صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 95-96

صوم جلسه چهل و سه




بسمه تعالی

فاقد الطهورین یعنی کسی که نه آب دارد و نه خاک برای تیمّم و غسل، این چطور است؟ حالا اگر جنب شد، محتلم شد، این چکار کند؟ وضع روزه اش چه می شود؟

مرحوم سید عنوان کردند در مسأله 64 می فرمایند فاقد الطهورین طهارت برایش شرطیت ندارد برای روزه همین طور روزه بگیرد و روزه اش هم درست است هم در مسأله جنابت و هم در حیض و نفاس و استحاضه، دلیلشان هم روشن است ادله عذر، روایات خواندیم چندتا روایت که اگر چنانچه بیدار شد و دید که محتاج به غسل است ولی آب پیدا نکرد تا فرستاد دنبال بدست آوردن آب یا گرم کردن آب طلوع فجر شد روایت گفت اشکال ندارد به همان صورت روزه بگیرد و درست است پس اینکه طهارت شرط است در حدث اکبر برای روزه برای کسی است که بتواند خودش را از این حدث اکبر خلاص کند با آب و تراب و الّا شرطیت ندارد به خاطر ادله عذر که روایاتش را خواندیم.

ممکن است در ذهن بیاید که ادله عذر می گوید اگر فحث کرد، دنبال آب رفت آب پیدا نشد یا دنبال این بود که غسل کند ولی آب گرم پیدا نشد که لازم دارد اما اینجا از اول فحث نکرده است همین می بیند که آب نیست، خاک هم نیست فاقد الطهورین است فرق دارد با آن روایات، آن روایات این بود که می رفت دنبال بدست آوردن آب ولی آب پیدا نمی شود، جوابش این بود که فحص طریقیت دارد موضوعیت ندارد، وقتی من یقین دارم که نه آب دارم و نه خاک بی خود دنبال چه چیزی بگردم، فحص در اینجا ها اصلا موضوعیت ندارد، نظیر این در فقه در جاهای دیگر هم داریم مثلا کسی که مفقود الاثر است رفته و هیچ خبری از او نیست، همسرش شکایت می کند به دادگاه، دادگاه زمان معیّن می کند مثلا چهار سال گفته شده است بعد از چهار سال طلاق می دهد، این فحص چهار سال برای احتمال رسید و دست یابی به آن است این طریقیت دارد، اگر واقعش این است که یقین دارد هیچ خبری نیست با کم تر از چهار سال، با کم تر از چهار ماه مخصوصا با وسایل روز همه اطراف دنیا را تحقیق کردند و در کم تر از یک ماه هم فهمیدند که دیگر یقینی درسترسی به آن نیست دیگر فحص لزرومی ندارد به آن معنا، فحص طریقیت دارد.

بنابراین فاقد الطهورین از اول شرط طهارت از حدث اکبر را ندارد، جنابتش، حیضش، نفاسش، استحاضه اش این ها شرطیت طهارت ندارد چون وقتی قدرت ندارد و نمی تواند که غسل یا تیمّم انجام دهد مشکلی ندارد.

یک مورد را ما در معلقات استثناء کردیم که قاعدتا ایشان هم باید استثناء کند، دیگر حالا غفلت کرده یا یادش نبوده مرحوم سید، گفتیم اگر آنجایی که مطلقا و لو بدون اختیار هم اگر حدث اکبر داشته باشد یعنی قدرت بر طهارت هم ندارد بقائش مبطل است، کجاست؟ در قضاء رمضان، قبلا خواندیم در قضاء ماه رمضان و لو بدون اختیار، بدون قدرت بر طهارت صبح کرد و محدث بود اینجا روزه اش اشکال دارد بلکه در مطلق غیر معین هم بعضی گفتند، قضاء ماه رمضان با رمضان فرق دارد، رمضان معیّن است هر روزش را همان روز باید روزه بگیرد، امروز به دیروز مربوط نیست و به فردا هم مربوط نیست روزه اش معین است، قضاء ماه رمضان روزه اش غیر معین است، هر روزی می شود قضاء ماه رمضان حساب شود، در قضاء ماه رمضان گفته شده است طهارت از حدث اکبر شرط است و لو مع العذر هم باشد باز هم نمی شود، یک روز دیگر قضاء بگیرد حالا اگر قضاء ماه رمضان نبود چیزهای دیگری بود که غیر معین بود مثلا نذر کرده در این هفته یک روز روزه بگیرد غیر معیّن است، آیا این هم مثل قضاء ماه رمضان است؟ این را دلیلی نداریم فقط شهرت، اما در قضاء ماه رمضان دلیل داریم قبلا هم بحثش را خواندیم که در قضاء ماه رمضان که در حقیقت روزه اش غیر معین است آن جا حتما باید پاک باشد و لو غیر اختیاری هم باشد باید پاک باشد، آب نیست امروز روزه نگیرد و فردا روزه بگیرد که آب پیدا شود، این راجع به مسأله 64 که عرض کردیم فاقد الطهورین بود.

مسأله 65 مرحوم سید یک مطلب دیگری را عنوان کردند و آن این است که آیا مطلق حدث اکبر مزاحم روزه است و باید پاک شود، غسل کند و تیمّم کند یا بعضی از احداث نه هر حدث اکبر، جنابت باید پاک باشد، حیض و نفاس هم صحبتش شد قبلا، استحاضه هم که اغسال خودش را دارد اما مثلا مس میّت آن هم یک حدث اکبری است غسل دارد، حالا آیا مس میّت هم که غسلش لازم هست دخالت در روزه دارد؟ می فرمایند خیر، عبارت مرحوم سید این است:

لا یشترط فی صحة الصوم غسل مس المیّت غسل مس میّت دخالتی ندارد در صحت روزه، بعد از شروع روزه هم در روزه هم مس میّت کند باز به روزه اش لطمه ای نخورده است، غسل می کند اما غسل هم نکند به روزه کاری ندارد و لایضرّ مسّه اثناء النهار وسط روز هم مس میّت کند اشکالی ندارد، پس نه مس میّت در شب که غسل هم دارد دخالتی در روزه دارد و نه بعد از تحقق روزه مس میّت کردن ضرری به روزه می زند.

در جنابت دلیل داریم و در حیض و نفاس هم بحثش گذشت، در استحاضه هم گذشت اما در مس میّت دلیل نداریم اصل، آیا یک چنین چیزی شرط هست یا شرط نیست؟ اصل عدم اشتراط است مثل موارد دیگر اگر شک کنیم که استعاضه در قبل از قرائت نماز شرط هست یا شرط نیست چکار می کنیم؟ اصل عدم اشتراط است.

دلیل دوم ادله حصر در مفطرات، مکرر این ادله را اشاره کردیم مثلا 1/1 مفطرات صحیحه محمد بن مسلم این طور بود اگر سه چیز را اجتناب کند چیزهای دیگر اشکال ندارد، صریح روایت بود خواندیم اذ اجتنب ثلاث از سه چیز پرهیز کند آن های دیگر اشکال ندارد، یکی جنابت بود یکی هم اکل و شرب بود و یکی دیگر هم بود علی ای حال این حصر است دیگر، مس میت را ندارد بنابراین اشکال ندارد حالا اگر ادله دیگری آمد و چیزهای دیگری اضافه کرد آن قید می گذارد به آن روایت اما راجع به مسّ میت ادله دیگری هم نداریم، بنابراین اصل و ادله حصر مفطرات و سوم را هم قبول کنیم اتّفاق، نمی گوییم اجماع ولی اتّفاق فتوا است در این قضیه بنابراین مشکلی ندارد و از محشین هم کسی اینجا در عروه حرفی ندارد، این هم یک مطلب بود.

مسأله 66: در ماه رمضان اگر وقت تنگ است و به غسل نمی رسد یا به تیمّم هم نمی رسد می گویند لا یجوز که خود را جنب کند، عبارت مرحوم سید این است لایجوز اجناب نفسه فی شهر رمضان اذا ذاق الوقت عن الغسل أو التیمم بل و لو وسع لتّیمّم جایز نیست خود را جنب کند در ماه مرضان اگر وقت تنگ است و به غسل و تیمّم نمی رسد بلکه فقط به غسل و لو به تیمّم هم برسد کافی نیست همین که به غسل نمی رسد جایز نیست و نباید خود را جنب کند بعد می فرمایند که و لو ظنّ سعت الوقت اگر فکر می کرد که وقت وسعت دارد فتبیّن ذیق معلوم شد که وقت تنگ است این دو صورت دارد فان کان بعد الفحص اگر فحص کرده است و خیال کرده است وقت وسعت دارد و بعد معلوم شد وقت تنگ است روزه اش درست است، و ان کان مع ترک الفحص اگر فحص نکرده به وظیفه عمل نکرده است فعلیه القضاء علی الاحوط.

دو مطلب اینجا داریم: اول اینکه جنب کردن جایز نیست یعنی تکلیفاً از نظر تکلیف وقتی می بیند وقت تنگ است نباید خودش را جنب کند، یک حکم وضعی داریم و یک حکم تکلیفی داریم، از نظر تکلیفی تفویت مصلحت است حتی اگر وقتی برای تیمّم هم باشد بالاخره تفویط مصلحت غسل را کرده است پس از نظر تکلیف و لو برای تیمّم هم وقت باشد همین که برای غسل وقت نیست نباید خودش را جنب کند تکلیفاً تفویت مصلحت است و جایز نیست. اما بحث از نظر اینکه روزه اش درست است یا درست نیست این آیا غسل میزان است یا تیمّم هم کافی است؟ قاعدتاً اگر گفتیم التراب احد الطهورین این روزه اش درست است بنابراین از نظر تکلیفی درست است که حرام است و جایز نیست تفویط مصلحت کند ولی از نظر وضعی اگر به غسل نرسید ولی به تیمّم می رسد همین کافی است و روزه اش درست است.

مرحوم سید دارد که فکر کرد که وقت وسعت دارد بعد معلوم شد که وقت تنگ است اگر فسح کرده بوده روزه اش درست است اگر فسح نکرده بوده علی الاحوط قضاء دارد، ما داریم که احوط نیست بلکه اقوا است اگر وقت برای تیمّم هم نمی رسد فحص نکرده است می گویند علی الاحوط قضاء دارد می گوییم اگر فحص نکرده است و تیمّم هم نرسید یا تیمّم نکرد علی الاقوا روزه اش اشکال دارد و باید قضاء کند.

میزان در این جهت صدق بر عمد است آیا تعمّد بر بقاء صادق است یا خیر، اگر فحص کرده است که یقیناً عمد صادق نیست ولی اگر فسح نکرده است به صرف فحص نکردن آیا می شود گفت بقاء عمدی است فکر می کرد وقت هست به این نمی گویند بقاء عمدی، فکر می کرد وقت هست و بعدا غسل می کند و تیمّمش هم همین طور است، فکر می کرد که وقت هست، فکر می کرد که سنگ هم اینجا است تیمّم می کند و خاک هم اینجا هست و تیمّم می کند بعد دید نه خاکی هست و نه آبی است فحص هم نکرده بود اینجا به صرف فحص نکردن بعید است عرفا بگویند عمد، خیال می کرد عمد یعنی با اینکه می داند این طور است در عین حال خودش را جنب کند اما اگر چنانچه فحص نکرده است ولی فکر می کرد که پیدا می شود و مانند این، به صرف این عمد گفته نمی شود.

حالا ببینیم از روایت هم چیزی استفاده می شود، در باب 44 از همین ابواب مفطرات روایت دوم باسناده شیخ طوسی عن احمد بن محمد قاعدتا ابن عیسی عن ابراهیم بن مهزیار، ابراهیم بن مهزیار برادر علی بن مهزیار است، علی بن مهزیار می دانید که از اصحاب خاص است، توثیقات بسیار خوب و کثیرالروایة هم هست، قبرش هم در اهواز الآن مورد توجه هست و زیارتگاه است اما ابراهیم بن مهزیار برادر علی بن مهزیار توثیقی ندارد، قلیل الروایت هم هست در فقه، پسر ابراهیم نقل می کند که پدرم ابراهیم بن مهزیار دم مرگش یک چیزی را به من داد گفت یک کسی بعدا می آید او علامت ها را می گوید اگر علامت درست بود به او بده، فوت کرد ابراهیم و پسر ابراهیم می گوید محمد بن عثمان امری نائب خاص امام زمان آمد پیش من و گفت آن مال را بده به من بدون اینکه صحبتی کرده باشم، خصوصیات مال را گفت دیدم کاملا درست است و مال را به او تحویل دادیم، از این حدیث چنین تعبیر می شود که ابراهیم بن مهزیار هم مورد عنایت بوده و وکیل خاص کانّه بوده که حالا دستور آمد که تحویل بده به امری حالا البته نقل است، ولی توثیقی ندارد و کثیرالروایت هم نیست که بگوییم اعرف منازل الرجل علی قدر روایتهم عنّا این گونه هم نیست.

حالا به هرحال روایت از ایشان است، قال کتب الخلیل بن هاشم الی ابی الحسن یعنی امام هادی، خلیل بن هاشم حالا آن هرکسی دخالت ندارد برای ما برای اینکه مطلب را خود ابراهیم می گوید، می گوید خلیل بن هاشم نامه نوشت به ابا الحسن امام هادی(ع) مطلبش این بود رجل سمع الوطء و النداء فی شهر رمضان، یک کسی در ماه رمضان دید صدای پا می آید و صدای اذان و ندائی و یک صدائی شنید خیال کرد که نداء سحر است و نه اذان یعنی وقت خیلی مانده است فظنّ انّ النداء للسحود فکر کرد این صدا مربوط به وقت سحر است، قدیم ها رسم بود که غیر از اذان برای وقت سحری هم اعلام می شد حتی من خوب یادم هست چون در قدیم ها برای معتادها تریاک هم رسم بود آن لحظات آخر یک قدری مانده به اذان برای آخر کار فریاد می زدند آب است و تریاک، این را خوب یادم است از بالای پشت بام ها فریاد می زدند آب است و تریاک یعنی وقت تنگ است یعنی چند دقیقه دیگر وقت نیست، آن کسی که می خوهد تریاک بکشد، تریاک بخورد یا آب بخورد همین الآن وقتش است، حالا این می گوید من فکر کردم که این صدا برای سحری خوردن است پس بنابراین وقت هست فجامع رفت جماع کرد و از خانه بیرون آمد، فکر کرد وقت خیلی هست و تا به حمام هم برسد وقت هست فاذن الصبح قد اسفر یک وقت دید صبح شده است حالا چکار کند؟ فکتب بخطّه یقضی ذلک الیوم انشاء الله[1] حضرت به دست خودش نوشت این باید قضاء کند.

او خیال می کرد که وقت هست و خیالش هم با تحقیق بوده برای اینکه می گوید گوش داد این صدای پا، صدای بانگی که می آید این بانگ چیست پس در این فکر رفت که این چجور صدایی است فکر کرد صدای پا است مثلا حمام می روند، صدای دیگری که هست فکر کرد صدای فریاد بر این است که سحری بخورید پس تحقیق هم کرده است پس این مع الفحص است در حقیقت نه ماء الترک فحص است.

در همین باب 44 روایت سوم ببینید در اکل و شرب است موثقه سماعة بن مهران مضمره هم هست قال سألته عن رجل اکل أو شرب بعد ما طلع الفجر فی شهر رمضان یک کسی خورد و آشامید بعد از طلوع فجر حالا روزه این چطور است قال ان کان قام فنظر فلم یر الفجر اگر بلند شد دقت کرد و ندید صبح طالع شده باشد لذا فأکل بعداً ثمّ عاد فرع الفجر بعداً برگشت دید صبح شده است، اینجا اشکال ندارد فلیتمّ صومه روزه اش را تمام کند و لا اعادة علیه برای اینکه فحص کرده است اما ان کان قام فأکل و شرب اما اگر بلند شد و خورد و آشامید اما نظر نکرد ثمّ نظر الی الفجر، قبل از اکل نظر نکرد بعد از اکل نظر کرد فرأی انّه قد طلع الفجر اینجا روزه را تمام کند تأدباً اما و یقضی یوماً آخر باید قضاء هم کند لانّه بدأ بالاکل قبل النظر قبل از اینکه دقت کند و فحص کند خورده است بنابراین فعلیه الاعادة[2].

این روایت به خوبی قید می زند که فحص شده با فحص نشده است آن روایت قبلی هم قاعدتا آن هم برای فحص بود ولی از اینکه حضرت فرمود قضاء کنید در آن روایت مکاتبه ابراهیم بن مهزیار فرمود که قضاء کند، معلوم می شود که تحقیقش تحقیقی نبوده به اصطلاح، تخیّل تحقیق بوده و الّا نمی فرمود که قضاء کند، یقضی ذلک الیوم علی ای حال این روایت موثقه سماعة بن مهران خیلی روشن تر است هم صریحاً قید زده است و هم سند موثقه است، شأن سماعه هم این نیست که از غیر امام نقل کند پس آن روایت ابراهیم بن مهزیار اولاً اشکال سندی داشت که عرض کردم، به علاوه و لو یک ظهور مائی در فحص دارد ولی خیلی روشن نیست، این روایت خیلی به صراحت می گوید اگر فحص کرد و تحقیق کرده قضاء ندارد و الّا قضاء دارد.

آخر بحث مربوط به جماع یک چیزهای جزئی بود که عرض کنیم، یکی اینکه از عایشه و امّ السلمة نقل شده است این عبارت هردو گفته اند نشهد علیه(س) ما شهادت می دهیم بر پیغمبر انّه کان یصبح جنباً به غیر احتلام، صبح می کرد در ماه رمضان درحالت جنابت، جنابت به جماع نه به احتلام، اصلا پیغمبر احتلام نداشته است، ثمّ یغتسل بعد از صبح غسل می کرد ثمّ یصوم بعد روزه می گرفت ما صریحاً می گوییم صبح کردن با حال جنابت مبطل است اما این ها نقل می کنند و آن ها گفتند نشهد ما گواهی می دهیم که پیغمبر جنب می شد و غسل نمی کرد و صبح غسل می کرد، در صفحه 45 بدایه برای ابن رشد اندولسی بعد می گوید که متّفق علیه همه قبول دارند این روایت را، می گوید همه عامه قبول دارند که پیغمبر جنب می شده و غسل نمی کرده صبح غسل می کرده است.

نکته دوم در جماع هم عامه قبول دارند و هم خاصّه که اگر عمداً جماع کرد کفّاره دارد، در غیر جماع ما می گوییم در چیزهای عمدی حتما کفّاره دارد اما آن ها دارند در غیر جماع کفّاره نیست، قضاء همه جا هست در مفطرات ولی کفّاره فقط در جماع است، در صفحه 50 همان آدرس.

در مختصر خرقی متن مغنی ابن قدامه صفحه 35 جلد سوم من اکل أو شرب او احتجم او استقط یعنی سقوط در بینی او ادخل فی جوفه شیئاً من ایّ موضعٍ کان به جوف خودش چیزی را داخل کند از هر طرف أو قبّل فامنا کسی را بوسید و منی از او خارج شد أو امزی یا رطوبت مزی از او خارج شد أو کرّراً نظر یا زیاد نگاه کرد در اثر نگاه کردن شهوی انزل انزال شد، ایّ ذلک فعل عمداً و هو ذاکر صومه هرکدام از این ها را عمداً انجام داد حواسش هم بود فعلیه القضاء و الکفّاره فی صوم الواجب قضاء و کفّاره دارد بر خلاف آن که عرض کردیم که در غیر جماع کفّاره نیست می گوید کفّاره دارد.

خیلی چیزها را هم به اکل و شرب بر می گرداند مثلا از احتقان، اماله کردن از مصادیق اکل و شرب می داند، حالا خواستم نظر آن ها را هم تا حدودی داشته باشیم.

علی ای حال بر گردیم به حرف خودمان که در احتلام، در جنابت حتما باید پیش از اذان صبح غسل کند و اگر می داند وقت نیست حرام است که خود را جنب کند اما اگر بالاخره موفق شد و تیمّم کرد روزه اش درست است.

آن دو عبارتی که از بدایه نقل کردم برای مقنی ابن قدامه بود، برای بدایه یک مطلب دیگری است من افطر بجماع عمداً فی رمضان علیه القضاء والکفّاره اگر کسی عمداً در رمضان جماع کند همه قضاء دارد و هم کفّاره عندالجمهور، من افطر بجماع اگر عمدا جماع کند این برای بدایه است جلد اول صفحه 291، آن دو عبارتی که گفتم برای مقنی ابن قدامه بود.

یک حدیث ابو حریره نقل می کند می گوید کسی آمد پیش پیامبر، این روایت را ما هم داریم با یک اختلاف تعبیر ولی عبارت ابن رشد است در جلد اول صفحه 291 کسی آمد پیش پیامبر گفت یا رسول هلکتُ پیامبر فرمود چرا هلاک شدی؟ گفت مجامعت کردم با ایال خودم در ماه رمضان، فرمود کفّاره داری باید کفّاره بدهی همین کفّاره را گفت، فرمود که می توانی برده آزاد کنی؟ گفت نه، فرمود شصت روز روزه می توانی بگیری گفت نه، شصت مسکین می توانی اطعام کنی؟ نه، یک ظرف خرما آن جا بود گفت همین ظرف خرما برای تو و برو صدقده بده، گفت از من فقیرتر چه کسی است؟ خودم فقیر هستم، هم روزه هایش را خورده است و هم جماع کرده است پیغمبر به حدی خندید که دندان هایش پیدا شد کم تر شده بود پیغمبر این گونه بخندد، در حقیقت خرمایش را هم پیغمبر داد و این روزه اش را گرفت و خرما را هم خورد، ما این ذیلش را نداریم ولی در روایات داریم که این پیش پیامبر آمد و پیغمبر گفت چیزی داری، گفت هیچ چیز ندارم، پیغمبر گفت اشکال ندارد، در یک روایتی دارد که پیغمبر فرمود انا اولی بکم من انفسکم حقیقت ولایت اینجاها روشن می شود، اگر کسی پول دارد برای خودش، اگر کسی مرد و قضاء دارد و پول ندارد قرضش را من می دهم حالا اینجا هم طرف روزه اش را خورده است و جماعش را هم کرده است حالا خرما هم خورده است.



[1] وسائل باب44 مفطرات روایت2

[2] وسائل باب44 مفطرات روایت3




   یک‌شنبه 7 خرداد 1396




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما