صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 95-96

صوم جلسه نوزدهم



بسمه تعالی

اول و دوم از مفطرات روزه أکل و شرب، اصلش مسلّم در همان باب اول از مفطرات این آمد است مهم متفرعات مسأله است که در متفرعات که بحث می شود اصل مسأله باز روایات مورد توجه قرار داده می شود.

یک بحث این است که کم یا زیادش فرق نمی کند، یک قطره باشد از آب یا یک پارچ بزرگ، یک لقمه باشد یا زیاد یا حتی یک ذره نان یا یک ذره غذا، معمولا در احکام چیزهای خیلی ریز به چشم نمی آید مثلا بدن مرده که نجس است قبل از غسل دادن حالا یک پوست مختصری از لب کنده شود آیا در عرف به این هم می گویند مرده، این چیزهای کوچک در ذهن نمی آید و لذا عرض کردیم که اگر شارع در این گونه موارد نظرش باشد باید تصریح کند و تکرار کند و الّا از اینکه بگویند مرده نجس است هیچ کس یادش نمی آورده که حالا گوشه لبم پوستش کنده شده است بگوییم این هم نجس است گرچه بعضی ها در آن مسأله احتیاط کردند ولی واقعا به نظر نمی آید به عبارت دیگر یک نحوی اطلاق مقامی اقتضاء می کند که این گونه چیزهای خیلی ریز به عنایت نیاید و مثلا پاک است در آن مثال اما در خصوص این مسأله ما نحن فیه از تأکید در روایات استفاده می شود ریزهای خیلی ریز هم مورد توجه و عنایت بوده که نباید شود حتی ذرّاتی از غذا که لای دندان ها گیر کرده است این ذراتی که لا به لای دندان ها است خیلی کوچک هستند ولی این ها هم ممنوع شده است یعنی بالاخره غذا از بیرون آمده است یک قدری هم میان دندان ها توقف کرده است بعد پایین می رود بالاخره این ممنوع حساب شده است.

بنابراین بین کم و زیاد و کوچک و بزرگش فرقی نمی کند، مزمزه کردن غذا، غذا را شخص می خواهد بچشد ببیند چطور است خودش اشکال ندارد ولی تأکید شده است که دو سه مرتبه آب دهان را خالی کنید که از آنجا چیزی نماند از این گونه تعبیرات می فهمیم که این با جاهای دیگر فرق دارد، جاهای دیگر چیزهای خیلی ریز خیلی به ذهن نمی آید ولی در حقیقت عرض کردم می توانیم یک اطلاق مقامی اقتضاء کنیم که آن حکم را ندارد ولی در باب روزه و مفطرات این طور نیست.

در باب 31 از همین ابواب ما یمسک الصائم روایت اول عن ابی عبدالله(ع) فی الصائم یتمزمز یک شخص روزه دار مزه می کند غذا را قال لایبلع ریقه آب دهانش را قورت ندهد برای اینکه چیزی از آن مزمزه قاطی این شده است، مزمزه معمولا غذا خوردن که نیست خودش خیلی کم است، همین کم آب دهان را می گوید قورت ندهد، نمی گوید این مزمزه را یعنی پس معلوم می شود که مزمزه در برابر آب دهان مستهلک است کانّه ما عرض کردیم که مستهلک مشکل است به نظر ما ولی آقایان گفتند که مستهلک اشکال ندارد ولی از تأکیدی که در این قبیل روایات هست معلوم می شود مستمسک هم اشکال دارد مستهلکش هم اشکال دارد اصلا عرض کردم مستهلک انقلاب که نشده است هنوز هست منتهی به نظر نمی آید درجاهای دیگر وقتی به نظر نیامد حکم بگوییم جاری نیست از باب اطلاق مقامی و عدم توجه عرف و این ها ولی در این مورد روزه با تأکیدی که در این روایات هست معلوم می شود آن ریزها هم حساب می شود، اجمالا نمی گوید لایبلع آن مزمزه را لایبلع حتی آب دهان را که با آن مزمزه بوده پس معلوم می شود مستهلک شده مزمزه و الّا تعبیر می کرد لایبلع آن مزمزه را، می گوید لایبلع این آب دهان را یعنی پس آب دهان مانده است نه این مزمزه و لو چون در ضمنش است و لو مستهلک شده است این درست نیست.

از این روایت می خواهم استفاده کنم که حتی در مورد مستهلک شدنش هم اشکال دارد، فرمود لایبلع ریقه حتی یبزغ ثلاثة مرّات[1] سه بار آب دهان را بیرون بریزد، به هرحال به اسناد مختلف هم این روایت نقل شده است.

یا مثلا دارد که انگشتر را نمکید، هسته چیزی را نمکید، در باب 40 از همین ابواب ما یمسک الصائم ببینید این روایت را روایت دوم سمعتُ اباعبدالله(ع) یقول الخاتم فی فم صائم لیس به بعث انگشتر اشکال ندارد فاماّ النواة فلا[2] اما هسته نه برای اینکه هسته یک ذراتی دارد وقتی می مکید از آن جذب می شود، ذراتی که مثلا پای یک هسته خرما مانده باشد یک هسته میوه مانده باشد این خیلی ناچیز است می گوید نه این جایز نیست یعنی موجب بطلان روزه می شود.

روایت سوم صحیحه منصور بن حازم قلت لابی عبدالله(ع) الرجل یجعل النواة فی فم و هو صائم یک هسته ای را در دهانش می گذارد درحالی که روزه دارد قال لا[3] نه این کار را نکند، با اینکه عرض کردم ذراتی که روی هسته می ماند خیلی ناچیز است این قبیل روایات که در باب مزمزه بود و در باب هسته معلوم می شود که مسأله اکل و شرب در روزه فرق دارد با موارد دیگری که گفتیم چیزهای کوچک به چشم نمی آید مثل مثالی که زدیم که پوست مختصر لب که گاهی کنده می شود در اینجا به خصوص باید رعایت شود.

یک مسأله ای که به همین تناسب هست این است که وقتی شخص می خواهد روزه بگیرد بعضی ها گفتند که باید حتما خلال کند که چیزی لا به لای دندان ها نماند بعضی ها خواستند بگویند این واجب است مرحوم سید عنوان می کند در عروه این را می گوید تخلیل وجوب ندارد ولی بالاخره مراقبت باید شود که پایین نرود، حالا در فضای دهان یک ذراتی بماند از حلق که پایین نرود مشکلی ندارد.

در مسأله ظاهرا دوم این را دارد لایجب التخلیل بعد الأکل لمن یرید الصوم، کسی که می خواهد روزه بگیرد لازم نیست خلال کند و ان اعتمل انّ ترکه یعدّی الا دخول البقایا فی حلقه و لو احتمال هم بدهد که اگر تخلیل نکند بقایای غذا وارد حلقش می شود احتمال می دهد و لا یبطل لو دخل بعد ذلک سهوا اگر هم بعدا سهوا یک چیزی از ذرات غذا از حلقش پایین رفت سهوا این اشکار ندارد، تعمدی که نداشته پس تخلیل را واجب نمی داند اما نعم لو علم ذلک اگر بداند اگر تخلیل نکند ذرات غذا ممکن است لا به لای دندان هایش برود پایین آنجا وجب التخلیل و یبطل الصوم للدخول و اگر چیزی پایین رود روزه اش هم باطل است، حالا ما آنجا داریم که ایشان دارد علم در معلقات داریم چه فرق می کند علم او اطمعن چون وثوق در فقه میزان احکام است حالا به هرحال اگر چنانچه تخلیل نکند و اطمینان هم داشته باشد که اگر تخلیل نکند پایین می رود ذراتی لای دندان از این ها معلوم می شود که با جاهای دیگر خیلی فرق دارد.

بلکه داریم که اگر چیزی هم وارد نشود به حلق ولی اطمینان داشته است که اگر تخلیل نکند چیزی پایین می رود و لو پایین نرفت ولی احتمال هم داشت که پایین می رود و لو پایین نرفت روزه اش باطل است برای اینکه در حقیقت مثل نیت قطع است، مثل نیت قاطع است برای اینکه می داند وقتی خلال نکند پایین می رود در عین حال خلال نکرد این پس مثل نیت قاطع است.

اگر توجه نکند که این نیت قطع و قاطع است بالاخره می داند، اطمینان دارد که این حالت پیش می آید ولی توجه ندارد که این قطع روزه یا نیت قاطع می شود باز هم رعایت کند به احتایط لاینبغی ترکه.

یک مسأله که در باب اکل و شرب است این است که بین مأکول و مشروب معتاد و غیر معتاد حالا آب لجن را کسی نمی خورد حالا این خورد فرق نمی کند خاک کسی نمی خورد اگر این خورد روزه اش را باطل می کند حتی تربت آقا ابی عبدالله که در میان تمام خاک ها انحصاری است در عین حال اگر کسی بخورد روزه را باطل می کند بنابراین چه معتاد و چه غیر معتاد، راه اکل راه معتاد از دهان است، غیر معتاد از طریق دماغش بخورد این باز اشکال دارد بعضی ها از جمله مرحوم ایروانی صاحب حاشیه در مکاسب ایشان اظهار عقیده می کند که اگر از غیر دهان باشد اشکال ندارد.

فرق می کند یک وقت است چیزهای غیر معتاد است و اصلا نشدنی است جزء استثناء این را نمی گویند اکل و شرب حالا احتیاط خوب است مثلا فرض کنید از راه چشمش چیزی رفت پایین، از راه گوش مثلا ولی دماغ متعارف است که وقتی زیاد آب در دماغ می رود به حلق هم می خورد، به هرحال باید رعایت این معنا شود.

مرحوم سید مرتضی و بعضی از علماء عامه چون علماء عامه هم همه این ها را اشکال می کنند ولی بعضی از علماء عامه در شیعه هم از مرحوم سید مرتضی نقل است که می خواهند بگویند مأکول و مشروب غیر متعارف و غیر معتاد آن مفطر نیست، خاک بخورد گفتند مبطل نیست و نظائر این ولی فرقی نمی کند.

ممکن است در ذهنتان بیاید که بعضی روایات کلمه طعام و شراب دارد از جمله در باب اول از همین ابواب ما یمسک الصائم روایت اول این طور دارد صحیحه محمد بن مسلم است سمعتُ اباجعفر(ع) یقول لایضر الصائم ما صنع اذ اجتنب ثلاث خصال شخص روزه دار هرکاری کند اما سه کار را مراقب باشد اشکال ندارد: 1- الطعام 2- الشراب 3- النساء 4- الارتماس فی الماء[4] حالا البته بعضی از مفطرات دیگر را در این روایت نگفته است آن ها را دیگر تخصیص می گذارند این را ولی منظور کلمه طعام و شراب دارد. طعام و شراب را در آن چیزهایی که معتاد الاکل است می گویند، معتاد الشرب است می گویند کسی خاک بخورد نمی گویند این طعام و از این قبیل این درست است ولی منظورش از طعام و شراب با توجه به روایات دیگر منظور همان اکل و شرب است نه عنوان طعام و شراب، در روایات دیگر هم دارد، در روایت دوم الصیام من الطعام والشراب این طعام و شراب را دارد اما جمعش با روایات دیگر یعنی همان اکل و شرب نه اینکه حتما به آن طعام گفته شود یا شراب گفته شود، به خاک نمی گویند طعام اما اگر خورد می گویند اکل میزان آن هست.

در باب 39 از همین ابواب ما یمسک این طور است روایت موثقه مسعددة بن صدقه 2/39 عنّ علیّ(ع) سئل عن الزباب یدخل فی حلق الصائم مگس رفت در حلق روزه دار این چطور است قال لیس علیه قضاء، قضاء ندارد لانّه لیس به طعام[5] کانّه از اینجا می خواهیم استفاده کنیم میزان صدق طعام است عرض کردم جمعش با روایات دیگر می فهمیم که نمی خواهیم بگوییم طعام است، کسی به مگس نمی گوید غذا اما منظور همان صدق اکل و شرب است اگر قورت داد می گویند اکل مگس را خورد و از این قبیل، این روایت چطور گفته است اشکال ندارد اگر مگس را خورد؟

این منظور اینکه مدّ نظر هست منشأش این بوده که آن اختیاری نبوده، مگس رفته پایین نه اینکه این مگس را قورت داده است بنابراین چون اختیاری نبوده اشکال ندارد.

یک مطلب دیگری درباره اکل و شرب از مفطرات این است که چیز خوردنی از بیرون بیاید اگر از بیرون نیاید و از داخل بدن خودش باشد این چطور؟ اکل و شرب نسبت به چیزی که از بیرون می آید صادق است، نان بخورد یا خاک بخورد هرچه باشد برای این ها اکل و شرب صادق است، اگر چیزی از داخله خود بدنش بخورد چطور است؟ مثل فضولاتی که از ناحیه مغز می آید از سینه اش می آید، از حلقش می آید سرفه کرد این محتویات سرفه آمد در دهانش و خورد و از این قبیل.

یک نُخامه داریم، یک تعبیر دیگری هم در بعضی کتب لغت هست، نخامه آن چیزی است که از سر می آید آن چیزی که از حلق می آید نخاعه و از سینه می آید منظور از ریه، گاهی اخلاطی که از ریه می آید معمولا می گویند از سینه می آید سینه اش درد کرد و سرفه کرد و بالا آمد این نخاعه است، آن چیزی که از مغز می آید و از بالا به دهان می آید آن نخامه است.

لغویین فرق گذاشتند، صحاح الغة دارد که آن چیزی که از سر است نخامه و آن چیزی که از حلق و ریه هست نخاعه، قاموس الرجل می گوید این دو مرادف هستند نخامه و نخاعه فرقی باهم ندارند کانّه می خواهد بگوید شامل هم آن که از سینه است می شود و هم شامل آن چیزی که از سر می شود، حالا مبنای مسأله چیست؟ آیا این هایی که از داخل خود انسان هست این ها هم مصداق اکل و شرب هست؟

آقایان نوعا این طور گفتند و در رساله ها هم هست که اگر این چیزی که از سینه یا سر می آید در فضای دهن آمد نباید قورت داد چون مبطل روزه است ولی اگر در فضای دهن نیامد از همان سر که آمد مستقیما از حلق رفت پیایین این را گفتند اشکال ندارد، به نظر من هیچ کدامش اشکال ندارد حتی آنکه در فضای دهن بیاید، از سر یا سینه آمد در فضای دهن، اگر می خواهید ببینید میزان اکل و شرب است و اکل و شرب میزانش حلق است شما علی ای حال می گویید از حلق پایین می رود، می گویید از سر مستقیما از حلق رفت پایین میزان هم حلق است، اگر ملاک اکل و شرب را می خواهید بگویید میزان حلق است و این هم از حلق پایین رفت پس این هم مشکل است، این هم مبطل است ولی اگر در نظر بگیرید که اکل و شرب منصرف است بما یدخل من الخارج نه از خود بدن نه اینکه از سر آمده است در فضای دهن، این ها نمی گوید اکل فلانی خورد، بله گفته می شود که اخلاط خودش را خورد با قید اما به صورت مطلق اکل و شرب به این گفته نمی شود.

مرحوم آقای خوئی(ره) اینجا از باب علم اجمالی یک احتیاطی کردند به خاطر یک روایت، روایت اول باب 39 موثقه غیاث بن ابراهیم عن الصادق(ع) لابأس بان یزدرد صائم نخامته[6] اشکال ندارد که شخص روزه دارد نخامه خودش را پایین ببرد می خواهند بگویند اینجا اکل صادق است اما این را شارع اجازه داده است آن وقت نخامه را نمی دانیم که آن است که از سر است یا آن چیزی است که از سینه است چون نمی دانیم گفته است علم اجمالی است باید احتیاط کرد.

علی ای حال اگر میزان حلق است در هردو از حلق پایین می رود ولی به نظر ما میزان از خارج آمدن و از داخل آمدن است همان طور که آب خود دهان اشکال ندارد حالا از سر بیاید یا از سینه بیاید و در فضای دهان هم بیاید به نظر ما اشکالی نباید داشته باشد. احتیاطی که مرحوم آقای خوئی کردند به نظر بعید بیاید ایشان می گویند چون مجمل است که نخامه آن است که از سر است یا آن که از سینه است نخامه را اجازه دادند ما نمی دانیم نخامه کدام است پس نخامه نباید باشد نخاعه جایز می شود چون نمی دانیم کدام است از هر دو احتیاط از باب علم اجمالی، برعکس بگویید که روایت صحیح است که نخامه اشکال ندارد نخامه را به هر معنا بگیرید الغاء خصوصیت می شود که نخاعه هم اشکال ندارد برای اینکه اگر دست عرف متشرعه بدهیم اگر به او بگویند که از سینه که در دهان آمد بعد پایین بردی اشکال ندارد این می فهمد که از سر هم بیاید فرقی نمی کند چه فرقی می کند این ها الغاء خصوصیت می شود، نخامه اش به هر معنایی که بگیرید جایز است الغاء خصوصیت می کند که نخاعه هم جایز است پس علم اجمالی نداریم برعکس از این استفاده می کنیم که آن یکی هم اشکال ندارد.

بعضی از آقایان آمده اند تفصیل دادند، مرحوم آقای حکیم(ره) در مستمسک می گویند چون در این روایت گفته است نخامه درست است نخامه اشکال ندارد نخاعه اشکال دارد آن وقت نخامه را هم ایشان معنا می کنند که یعنی از سینه آمده باشد بنابراین آن چیزی که از سر پیایین بیاید به نظر آقای حکیم اشکال دارد آن چیزی که از سینه بیاید از حلق پایین برود این اشکال ندارد، نخامه را آن گرفته که از سینه می آید به خاطر این روایت گفته است اشکال ندارد.

عرض می کنیم چه نظر مرحوم آقای خوئی که می گویند از باب علم اجمالی هر دو اشکال دارد و چه نظر مرحوم آقای حکیم که می گوید از سر که بیاید اشکال دارد، از سینه که بیاید اشکال ندارد به خاطر این روایت، این درست نیست، در عرف متشرعه بین نخامه و نخاعه فرقی نمی بینند و اگر شارع نظرش این باشد که نخامه درست است و نخاعه درست نیست این باید تصریع شود اینجا در نظر عرف متشرعه الغاء خصوصیت می شود، نخامه و نخاعه یعنی چه از سینه و چه از سر هر دو جایز است فرقی نمی کند حالا قاموس هم که می گوید مترادف است که آن به جای خودش بحثی ندارد.

علی ای حال به نظر من چیزی که از داخل است نه اینکه از داخل بیاید بیرون و دوباره از دهانش برود داخل، از خود داخل یعنی از سر وارد حلق شود و پایین برود، از سینه وارد حلق می شود و پایین می رود این را اکل و شرب به آن گفته نمی شود اگر هم گفته شود منصرف است، دلیل که می گویند چیزی نخور نمی گوید مثلا آب مغزم یا آب ریه بود رفت پایین این را نمی گویند انصراف دارد از این که این منظورشان باشد بخواهد اشکال کنند.

حالا اگر چنانچه چیزی کلا از داخل نیست، از خارج آمده است تحولی پیدا کرده است حالا شد داخل مثل اینکه مثلا آروق زده است یا به هر جهت دیگری غذا برگشته است از معده آمد در دهان دوباره بر می گردد این چطور است؟ از داخل است اما از داخلی است که از خارج آمده است، به این غلس گفته می شود، غلس برگرداندن است یعنی به هرجهتی غذا از معده برگشت آمد در دهان، روایت 2 باب 30 موثقه عمار عن الصادق(ع) عن الرجل یخرج من جوفه الغلس حتی یبلغ الحلق بر می گردد غذا از معده به حلق می رسد ثمّ دوباره یرجع الی الجوفه و هو صائم درحالی که روزه دار است قال لیس بشیء اشکال ندارد.

روایت اول این باب هم صحیحه محمد بن مسلم سئل ابو جعفر(ع) عن الغلس یفطّر الصائم این افطار می شود قال لا مفطر نمی شود.

در روایت سوم موثقه سماعة سألته عن الغلس و هی الجشعه همان آروق زدن یرتفح الطعام من جوف الرجل من غیر ان یکون یقیّن و هو قائم فی الصلاة قال لا ینقض ذلک وضوئه فلا یقدح الصلاة و لایفطّر الصیام، روایت چهارم سألت اباعبدالله(ع) عن الغلس یفطّر الصائم قال لا، واقعا این طور است که اگر غذا از معده برگشت به دهن دوباره رفت پایین به این اکل و شرب گفته نمی شود یا انصراف این ها هست؟ آقایان به این استدلال کردند خواستند بگویند که اشکال ندارد درحالی که به نظر من این روایات مسأله سهو و غیر اختیاری را مطرح می کند چون برگشتن این ها به اختیار نیست هیچ کسی نمی آید اختیاراً غذا هضم شده در معده را دوباره برگرداند و بخورد، هیچ کس این کار را نمی کند و این همه اش غیر اختیاری را می خواهد بگوید و از بحث ما خارج است.

پس آن چیزی که از داخل داخل است مثل آب دهان، اخلاطی که از سر یا سینه می آید این ها به نظر ما اشکال ندارد حتی در فضای دهان باشد و حتی آب دهان اگر با فکر کردن ترشی جات و مانند این ها زیادی جمع شود گرچه بعضی ها احتیاط مستحبی کردند که وقتی جمع شد نخورد ولی این ها اشکالی ندارد و لو عمدا هم جمع شده است آب جمع شده است، داخل به این ها اکل و شرب گفته نمی شود منصرف است به چیز از خارج اما اگر غذا که از خارج آمده است اما حالا از معده بر می گردد این اشکال دارد، این روایات غیر تعمد را می گوید، اضطرار باشد مشکلی ندارد.

 



[1] وسائل باب31 ما یمسک الصائم روایت1

[2] وسائل باب40 ما یمسک السائم روایت2

[3] وسائل باب40 ما یمسک الصائم روایت3

[4] وسائل باب1 ما یمسک الصائم روایت1

[5] وسائل باب39 ما یمسک الصائم روایت2

[6] وسائل باب39 روایت1





   چهار‌شنبه 6 بهمن 1395




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما