخواهد یعنی یک چیزی را در ملک دیگری به زور وارد کردید شما می­گویید حتی اوقاف خاصه، اوقاف عامه هم همین طور می­گویید وقف کردم این باغ را، این خانه را، این کتاب را و مانند این­ها را بر فلان کس­ها، فلان گروه یا فلان شخص یعنی بدون اینکه او بخواهد یک چیزی را در ملک او وارد کردی، این یک کار زوری علیه دیگران است، این برخلاف روش و سیره عقلائی است که بر غیر رضاء آن­ها چیزی را در ملکشان اجباراً وارد کنید.

جوابش این هست که پس شما در وقف بر طبقات چه می­گویید؟ طبقات لاحقه حالا فوقش بگویید که طبقه اول قبول کردند و خودشان خواستند و زوری نبوده، طبقات بعد چطور؟ آن­ها هنوز موجود هم نشدند که قبول کنند، از طرفی می­شود گفت این تملیک نیست، ادخال یک چیز در ملک آن­ها نیست فکّ ملک است یعنی از خودمان جدا می­کنیم، آن­که مستقیم مصداق وقف هست جدا کردن از خود است نتیجه این هست که در ملک آن هم وارد شود.

حالا اثبات این معنا یک قدری زور می­برد، بالاخره چه مستقیماً تملیک باشد و چه بعد از فکّ ملک به ملک دیگری وارد شود، علی ای حال این وارد کردن در ملک دیگری است بدون رضایت او، حالا به هرحال گفته­اند که مرحوم علامه در تذکره و بعضی­های دیگر می­گویند برای اینکه این اجبار خلاف روش عقلائی هست پس باید بگوییم عقد است و قبول می­خواهد.

بعضی گفته­ اند که همان تفصیلی که عرض کردم که از عده­ای هم نقل کردیم می­گویند در وقف خاص بگوییم به خاطر اینکه افراد معیّنی هستند و این­ها قبولشان معتبر نباشد خیلی زور می­برد اما در وقف عام مثل اینکه اصلا طرف چون افراد معیّنی نیستند یک عنوان عام است، عنوان عام را مثل یک هدیه حساب می­کنند به اصطلاح کادوهایی که می­برند، اصلا اگر کسی یک جایی کادو ببرد بعد آن طرف بگوید نمی­خواهم به این بر می­خورد، کسانی هستند که نیازی به شهریه ندارند اما وقتی شهریه مراجع را برایشان ببرند اگر نگیرند یک توهینی حساب می­شود، ردّ هدیه خوب نیست، وقف بر جهات عامه و اوقاف عامه این نیاز به این وقف به این صورت ندارد، آن­ها مثل یک هدیه­ای است که برای این­ها آورده­اند اصلا نمی­شود گفت قبول معتبر است اگر قبول نکند اصلا یک هدیه­ای است و در حقیقت قبول نمی­خواهد، کانّ یک طرفه هست مثل یک کادویی هست که اگر ردّ شود خیلی بد می­شود اصلا عنوان ردّ در آن­جا جا ندارد، سخن از قبول و عدم قبول مطرح نیست.

در مقابل کسانی هستند که معتقدند حتما وقف عقد نیست و قبول هم نمی­خواهد، اول اینکه عنوان وقف صدق می­کند بر عملی که واقف انجام می­دهد، صدق می­کند عنوان وقف، اگر عنوان وقف صدق می­کند دیگر معطل چه چیزی هستید، شما وقتی به اهل بیت تمسک می­کنید همینکه بیع صادق بود کار تمام است، آن­جا می­گوید بدون قبول هنوز صادق نشده است و الّا اگر عنوان صادق باشد کار تمام است، حالا در وقف چطور است؟ به محض اینکه واقف کاری را انجام داد می­گوید هذا وقفٌ، تمام شد و منتظر نمی­شینیم تا آن طرف هم بیاید بگوید قبلت.

وقف نامه­هایی هم که الآن می­نویسند در محضرها یا محضرهای علمائی قدیم که فقط خود شخص روحانی نشسته بود و روی کاغذ می­نویسد و مهر می­کند این بیشترین وقف است، شبیه وصیّت می­ماند در حقیقت، کسی فوت می­کند وصیّت می­کند ثلث مالش را بدهند چطور در آن­جا عنوان هدیه و کادو و مانند این­ها که باشد اصلا احتمال قبول مطرح نیست و اصلا تملیک هم نیست و بگوییم فکّ ملک است، از طرفی نمی­دانیم قبول معتبر هست یا خیر به اصل تمسک کنید، اصل عدم اشتراط، نمی­دانیم در وقف قبول شرط هست یا شرط نیست اصل عدم اشتراط، از این نظر کار تمام است.

مطلب دیگر اینکه ما روایات متعددی داریم راجع به اوقاف اهل بیت، در هیچ کدام آن­ها قبول مطرح نیست که مثلا به طرف بگویند تو هم قبول کن و بگو قبلتُ، شما وقتی عقد نکاح را می­خوانید یکی ایجاب را می­خواند و یکی هم طرف می­گوید قبلتُ، بعضی­ها در ایجابش هر شرایط سختی که مدّ نظرشان هست در قبولش هم همان شرایط را مدّ نظر دارند، معروف است مرحوم آقای بروجردی با یکی از آقایان قم یک عقد نکاحی می­خواندند در قبول آن طرف مرحوم آقای بروجردی یک شبهه­ای داشت فرمود این گونه بخوانید قبولش را یعنی می­خواهد تطابق کند با ایجاب، او هم یک جمله­ای گفته بود عنوان اولی­اش را کاری ندارم بعد گفت تو که می­گفتی من نمی­شنوم حالا چه شد که اعتراض می­کنی.

در اوقاف ائمه اصلا هیچ کجا کلمه قبول مطرح نیست، بعضی­هایش ملاحظه بفرمایید در باب 6 وقوف و صدقات روایت 3 و 4، روایت 3: وَ عَنْهُ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَجْلَانَ أَبِي صَالِحٍ قَالَ: «أَمْلَى أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ هَذَا مَا تَصَدَّقَ‏ بِهِ‏ فُلَانُ‏ بْنُ فُلَانٍ وَ هُوَ حَيٌّ سَوِيٌّ بِدَارِهِ الَّتِي فِي بَنِي فُلَانٍ» این صدقه­ای است که فلان کس مثلا یا خود حضرت یا کسی که از طرف او دارد می­نویسد تصدّق کرده است درحالی که فکرش به جا هست و با اختیار صدقه کرده است خانه­ای که در فلان محله هست «بِحُدُودِهَا» تمام حدودش مشخص «صَدَقَةً لَا تُبَاعُ وَ لَا تُوهَبُ» مبتوله هست، صدقه­ای که فورش نمی­شود و هبه هم به کسی داده نمی­شود «حَتَّى يَرِثَهَا وَارِثُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ» یعنی ابد است منقطع الآخر هم نیست «وَ أَنَّهُ قَدْ أَسْكَنَ صَدَقَتَهُ هَذِهِ فُلَاناً وَ عَقِبَهُ» و این واقف در این صدقه خودش که این خانه باشد فلان شخص و نسلش را مادامی که هستند در این خانه جا داده است به عنوان وقف «فَإِذَا انْقَرَضُوا» اگر این­ها همه مردند «فَهِيَ عَلَى ذِي الْحَاجَةِ مِنَ الْمُسْلِمِينَ[3]» به هرکسی که محتاج است به او بدهید.

ملاحظه می­کنید اصلا مطرح نیست که آن فلان شخص بیاید قبول کند و الّا وقف مثلا درست نیست، یک طرفه هست، در روایت 4:

وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَاصِمٍ عَنِ الْأَسْوَدِ بْنِ أَبِي الْأَسْوَدِ الدُّؤَلِيِّ عَنْ رِبْعِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «تَصَدَّقَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع بِدَارٍ لَهُ‏ فِي‏ الْمَدِينَةِ فِي‏ بَنِي زُرَيْقٍ فَكَتَبَ» خود حضرت امیر وقف نامه را نوشت «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ هَذَا مَا تَصَدَّقَ بِهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ هُوَ حَيٌّ سَوِيٌّ تَصَدَّقَ بِدَارِهِ الَّتِي فِي بَنِي زُرَيْقٍ صَدَقَةً لَا تُبَاعُ وَ لَا تُوهَبُ حَتَّى يَرِثَهَا اللَّهُ الَّذِي يَرِثُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَسْكَنَ هَذِهِ الصَّدَقَةَ» آن­جا گفت در این خانه فلان شخص و نسلش بنشینند و اینجا خالات خود حضرت «خَالاتِهِ مَا عِشْنَ وَ عَاشَ عَقِبُهُن» مادامی که خودشان زنده هستند و نسلشان هستند «فَإِذَا انْقَرَضُوا فَهِيَ لِذِي الْحَاجَةِ مِنَ الْمُسْلِمِينَ[4]».

در باب 10 هم یک روایتی هست روایت 4، این روایت خیلی مفصلی است ولی بد نیست برای شما بیاورند که بنویسید و از این یاد بگیرید که این گونه بنویسید و روایت خیلی مفصل است روایت دارد:

هَذَا مَا أَوْصَى‏ بِهِ‏ امام موسی بن جعفر، عبدالرحمن بن حجّاج می­گوید «بَعَثَ إِلَيَّ بِهَذِهِ الْوَصِيَّةِ أَبُو إِبْرَاهِيمَ ع» می­گوید ابو ابراهیم امام موسی بن جعفر برای من این وصیّت را فرستاد «هَذَا مَا أَوْصَى‏ بِهِ‏ وَ قَضَى فِي مَالِهِ عَبْدُ اللَّهِ عَلِيٌّ» این عبدالله علی یا علی عبدالله ظاهرا از باب القاب است و الا ظاهرش این است که خود حضرت «ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ» که بعدا بحث می­کنیم که قصد قربت هم معتبر است یا خیر حالا اینجا هم آمده است «لِيُولِجَنِي بِهِ الْجَنَّةَ وَ يَصْرِفَنِي بِهِ عَنِ النَّارِ وَ يَصْرِفَ النَّارَ عَنِّي يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ إِنَّ مَا كَانَ لِي مِنْ مَالٍ بِيَنْبُعَ» ینبع همان جایی است که حضرت امیر ایجاد کرد «مِنْ مَالٍ يُعْرَفُ لِي فِيهَا وَ مَا حَوْلَهَا» همه این چیزهایی که در اطراف ینبع هست همه صدقه هست «صَدَقَةٌ وَ رَقِيقُهَا غَيْرَ أَنَّ رِبَاحاً وَ أَبَا نَيْزَرَ وَ جُبَيْراً» غیر از این سه منطقه همه آزاد «عُتَقَاءُ لَيْسَ لِأَحَدٍ عَلَيْهِمْ سَبِيلٌ وَ هُمْ مَوَالِيَّ يَعْمَلُونَ فِي الْمَالِ» این­ها همه آزاد هستند در آن­جا کار می­کنند بعد می­گوید که «کُلّه مَالُ بَنِي فَاطِمَةَ وَ رَقِيقُهَا» که می-شود وقف خاص بعد به تفصیل می­گوید در جایی در آن محل بزعه چگونه باشد و همین طور تا دوباره می­رسد به افراد در وقف خاص « فَثَمَنُهَا ثَلَاثَةُ أَثْلَاثٍ يَجْعَلُ‏ ثُلُثاً فِي‏ سَبِيلِ‏ اللَّهِ‏ وَ ثُلُثاً فِي بَنِي هَاشِمٍ و یجعلَ ثُلُثاً فِي آلِ أَبِي طَالِبٍ و انّه يَضَعُهُ حَيْثُ يُرِيهِ اللَّهُ وَ إِنْ حَدَثَ بِالْحَسَنِ حَدَث‏» از این عبارت معلوم می­شود که امام کاظم شرح وقف حضرت امیر را می­گوید که می­گوید آن عبدالله علی هم یعنی این « وَ الْحُسَيْنُ حَيٌّ فَإِنَّهُ إِلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ وَ إِنَّ حُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ يَفْعَلُ فِيهِ مِثْلَ الَّذِي أَمَرْتُ حَسَناً وَ لَهُ مِثْلُ الَّذِي كَتَبْتُ لِلْحَسَنِ وَ عَلَيْهِ مِثْلُ الَّذِي عَلَى حَسَن‏[5]» این روایت مفصل است و حدود دو سه صفحه هست.

علی ای حال در این اوقاف اهل بیت که روایات متعددی در این زمینه آمده است از حضرت زهرا(س) وقف نقل شده است ولی هیچ کدام این­ها ندارد که آن طرف هم قبول کند یا رسم قبولش این گونه باشد و اینکه بگوییم قبول معاطاتی بوده با اینکه ایجابش معاطاتی نیست خیلی به نظر بعید می­آید بنابراین قاعدتاً نباید بگوییم قبول می­خواهد.

سیره متشرعین هم همین طور است (6:40)

 

 

 



[1] وسائل باب3 مستدرک ح1

[2] وسائل باب3 مستدرک ح2

[3] وسائل باب6 وقوف و صدقات ح3

[4] وسائل باب6 وقوف و صدقات ح4

[5] وسائل باب10 وقوف و صدقات ح4







   سه‌شنبه 28 بهمن 1399




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما