صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 95-96

صوم جلسه شانزدهم




بسمه تعالی

در مباحث مربوط به نیت حدودا بیست چهار فرع اساسی را مرحوم سید ذکر کردند که دو سه فرع دیگرش مانده است که تمام شود بعد برویم برای مفطرات، در مسأله هجدهم فرعی را عنوان کردند که دیروز تمام نشد.

فرمودند که اگر در یوم الشک که نمی داند آخر شعبان است یا اول رمضان نیت افطار کند و بگوید روزه نمی گیرم معلوم نیست که ماه رمضان باشد بعد معلوم شد که ماه رمضان است حالا اگر مفطری را انجام داده است باید بعدا قضاء کند امروز هم امساک کند و همین طور اگر مفطری انجام نداده است ولی بعد از ظهر شده است حالا فهمیده است که ماه رمضان شده است باید امساک کند بعدا هم قضاء کند ولی اگر قبل از زوال معلوم شود و چیزی هم نخورده باشد اینجا نیت را تجدید می کند به نیت ماه رمضان و روزه اش هم درست است.

پس سه فرع است:

فرع اول قصد افطار داشت بعد فهمید ماه رمضان است اگر قبل از ظهر است نیت ماه رمضان می کند و روزه اش هم درست است.

دوم چیزی خورده است خواه نا خواه امروز ماه رمضان حساب نمی شود ولی باید امساک کند احتراما.

فرع سوم اینکه چیزی نخورده است ولی بعد از ظهر شده است اینجا هم باید امساک کند احتراما و بعدا هم قضاء کند.

حکم قبل از ظهر و بعد از ظهرش معلوم است و روایات هم داشتیم اما حکم اینکه اگر این روزه اش درست نیست و قضاء کند باید امروز را هم امساک کند، هم امساک کند و هم بعدا قضاء کند دلیل این چیست؟

عده ای ادعای اجماع بر مسأله کردند، بعضی هم ادعای لاخلاف، علامه در منتهی و تذکره می گوید لاخلاف بر اینکه باید امساک کند و بعدا هم قضاء کند می خواهد بگوید شیعه و سنی هر دو متّفق هستند ظاهر حرف علامه این هست لذا استثناء می کند می گوید الّا ما حکی ان احمد یعنی احمد حنبل و عطا که از فقهاء عامه است غیر از چهارتا بنابراین ادعای اجماع یک دلیلی است که این آقایان آورده اند.

دلیل دوم یک روایتی است که قبلا خواندیم که در کتب عامه بود که ثابت نبود که ماه رمضان شده است لذا نیت روزه رمضان کسی نکرده بود و یک عربی آمده بود پیش پیامبر و گفت یا رسول الله من دیشب ماه را دیدم حضرت فرمود که من اکل فلیمسک و من لم یأکل فیصوم هرکسی که چیزی خورده است باید امساک کند یعنی بعدا چیزی نخورد روزه نیست ولی باید امساک کند اگر چنانچه نخورده است که الآن نیت روزه کند ولی این روایت را قبلا خواندیم مدرکش را هم نقل کردیم، شیعه نقل نکرده است سند معتبری بنابراین ندارد و به این روایت نمی شود اعتماد کرد.

یک حکم و روایت دیگری داریم در باب افطار در ماه رمضان به وسیله مجامعت در آنجا عبارت طوری است که من اتی اهله فی شهر رمضان اگر کسی با اهل خودش در ماه رمضان منظور در روزها در ایام ماه رمضان این باید امساک کند بعدش امساک کند دیگر این کار را نکند و بعد هم قضاء کند چنانچه معصیتش را هم که می دانیم اگر معصیتاً مجامعیت یا مشابه این کار را انجام داد باز هم باید امساک کند بعد هم باید قضاء کند این روایت در باب جماع است اما در مفطرات دیگر روایت این طور نداریم منتهی در باب جماع هم لازم نیست که حتی روزه باشد کسی که روزه هم نگرفته است اصلا روزه نیست حالا در اینکه روزه نیست عمدا یا معصیتاً یا مجاز است که روزه نگیرد این بعد بحثش می آید ولی روایت ندارد من جامع اهله فی شهر رمضان صائماً عبارت مطلق است حتی کسی که روزه هم نیست در روز ماه رمضان این کار را نکند.

حالا بالاخره این ها همه در باب جماع می آید در مفطرات که آیا این حکمی که من جامع اهله باید امساک کند و افطار دیگر انجام ندهد تا غروب شود و بعد هم قضاء کند این آیا برای روزه دار است یا برای کسی هم که روزه نمی گیرد هست الّا مستثنی مثل مریض، مسافر آن ها حسابش جداست آن ها بعدا بحثش می آید ولی خلاصه این است که این فقط بحثش در جماع است اما در موارد دیگر خوردن و آشامیدن و مانند این ها چنین دلیلی نداریم.

بنابراین این معنا که اگر چنانچه در ماه رمضان افطار کرد و چیزی خورد بعد باید امساک کند و بعدا هم قضاء کند اولا نمی دانسته است رمضان است فکر می کرده شعبان است باید چیزی نخورد تأدباً دلیل این یکی آن من أکل است که سند ندارد و یکی من اتی اهله هست که فقط در باب جماع است، بله ادعای اجماع به اتفاق اقوال فقهاء شیعه و سنی شده است که اگر هم افطار کرد باید حتما بقیه اش را امساک کند با اینکه افطارش افطار به حق هم بوده و معصیت نبوده چون فکر می کرده است که شعبان است و ماه رمضان نشده است لذا چیزی هم خورد به نیت اینکه شعبان است در عین حال گفته اند این باید امساک کند تا غروب شود.

فرع دوم این مسأله این بود که چیزی نخورده است ولی بعد از ظهر است اینجا هم گفتند که تأدباً امساک کند و بعد هم باید قضاء کند، آیا نیت روزه کند یا فقط امساک؟ در اینجا بین آقایان حرف است که اگر چیزی نخورده است ولی بعد از ظهر است اصلا نیت روزه کند یا همین طور بدون نیت روزه امساک می کند بعد هم قضاء می کند بعضی از آقایان از جمله در محشین عروه مرحوم آقای گلپایگانی(ره) و مرحوم آقا سید جمال گلپایگانی هردو عقیده شان این است که باید نیت روزه کند و بعدا هم قضاء کند آقای گلپایگانی علی الاحوط گفته است و مرحوم آقا سید جمال گلپایگانی علی الاحوی گفته است، کسانی هم که نیت روزه را نگفته اند می گویند امساک کند تأدباً بعدا هم قضاء کند.

ما در معلقات عروه از باب احتیاط واجب گفتیم نیت روزه کند و امساک کند و بعدا هم قضاء کند، دلیلش چیست؟ به چه دلیل نیت روزه کند؟

دلیلی که می شود آورد این است که در روایاتی که ما خواندیم آنجاهایی که بدون اراده شخص منطبق شد بر ماه رمضان خودش فکر نمی کرد ماه رمضان باشد اما منطبق شد بر ماه رمضان در متن واقع روایات گفت اشکال ندارد، ذلک یوم وفّق له، روایات متعدد داشتیم به این معنا ذلک یومٌ وفّق له این توفیق الهی بود که خودت نمی دانستی ولی به ماه رمضان خورد اینجا هم به آن تمسک کنیم، مرحوم سید جمال و آقای گلپایگانی هم همین طور می خواهند به یک چنین روایتی تمسک کنند ذلک یومٌ وفّق له این توفیق الهی بود افطار که نکرده بودی خورد به ماه رمضان و به عنوان ماه رمضان قبول است، این نظر این دو بزرگوار است.

ولی ما اشکالی کردیم در معلقات عروه و آن این است که این ذلک یومٌ وفّق له که در روایات متعددی آمده است برای آنجایی است که از اول نیت شعبان کرده است نه اینکه نیت افطار داشته است و تصادفا چیزی نخورده است و حالا بعد از ظهر متوجه شده است که ماه رمضان است اینجا را ندارد در روایات، روایات که وفّق له بود فکر می کرد که ماه رمضان نشده است و شعبان است نیت روزه شعبان کرده است، روزه مستحبی نه نیت افطار که ما در این مسأله صحبت می کنیم، نیت روزه شعبان کرده است بعد فهمیده است رمضان است اینجا گفتند قبول است ذلک یوم وفّق له اما آنجایی که اصلا نیت افطار کرده است بعد فهمیده، افطار نکرده است ولی نیتش را کرده بوده بعد حالا فهمیده که ماه رمضان است حالا نیت کرده است بخواهیم بگوییم که این روزه قبول می شود و مصداق ذلک یوم وفّق له هست از روایات استفاده نمی شود.

بنابراین فرمایش این دو بزرگوار چه آن که احتیاط کرده است و چه فتوای مرحوم آقا سید جمال ما هم ابتدا از باب احتیاط گفتیم بعد واقعش این است که این شبهه را داریم، احتیاط خوب است ولی این شبهه است که روایات ذلک یوم وفّق له خواندیم روایات زیادش را همه برای آنجایی است که نیت شعبان کرده است روزه ماه رمضان شعبان نیت کرده بود این را می گوید یوم وفّق له و قبول است اما نه اینکه نیت افطار داشته است و حالا تصادفا افطار نکرده است.

این فرع مسأله هجدهم بود که مرحوم سید عنوان کرده است اینجا، مرحوم آقا سید جمال گلپایگانی از آن بزرگانی بود که غیر از جنبه فقاهت که تألیفاتی هم دارد، حاشیه عروه شان هم حاشیه نسبتا دقیقی است اما غیر از این ها جنبه های معنوی ایشان بسیار بسیار بالا بود، آقا زاده ایشان هم برای من نقل کرد که ایشان عمل جراحی که داشتند به جراح گفت بیهوش نکنید، همین طوری آن ها مشغول جراحی بودند و این همین طور نگاه می کرد و هیچ اذیت نشد، آن ها شروع کردند و ایشان هم گفت بسم الله الرحمن الرحیم کارشان که تمام شد گفت الحمدالله ربّ العالمین، در باره بعضی آقایان این معنا نقل شده است که یکی درباره ایشان است یکی درباره آقا سید احمد خونساری است این ها گفته می شود که عمل جراحی که داشتند بدون بیهوشی اذیت هم نشدند.

خدا رحمت کند مرحوم آقای اراکی را بعد از درس از همین جا خدمتشان می رفتیم چون منزل ما آن موقع نزدیک منزل ایشان بود در راه باهم بودیم من گفتم که پیامبر نماز شبش را تفریق می کرد چند رکعت می خواند می خوابید و دوباره بلند می شد مسواک و وضوء و نماز و همین طور ایشان گفت عجب ما که اگر بلند شویم دیگر خوابمان نمی برد گفتم که شما الحمدالله خیلی با نشاط هستید روزی چهار دفعه درس و نماز و این ها، گفت برای اینکه من بی رگ هستم تعبیر ایشان بعد توضیح داد گفت من از روی حوادث رد می شود اگر کسی روحیه اش یک چنین روحیه ای باشد بله می تواند بر درد هم مسلّط باشد و هیچ دردی هم احساس نمی کند آن وقت این تعجب است که از پای حضرت امیر تیر کشیدند در حال نماز که بعضی ها تعجب می کنند، مرحوم علامه در تجرید این مطلب را آورده است که حضرت امیر درحال نماز تیر را از بدنش کشیدند به سفارش پیغمبر گفت درحال نماز از او بکشید و اصلا احساس نکرد، وقتی اتباع حضرت یک چنین حالت هایی را دارند عمل جراحی یک ساعته و دو ساعته انجام می دهند دیگر یک تیر کشیدن از پا که چیزی نیست برای حضرت امیر.

مسأله نوزدهم و بیستم چیزی ندارد و تکراری است رها می کنیم، مسأله بیست و یک از متفرعاتی که مرحوم سید اینجا عنوان کردند اذا صام یوم الشک عین عبارت عروه را می خوانم بنیة الشعبان یوم الشک را که نمی داند آخر شعبان است یا رمضان به نیت شعبان روزه گرفت قبل از طلوع فجر نیت کرد ثمّ نوی الافطار بعد گفت روزه نمی خواهیم می خوریم بعد تا قبل از ظهر معلوم شد که رمضان است اینجا روزه اش درست است، مسأله بالا نیت افطار کرده بود این نه، اول به نیت شعبان بود بعد نیت افطار و قبل از ظهر هم فهمید که ماه رمضان است اینجا گفتند روزه اش درست است.

ما در اینجا هم یک احتیاطی داریم در معلقات عروه که اینجا هم نیت روزه کند ولی امساک کند تأدباً و بعدا هم قضاء کند، چرا می گوییم اینجا نیت روزه کند ولی امساک کند تأدباً در عین حالی که روزه دارد ولی معلوم نیست روزه اش قبول باشد قضاء هم بکند، چرا؟

برای اینکه عرض کردم آنکه روایات دارد که اگر تطبیق شد به ماه رمضان و روزه اش درست است و دیگر قضاء ندارد آن جایی نبود که نیت افطار هم نکرده است، این اول نیت شعبان داشته است درست ولی بعدا نیت افطار کرد، افطار نکرد ولی نیت افطار کرد لذا با آنجایی که روایاتی که خواندیم ذلک یوم وفّق له فرق می کند آن روایات همه اش جایی بود که نیت شعبان داشته است بعد از شعبان دست کشیده است دیده ماه رمضان کرده است اما اینجا از شعبان دست کشیده و نیت افطار کرده بعد چون افطار نکرده بود فقط نیت بود منصرف شده و نیت رمضان کرده است این معلوم نیست آن روایات اینجا را بگیرد لذا ما گفتیم احتیاط واجب این است نیت روزه کند نه فقط امساک تأدباً اما بعدا این روزه را هم قضاء کند این فرع اول این مسأله بیست و یکم.

اما یک فرع دومی هم مرحوم سید آورده است در این مسأله، این فرع دومش چیست؟ اگر کسی در ماه رمضان نیت افطار کرد معصیتاً گفت نمی خواهم روزه بگیرم بعدا توبه کرد افطاری هم انجام نداد فقط نیتش را کرد قبل از ظهر نیت کرد پس نیت افطار کرد معصیتاً با اینکه لازم بود روزه بگیرد ولی گفت نمی خواهم نیت افطار کرد بعدا توبه کرد این با فرع قبلی فرق دارد فرق قبلی نبود که معصیتاً نیت افطار کرد این معصیتاً نیت افطار کرد ولی افطار هم نکرد بعد دوباره تجدید نیت کرد اینجا روزه اش درست نیست و مرحوم سید هم عقیده اش همین است در اینجا برای اینکه با معصیت بود آن فرع قبلی حداقل معصیت نبود این با معصیت بود این روزه اش منعقد نمی شود.

حالا این نه فقط در ماه رمضان اگر یک واجب معیّن دیگری باشد آن هم همین طور است قصد او را کرده است بعد نیت افطار کرده است بعد دوباره توبه کرده است بعد از آن هم فهمید ماه رمضان است قبل از ظهر یا همین طور واجب معین دیگر مثل این است و کافی نیست باید قضاء کند برای اینکه نیت افطارش معصیتاً بوده.

پس این دو سه فرع اخیر بیشتر این بود که آیا روایاتی که خواندیم ذلک یوم وفّق له اینگونه موارد را می گیرد؟ آن روایات همه آنجایی بود که نیت شعبان کرده است بعد فهمید ماه رمضان است این به جای ماه رمضان حساب شد اما اینکه نیت شعبان کرده است بعد نیت افطار کرده است و لو افطار نکرده است غیر از آن است روایات همه نیت شعبان داشت بعد از شعبان آمد در رمضان اما این از شعبان آمد در نیت افطار از نیت افطار آمد در ماه رمضان این مصداق آن روایات نیست لذا احتیاط کردیم که این قصد روزه کند و شاید هم روزه اش قبول باشد ولی چون محل شبهه است که یوم وفّق له و آن روایت اینجا را بگیرد اینجا بعد از ماه رمضان قضاء هم انجام دهد.

مسأله بیست و دوم: اگر کسی نیت قطع روزه کرد یا نیت قاطع کرد چه فرق دارد به نظر شما نیت قطع و نیت قاطع با مفطرات چه فرقی دارد؟ مسائل قبلی که خواندیم نیت افطار کرد افطار هم کرد یا نکرد اما حالا می خواهیم مسأله ای بگوییم که نیت قطع کرد یا نیت قاطع کرد فرق این چیست؟ قطع غیر مفطرات است، مفطرات برای اعمال است، قطع برای نیت است و نیت هم دو جور است یک وقت است نیت قطع می کند یعنی ادامه روزه نمی خواهم این قطع کرده است روزه را یک وقت است نیت قاطع می کند، قاطع یعنی مفطرات چرا به آن می گویند قاطع برای اینکه نیت مفطرات نه خود مفطر، نیت اگر کند نیتی که مفطر را انجام بدهم و مفطر را انجام نداد این نیت قاطع می شود، نیت قطع داریم، نیت قاطع داریم یکی هم مفطرات داریم. مفطرات خود عمل هستند، نیت قطع یعنی بگوید که دیگر نمی خواهم روزه بگیرم و نیت قاطع یعنی نیت می کند مفطر را انجام بدهد و لو مفطر را انجام ندهد پس با مفطرات فرق دارد.

ما در نیت قاطع گفتیم در صورتی مثل نیت قطع است که حالا می گوییم که توجه کند به قاطعیت اما اگر غفلتاً نیت کرده که یک نانی بخورد بعد هم یادش افتاده و منصرف شد، نیت قاطع مع العلم به قاطعیت با توجه به اینکه این قاطع است اگر نیت کند حالا حکمش را می گوییم.

مرحوم سید مسأله 22 لو نوی القطع او القاطع فی الصوم الواجب المعین اگر نیت قطع یا نیت قاطع کند در روز واجب معیّن یا ماه رمضان است یا غیر ماه رمضان است ولی واجب معین اینجا بطل صومه روزه اش باطل است سواءٌ نواه من حین چه بگوید الآن می خواهم نان بخورم یا الآن می خواهم روزه را قطع کنم یا بگوید از یک ساعت دیگر قطع می کنم، یک ساعت دیگر نان می خورم همین که نیت کرد یک ساعت دیگر نان می خورم همین الآن روزه اش باطل شد سواءٌ نواه من حین أو فی ما یأتی می خواهد نیت کند که همین الآن می خواهم روزه را قطع کنم یا قاطع بیاورم یا نیت کند ما یأتی یک ساعت دیگر می خواهم روزه را بخورم و کذا لو تردّد همین طور نیت قطع نکرد و نیت قاطع نکرد مردّد شد که قطع کند یا نکند یا نان بخورد یا نخورد این هم همین طور است.

بعد مرحوم سید یک مورد را استثنی می کند، آنجایی که ترددش از جهت شک است در بطلان است یعنی گاهی شده است بعضی از افراد وسواسی یک شبهه ای می کنند یک چیزی در ذهنش می آید بعد می گوید نکند این نیت قطع شد، نیت قاطع شد، نیت مفطر شد به خاطر همین روزه باطل یک وقت رهایش می کند می گوید پس خراب شد یک وقت است مردّد می شود به خاطر همین که آیا این شبهه درست کرد یا خیر اینجا می گوید اشکال ندارد برای اینکه این نیت قطع و قاطع نکرده است شبهه کرد که آیا با این قصدی که خراب شد یا مثلا مشکوک بود آیا روزه ام اشکال پیدا کرد یا خیر این در حقیقت فرق دارد با نیت قطع روزه، عبارت سید نعم لو کان تردّده من جهت شکّ فی بطلان صومه و عدمه لعروض عارض لم یبطل و ان استمرّ ذلک الی ان یسأل بله اگر تردّد است که نمی داند آیا روزه اش خراب شد روزه را ادامه دهد یا خیر منشأ این تردّد این است که نمی دانم روزه ام با این خیال با این فکر، آیا با این باطل شد یا باطل نشد تردّدش از این جهت است که در شک افتاد و لذا مردّد شد این موجب بطلان نیست.

ما در همین جا داریم که بگویید اینجا دو جور است یک وقت است به خاطر این عارضه ای که پیش آمد کرده است و شک کرد که روزه اش چطور است واقعا مردّد می شود و مردّدی که دیگر قصد ادامه نمی تواند بدهد و می ماند اینجا، یک وقت است نه واقعش می گوید بروم تحقیق کنم شاید روزه ام درست باشد اگر خراب بود رهایش می کنم این دومی اشکال ندارد ولی اولی که همین الآن شک کرد و رهایش می کند این یک قدری مشکل است.

خلاصه به تعبیر ما در معلقات عروه اینگونه داریم به حیثی باشد که لو کان شیءٌ کان ارتفاعاً لا رفعاً این طور در نیتش باشد که اگر این عارضه ای که پیش آمد کرده است اگر اشکالی در روزه هم باشد من نمی خواهم روزه ام را رها کنم خود روزه می رود لو کان شیءٌ اگر این عارضه مثلا فکر می کرد نگاه به اجنبی اشکال دارد مثلا، این طور باشد که اگر این اشکال در روزه ام باشد روزه خودش می رود من به هیچ وجه نمی توانم دست از روزه ام بر دارم کان ارتفاعاً لا رفعاً پس این طور نیست که به طور کلی بگوییم اگر تردّدش به خاطر شک در عروض عارض است درست است که مرحوم سید می گوید این دو جور است یک وقت است همین شک منشأ می شود که رهایش کند کان رفعاً این اشکال دارد یک وقت است که می گوید به هیچ وجه نمی خواهم دست از روزه ام بکشم این را هم می روم تحقیق می کنم ببینیم چه هست اینجا اگر هم باطل شود ارتفاع است نه رفع است من نمی خواهم به هم بزنم خودش می رود اینجا اشکال ندارد.

 

 

   چهار‌شنبه 6 بهمن 1395




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما