صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 98-99

وقف جلسه یازدهم







باسمه تعالی


درباره شهادت این سردار هرچه بگوییم کم گفتیم صحبت هم شده و بیانیه هم داده شده است، بحث را شروع کنیم و ثوابش را به همه شهدای راه اسلام نثار کنیم.

وقف بر کافر حربی چطور است؟ از آیه کریمه که «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَه‏[1]» شاید این معنا استفاده شود در سوره مجادله که این یک نحو مودّه هست و طرح دوستی است وقف بر او کردن یعنی کمک مادی بر آن­ها کردن.

ممکن است بگوییم این آن­جایی است که موجب تقویت آن­ها شود صرف وقف شاید تقویت نشود مثل الآن معامله اجناسی که مربوط به اسرائیل است، به آمریکا و جاهای دیگر که با سر عداوت داشته باشند یک وقت است جنسی از آن­ها می­خریم و تقویت اقتصادی آن­ها می­شود این خلاف آیه است، اگر موضوع تقویت نیست، ما بخریم یا نخریم جنس­هایی که می­فروشند و چه بسا وقتی می­خریم به نفع ما باشد به هرجهتی، خلاصه باید صدق موادّه کند، صرف خرید یک جنس که چه بسا خودمان به آن نیاز داریم این دلیل بر تقویت شاید نباشد ولی به هرحال دقت باید شود.

درباره مرتد فطری، وقف بر این­ها چطور است؟ آن هم بعید نیست همین طور باشد، بعضی­ها بین مرتد فطری و مرتد ملی در این جهت فرق گذاشتند به نظر نمی­آید که در این جهت فرقی باشد چون میزان تقویت کفار است اتفاقا مرتد گاهی از اوقات معامله با او و تقویت او بدتر از تقویت کافر حربی است، مرتد یعنی می­گوید من رفتم اسلام را دیدم و دیدم به درد نمی­خورد و برگشتم خیلی این عوارض بدی دارد و بدتر از کافر حربی ابتدائی است به اصطلاح، بنابراین مرتد چه فطری باشد و چه ملی باشد این قاعدتاً تقویت است، تقویت فرهنگی و فکری معنای مرتد یعنی می­گوید من رفتم دیدم دینشان به درد نمی­خورد برگشتم، در خودر قرآن هم دارد که می­گفتند صبح ایمان بیاورید عصر که می­شود برگردید این برای اینکه تشکیک کنند در دل مؤمنین این تقویتش خیلی بیشتر است.

بله اگر تقویت نشود تمام این­ها مصداق آیه کریمه سوره ممتحنه آیه 8 در آن آیه دارد که اگر چنان­چه این­ها موجب اذیت شما نباشد اشکال ندارد «لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِم[2]‏» اگر این باشد اشکالی ندارد.

می­توان اصلا گفت که اگر چنان­چه نهی درباره این­ها ندارند وقتی نهی نبود اصلا خوب است که انجام شود این یک کار خیری است، خلاصه وقف بر کافر موارد مختلفی دارد مهمش همین که آیا موادّه هست یا خیر است، این آیه 8 سوره ممتحنه به خوبی نشان می­دهد ملاک چیست و مشکلی از این نظر ندارد.

درباره همسایه­ها مرحوم محقق ثانی و شهید ثانی این­ها دارند که میزان عرف است که وقف بر همسایه تا کجا را می­گیرد و تا چند خانه و چند متر، می­گویند میزان عرف است و علامه هم نظرش این است، علامه، محقق ثانی و شهید ثانی و بعضی­های دیگر این­گونه هستند، مرحوم محقق در شرایع دارد که اربعین ذراع من کل جانب از هرطرف تا چهل ذراع، آن وقت ذراع را هم معین کردند که بیست و چهار انگشت، این می­شود استخوان ساعد تا آرنج ظاهرا یک چنین چیزی و نه سر انگشت، به هرحال بیست و چهار انگشت گفته شده است.

در بعضی روایات دارد که اربعون دار من کل جانب، در باب 86 از ابواب احکام العشرة حج روایت 1 که روایت به دو طریق نقل شده است و هر دو طریق به عمرو بن عکرمة می­رسد یک طریقش تا عمرو معتبر است کاملا اما خود عمرو بن عکرمه هیچ توثیقی ندارد، جامع الرواة هم دو جا ایشان را اسم برده و هردو جا هیچ توثیقی ندارد روایتی هم ندارد، در تمام فقه همین یک روایت را ایشان دارد، نه کثیرالروایة هست نه معمول الروایة هست که بناء ما همیشه این بوده که اگر کثیرالروایة، معمول الروایة و متین الروایة این­ها یک نوع وثوق است.

به هرحال در روایت اول می­گوید کسی از اصحاب یا همین خود عمرو بن عکرمه خانه­ای خریده بعد آمد پیش پیغمبر و از همسایه گله کرد گفت همسایه خیلی اذیت می­کنم، پیغمبر به حضرت امیر(س) و سلمان و اباذر و یک نفر دیگر که عمرو می­گوید نسیت که آن یک نفر دیگر چه کسی است احتمالا می­گوید مقداد بود حضرت دستور داد که بروید اعلام کنید مردم جمع شوند الصلاة جامع بعد اعلام کنید ما آمن بالله و رسوله کسی که همسایه­اش را اذیت کند «لَمْ‏ يَأْمَنْ‏ جَارُهُ‏ بَوَائِقَه»‏ همسایه­اش از شر او در امان نباشد این ایمان به خدا و قیامت ندارد بعد دارد «أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى كُلِّ أَرْبَعِينَ دَاراً مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ[3]» عمرو بن عکرمه اومأ بیده یا پیغمبر اومأ بیده این معلوم نیست که به کجا می­خورد، بعد از اینکه فرمود به آن چهار نفر که این­ها بروند در مسجد اعلام کنند که ما آمن بالله والیوم الآخر کسی که همسایه­اش را اذیت کند بعد دارد که اومأ بیده که پیغمبر اشاره کرد با دست به این چهار نفر که معنایش این می­شود به این چهار نفر می­فهماند که شما چهار نفر بروید در مسجد و این را هم بگویید با عمرو بن عکرمة أومأ بیده که یک جایی از پیغمبر شنیده و حالا اینجا آورده است معلوم نیست، حالا اگر حمل متعارف احترام به پیغمبر باشد قاعدتاً می­خواهد بگوید پیغمبر این کار را کرده است و الا مقابل حرف پیغمبر عمرو بیاید یک چنین قانونی بگوید خیلی به نظر بعید به نظر می­رسد، أومأ بیده که از هر طرف چهال خانه، خانه­ها اندازه­اش چقدر است؟ همین قم تا دهه چهل خانه­های وسیعی بود و کم کم خانه­ها تنگ شد، در تهران حالا دیگر شاید خانه ویلایی کم پیدا شود و همه آپارتمانی شد، برنامه­ای شد که ساختمان­ها عمودی باشند نه افقی حالا این دار چگونه داری بوده.

محقق و این­ها خیلی راحت کردند و به عرف ارجاع کردند که ببینید عرف همسایه را تا چه قدر می­گویند، خلاصه خیلی جاها هست، در وقف چاره نداریم جز اینکه به عرف مراجعه کنیم و چیز دیگری نمی­شود به دست آورد، وقف بر ارحام، اگر گفت وقف کردم بر ارحام خودم، به اقارب بعید نیست ارحام و اقارب هردو طبق طبقات ارث حساب شود، طبق همان­جا باید حساب شود.

وقف بر اولاد چه مذکر و چه مؤنث و چه حمل علی السواء به این­ها تعلّق می­گیرد، موارد متعددی شده که بحث موضوعی است منتهی چون در کتب آمده است بد نیست این را بگوییم، بحث موضوعی است و بحث فقهی مهمی نیست، اگر وقف کردند بر علماء، علماء طب را هم می­گیرد، نجوم را هم می­گیرد یا نه انصراف دارد به علماء شرع معمولا در مردم که این گونه هست به آن­ها نمی­گویند علماء عالم، اگر گفتند اهل قم، اهل مشهد، اهل نجف، اینجا قاعدتاً کسانی که اینجا زندگی آن­ها هست یا آمدند مجاور شدند، اگر بگویند آن­هایی که از وشنوه در قم آمدند برای کار این ظاهرا معنایش این است دیگر از وشنوه آمده اینجا مانده برای کار نه وطنش هست و نه مجاور است، موقت است برای کار، اگر گفتند که وقف کردیم بر مسجد این باید صرف چه شود؟ وقف بر مسجد و وقف بر حسینیه، این قاعدتاً برای اجرت خادم، خرید فرش، تعمیر، اگر پولی اضافه آمد بعضی گفتند به امام جماعت هم از این بدهید حالا این امام جماعت بعد از فرش و خادم است این چطور است و این را هم بعضی خواستند به عرف ارجاع دهند، معلوم نیست این گونه باشد.

اگر گفت وقف کردم برای امام حسین(س) منظور ظاهرا اقامه عزا هست در درجه اول و بعد هم وسائل فراهم کردن برای تعزیه و عزا هست متعارف است مثلا چایی می­دهند در مجالش عزا و آن شامل می­شود، فرش زیرپای عزاداران می­افتد و مانند این­ها.

وقف بر امام زمان چطور می­شود؟ بعضی گفتند این وقف بر مجتهدین است حاکم شرع اما می­شود گفت موارد فرق می­کند، وقف بر امام زمان در درجه اول شاید مربوط به تقویت فرهنگی نام امام زمان است، اقامه مجالس برای رفع شبهات از طول عمر امام زمان و مانند این­ها همه را شامل می­شود. کسی که وقف کند بگوید بدهید به کسانی که به من منسوب هستند این به من منسوب هستند چه کسی را می­گیرد؟ فقط که اولاد و این­ها ظاهرا نیست و یک قدری وسیع تر است، خویشان نزدیک، برادر و خواهر، شاید خاله، عمه و عمو و مانند این­ها را هم بگیرد شاید عرف مواردش هم مختلف باشد.

اگر گفت کسانی که منسوب به پیغمبر هستند، منسوب به امام صادق هستند، منسوب به امام حسین هستند، این ظاهرا شامل آن­هایی می­شود که از طریق پدر منسوب هستند و از طریق مادر را نمی­گویند، نسبت هست از آیه قرآن هم استفاده می­شود و این­ها هم جزء اولاد هستند اما منتسبین یعنی آن کسانی که از طریق پسر و از طریق مذکر وصل می­شوند، آن کسانی که مادرشان سید است این­ها هم بالاخره منسوب هستند معلوم اما خمس به آن­ها نمی­دهید می­گویید چون آن اسم شامل این­ها نیست، خمس را باید به هاشمی بدهید، به قریشی بدهید، عنوان هاشمی و قریشی منسوب از طرف پدر است مثل همه قبائل مثلا اگر گفتند به بنی تمیم مثلا این قدر کمک کنید، بنی تمیم شامل کسانی که از طریق مادر منسوب به بنی تمیم هستند یک کسی آمده رفته است یک دختر از آن­ها گرفته است ولی از یک قبیله دیگری است بچه­هایش هم از قبیله دیگر می­شوند نه از بنی تمیم، گاهی گفته شده و در حوزه هم شنیده شده که از طریق مادر هم می­شود خمس داد نه این طور نیست عنوان هاشمی و قریشی باید انطباق پیدا کند و این از طریق پدر است مثل همان مثالی که عرض کردم، حالا اگر یک کسی از قبیله دیگری آمده دختر از بنی تمیم گرفت بچه­های او که بنی تمیمی نمی­شوند، بچه­هایش از آن قبیله دیگر می­شوند.

وقف وقتی انجام شد دیگر نمی­شود تغییرش داد و عوضش کرد، به ادخال یا به اخراج یعنی وقف کرده بعد این وقف شمولش یک قدری محدود است توسعه دهد که افراد دیگری هم وارد شوند بعد از تمامیت وقف این قاعدتا نمی­شود، وقف وقتی انجام شد مثل یک عقدی است که بلکه تمام شد می­گویید بعتک این فرش را بعد بگویید فقط به تو نباشد و به عمویت هم باشد بعتک هم به تو و هم به عمو مثلا، این نمی­گیرد، این هم همین طور است وقتی وقف تمام شد دیگر تمام شده است نمی­شود چیزی نه داخل کرد و نه خارج کرد و کم کرد، نه می­شود توسعه داد و نه می­شود محدودش کرد.

اگر در متن عقد شرط کند مثلا بگوید وقفت این مال را بر این گروه مگر اینکه بعداً بخواهم چیزی اضافه کنم یا بگوید ولی به شرط اینکه اگر خواستم چیزی اضافه کنم با شرط، آیا با شرط می­شود ادخال یا اخراج کرد؟ روایات مختلف است.

در باب 5 از ابواب وقوف و صدقات بعضی روایت هست که ببینیم چه می­توان استفاده کرد از آن، روایت 1/5 مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَخِيهِ الْحُسَيْنِ (عَنْ أَبِيهِ) عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ:

سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع «عَنِ‏ الرَّجُلِ‏ يَتَصَدَّقُ‏ عَلَى‏ بَعْضِ وُلْدِهِ بِطَرَفٍ مِنْ مَالِهِ» یک کسی صدقه انجام داد بر بعضی از بچه­هایش گفتیم صدقه اصطلاحی است که درباره وقف زیاد به کار برده می­شود قسمتی از مال خودش را بر بعضی از فرزندانش معیّن کرد «ثُمَّ يَبْدُو لَهُ بَعْدَ ذَلِكَ أَنْ يُدْخِلَ مَعَهُ غَيْرَهُ مِنْ وُلْدِهِ» بعداً به نظرش آمد که غیر از آن بچه­هایی که قبلا گفته است یک بچه­های دیگری هم داخل کند اینجا حدیث فرمود «قَالَ لَا بَأْسَ بِذَلِكَ» اشکال ندارد، سند هم بد نیست و سند کاملا معتبر است «وَ عَنِ الرَّجُلِ يَتَصَدَّقُ بِبَعْضِ مَالِهِ عَلَى بَعْضِ وُلْدِهِ وَ يُبَيِّنُهُ لَهُمْ» برایشان توضیح هم می­دهد که می­گوید مالی که من وقف کردم بر بعض کدام بعض است «أَ لَهُ أَنْ يُدْخِلَ مَعَهُمْ مِنْ وُلْدِهِ غَيْرَهُمْ بَعْدَ أَنْ أَبَانَهُمْ بِصَدَقَةٍ» آیا می­تواند بعضی از دیگران را هم داخل کند، در بچه­هایش غیر آن­هایی که گفت بعضی­های دیگر را هم وارد کند بعد اینکه قبلا توضیح داده بوده و روشن کرده بوده و چیز مبهمی نبوده «قَالَ لَيْسَ لَهُ ذَلِكَ» نه حق ندارد «إِلَّا أَنْ يَشْتَرِطَ أَنَّهُ مَنْ وُلِدَ لَهُ فَهُوَ مِثْلُ مَنْ تَصَدَّقَ عَلَيْهِ» مگر اینکه شرط کند که آن­چه که از بچه­های این هستند مثل آن­هایی است که قبلا گفته است و نام برده است این هم مثل آن­ها «فَذَلِكَ لَهُ[4]» اگر شرط کرده باشد، این چه موقع شرط می­کند؟ الّا ان یشترط قاعدتاً یعنی درحال وقف، چیز دیگری ما نداریم الّا ان یشترط درحال وقف را معنا می­کند.

ولی روایات متعدد است، روایت 2 این باب را ببینید، این روایت اول دو قسمت داشت و قسمت دوم هم مقیّد است، روایت 2: وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَهْلٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: «سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع عَنِ‏ الرَّجُلِ‏ يَتَصَدَّقُ‏ عَلَى‏ بَعْضِ‏ وُلْدِهِ‏ بِطَرَفٍ مِنْ مَالِهِ ثُمَّ يَبْدُو لَهُ بَعْدَ ذَلِكَ أَنْ يُدْخِلَ مَعَهُ غَيْرَهُ مِنْ وُلْدِهِ قَالَ لَا بَأْسَ بِهِ[5]»

مرحوم شیخ حرعاملی می­گوید این که فرموده لا بأس به مربوط به آن­که هنوز صدقه تمام نشده بوده یعنی قبض نشده وقتی قبض نشده همان طور که در صدقه این گونه هست در وقف هم این گونه هست، وقف قبضش دخالت دارد و مثل هبه می­ماند مادامی که قبض نشده هم به حد لزوم نرسیده است پس کانّ برگشت می­خورد به خود صیغه کانّ این گونه هست گفته که اگر در صیغه بگویید اشکال ندارد و در صیغه نگویید اشکال دارد.

پس بگوییم آن شرط هم به این قبض برگردد، بعضی آقایان می­گویند دو چیز است یکی شرط است و یکی قبض اگر شرط کند که بعدا درحال عقد یعنی، اگر شرط کند بعدا می­تواند کم و زیادش کند که اینجا زیاد کردن مطرح شده است اگر شرط کند و همین طور اگر قبض نشده و حالا می­خواهد قبض کند موقع قبض این­ها را اضافه کند این هم می­شود بعد ایشان می­گویند از کلمات شیخ طوسی هم این استفاده می­شود هذا معمول علی عدم القبض کما یفهم من کلام الشیخ و من الاحادیث السابقة.

روایت اول تعبیر اولش این بود که لا بأس می­تواند این­ها را اضافه کند، دنباله همان روایت اول گفت اگر شرط کند می­تواند بعدا اضافه کند، این شرط چه موقع باید باشد، قاعدتاً دست عرف بدهیم از این عبارت می­فهمد یعنی موقع ایقاع وقف و قرار وقف همان موقع شرط کند، در آن قبض ندارد شرط است، پس اینکه مرحوم شیخ گفته است منظور حالت قبض است این از کجا درآورده است از روایتی به دست نمی­آید، اینکه بگوییم این روایت برای عدم قبض است اگر قبض نکرده است می­تواند، اگر قبض نشده است که اصلا ایقاع وقف انجام نشده است وقتی انجام نشده است اینکه می­گوید لا بأس به می­خواهد بگوید قبل از وقف، اگر قبل از وقف چیزی را کم و زیاد کند می­شود و بعد از وقف دیگر نمی­شود.

پس معنایش این است که این شرط نیست دیگر این خود حقیقت است و خود ایقاع وقف است، حالا علی ای حال اگر وقف تمام شده است دیگر جمع این کلمات این گونه می­شود آن قسمت آخر روایت اول قید است و تیکه اول روایت و روایت قید بر این­ها قرار دهیم و همین طور روایت سوم که صحیحه هم هست فضل بن شاذان عن الصادق ع «فِي‏ الرَّجُلِ‏ يَجْعَلُ‏ لِوُلْدِهِ‏ شَيْئاً وَ هُمْ صِغَارٌ ثُمَّ يَبْدُو لَهُ أَنْ يَجْعَلَ مَعَهُمْ غَيْرَهُمْ مِنْ وُلْدِهِ قَالَ لَا بَأْسَ[6]» معنایش این است که عقد هنوز انجام نشده است.

 

 

 

 

 



[1] مجادلة: 22

[2] الممتحنة: 8

[3] وسائل باب86 احکام العشرة ح1

[4] وسائل باب5 وقوف و صدقات ح1

[5] وسائل باب5 وقوف و صدقات ح2

[6] وسائل باب5 وقوف و صدقات ح3


   سه‌شنبه 28 بهمن 1399




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما