صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 98-99

کفارات جلسه نهم







باسمه تعالی


در کفاره قتل یا بعضی موارد دیگر یک شرایطی آمده است بعضی از آن به زبان نفی و بعضی به زبان اثبات است، در قتل خطئی دارد که کفاره تحریر رقبه است فمن لم یجد، کسی که ندارد نفی است منتهی در کتب فقهی به جای لم یجد تعبیر این است که عجز و معنی اثباتی دارد عجز، آن وقت اگر در موردی شک کنیم که آیا این دخالت در لم یجد یا عجز دارد یا ندارد اینجا در اجراء اصل ممکن است یک تفاوت­هایی به وجود بیاید.

حالا اینکه گفتیم به عنوان مثال بود، موارد دیگری هم می­شود، سلامت از عیوب باید این رقبه­‌ای که آزاد می­شود از عیوب سالم باشد، آن وقت چه عیوبی؟ سلامت معنی اثباتی است باید سلامت ابراز شود آیا این معنی اثباتی باید ابراز شود یا اینکه عجز از کار، فعالیت که نتواند دیگر برای مولی خودش کاری انجام دهد، معمولا ندیدم که صحبتی در این زمینه باشد شاید به خاطر این است که این به معنای سلبی و اثباتی به همدیگر مرجوع می­شوند، این یک معنا هست، حالا بین بحث ها گفته می­شود.

مسائل متنوعی در همین اوصاف هست یکی از آن­ها ایمان بود که صحبت شد فقط یک قسمتش ماند، ایمان در وقت نزول قرآن معنایش همان اسلام بوده منتهی فرقش در این بوده که اسلام ابراز اطاعت زبانی بود بیشتر و ایمان ابراز اطاعت معنوی و قلبی بود، «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في‏ قُلُوبِكُم‏[1]» ایمان و اسلام فرقش را به اقرار زبانی و قلبی بوده، همین بود دیگر، میزان شهادتین بود همان طور که در حدیث از سنن بیهقی جلسه قبل عرض شد که پیغمبر به آن برده خرساء گفت که تو کیستی اشاره کرد با زبان لال خودش که مخلوق خدا، گفت این اقرار است به احدانیت بعد سوال کرد مَن أنا من کیستم؟ با دو اشاره به پیغمبر و آسمان فهماند که تو پیغمبر آن خدای آسمان هستی مثلا، اما ایمان منحصر به این­ها نیست یعنی باور داشتن به آن­چه که از طرف خدا صادر شده است، حالا بگوییم ظهورش در مسائل اعتقادی است.

بنابراین چیزهای دیگر هم دخالت دارد از جمله اعتقاد به امامت، امامت از نبوت می­دانیم به یک معنا بالاتر است، نبوت مثل نسخه است، امامت عمل به نسخه هست، در آن روایت دارد که فرماندار مدینه در کتاب مرحوم صدوق امالی است فرماندار مدینه خدمت امام صادق آمد عرض کرد که پیغمبر رفت روی دوش علی برای اینکه بت­ها بریزد علی نتوانست تحمل کند آمد پایین و علی رفت روی دوش پیغمبر برای تخریب بت­ها، حضرت فرمود برای اینکه پیغمبر هم نبوت داشت و هم امامت اما علی فقط امامت داشت، نمی­گوید پیغمبری بالاتر از امامت است می­گوید پیغمبر دو منصب داشت و امام علی یک منصب داشت بعد از خود روایت هم استفاده می­شود ظاهرا که اما در خود دو منصب را باهم ملاحظه کنید امامت بالاتر است از نبوت، نبوت قانون است و امامت عمل و اجراء به قانون است.

علی ای حال لذا بعید نیست که در اینجا رقبة مؤمنة برده­ای که امامت را قبول داشته باشد و محل شبهه هست، بعضی­ها احتیاط می­کنند که برده از اهل تسنن کافی نیست که تحریر شود آزاد شود، بعضی­ها به معنای عام گرفتند به همین شهادت به رسالت کافی گرفتند و ایمان را به همان معنای صدر اسلام ولی ظاهرا این گونه نباشد، بعد از صدر اولیه اسلام ایمان مسلماً این هم دخالت دارد و باید رعایت شود.

یکی دیگر عیوب در روایات بود، بعضی از این عیوب به خصوص ذکر شده است که دارد اعور اشکال ندارد اما کسی که زمین گیر است و نمی­تواند کار کند این کافی نیست، اعماء کافی نیست این حالا میزان این بوده که قدرت کار و فعالیت داشته باشد، ظاهرا این گونه هست و به دست عرف بدهیم این گونه به دست می­آید که میزان قدرت کار و فعالیت است و کاری هم از اعماء بر نمی­آید حالا اگر فرض کنیم که بعضی اعماءها هستند که قدرتشان به حدی زیاد است شناختشان حتی، گفت فلان کور آدرس از فلان چشم­دار بهتر پیدا کرد گفت می­روی کوچه اول درب دوم و پلاک فلان و بهتر از خیلی افراد دیگر آدرس را می­توانست پیدا کند موارد فرق می­کند و مختلف است.

به هرحال به حسب روایات تفصیل دادند، میزان را عرف گرفتند و قدرت کار به طور عام، ظاهرا باید این گونه باشد، این در روایات بیان شده است، اعماء قبول نیست و اعور قبول است، اصم که کَر است اشکال ندارد اما اقعاد اشکال دارد، این به طور توضیح دادن است.

چرا فتحریر رقبة مؤمنة ایمان را گفته­اند ولی این­های دیگر در قرآن نیامده است؟ غرض عیوب در آیه قرآن نیامده است هیچ کجا که عیبی که مانع کار است نداشته باشد تحریر رقبة مؤمنة من قبل ان یتماسا دیگر ندارد که عیب هم نداشته باشد، حالا چطور شد که اهل بیت این را اضافه کردند و در کتاب­های فقهی بعداً آمده است.

قاعدتاً می­خواهند بگویند که عبدی که می­خواهیم او را آزاد کنیم تحریر پیدا شود باید یک شخص به دردخوری باشد (روغن ریخته خرج امام زاده)، این در ذهن عرف نمی­آید به هرحال اما در قرآن نیامده است.

یکی از عیوب اباق است آیا این هم مانع هست که فرار کرده است، اگر منظور قدرت بر کار است آن کسی که فرار کرده و رفته است که دیگر دسترسی به او نیست، نوعاً فتوا بر این شده است که عبد عابق اشکال ندارد و لو شما او را پیدا نمی­کنید اصلا هم مأیوس هستید ولی این کافی است می­تواند تحریر این شود و به جای کفاره هم قبول می­شود فقط بدانیم که زنده هست حتی اگر شک داریم که زنده هست یا مرده استصحاباً کافی است لولا روایات شک می­کردیم در این اعتبار، یک کسی رفته از این شهر، از این استان به یک استان دیگر، از این قاره به یک قاره دیگر و یقین هم داریم که هرگز دیگر همدیگر را نمی­بینیم ولی زنده هست این به چه درد می­خورد برای این کار؟ تفاوتی با آن عیوبی که قدرت بر کار ندارد چه چیزی می­تواند باشد؟ این معنا مشکل است اما مورد اتفاق است.

یکی از مسائلی که حتما باید رعایت شود در تحریر رقبة مؤمنة مسأله نیت عتق است چون تحریر و عتق عبادت است باید که نیت شود، نیتی که لازم است انجام شود نیت بر اصل کفاره و نوع کفاره و قصد قربت این­ها باید انجام شود، قصد قربت برای اینکه این عبادت است، عبادت بدون قصد قربت عبادیتش مسلّم نمی­شود، قصد کفاره شود برای اینکه به عنوان کفاره می­خواهد قبول شود، اگر معلوم نباشد به چه عنوانی می­دهد اینکه پذیرفته نمی­شود باید نوع کفاره مشخص باشد قصد عنوان، کفاره قتل خطئی است چون ممکن است عناوین دیگر هم به عهده او باشد و معلوم نیست که کدام است، بله در بعضی موارد که چیزی حضور ذهن ندارد اما به عنوان ما فی الذمه می­گوید یک کفاره­ای به عهده من هست نمی­دانم چیست، یک برده باید آزاد کنم نمی­دانم برای چه، اینجا به عنوان ما فی الذمه می­تواند انجام دهد مثل ما فی الذمه­های دیگر، یک چهار رکعتی نماز به عهده­اش هست و نمی­داند چه نمازی هست قصد ما فی الذمه می­کند این معنا را همه قبول دارند و کافی هم هست، به هرحال نیت در اینجا معتبر است.

در عجز که گفتیم فمن لم یجد حالا گرفتیم که من لم یجد با عجز یکی است توضیح این عجز چه چیزی باید باشد؟ اگر عاجز است در خود قرآن هم دارد فمن لم یجد حالا برگشت کند به عجز در روایات عجز، یک وقت است که برده پیدا نمی­شود حالا چگونه بوده نمی­دانیم، از زمان رئیس جمهور اسبق آمریکا آبراهام لینکون بردگی به طور کلی لغو شد و کم کم دیگر سراسری شد و الا در خود ایران قافله­هایی که از طریق شمال مشهد می­رفتند افراد آن­جا گرفتار می­شدند و اسیر می­شدند، زن­ها، مردها این­ها همه اسیر می­شدند چون شیعه را کافر می­دانستند بعضی از قبائل ترکمن حمله می­کردند، در سال 44 که بنده تبعید بودم به گنبد قابوس بعضی افراد آن­جا به ما گفتند که بعضی پیرزن­هایی هنوز اینجا هستند که در آن قافله­ها بودند اسیر شدند، حالا بعدا ازدواج هم کردند یا همان اسارت به هرحال اینجا هستند، برده پیدا نمی­شود یا گاهی برده هست این پولش را ندارد یا پولش را دارد کسی حاضر به معامله نیست یا همین این موارد فراهم هست ولی خودش به برده نیاز دارد و شرایطش طوری هست که باید یک برده­ای همراهش باشد که دست تنها نباشد و نمی­تواند آزاد کند چون به زندگی خودش لطمه می­خورد، این­ها همه مصداق لم یجد است، مصداق عجز است.

حالا اگر چنان­چه یک برده­ای دارد زن است، فرقی که نمی­کند بین زن و مرد در تحریر رقبة مؤمنة و نیاز جنسی اگر این را ازدواج کند نمی­تواند ازدواج کند تحت فشار مسائل جنسی است قاعدتاً اینجا هم مصداق لم یجد است برود روزه بگیرد یا اطعام کند.

این­هایی که عرض کردم از ابواب 3 به بعد کفارات به خوبی استفاده می­شود راجع به اباق، عیوب، عجز، نیت هم که اصولی است، یکی از شرایطی که صریح خود قرآن هست تطابع باید این شهرین متتابعین باشد، در دو ماه متتابع است، در مواردی که کفاره سه روز روزه بود آن­جا و لو گفتیم دلیل روشنی ندارد ولی فتوا تقریباً متفق است که این سه روز متوالی باشد قبلا این­ها را خواندیم.

توالی شهرین، شهرین متوالی باشد نه شصت روز، اگر روایت داشت که شصت روز پی در پی باید شصت روز را دنبال هم انجام دهد اما دو ماه می­شود دو عنوان است، اگر ماه اول را انجام داد و یک روز از ماه دوم را انجام داد این یک روز جزء ماه دوم است پس ماه دوم به ماه اول وصل شد، شهرین متتابعین این تتابع شرط است نوعاً همه قبول دارند و بحثی در آن نیست.

بعضی روایاتش همین طور دارد که اگر یک روز از ماه دوم را انجام داد این کافی است، در باب 25 کفارات سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع «عَنْ‏ رَجُلٍ‏ جَعَلَ‏ عَلَيْهِ‏ صَوْمَ‏ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ فَيَصُومُ شَهْراً» یک ماه روزه گرفت «ثُمَّ يَمْرَضُ» مریض شد «هَلْ يَعْتَدُّ بِهِ» این را قبول کنیم؟ یعنی آن یک ماهی که انجام داده از بین نرفته است؟ «قَالَ نَعَمْ أَمْرُ اللَّهِ حَبَسَهُ» فرمان خدا این را مانع شده و نتوانست انجام دهد مثل آن روایاتی که داریم کل ما غلب الله علی العباد فالله الّا بالعذر این مفاد آن روایات است «قُلْتُ امْرَأَةٌ نَذَرَتْ صَوْمَ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ» یک زنی نذر کرده است دو ماه روزه بگیرد «قَالَ تَصُومُ» بگیرد «وَ تَسْتَأْنِفُ أَيَّامَهَا الَّتِي قَعَدَت» آن روزهایی که حائض شده آن­ها را تستأنف ظاهر تستأنف این است که از اول دوباره شروع کند ولی منظور این نیست، ایّامها التی فعدت این ایام حیضش را بعد از حیض شروع می­کند یعنی ادامه آن هست دنبالش هم توضیح می­دهد «حَتَّى تُتِمَّ الشَّهْرَيْنِ قُلْتُ أَ رَأَيْتَ إِنْ هِيَ يَئِسَتْ مِنَ الْمَحِيضِ» اگر زنی یائسه باشد این چطور؟ «هَلْ تَقْضِيهِ» باید قبلی­ها را قضاء کند؟ «قَالَ لَا يُجْزِئُهَا الْأَوَّلُ»، «الْمُظَاهِرُ إِذَا صَامَ شَهْراً ثُمَّ مَرِضَ اعْتَدَّ بِصِيَامِهِ[2]» دنبال همان را می­گیرد و انجام می­دهد.

در بعضی روایات دیگر هم این هست، در تتابع گاهی از اوقات امور غیر اختیاری پیش می­آید مثل همین حیض آیا سفر اضطراری هم همین طور است؟ داشت می­گرفت بعد سفر اضطراری پیش آمد پدرش مرد می­خواهد شهرشان برود و به آن­جا رسیدگی کند، آن وقت برگردد از اول دوباره بگیرد؟ این محل صحبت است یا مثلا فرض کنید یک چیز تکوینی شد این روزه­ها را داشت می­گرفت و یک روز یادش رفت که این دو ماه را باید روزه بگیرد، اگر پیش از ظهر یادش آمد که فورا نیت روزه می­کند و درست است اما یادش نیامد تا بعدازظهر اینجا دیگر روزه قبول نیست، اینجا هم بعید نیست که پذیرفته هست همان کل ما غلب الله علی العباد فالله اولی بالعذر اینجا را هم می­گیرد.

در باب 3 کفارات در همین بحث روایت 1 «فَإِنْ‏ صَامَ‏ فَمَرِضَ‏ فَأَفْطَرَ أَ يَسْتَقْبِلُ أَوْ يُتِمُّ مَا بَقِيَ عَلَيْهِ قَالَ إِنْ صَامَ شَهْراً» یک ماه روزه گرفت «ثُمَّ مَرِضَ اسْتَقْبَلَ» اگر یک ماه روزه گرفته و بعد مریض شده استقبل یعنی چه؟ ظاهرش این است که از اول دوباره روزه­ها را اعاده کند «فَإِنْ زَادَ عَلَى الشَّهْرِ يَوْماً أَوْ يَوْمَيْنِ[3]» اگر یک روز یا دو روز علاوه کرد اتصال شهرین شده و تتابع عمل شده است، این خلاف بعضی ادله دیگر هست.

روایت 2: «الْمُظَاهِرُ إِذَا صَامَ‏ شَهْراً وَ مِنَ‏ الشَّهْرِ الْآخَرِ يَوْماً» اگر یک ماه روزه گرفت و یک روز هم از بعدی «فَقَدْ وَاصَلَ» تتابع انجام شده است «فَإِنْ شَاءَ فَلْيَقْضِ مُتَفَرِّقاً و إِنْ شَاءَ فَلْيُعْطِ لِكُلِّ يَوْمٍ مُدّاً مِنْ طَعَامٍ[4]» می­خواهد متفرقا انجام دهد متصل نباشد که و آن ستین مسیکنا را انجام دهد.

در باب 4 یک حدیثی هست «إِنْ‏ ظَاهَرَ فِي‏ شَعْبَانَ‏» در شعبان ظهار کرد «وَ لَمْ يَجِدْ مَا يُعْتِقُ» نتوانست برده هم آزاد کند «قَالَ يَنْتَظِرُ حَتَّى يَصُومَ رَمَضَانَ ثُمَّ يَصُومُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ» چون در شعبان بوده و نمی­تواند تتابع را رعایت کند صبر کند بعد از ماه رمضان کفاره­اش را شروع کند «وَ إِنْ ظَاهَرَ وَ هُوَ مُسَافِرٌ» اگر ظهار کرد و در سفر بود «أَفْطَرَ حَتَّى يَقْدَمَ[5]» حالا شروع نکند، صبر کند وقتی وارد به وطن می­شود آن­جا شروع کند.

علی ای حال موارد به نظر می­رسد که همه مصداق اضطرار است، اگر این گونه شد ادله اضطرار ما من شیءٍ اضطر الیه ابن آدم هرچیزی که مضطر شد خداوند قبول می­کند.

پس به طور کلی عذر بلا جهت است که مانع دارد اما اگر عذر شرعی و تکوینی که قدرت بیش از این نیست آن­جا نیست، اگر از اول هم حساب کند وقتی می­خواهد شروع کند ببیند که می­تواند تمام کند یا خیر، در ماه شعبان است بخواهد دو ماه را شروع کند نمی­شود این قبول نیست، عذر نیست برای اینکه می­فهمد که اتصال رعایت نمی­شود.

اگر طعام بنا هست بدهد گفته شده است که یک مُد ولی در بعضی روایات دو مُد دارد که طعام داده شود در باب 14 «قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمانِكُمْ‏ فَجَعَلَهَا يَمِيناً وَ كَفَّرَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص قُلْتُ بِمَا كَفَّرَ قَالَ أَطْعَمَ عَشَرَةَ مَسَاكِينَ لِكُلِّ مِسْكِينٍ مُد[6]» روایات متعددی دارد که مُد ولی بعضی روایات مُدان دارد که بعدا باید ببینیم.

 

 

 

 

 

 

 

 



[1] حجرات: 14

[2] وسائل باب25 کفارات ح2

[3] وسائل باب3 کفارات ح1

[4] وسائل باب3 کفارات ح2

[5] وسائل باب4 کفارات ح2

[6] وسائل باب14 کفارات ح1






   سه‌شنبه 26 اسفند 1399




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما