صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 95-96

صوم جلسه سی و چهار





بسمه تعالی

یک مطلب دیگر هم قبل از اینکه فروع مرحوم سید را بخوانیم عرض کنم، در بحث اجتماع امر و نهی معمولا دو بحث آن جا جایش هست و معمولا انجام هم می شود اول اینکه گاهی لحاظ می شود حالت جعل و امر گاهی هم لحاظ می شود حالت امتثال، عقاید هم مختلف است بعضی ها در مقام جعل و امر اجتماعی هستند، در مقام امتثال امتناعی هستند یعنی مولی می تواند در مقام جعل یک حکمی روی غصب بیاورد و یک حکمی هم روی نماز بیاورد ربطی به هم ندارند اما در مقام امتثال نمی شود این دو باهم جمع شوند می گویند مبعّد مقرّب نمی شود این برای مقام امتثال است.

عرض کردم عقاید مختلف است، بعضی کلا امتناعی هستند جعلا و امتثالاً، بعضی کلاً جوازی هستند جعلاً و امتثالاً، بعضی هم در مقام جعل جوازی هستند و در مقام امتثال امتناعی که بیشتر در متأخرین و معاصرین بیشتر این است.

مطلب دیگر اینکه اصل بحث اجتماع امر و نهی حالا امتناعی یا جوازی در آنجایی است که دو مفهوم جدای از هم باشند که می گویند نسبتشان عموم و خصوص من وجه است همان طوری که عرض کردیم ارتماس با غسل عموم و خصوص من وجه است، ممکن است ارتماس کند غسل باشد در همین ارتماس، ممکن است ارتماس باشد غسل نباشد، غسل هم ممکن است ارتماسی باشد ممکن است غیر ارتماسی باشد پس بینشان عموم و خصوص من وجه است.

ولی یک نکته ای را باید در نظر داشت و آن اینکه گاهی یکی از این دو مفهوم نظر دارد به مفهوم دیگر به طوری که متضمّن او هست اینجا نسبت عموم و خصوص من وجه نیست شبیه عموم و خصوص مطلق است مثل همین ارتماس و غسل، به حسب ظاهر این ها دو مفهوم هستند، ارتماس یک مفهوم است و غسل هم یک مفهوم دیگر، به حسب ظاهر نظر بدوی این به نظر می رسد ولی وقتی یک قدری بیشتر دقت کنیم این گونه نیست، ارتماس با آب مربوط است، غسل هم با آب مربوط است به عنوان متعلق المتعلق هردوی این ها قید دارد در کلامشان آب، ارتمس یعنی بالماء، غسل یعنی بالماء گاهی جدایی و یا اجتماع در مفهوم اول است گاهی در متعلق المفهوم است، همان طوری که صلاة یک عنوان است و دو حکم نمی تواند پیدا کند، اگر دو مفهوم کاملا جدا باشد مثل صلاة غصب می تواند دو حکم پیدا کند، همچنین اگر چنانچه دو مفهوم اولی هست ولی در هر کدام از این دو یک قیدی دارد که در آن هم هست، اینجا این گونه است و عموم و خصوص من وجه نیست، مثل عموم و خصوص مطلق است، ارتمس یعنی بالماء، غسل یعنی بالماء این ها مثل عموم و خصوص مطلق می شود بنابراین نباید این ها را عموم و خصوص من وجه حساب کرد.

آن چیزهایی که این دو روز عرض کردیم فهرست وار عرض می کنم:

 گفتیم که روزه بسیط است، حالت ترکیبی مثل صلاة ندارد که یک جزئش را برداریم و بقیه اش بماند.

دوم گفتیم که در روزه یک خصوصیتی است که در ماه رمضان امساک واجب است بعد الابطال به خلاف روزهای دیگر.

سوم، اگر تزاحم شد بین روزه و چیز دیگری اگر او بدل دارد روزه مقدم است، اگر اهم است او مقدم است مثال زدیم موارد متعددی. ارتماس فرو رفتن است، مکث و خروج فرو رفتن نیست مگر اینکه الغاء خصوصیت کنیم، همچنین گفتیم نسبت غسل و رمس هم عموم و خصوص من وجه نیست بلکه شبیه عموم و خصوص مطلق است، در هر دو قید آب است، مطلب دیگر اینکه ادله ارتماس هم حکم تکلیفی را می فهماند و هم حکم وضعی را، موجب بطلان است از ادله ارتماس این گونه می فهمیم که هم حرام است و هم موجب بطلان است.

این را عرض کنم که تمام انواع روزه ها یک فرقی دارند با ماه رمضان، ماه رمضان از همه آن ها ممتاز است، در باب نوزدهم از ابواب ما یمسک الصائم روایت سوم ملاحظه کنید این تعبیر درباره هیچ روزه ای نیست، روایت سوم موثقه سماعة بن مهران شیخ طوسی باسناده عن حسین بن سعید اهوازی عن عثمان بن عیسی عن سماعة بن مهران موثقة است مضمره است ولی مطلب معلوم است از امام صادق است قال سألته عن رجل اصابت أو جنابة فی جوف الیل این راجع به این است که شخصی که جنب شده است سعی کند پیش از طلوع فجر غسل کند ما آخر این حدیث را کار داریم، آخر حدیث می گوید فانّه لا یشبه رمضان شیءٌ من الشهور[1] هیچ ماهی هیچ شباهتی به ماه رمضان ندارد، این یکی از مسائلی است که باید در نظر گرفته باشیم که در متفرعاتی که مرحوم سید در جاهای دیگر می آورند ماه رمضان یک امتیازی دارد که هیچ یک از روزه های دیگر این امتیاز را ندارند، حالا برسیم به آن متفرعاتی که مرحوم سید در عروه آورده اند.

در مسأله 43 و 44 و 45 هم تا حدودی، ارتماس که به قصد غسل انجام می شود گاهی در رمضان است، گاهی در واجب معین غیر رمضان، گاهی واجب غیر معین، گاهی روزه مستحب، علی ای حال گاهی عالم است به اینکه الآن روزه است و ارتماس می کند، هم ارتماسش حواسش هست و هم روزه اش را، عمداً این کار را می کند و گاهی ناسی است، این صور اولیه این است. گاهی غسلش با ارتماس است یعنی فرو رفتن در آب، گاهی با مکث در آب، گاهی با خروج از آب، این هم انواعی است که در این مسأله دخالت دارد.

اگر ارتماس که به قصد غسل انجام می دهد در ماه رمضان باشد، اگر عن علمٍ و عمدٍ هست می داند رمضان است و الآن هم می خواهد غسل انجام دهد با ارتماس فرو رفتن در آب عمدی اینجا یقیناً روزه اش باطل است بالارتماس، غسلش هم باطل است برای اینکه نهی دارد از این غسل، با همین غسل دارد مرتکب حرام می شود، اگر ماه رمضان است این مطلب معلوم است که وقتی باطل شد باید امساک کند، امساکش واجب است.

اگر ماه رمضان نیست یک روز واجب معین غیر رمضان است، اینجا روزه اش باطل می شود برای اینکه به هر حال نباید غسل ارتماسی می کرده روزه اش باطل می شود ولی بعدش دیگر امساک لازم نیست، روزه اش نه با عمل ارتماس باطل می شود بلکه با قصد ارتماس باطل می شود برای اینکه نیت قطع و همین طور نیت قاطع که با التفات به قطع است موجب بطلان است پس روزه باطل می شود نه با ارتماس قبل از ارتماس با نیت ارتماس، روزه هم که باطل شد بعدا باید این مفطری که به جا آورده است تکرار نکند و مفطرات دیگری هم انجام ندهد تا غروب در ماه رمضان، فانّه لا یشبه رمضان شیءٌ من الشهور چیزهای دیگر این حکم را ندارند.

اما اگر روزه واجب معین هست ولی غیر رمضان، مرحوم سید این را هم مثل رمضان حساب کرده است، تعبیر ایشان این است، می فرمایند که فی الصوم ارتمس بقصد الاغتسال فی الصوب الواجب المعین و لو غیر رمضان درحالی که به نظر ما غیر رمضان حکم رمضان را ندارد، در واقع دلیلی نداریم احتمال داده می شود ولی دلیلی نداریم، بنابراین لا یشبه رمضان شیءٌ من الشهور در رمضان است که بعدش هم باید امساک کند اما در غیر رمضان این حکم را نداریم.

در رمضان هم ممکن است کسی بگوید وقتی نیت قطع کند و روزه باطل می شود امساک بگویید واجب است اما ندارد امساک از غسل، امساک از مفطرات، در مفهومش غسل نخوابیده است، یک مفهوم امساک داریم و یک مفهوم غسل داریم، مفهوم امساک امساک از مفطرات است و یکی هم ارتماس است و ارتماس با غسل بگوییم دو مفهوم هستند، پس چرا غسل باطل باشد حتی در ماه رمضان؟ جوابش این است که عرض کردم و آن این است که هم ارتماس و هم غسل هر دو قید آب را دارند این عموم و خصوص من وجه نمی شود، عرض کردم اگر ما اجتماعی شدیم در بحث اجتماع امر و نهی یا در مقام جعل و یا در مقام امتثال هرچه که گفتیم در آنجایی که دو چیز باشند، اینجا در هردوی این ها در متعلق المتعلق آب آمده است، ارتمس یعنی  بالماء، غسل یعنی بالماء بنابراین یک چیز جدایی نیست، می توانید هم بگویید غسل ارتماسی مصداق ارتماس مطلق است، می شود کلّی و فرد نه عامین من وجه بنابراین در ماه رمضان مسلّم است لا یشبه رمضان شیءٌ من الشهود اگر عمدا ارتماس کرد به قصد غسل اینجا هم روزه اش باطل است به خاطر ارتماس و قبل از ارتماس هم به نیت قطع و هم غسلش باطل است به خاطر حرمت، اگر واجب معین غیر رمضان شد عرض کردم دلیلی نداریم بر اینکه بگوییم این هم مثل رمضان روزه اش باطل است ارتماس عمدی کرده است اما غسلش چرا باطل باشد این یک قدری محل حرف است برای اینکه ارتماس موجب بطلان هست اما حرمتی برای غسل اینجا نمی آورد اینجا واجب معین است، غیر رمضان درست است واجب معین است ولی بالاخره غیر رمضان است این حکم او را ندارد، ارتماس است و از روزه آمد بیرون وقتی از روزه بیرون آمد دیگر آن حکم را ندارد.

این هایی که گفتیم همه این بود که غسل کرده است غسل ارتماسی یعنی با ارتماس نیت غسل کرده است، حالا اگر با مکث نیت غسل کرد، وقتی زیر آب رفت همان زیر آب نیت غسل کرد حالا یک تکانی هم به خودش می دهد همان حرکت کافی است، نیت غسل کرد نه با ارتماس بلکه با مکث، این چطور است؟ بعضی ها مکث را مثل ارتماس می دانند مثلا آن گونه که ما عرض کردیم از باب الغاء خصوصیت بگوییم حکم مکث با ارتماس فرقی ندارد میزان کون تحت الماء است چه با ارتماس باشد و چه با مکث باشد و چه حتی با خروج باشد، بالاخره تحت الماء است.

اما بعضی ها معتقدند که دلیل ما روی ارتماس است و کلمه ارتماس به مکث و خروج نمی خورد، از جمله این بزرگان مرحوم آقای حجت(ره) در حاشیه شان در عروه ایشان می گوید این صحیح است برای اینکه دلیل ما بر مفطریت رمس است، ارتماس است نه خروج یا مکث تحت الماء، مرحوم آقای بروجردی هم در حاشیه عروه دارند العنوان المنهی السابق لاینطبق علی المکث والخروج، عنوان ارتماسی که قبلا منهی بوده یعنی قبل از ورود در آب منهی بوده و این نهی را شکست و رفت زیر آب منطبق بر مکث و خروج نیست بنابراین این حکم را ندارد، همین طور مرحوم آقای شاهرودی ولی عرض کردیم قبلا بعید نیست که این استفاده شود که میزان الغاء خصوصیت به اصطلاح همان کون تحت الماء منظور است، اگر کسی مطمئن است که این حکم را ندارد که آن مسأله دیگری است و الّا بیشرت قائل هستند که مکث و خروج هم همان طوری است.

در خروجش یک قدری کار آسان تر است برای اینکه خروج را به نیت رهایی از حرمت دارد انجام می دهد، یعنی بیرون می آید که زیر آب نباشد نظیر خروج از دار غصبی است، خانه را غصب کرده است و وارد شده است حالا متوجه شد می خواهد از این غصب بیرون بیاید این به نیت رهایی از غصب است می خواهند بگویند این آن حرمت را ندارد.

ظاهرا این فرمایش تمام نباشد برای اینکه بالاخره این غصب هم هست، غصبی است که خودش به وجود آورده است و لو اینکه الآن اختیاری ندارد و باید بیرون بیاید اما خودش به وجود آورده است، الامتناء بالاخیار لا یناف الاختیار با اختیار خودش این قصد را بوجود آورده است البته حالا هم باید بیرون بیاید ولی عقلا شارع نمی گوید از این خروج به عنوان اینکه خود این تصرف در آب است من راضی هستم باید بیرون بیاید ولی برای نجات از عذاب بدتر نه اینکه اصلا عذاب ندارد بالاخره با اختیار خودش الآن تحت الماء است.

در مکث هم می شود کسی بگوید درست است درحال خروج نیست ولی اگر توبه کرد، ارتماس نباید بکند ولی ارتماس کرد و رفت زیر آب حالا در همان لحظه توبه کرد اگر توبه کرد مثل همان خروج می شود که در حقیقت بگوییم آن حکم حرمت برداشته می شود.

به هرحال در غیر رمضان و غیر واجب معین که هیچ مشکلی نیست، در غیر رمضان و واجب معین باز غسل اشکال ندارد برای اینکه امساک واجب نیست، در مستحب هم همین طور اگر نسیان کرده است صوم را و همین طور ارتماس را آن نسیان اشکال ندارد، صحّ غسله و صومه.

پس خلاصه این شد، گاهی غسل با ارتماس است، گاهی با مکث است و گاهی با خروج، گاهی در رمضان است، گاهی واجب معین غیر رمضان است، گاهی واجب غیر معین است و گاهی مستحب، گاهی علماً و عمداً هست و گاهی نسیاناً هست، گاهی بالتفریق بین صوم و غسل یکی متذکر است و یکی نسیان است، حکمش با همین مقدماتی است که من عرض کردم، حکم رمضان امساک است بعدش واجب است، غیر رمضان امساک واجب نیست، وقتی از روزه بیرون آمد دیگر بیرون آمده و امساک لازم نیست، مرحوم سید واجب معین غیر رمضان را هم مثل رمضان می داند عرض کردم دلیل نداریم، لا یشبه رمضان شیءٌ من الشهور طبق روایت سماعة بن مهران، در مکث و خروجش ممکن است کسی بگوید اشکالی ندارد برای اینکه عنوان ارتماس بر مکث و خروج منطبق نیست یا اگر توبه کرده است یا به عنوان خروج مثل شبیه خروج از دار غصبی بگوییم دارد بیرون می آید، این احکام این ها است.

اما اینکه بگوییم امساک با غسل حسابش جداست امساک عن الارتماس است، ارتماس با غسل عموم و خصوص من وجه است این را گفتیم نه، این ها مثل عموم و خصوص مطلق هستند بلکه یک مفهوم هستند چون متعلق هردوی این ها آب است، ارتمس فی الماء و همین طور غسل بالماء بنابراین این کلمه ما قید در هردویشان هست.

حالا یک مسأله دیگر، اگر روزه دار در آب غصبی غسل ارتماسی انجام داد این چطور است؟ آب برای دیگران است، مثلا استخر است گفته است هرکسی می خواهد برود باید فلان مقدار پول بدهد، او پول نداده و پنهانی رفته در استخر ارتماس کرد در آب غصبی، اگر ناسی است که روزه و غسب هیچ کدام یادش نیست اینکه مشکلی نیست، هم غسلش درست است و هم روزه اش درست است، بدهی دارد باید بعداً پول استفاده از آب را به صاحب استخر بدهد. اگر عالم به هردو است هم حواسش هست که این مال مردم است و هم حواسش هست که روزه دار است اینجا خواه نا خواه هم روزه اش باطل است هم غسلش باطل است به خاطر غصب چون در غصب هم تعمّدش مهم است اگر فراموش کرد یا خبر نداشت جاهال بود، این خیابان ها شاید خیلی هایش غصب است ما که نمی دانیم اشکالی ندارد.

اگر ناسی غصب است یادش نیست که غصب است این چطور است؟ مثل جهل است؟ در جهلش تقریباً همه متفّق اند که اگر نمی داند این غصب است مشکلی ندارد، اگر صاحب این ساختمانی که در خیابان افتاده اعراض کرده است اینکه اشکالی ندارد، اصلا اعراض کرده است از ملک خودش و لو از باب اینکه مأیوس است می گوید چون می دانم که شهرداری پولی به ما نمی دهد دیگر گذشت کردم و اعراض کردم این هیچ، مثلا مثل قسمت خیابان جلوی مسجد امام حسن عسکری(س) در بازار آنجا یک قسمت افتاده است در خیابان و همه هم می دانند، آن هایی که قدیمی هستند خبر دارند، تا آنجایی که من اطلاع دارم مرحوم آقای سید احمد خونساری از آنجا هیچ وقت عبور نمی کرد، به هرحال اگر اعراض شده است مشکلی نیست، یک وقتی من با مرحوم امام(ره) صحبت کردم در این زمینه ایشان گفت بالاخره اگر راضی نبود پس چرا پول گرفت، مالکی که شهردار به زور ملکش را گرفته است و انداخته است در خیابان یا هرکجا گفتم می بیند اگر این را هم نگیرد این هم از دستش رفته است نه اینکه راضی باشد، به هرحال اگر اعراض نشده است مشکل است.

در جهلش وقتی هیچ خبر ندارد همه قبول دارند رُفع ما لایعلمون اما در نسیان می دانسته است این غصب است و نباید تصرف می کرده ولی حالا یادش رفته است اینجا چه بگوییم؟ اگر گفتیم اِباهش شرط است این شرط محقق شده است؟ یادش رفته است غصب است ولی یک وقت است می گوییم غصب مانع است، یک وقت می گوییم اِبائه شرط است، اگر گفتیم اباهه شرط است این شرط محقّق شده است؟ در آب ممکن است بگوییم با مکان فرق دارد، در مکان دلیلی نداریم که محل نماز باید مباح باشد، چنین دلیلی در نماز نداریم، مکان نماز غصبی باشد هیچ دلیلی نداریم که جلویش را بگیریم اما در آب و لباس، خود این غسلی که با این آب انجام می دهد اباهه را همه شرط گرفته اند چنانچه در لباس هم روایت داریم که در لباس غصبی نمی شود نماز خواند فرق دارد با مکان، در مکان را برعکس مرحوم فضل بن شاذان عرض کردم ادعاء اجماع می کند که درست است بنابراین اگر نسیان کرده باشد یک قدری محل حرف است، ما در معلقات داریم لا یترک الاحتیاط در نسیان غصب وفاقاً لمرحوم آقای خوئی و مرحوم آقای گلپایگانی، هردوی این ها هم اشکال کردند، همین طور هم باشد، ابائه شرط صحت غسل است و اگر ابائه شرط است اینجا اباهه محقق نشده است.

کلیّات قضایا همین است که عرض کردیم، دو خط عبارت سید را بخوانیم، مسأله 45 این است لو ارتمس الصائم فی الماء المغصوب غسل ارتماسی انجام داد فان کان ناسیاً لصّوم والغصب فراموش کرده است صحّ صومه و غسل که گفتیم در نسیان غصب یک قدری مشکل است و ان کان عالماً بالصّوم والغصب بطلا هم صوم هم غسل و کذا ان کان متذکراً لصّوم ناسیاً للغصب روزه یادش است غصب یادش نیست این هم باطل است، نسیان غصبش درست است برای اینکه ابائه محقق نشده است، روزه هم که بالاخره عمداً انجام داده است اگر عالم به غصب ناسی صوم است صومش درست است و غسلش درست نیست، غسلش درست نیست چون ابائه آب ندارد، روزه اش درست است چون یادش نبوده که روزه دارد، این عبارت مرحوم سید در مسأله 45 کلیاتش همانی است که عرض کردم.



[1] وسائل باب19 ما یمسک الصائم روایت3


   دوشنبه 28 فروردین 1396




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما