صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 98-99

وقف جلسه سیزدهم






باسمه تعالی

در ضمن صیغه وقف واقف می­تواند برای خودش یک چیزهایی را در ضمن صیغه وقف بیاورد مثلا تولیت برای خودش بگذارد تولیت را یا برای دیگری به طور دائم یا به طور موقت یا تولیت را به کسی بدهد و نظارت را به خودش که این ناظر باشد بر اعمال تولیت این­ها تمام حق واقف است، هم سیره عملی بر این هست و هم از روایت الوقوف علی حسب ما یوقفها اهلها از آن استفاده می­شود الوقوف یعنی تمام مسائلی که به وقف مربوط است، ترتیب کارهای در موقوفات مربوط می­شود به اختیارات واقف، علی حسب ما یوقفها اهلها.

بنابراین در هرجهتی، نظارت، تولیت، زمانش کم باشد یا زیاد باشد، تولیت را به یک نفر بدهد، به چند نفر بدهد، شرط کند عدالت را یا وثوق را یا هیچ کدام را شرط نکند کل این­ها در اختیارات واقف است غیر از سیره عملی از متشرعه خود روایتی که هم عرض شد، در چندجای باب وقف این روایت آمده است که الوقوف علی حسب ما یوقفها اهلها، باب دوم و باب ششم و چند باب دیگر روایت را هم مکرر قبلا خواندیم، البته حتما در ضمن صیغه وقف باید این کار شود نه بعد از تمامیت وقف، اگر وقف تمام شده است حالا رفته است بعد از مدتی آمده است این مثل یک شرط ابتدائی می­شود، این در صیغه وقف نیست، یک چیزی است که جدا و مستقل است.

در باب 10 روایت 4 روایتی است که وقف حضرت زهرا(س) و حضرت امیر(ع) در آن آمده است که اختیار می­گوید برای آن­ها هست، روایت خیلی مفصل است، بعد از اینکه حضرت امیر وقف می­کند در روایت 4 می­فرماید «هَذَا مَا قَضَى‏ بِهِ‏ عَلِيُ‏ بْنُ‏ أَبِي‏ طَالِبٍ‏ فِي أَمْوَالِهِ هَذِهِ الْغَدَ مِنْ يَوْمَ قَدِمَ مَسْكِنَ(مسکین) ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ وَ الدَّارِ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ لَا يَحِلُّ لِامْرِئٍ مُسْلِمٍ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ أَنْ يُغَيِّرَ شَيْئاً مِمَّا أَوْصَيْتُ بِهِ فِي مَالِي[1]» دیگران حق دخالت ندارند خودش هم یک گونه چیزی اینجا ذکر می­کند که چه کار کنند و چه کار نکنند.

علی ای حال مهم همان روایتی است که در باب 6 و باب 2 و این موارد هست، الوقوف حسب علی ما یوقفها اهلها، کار موقوفات مربوط به واقف می­شود.

اگر تولیت را به کسی دادند موظف است که حتما قبول کند؟ دلیلی نداریم بر این معنا نداریم، این یک تکلیف زوری و جبری می­شود که حتما باید او قبول کند، چه حاضر باشد در مجلس وقف و چه حاضر نباشد این دلیلی نداریم یک تکلیفی اگر کسی بر روی دوش ما گذاشت ما حتما باید این تکلیف را قبول کنیم و عمل کنیم، خواست قبول می­کنیم و نخواست قبول نمی­کنیم، تکالیف در صورتی است که این کار تمام شود و او هم بپذیرد.

اگر تولیت را به دو نفر داد برای کارهای وقف حالا دو نفر به طور استقلالی که هرکدام بتوانند عمل کنند یا شرط کند به طور جمعی، هر دو ممکن است به خاطر همان روایت علی حسب ما یوقفها اهلها، اگر اختلاف شد بین این دو نفر، حل قضیه اگر خودش چیزی معیّن نکرده است حاکم شرع او باید حل کند اختلاف این دو نفر متولی را، اگر متولی معیّن کرد واقف این متولی چه کار باید کند؟ به وظیفه تولیت باید عمل کند، وظیفه تولیتی چیست؟ تعمیر مال موقوفه که از بین نرود، آباد نگه دارد، منظور از تعمیر هم سرپا نگه­داشتن آن.

باب 10 روایت 5: «تَصَدَّقَ‏ بِجَمِيعِ‏ حُقُوقِهِ‏ مِنْ ذَلِكَ عَلَى وُلْدِ صُلْبِهِ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ يَقْسِمُ وَالِيهَا مَا أَخْرَجَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ غَلَّتِهَا بَعْدَ الَّذِي يَكْفِيهَا» اینجا را کار داریم، استفاده کنند خود موقوف علیهم «فِي عِمَارَتِهَا وَ مَرَافِقِهَا» بعد از اینکه درآمد این را خرج می­کنند برای تعمیر مال موقوفه بعد آن وقت می­آید در بین خودشان تقسیم می­کنند، پس اول تعمیر و سرپا نگه­داشتن مال موقوفه مهم است و او باید رعایت شود «بَعْدَ الَّذِي يَكْفِيهَا فِي عِمَارَتِهَا وَ مَرَافِقِهَا[2]» مربوط به وقف حضرت موسی بن جعفر است.

اگر معیّن کرد که متولی چه کاری را باید انجام دهد همان را باید انجام دهد، اگر در عقد وقف معیّن شد، اگر معیّن نشد طبق متعارف که متولی چه کار می­کند متولی وقف باید طبق آن عمل کند، آن زمان­ها که ثبت احوال و این حرف­ها نبوده از طریق مراقبتی که مال وقف از بین نرود اقدام می­کرد از طریق ادارات، از هر طریق ممکن ادارات آن موقع و حالا که شرایط بسیار سخت تر و تحقیقات بیشتری گذاشته شده است باید به همین وظیفه عمل کند که از بین نرود، بعضی پیرمردهای قم به من گفته­اند فلان کوچه از کجا تا کجا وقف بوده وقف آستانه و بعضی­ها را نام بردند که فلان شخص آمد به اسم خودش ثبت داد اینجا را و بعداً کم کم به نام خودشا ماند، به خصوص قبل از انقلاب از این­ها زیاد شده است در موقوفات چه قم و چه مشهد و خیلی جاهای دیگر موقوف بود و از بین رفته است.

به هرحال اگر معیّن نکرد که وظیفه متولی چیست به متعارف برای حفظ مال، در درجه اول حفظ مال همان روایتی که خواندی بعدالذی من قلّتها اول درآمدی که دارد صرف خودش شود اضافه­اش را این­ها در میان خودشان تقسیم کنند.

می­تواند از مال موقوفه یک حقوقی هم برای متولی و ناظر قرار دهد که ماهیانه این مقدار خودت برداشت کن، تا آن­جا که ما مطلع هستیم اوقاف مشهد متولی که برای آن معیّن شده یک حق التولیة هم برایش قرار دادند و این حق التولیة هم در بعضی مواردش خیلی زیاد است، درآمدهای بسیار بالایی کسی که مثلا خودش اصلا مشهد نیست آیا جایز است؟ این باید طبق متعارف و طبق آن­که به نفع مال وقف باشد، هم برای متولی هم برای ناظر واقف می­تواند اجرتی و درآمدی معیّن کند.

حالا اگر وقف کردند ولی متولی و ناظری معیّن کردند اینجا آیا وقف رها شود؟ اینجا قاعده­اش این است که حاکم شرع مداخله می­کند و کسی را به عنوان متولی و اگر احساس کرد که لازم است یک کسی هم به عنوان ناظر بر عمل متولی قرار بدهد، ظاهرا مصداقش همین اداره اوقافی که الآن هم هست مثالش باید این باشد اگر به شرایطش عمل کنند این مصداق همانی است که از طرف حاکم معیّن شده یک اداره­ای، تشکیلاتی، یک نفر هم در رأس اداره برای کارهایی که به این موقوفات مربوط است، حالا خود حاکم مداخله می­کند یا کسی از طرف حاکم معیّن می­شود؟

اگر حاکم شرعی در دسترسی نبود، حاکمی که بود صلاحیت نداشت، اینجا عدول مؤمنین طبق همان که درجاهای دیگر بحث است که مرحوم شیخ هم در مکاسب این ترتیب را آورده است عدول مؤمنین دخالت می­کنند.

حالا یک عدل یا دو عدل باید باشد؟ در موضوعات معمولا شایع این است که می­گویند عدلین، در موضوعات این گونه گفتند ولی دلیل روشنی بر این معنا در همه موارد نیست، عدول مؤمنین نه اینکه همه مؤمنین باید جمع شوند، شیخ هم در مکاسب که دارد آن­جا به این جهتش دیگر صحبت نشده است که عدول مؤمنین که مداخله می­کنند نه به این معنا که همه مؤمنین جمع شوند، عدول هرچه دارند بیایند باهم دخالت کنند، وقف از بین می­رود این گونه، به اصطلاح علی الکفایة، عدول المؤمنین اقدام می­کنند و این کار به سامان برسد، متعارف قضیه این است وقتی می­گویند عدول مؤمنین این کار را کنند یعنی طبق متعارف قضیه، متعارف قضیه این هست که یک نفر معین می­کنند نه چند نفر مثل حکومت می­ماند، بگویند حکومت چند نفر، امکان ندارد، یک نفر باید باشد، حالا یک نفر شرایطش چه باشد به جای خودش اما بالاخره یک نفر در شوروی هم که حکومت شورایی بود اما در عین حال یک نفر هم صدر هیئت رئیسه، یک هیئت رئیسه داشتیم که این­ها دخالت داشتند در حکومت و اوضاع اجتماعی، یک نفر هم صدر هیئت رئیسه بالاخره باید یک نفر باشد که تصمیم گیرنده باشد بعد از مشورت و این­ها.

وقف با چه چیزی اثبات می­شود که این مال موقوفه هست؟ قاعدتاً بعد از علم و اطمینان، اطمینان همان علم عرفی است، عرفاً اطمینان را مصداق همان علم می­دانند مثل خیلی جاهای دیگر شما اگر چنانچه علم به طهارت یا علم به نجاست بخواهید پیدا کنید نه حتما بگویید یقین اطمینان هم همان علم عرفی است، از بعضی آقایان نقل می­شود که در نجاست علم عرفی همان اطمینان، مرحوم آقا سید عبدالهادی شیرازی حالا ببینید، در ذهن من از گذشته­ها هست چون آقایان نظرشان بر این است که در نجاست مادامی که یقین ندارد به نجاست پاک است اما از ایشان نقل می­شد که این قهوه خانه­های بین راه که مسلمان و مسیحی و یهودی همه اینجا می­آیند غذا می­خورند و این­ها هم به شرایطش عمل نمی­کنند، دیده شده است که این بچه شاگردهای در این قهوه خانه­ها اصلا رعایت این گونه چیزها را نمی­کنند کانّ می­خواستند بگویند این گونه جاها اطمینان دارید به نجاست و اطمینان مصداق همان علم است.

علی ای حال در بسیاری از کارها علم عرفی میزان است و علم عرفی هم اطمینان حالا موادش مختلف است، شیاع یکی از مواردی است که موجب وقفیت و شناخت می­شود، عدلین بلکه عدل واحد بنابراینکه بگوییم در موضوعات ثقه واحد کفایت می­کند که این بحثی است در محل خودش.

اگر وقف کامل شد و تمام شد تغییرش اشکال دارد، تغییر وقف، ابطال عنوان وقف، تغییر عنوان تغییر خصوصیات، تغییر ساختمان، الآن مغازه هست می­خواهد عوضش کند خانه کند، خانه هست می­خواهد مغازه کند، تغییر جهت وقف درست نیست، در اداره اوقاف الآن هم یک قانونی هست که مغازه یا هر وقفی که می­گیرند تغییر ساختمانی اگر بدهند اداره اوقاف می­آید جلوی طرفی که متصدی هست را می­گیرد، یک طبقه اضافه کرده باشد در این مغازه یا زیرزمین اضافه کرده باشد و مانند این­ها، تعمیر غیر از این است، تعمیر مثلا یک گچ کاری می­کنند اما تغییر ساختمانی اشکال دارد بنابراین تغییر وقف و ابطال عنوانش که از خانه­ای به مغازه بیاید یا از مغازه به خانه بیاید و مانند این­ها مگر اینکه به وضع فعلی آن مسلوب المنفعة باشد یعنی عنوان خانه­ای دارد هیچ کس در این خانه دیگر نمی­آید زندگی کند به هرجهتی، بعضی از روستاها هست که دیگر سَکَنه از آن­جا هجرت کردند و کسی نمی­رود در آن ساختمان بنشیند اینجا را می­شود تبدیل کرد به مزرعه و چیزی که بازده داشته باشد چون هدف اولیه واقف این بوده که این وقف سرپا باشد پس الوقوف علی حسب ما یوقفها اهلها اینجا را هم می­گیرد، این یک جایی سرپا بودن است و یک جایی خراب کردن است، اینجا اگر بخواهد سرپا به همین وضع باشد هیچ بهره برداری نمی­شود از آن کرد، اگر می­خواهیم علی حسب ما یوقفها اهلها باشد باید ساختمانش را عوض کنیم تا بشود از آن استفاده کرد.

در باب 10 از همین ابواب روایت 4 و 5 شاید بتوان این معنا را از آن استفاده کرد، همین روایتی است که درباره وقف حضرت امیر و حضرت زهرا و حضرت موسی بن جعفر و این­ها آمده است، در این روایتی که مربوط به حضرت موسی بن جعفر بود تأکید می­شد روی عمارت و مرافق، «ِ يَقْسِمُ وَالِيهَا مَا أَخْرَجَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ غَلَّتِهَا بَعْدَ الَّذِي يَكْفِيهَا فِي عِمَارَتِهَا وَ مَرَافِقِهَا[3]» درآمد را اول به کار می­برند در عمارت وقف و مرافق و قسمت­های مختلف استفاده­ای این وقف بعد از این­ها خودشان تقسیم می­کنند این معنایش این است که اول باید خودمان سرپا باشد گاهی از اوقات سرپا بودنش به وضع فعلی است گاهی از اوقات با تغییر است.

روایت 4 هم یک چیزی در این زمینه دارد که روایت مفصلی است، روایت 4 اول مورد وقف را می­گوید بعد هم متولی­ها را ذکر می­کند که در اختیار امام حسن بعد امام حسین بعد اینجا می­آید در قسمتی که مربوط به وقف حضرت امیر است « ٍ وَ لَا يَحِلُ‏ لِامْرِئٍ‏ مُسْلِمٍ‏ يُؤْمِنُ‏ بِاللَّهِ‏ وَ الْيَوْمِ‏ الْآخِرِ أَنْ‏ يُغَيِّرَ شَيْئاً مِمَّا أَوْصَيْتُ‏ بِهِ‏ فِي‏ مَالِي‏ وَ لَا يُخَالِفَ فِيهِ أَمْرِي مِنْ قَرِيبٍ وَ لَا بَعِيد[4]» تغییری که به نفع وقف نباشد اما گاهی تغییر موجب بقاء است، گچ کاری که می­کند، سیمان کاری که می­کند برای نگه­داری وقف است بعضی از این­ها مفید است.

علی ای حال یکی از تغییرات تغییر نام است شاید قبلا اشاره کردیم، بعد از انقلاب زیاد این کار شد، در تهران مساجد متعددی بود که مسجد به نام واقف و سازنده است ولی بعد عوضش کردند به نام یکی از اهل بیت گذاشتند به خیال اینکه یک خدمتی است در حقیقت، این دخالت در نظر وقف است و ظاهرا این کار جایز نباشد، مسجد فلان شخص بود بعد شد مسجد سید الشهداء، به حسب ظاهر نام امام آمده و آدم خوشش می­آید به حسب ظاهر ولی تغییر عنوان وقف در وقف مخصوصا اگر قصد قربت را هم شرط ندانیم بدون قصد قربت خواسته خودش معروف شود ولی در وقف آورده است اسمش را، حق ندارند عوضش کنند.

گاهی از اوقات به هیچ قابل استفاده نیست چه خانه باشد چه تغییر بدهید یا تغییر ندهید به هیچ وجه قابل استفاده نیست، بعضی روستاها را می­شناسیم کلا مردمش هجرت کردند و هیچ قابل استفاده نیست در این صورت از مواردی است که قابل فروش است که جدا باید در این مورد صحبت شود که این را بفروشند و در مقابل چیز دیگری تهیه کنند که به نظر واقف نزدیک­تر باشد در یک محل دیگری که رفت و آمد هست اینجا اشکال ندارد، حالا باز خصوصیاتی دارد که صحبت می­کنیم

 



[1] وسائل باب10 وقوف و صدقات ح4

[2] وسائل باب10 وقوف و صدقات ح5

[3] وسائل باب10 وقوف و صدقات ح5

[4] وسائل باب10 وقوف و صدقات ح4






   یک‌شنبه 10 اسفند 1399




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما