صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 95-96

صلاة جلسه یازدهم


                             بسمه تعالی

صحبت شد که در نماز جلوسي انواع جلوس هرکدام باشد درست است. جلوس ممدود الرجلين که پاها دراز باشد يا انواع جلوس ديگر.

بعد مرحوم سيد طبق روايت فرمود که چهار زانو بنشيند و موقع رکوع يثني رجليه، اين يثني رجليه يعني چه؟ اول در نماز چهار زانو مي نشيند بعد موقع رکوع يثني رجليه. مرحوم سيد معنا مي کند منظور از تثنيه رجليه يعني پاها را بلند مي کند به طوري که ساق پا و رانها روي زمين نيست بلند است کف پا زمين است قسمت عقب ران هم روي زمين است ساق ها و روي پا بلند از زمين است.

من به نظرم مي آيد که يثني رجليه همان از تثنيه است به معناي دوتا منتهي حالا معناي است که عرفا مي گويند دو زانو در مقابل مربع که چهار زانو باشد. حالا به آن چهارتا چرا چهارتا مي گويند؟ ظاهرا به اعتبار اين است که علامه بر دو زانو پاها از دو طرف در آمده، قسمت پايين پا است اين طرف باز زانوي که از اينجا آمده اين طرف روي آن قسمت پايين است طرف است مي شود چهار تا. دو زانو اين طوري نيست قسمت پايين پاها عقب است مي رود پشت سر فقط دوتا زانو جلو مي گويد دو زانو. تثنيه به اين اعتبار بايد گفته بشود.

ولي مرحوم سيد و تبعه برخي از محشين و شراح، معنا کردند که عقب خودش ماتحت خودش را روي زمين بگذارد بعد رانها و ساق پا بلند بشود کف پا هم روي زمين به اين مي گويند تثنيه رجلين. اين به نظر من خيلي بعيد است.

بعد اشاره کردند که اقعاء نشود اقعاء يعني چه؟ ايشان دو جور اقعاء مي گفتند در جاهايي ديگر هم مطرح است. يکي اقعاء به نحو اقعاء کلب يکي هم اقعاء به معناي غير کلب است همان جور نشستن خود انسان است. اقعاء غير کلبي معنا مي کنند که يک نحو تجافي يعني روي پنجه پا نشستن، عقب انسان روي عقب پا هست. بالاري رانها روي پاشنه پاست و سنگين بدن روي آن جلو پا است، سر انگشت پا و دست هايي که زمين مي گذارد و گفته اند اين نوع اقعاء مشهوراست. در تجافي هم اين جور نشود جور ديگر بشود. تجافي انواعي دارد تجافي هم يعني از زمين فاصله گرفتن اللهم ارزقني تجافي عن دار الغرور هم يعني فاصله گرفتن از دنيا. غرض شان اقعاء مکروه است و تثنيه را آن جوري معنا مي کند.

اقعاي کلب هم همان جوري که ديديد مثل سگ که چه کار مي کند، عقبش روي زمين است پاها هم نزديک به عقب خودش است. دستها به صورت کاملا بلند و سنگيني روي آن قسمت و اين دست هاست.

حالا عرض کردم من به نظرم مي آيد يثني رجليه يعني از همين تثينه است، دو زانو مقابل چهار زانو. در خود روايت هم داريم متربعا و يثني، مرتبعا چهار زانو، يثني چهار زانو. توجيهش را هم عرض کردم که چرا مي گويند چهار يا دو.

اين راجع به آن نکته اي که از آن بحث مانده بود.

مطلب ديگر اينکه نمازهاي مستحبي مي دانيد که قبلا هم اشاره کرديم همه دو رکعتي هستند الا ما استثني مانند صلوة اعرابي که گفته مي شود دوازده رکعت است و نماز وتر که يک رکعت است که قبلا اينها را توضيح داديم. بعضي ها مي گويند وتر سه رکعتي است. و گاهي هم وتر به مجموع شفع و وتر گفته مي شود به اين تناسب گفتند وتر سه رکعتي است. بعضي در اين مورد کتاب نوشته اند که الوتر ثلاث رکعات.

در اينجا جا دارد که پرسيم سلام را مخرج مي دانيد يانه؟ دو رکعت شفع که انسان مي خواند بعدش سلام مي دهد و سلام مخرج است. در اينکه در روايات مي گويند وتر سه رکعت است اين شدت وصل را مي خواهد بگويد، وصل يکي به آن دوتا. سلام مخرج است و معنا ندارد سه رکعت باشد.

علي اي حال وتر يک رکعت است و نما اعربي دوازده رکعت است الا ما استثني دارد و الا هر کدام مي گويند مثلا چندين رکعت مستحب است يعني دو رکعت دو رکعتي خوانده بشود. ولي گاهي روي هم مي گويند مثلا مي گويند صلوة جعفر چهار رکعت است. معلوم نيست که اين چهار رکعت با يک سلام خاتمه پيدا کند، منظور اين است که دو رکعت جدا از هم بايد باشد.

مطلب بعدي نذر نافله را جالسا که ديروز هم اشاره کرديم براي بعضي از آقايان مشکل ايجاد شده. يک موقع نذر مي کند نماز نشسته نافله بخواند اين مجموعا يک منظور هست و اين رجحان دارد و نذرش هم درست است. اما يک موقع اين جوري نذر مي کند وقتي که خواستم نافله بخوانم نشسته بخوانم يعني نفي قيام. اينجا گفته مي شود که اين مرجوح است، در نذرش مشکل است. بلي يک بحثي هست در اينکه لازم نيست متعلق نذر رجحان من جميع الجهات داشته باشد. يک رجحان اجمالي کافي است. اين هم رجحانش در اصل نمازش است. خوب حالا آن نحوه گفتنش فرق مي کند.

يک مطلب ديگر اينکه روايات نماز نافله را در کجا بخوانيم متفاوت است. بعضي از روايات تصريح دارد که نافله را در منزل بخواند. بعضي از روايات تصريح دارد که پيغمبر در مسجد مي خواند. روايات مختلف را هم اشاره مي کنم.

در باب69 از ابواب احکام المساجد از جمله روايت7 مي گويد في بيته در خانه بخواند.

در باب54 از ابواب مستحقين زکات، آن راجع به نماز نيست آن راجع به طاعات است مي گويد طاعات را کلا مخفي کند سرا انجام بدهد آن وقت در ذهن شان آمده سرا يعني در خانه.

اما در باب53 از ابواب مواقيت در ج3 روايت اول مي گويد که پيغمبر مستمرا نماز شب را در مسجد مي خواند.

و همين طور در باب57 احکام المساجد بعضي از روايات از جمله روايت6 آنجا دارد بايد در مسجد خوانده بشود.

حالا روايات مختلف شد که نافله را در مسجد بخواند يادر منزل بخواند. نسبت کلماتي که در روايات آمده بايد ببينيم نسبت شان چيست. در بعضي از روايات دارد که في بيته. بعضي از روايات همان طوري که عرض کردم در مسجد مي گفت. بعضي از روايات اسرار دارد يعني مخفيانه بايد بخوانيد. به نظر مي رسد وقتي که اين سه مفهوم را روي هم بريزيم اين سر بودن در حقيقت ملاک جمع بين الروايات است اين نافله را سرا انجام بدهيد. خوب سرا ممکن است در بيت سر باشد ممکن است در مسجد سر باشد. يک موقع در خانه خودش است و ده نفر هم آنجا نشسته از مهمان و غير مهمان. يک وقت هم در مسجد است و هيچکسي هم در آنجا نيست. پس نسبت سر با بيت و با مسجد. عموم و خصوص من وجه است. بيت هم دو جور ممکن است. مسجد هم دو جور ممن است. بگوييم ملاک سر بودن است و اين سر بودن گاهي در بيت است و گاهي در مسجد.

خوب اين هم يک مقدار مشکل دارد براي اينکه روايات متعدد داريم که پيغمبر اکرم- در نافله ماه رمضان آمد در مسجد شروع کرد نماز خواند وقتي پشت سرش جمع شدند مي خواستند اقتدا کنند حضرت رها کرد رفت خانه. اين بيت نبود سر هم نبود در مسجد بود. بگوييم که اينجا شايد مي خواسته مردم را متنبه کند به خواندن نماز، ترويج نماز. به ملاک اينکه در غير نماز هم در آن رواياتي که خوانديم راجع به مستحقين زکات، در غير نماز هم گفت طاعات را سرا انجام بدهيد، پس ملاک همان سرا انجام دادن است.

حالا به هرحال اينها مستحب است. شخص ممکن است خودش حساب بکند که کجايش ارجح است گاهي از اوقات علني ارجح است نه سري. داشتيم در همين مدرسه يک آقاي آمد طلبه شد يکي از علماء واسطه کارهاش بود شب اول که اتاق به او دادند آن آقايي که از علماء در حقيقت کارهاي اين را زير نظر داشت وقتي نماز شب آمد خودش شروع کرد نماز شب خواندن آن بيچاره برايش سخت بود مي خواست بخوابد ولي اين اعتناء نکرد فردايش هم دوباره آمد وقتي نماز شب آمد توي اتاق آن طلبه شروع کرد نماز شب خواندن، آن وقت شب سوم هم همين طور. آن قدر ادامه داد تا آن طلبه هم عادت کرد به نماز شب.

حالا اين به خاطر اين ملاک ارجحيتي که اينجا داشته. اينگار علني انجام مي دهد ولي اين ملاک رجحاني دارد. پس آن ملاک است. ارجحيت به عوارض.

الآن مي خواستم اين را عرض بکنم از آن روايت مستحقين زکات معلوم مي شود که آنچه که تطوع هست اما آنجايي که اينها عنوان دارد بگوييم اينها تطوع نيست. عنوان خاص دارد مانند نماز شب، نافله رمضان نافله نمازهاي يوميه. اينها عنواندار هستند اينهايي که مي گوييم عنوان دارند مي گوييم اينها تطوعا نيستند.

مطلب بعدي اينکه يکي از نمازهاي مستحب نماز استخاره است درمورد استخاره روايات عناوين متعدد و خيلي هم زياد. بعضي از روايات به طور مطلق مي گويد استخاره کن. از جمله روايات باب اول صلوة استخاره در اين چاپ ما جلد7 ص258 ابواب صلوة استخاره که يازده يا دوازده باب دارد. درمستدرک هم ابوابي هست.

اين روايت باب اول به طور مطلق مي گويد صلوة استخاره. صلوة استخاره دو رکعت است از جمله روايت اول را بخوانيم: 10093- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ حُرَيْثٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع صَلِّ رَكْعَتَيْنِ وَ اسْتَخِرِ اللَّهَ فَوَ اللَّهِ مَا اسْتَخَارَ اللَّهَ مُسْلِمٌ إِلَّا خارَ له ُالبَتَّةَ.»[1] هر مسلماني که طلب خير کرد خدا برايش خير مي خواهد.

روايت دوم همين است چند روايت بعدي هم همين است. اين روايات که باب اول صلوة استخاره است به طور مطلق است. در ابواب متعدد اين هست در باب5 باب7 در همه صلوة استخاره مطلق است.

بعضي از روايات مي گويد استخاره با نماز خواندن، نماز بخوانيد و استخاره کنيد. در همين باب اول روايت اول و سوم و پنجم اينها اين جوري دارد صل رکعتين و استخر الله. علاوه بر اينکه اطلاق استخاره را دارد با صلوة گفته.

بعضي از روايات استخاره با وسيله اش گفته که با رقاع که در کتاب هايي متعددي اين را دارد که شش ورقه تهيه کنيد سه ورقه روي بنويسيد افعل سه ورقه مي نويسيد لاتفعل بعد دو رکعت نماز بخوانيد و صدتا صلوات بفرستيد و سر به سجده بگذاريد و صد مرتبه استخر الله و رحمته بعد اينها را زير سجاده تان قاطي کنيد يکي را برداريد. اگر سه تاي اول افعل آمد معنايش اين است که خيلي خوب است. سه تاي اول لاتفعل آمد اين خيلي بد است. اگر مخلوط آمد تا پنج تا برداريد اکثريت ميزان است منتهي به خوبي آن سه افعل نيست. اين استخاره در رقاع گفته مي شود. سند اين استخاره به رقاع بهتر است.

استخاره به تسبيح، از جمله اين روايت سيد بن طاووس در کتاب استخارات مي گويد 10139- قَالَ الشَّهِيدُ وَ قَالَ ابْنُ طَاوُسٍ فِي كِتَابِ الِاسْتِخَارَاتِ وَجَدْتُ بِخَطِّ أَخِيَ الصَّالِحِ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحُسَيْنِيِّ مَا هَذَا لَفْظُهُ عَنِ الصَّادِقِ% مَنْ أَرَادَ أَنْ يَسْتَخِيرَ اللَّهَ تَعَالَى فَلْيَقْرَأِ الْحَمْدَ عَشْرَ مَرَّاتٍ وَ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ عَشْرَ مَرَّاتٍ ثُمَّ يَقُولُ وَ ذَكَرَ الدُّعَاءَ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ عَقِيبَ وَ الْمَحْذُورِ اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ أَمْرِي هَذَا قَدْ نِيطَتْ وَ عَقِيبَ قَوْلِهِ سُرُوراً يَا اللَّهُ إِمَّا أَمْرٌ فَآتَمِرُ وَ إِمَّا نَهْيٌ فَأَنْتَهِي اللَّهُمَّ خِرْ لِي بِرَحْمَتِكَ خِيَرَةً فِي عَافِيَةٍ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ تَأْخُذُ كَفّاً مِنَ الْحَصَى أَوْ سُبْحَةٍ (يک مشت سنگ ريزه يا تسبيح، تسبيح وقتي که تو بند يک قبضه يعني يک مشت مي گيريد) وَ يَكُونُ قَدْ قَصَدَ بِقَلْبِهِ إِنْ خَرَجَ عَدَدُ الْحَصَى وَ السُّبْحَةِ فَرْداً كَانَ افْعَلْ وَ إِنْ خَرَجَ زَوْجاً كَانَ لَا تَفْعَلْ.»[2] مي گويد اين سبحه يا سنگ ريزه ها را بشمار اگر چنانچه آخرش فرد در آمد انجام بده اگر زوج در آمد انجام نده.

بعضي از روايات داريم که استخاره با مشورت مردم بايد انجام بگيرد يعني با ديگران مشورت کنيد و استخاره منطبق بر آن کنيد يعني اکثر آراء آن مصداق استخاره شما باشد.

از جمله در باب5 روايت دوم در همين ابواب استخاره: 10116- «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا أَرَادَ أَحَدُكُمْ أَمْراً فَلَا يُشَاوِرْ فِيهِ أَحَداً مِنَ النَّاسِ حَتَّى يَبْدَأَ فَيُشَاوِرَ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى (هرکاري که خواستيد بکنيد قبل از آنکه با مردم مشورت بکنيد اول با خدا مشورت کنيد) قَالَ قُلْتُ وَ مَا مُشَاوَرَةُ اللَّهِ تَعَالَى جُعِلْتُ فِدَاكَ (با خدا چطور مشورت کنم) قَالَ تَبْتَدِئُ فَتَسْتَخِيرُ اللَّهَ فِيهِ أَوَّلًا (اول شروع مي کني از خدا خير مي طلبي) ثُمَّ تُشَاوِرُ فِيهِ (بعدا برو با مردم مشورت کن) فَإِنَّهُ إِذَا بَدَأَ بِاللَّهِ (وقتي به خدا شروع کرد) أَجْرَى لَهُ الْخِيَرَةَ عَلَى لِسَانِ مَنْ يَشَاءُ مِنَ الْخَلْقِ. خدا به زبان مردم آن خير را مي اندازد که تو همان را بگيري و عمل کني.»[3]

در بعضي از روايات استخاره به معناي عزم آمده است که خودم نمي توانم تصميم بگيرم استخاره کن به اين معنا که عزم بر يک طرف درست بشود که اين مي شود در حقيقت از ترديد در آمدن. البته اين غير از کشف است. از جمله در باب اول روايت4.

 10109- «قَالَ ابْنُ طَاوُسٍ وَ وَجَدْتُ بِخَطِّ عَلِيِّ بْنِ يَحْيَى الْحَافِظِ وَ لَنَا مِنْهُ إِجَازَةٌ بِكُلِّ مَا يَرْوِيهِ مَا هَذَا لَفْظُهُ اسْتِخَارَةُ مَوْلَانَا أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع وَ هِيَ أَنْ تُضْمِرَ شَيْئاً وَ تَكْتُبَ هَذِهِ الِاسْتِخَارَةَ وَ تَجْعَلَهَا فِي رُقْعَتَيْنِ وَ تَجْعَلَهُمَا فِي مِثْلِ الْبُنْدُقِ وَ يَكُونُ بِالْمِيزَانِ وَ تَضَعَهُمَا فِي إِنَاءٍ فِيهِ مَاءٌ وَ يَكُونُ عَلَى ظَهْرِ إِحْدَاهُمَا افْعَلْ وَ فِي الْأُخْرَى لَا تَفْعَلْ وَ هَذِهِ كِتَابَتُهَا مَا شَاءَ اللَّهُ كَانَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَخِيرُكَ خِيَارَ مَنْ فَوَّضَ إِلَيْكَ أَمْرَهُ وَ أَسْلَمَ إِلَيْكَ نَفْسَهُ وَ اسْتَسْلَمَ إِلَيْكَ فِي أَمْرِهِ وَ خَلَا لَكَ وَجْهُهُ وَ تَوَكَّلَ عَلَيْكَ فِيمَا نَزَلَ بِهِ اللَّهُمَّ خِرْ لِي وَ لَا تَخِرْ عَلَيَّ وَ كُنْ لِي وَ لَا تَكُنْ عَلَيَّ وَ انْصُرْنِي وَ لَا تَنْصُرْ عَلَيَّ وَ أَعِنِّي وَ لَا تُعِنْ عَلَيَّ وَ أَمْكِنِّي وَ لَا تُمَكِّنْ مِنِّي وَ اهْدِنِي إِلَى الْخَيْرِ وَ لَا تُضِلَّنِي وَ أَرْضِنِي بِقَضَائِكَ وَ بَارِكْ لِي فِي قَدَرِكَ إِنَّكَ تَفْعَلُ مَا تَشَاءُ وَ تَحْكُمُ مَا تُرِيدُ وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ اللَّهُمَّ إِنْ كَانَتِ الْخِيَرَةُ لِي فِي أَمْرِي هَذَا فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ فَسَهِّلْهُ لِي وَ إِنْ كَانَ غَيْرُ ذَلِكَ فَاصْرِفْهُ عَنِّي (خدا خودت يک کاري بکن، من نيتم بگردد يا بشود يعني ايجاد عزم مثل اينکه در مناجات شعبانيه دارد إِلَهِي بِكَ عَلَيْكَ إِلَّا أَلْحَقْتَنِي بِمَحَلِّ أَهْلِ طَاعَتِكَ وَ الْمَثْوَى الصَّالِحِ مِنْ مَرْضَاتِكَ فَإِنِّي لَا أَقْدِرُ لِنَفْسِي دَفْعاً وَ لَا أَمْلِكُ لَهَا نَفْعا مي گويد خدا من نمي توانم به داد خودم برسم تو به داد من برس، قدرت ندارم جلو خودم را بگيرم در مشتهيات تو دستم را بگير اين نظير اين است، اين در عزم و ادراک است آن در احساس و اميال است) يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ فَأَيُّهُمَا طَلَعَ عَلَى وَجْهِ الْمَاءِ فَافْعَلْ بِهِ وَ لَا تُخَالِفْهُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.»[4]

بعضي از روايات استخاره با قرآن را دارد از جمله اين روايت باب6 از ابواب استخاره روايت اول. سند اين بد نيست.

10126- «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ (تا اينجا همه خوبند) عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْيَسَعِ الْقُمِّيِّ ( اين نه تضعيف دارد و نه توثيق دارد ولي در غير کتب اربعه کثير الروايه است بالاخره ضعفي در باره اش نقل نشده) قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أُرِيدُ الشَّيْ‏ءَ فَأَسْتَخِيرُ اللَّهَ فِيهِ (يک کاري را مي خواهم انجام بدهم استخاره مي کنم) فَلَا يُوفَقُ فِيهِ الرَّأْيُ (تصميم نمي توانم بگيرم) أَفْعَلُهُ أَوْ أَدَعُهُ (انجام بدهم ياولش کنم) فَقَالَ انْظُرْ إِذَا قُمْتَ إِلَى الصَّلَاةِ (وقتي مي خواهي نماز بخواني) فَإِنَّ الشَّيْطَانَ أَبْعَدُ مَا يَكُونُ مِنَ الْإِنْسَانِ إِذَا قَامَ إِلَى الصَّلَاةِ [فَانْظُرْ إِلَى‏] أَيِّ شَيْ‏ءٍ يَقَعُ فِي قَلْبِكَ (بيين چه به دلت افتاد که ملاک استخاره بيشتر اين است در حال استخاره) فَخُذْ بِهِ وَ افْتَتِحِ الْمُصْحَفَ فَانْظُرْ إِلَى أَوَّلِ مَا تَرَى فِيهِ (نگاهت به اولين جايي که از قرآن افتاد) فَخُذْ بِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.»[5]

معمولا در کتابها و مقالات دارند که استخاره به دو معناست يکي معني لغوي اين سند دارد معتبر است طلب خير و دعاست از خدا خير مي خواهيم. يک معنا اين است که الآن معمولا انجام مي دهند با قرآن با تسبيح استخاره مي کنند يعني به اين وسيله مي خواهم حقيقت را بفهمم. اين معمولا سندي درستي ندارد بهترين همان بود که الآن عرض کردم.

من فکر مي کنم تمام اين روايات در محور يک چيز است. بنابر اين آن روايات مطلقه اي هم که مي گويد استخاره کن که مي گوييد به معناي لغوي، نمي خواهد بگويد خدايا خير را فقط بر من مقدر کن يعني خير را بفهمم و الا خير مقدر کن يک دعاي کلي، بلي، آن معلوم است. اما روايات دارد که ما در عهد پيغمبر کنا نتعلم الاستخارة کما نتعلم القرآن. اين يک چيزي ياد گرفتي است. صرف يک دعا بکند که خدا خير بدهد اين ياد گرفتني نمي خواهد. نتعلم دارد. يک وقتي مي‌گويد يوصينا پيغمبر به ما سفارش مي کند که خير بخواهيد. اما مي گويدکنا نتعلم ياد مي گرفتيم. اين پيداست که استخاره لغوي منظور نيست به آن معناي که آقايان مي گويند. اصلا استخاره مطلقا، استخاره لغوي، استخاره با قرآن، استخاره بالرقاع، به تسبيح به دعا با مشورت با ايجاد عزم همه اينها مال يک محور است و آن اينکه از خدا مي‌خواهم خير را نشانم داده.

و لذا مرحوم صاحب جواهر خوب فهميده صاحب جواهر در کتاب بيع به تناسب فهم حقيقت معامله. عبارت صاحب جواهر اين است: لعل ذلک اينکه ما از اين طريق حقيقت را بفهميم من فضله تعالي بعد مي گويد و هذا الباب باب عظيم که ليس المقام مقام ذکره که نمي توانيم در اينجا توضيح کامل بدهيم بعد مي گويد ما يتعلق بالحروف والطلسمات خصوصا آنچه که از طريق علم حروف و علم طلسمات متوجه مي شويم. باب عظمي است چيزهايي که مي شود عرض کرد. دفعه اول بناست کاشفيت را دارد مي گويد نه فقط رفع تحير باشد بعضي ها مثل حضرت امام در آن کتاب کشف اسرارشان دارد که استخاره براي رفع تخير است. نه به نظر ما اين طوري نيست. از اين حرف صاحب جواهر هم به خوبي اين معنا فهميده مي شود. و آن رواياتي هم که مي گفت که خير را مي خواهم يعني خير را به من نشان بده که من انجام بدهم، دعاي کلي که تعلم هم ندارد. به نظر من تمام اين روايات همه محور يکي هستند دو جور نداريم ما. استخاره يعني خير را نشان ما بده. حالا از کجا نشان بدهد؟ از تسبيح، از سنگ ريزه، از قرآن از مشورت و... فرقي نمي کند وقتي با ديگران هم که مشورت مي کنم يعني مي خواهم آن خير واقعي را کشف کنم.

بنابر اين آنچه که مربوط به باب حروف و طلسمات است اينها باب وسيعي دارد در کتابها که در علوم غريبه نوشته شده مختصرا توضيح داده شده. محيي الدين عربي در فتوحات يکجايي دارد که خيلي قديم ما آن را تدريس کرديم. در يک جايي دارد که من از طريق علم حروف زمان پيروزي صلاح الدين ايوبي را بر اسرائيل معين کرده بودم که در فلان سال و فلان وقت که صلاح الدين ايوبي در جنگ پيروز مي شود برعليه اسرائيل ها. نقل مي کند از يکي از اساتيدش هم که آن هم از اين طريق کشف کرده بود که مسلمانها کجا پيروز مي شوند. چون علم حروف داريم علم اعداد داريم. جفر آيا مصداق علم حروف است ياچيزي جداست؟ جداولي هست که معمولا کسي به طور کامل بلد نيست مخصوصا در جدول38 و 32 جواب کافي کسي نمي تواند از او بگيرد. لذا چيزهايي که به عنوان جفر و رمل و امثال که مطرح مي شود اينها را نوعا افراد تقبل ندارند گاهي درست و گاهي غلط در مي آيد. اگر کسي با اين کارها مي خواهد سر مردم را شيره بمالد و پول بگيرد و.. اينها اشکال دارد.

اجمالا بحث مان در صلوات مستحبه تمام شد، نوافل را گفتيم. آنهاي که عنوان خاص دارد و آنهايي که مطلقات است همه را بيان کرديم. عناوين صلوات مستحبه اي که غير از اينهايي که ما گفتيم هست تو وسائل زياده است خودتان حد اقل فهرستش را نگاه کنيد که چه قدر نمازهاي مستحبي زيادي هست که مردم خبر ندارند.

بنابر اين فردا ان شاء الله نماز جمعه را شروع مي کنيم.



[1] ـ وسائل. ج8، ص63، باب1.

[2] ـ همان، ج8. ص82، باب8.

[3] ـ همان، ج8، ص74، باب5.

[4] ـ همان، ج8، ص72، باب2.

[5] ـ همان، ج8، ص78، باب6.




   یک‌شنبه 14 آذر 1395




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما