صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 95-96

صوم جلسه چهل و چهار




بسمه تعالی

یکی از مفطرات احتقان، اماله کردن یعنی چیزی را از پایین وارد روده کردن، محل صحبت شده است که احتقان به چه معناست، باید که مثلا چیزی که می خواهند وارد کنند آن وسیله حتما وارد شود یا اینکه وسیله بیرون است آب را با فشار داخل دهند این هم می شود احتقان و علی ای حال چه آن وسیله باید وارد شود یا آب وارد شود کافی است آیا باید بالا برود به معده برسد یا به قسمت های بالای روده بزرگ و روده کوچک یا اینکه همین حواشی دُبر وارد شود این احتقان است؟ بعضی از محشین عروه شبهه دارند می گویند صرف اینکه به حواشی دبر برسد این کافی نیست به نظر مرحوم سید هم شبهه می کند.

مرحوم سید در مسأله 67 دارد اگر احتقان کرد ولی به جوف نرسید بلکه به صرف ورود در دبر شد این اشکال ندارد، به جوف نرسید یعنی چه؟ یعنی به معده نرسید؟ هر چیزی که خلاف ظاهر است جوف است، جوف را خیلی ها به معنای معده می گیرند، در بحث اکل و شرب هم گذشت که میزان اکل و شرب این است که به معده برسد یا خیر و گفته اند در حواشی دبر صدق احتقان نمی کند باید احتقان که می کند این برود بالا، بالا را هم دقیقاً توضیح ندادند که حتما به معده برسد یا به بالای روده بزرگ و این ها کافی است، به معده خیلی به نظر بعید می آید به این بگویند احتقان، روزه بزرگ را طی کند بعد خود روده کوچک پیچ در پیچ خیلی زیاد است همه این ها را طی کند تا به معده برسد خیلی هم زمان می برد و هم به نظر بعید می آید احتقانی که متعارف است همانی است که به آن می گویند اماله کردن، اماله را کسی این طور نمی گوید که از دبر بگذرد، روده بزرگ را هم بگذرد به روده کوچک برسد از آن هم که پیچ در پیچ و طولانی است عبور کند به معده برسد هیچ وقت در اماله این گونه نیست، پس بنابراین میزان احتقان که می گوییم از مفطرات است چیست؟ همین که وارد قسمت دبر شد یا بالاتر برد روده بزرگ یا بالای روده بزرگ یا روده کوچک یا به معده، اگر شک کنیم که آیا معده دخالت دارد یا خیر، روده کوچک دخالت دارد یا خیر، اگر شک کنیم اصل عدم مفطریتش است که اشکال ندارد.

عرض کردم خیلی ها تعبیر کردند جوف و جوف را به طوری که در بحث اکل و شرب هم گذشت بعضی ها معده معنا می کنند، خیلی روشن نیست برای ما، در عامه خرقی که نویسنده متن مقنی ابن قدامه است، مقنی ابن قدامه متنش که یک متن مختصر است اسم کتابش هم مختصر است برای خرقی است بعد ابن قدامه شرح کرده است خواهر زاده اش هم یک شرح دیگری دارد شرح کبیر، از عبارتی که خود خرقی در متن مختصر دارد به نظر می رسد که جوف را معده گرفته است البته نه به عنوان احتقان، به عنوان مصداق اکل و شرب حالا عبارت ایشان را ببینید.

در صفحه 35 جلد سوم از مجلدات مغنی ابن قدامه متنش برای خرقی است عبارت این است من اکل أو شرب أو احتجم أو استعط أو ادخل فی جوفه شیئاً من ایّ موضعٍ کان در باطن خودش چیزی را داخل کند از هر طرف، از هر طریق، این مثل اینکه معنای عام اکل و شرب و این ها را گرفته است، حجامت هم مصداق آن است، سعوط یعنی از طریق بینی بالا کشیدن مصداق آن است، آن وقت می گوید هر کار خلافی اگر دیگری را بوسید قبّل فامنی أو امزی مزی از او آمد او کرّراً نظر فانزل نگاه زیاد موجب انزال شد ایّ ذلک فعل عمداً و هو ذاکر صومه یا ذکرٌ صومَه فعلیه القضاء و الکفّاره فصوم الواجب اگر روزه واجب بوده همه این کارها موجب افطار و کفّاره است.

ابن قدامه که در شرح کلام مختصر حرف دارد تعبیرش این است صفحه 37 جلد سوم مغنی یفطر بکل ما ادخله جوفه هر چیزی که به جوفش برساند چه به طور عادت از طریق دهان کلفم، أو غیره یا از غیر طریق عادت غیر متعارف کلوجور مکیدن أو العنف از طریق دماغ خلاصه از هر طریقی حتی از طریق دبر این ها همه را مصداق اکل و شرب گرفته است کلّه از باب مفطر است لوصوله الی الجوف برای اینکه از این طریق به جوف می رسد از هر طریق باشد چون به جوف می رسید اشکال کرده است فاشبه الاکل این شبیه اکل است کانّه مفطر را همان اکل و شرب می دانند و این ها هم چون شبیه اکل و شرب است از این نظر پس بنابراین کانّه اینکه امال شخص می کند مصداق اکل است، مصداق شرب است بعد می گوید و بذلک قال الشافعی شافعی هم عقیده اش همین است و قال مالک لایفطر بالسعوط مالک گفته است که از طریق بینی مثل انفیه و این ها این موجب افطار نیست الّا ان ینزل الی حلقه مگر اینکه به حلقش برسد، ایشان میزان را حلق گرفته است ولی در عبارت دیگر همین ابن قدامه میزان را معده گرفته است حالا به هرحال بعضی عبارت ها هم مبهم است اگر وقت کردید ببینید چیزی به دستتان می آید که آیا میزان احتقان معده است یا روده بزرگ یا همین که از دُبر وارد شد جوف می شود، یک ظاهر داریم و یک باطل، ظاهر بیرون بدن است و داخل مطلقا جوف است نه جوف فقط معده باشد، هر چیزی وارد شد مصداق اماله شود، اگر شک کنیم و نفهمیم که واقعا چیست بنابراین برائت جاری است.

بحث اینکه این کفاره دارد یا ندارد اشاره ای شود، عامه خیلی هایشان گفتند که کفّاره فقط در جماع است و در غیر جماع اصلا کفّاره نیست، در تمام مفطرات قضاء هست ولی کفّاره فقط در جماع است حالا اگر کسی روزه اش خورد قضاء واجب است و قضاء چقدر است آن هم اختلاف عجیبی هست، در جلد سوم مقنی ابن قدامه صفحه 51 یک اختلاف نظر بسیار عجیبی است که وقتی می خواهد قضاء کند چند روز باید قضاء کند، یک روز یا برای هر روز دوازده روز قضاء نه حساب کفّاره، یک تعبیری دارد هزار روز حالا این را چه کسی گفته است این نقل است به عنوان قیل، حالا اصل مسأله ما این است که احتقان یعنی چه؟ آیا همان اماله است؟ اماله در عرف معمول مردم همین که از ظاهر دُبر وارد باطن دُبر شد این را می گویند اماله، لازم نیست حتما برسد به بالای روده بزرگ و روده کوچک و به جوف به معنای معده به آنجا برسد، اگر هم شک کنیم که چه هست و چه نیست اگر بدانیم که همان است مشکلی نداریم معنای احتقان معلوم است ولی اگر شک کنیم برائت جاری است.

احتقان مسلّماً مفطر است اما احتقان که وارد کردن از طریق دُبر است باید به مایعات باشد، جامد را نمی گویند احتقان، مرحوم سید و دیگران هم دارند، از روایات هم استفاده می شود که حالا می خوانیم، خود این هم مؤیّد این معنا هست که پس احتقان به همین اوایل دُبر هم گفته می شود منتهی شرط حکم شرعی اش این است که مایع باشد، ببینید می گویند که احتقان به مایع مضر است، احتقان به جامد مضر نیست پس معلوم می شود جامد هم مصداق احتقان است منتهی مضر نیست، احتقان به جامد، جامد که به معده نمی رود از طریق دُبر، همان اوایل دُبر همان جا جذب می شود خیلی بخواهد با زور اسبع و این ها یک قدری هم بالاتر برود بنابراین به این ها هم گفته می شود احتقان این مؤیّد این معنا است که لغت احتقان لازم نیست آن بالاها برود.

حالا علی ایّ حال مسأله اول این هست که باید به مایعات باشد، آب یا هر مایع دیگری به خلاف جامد مثلا شاف، شیاف، خیلی ها تصریح دارند که احتقان به شیاف مشکلی نیست، اشکال ندارد و لو مصداق احتقان است ولی اشکال ندارد ولی جای صحبت است و آن این است که اگر شیاف، جامد را از طریق دُبر وارد کنند اما منشأ تکیّف است مایع نیست اما لذت بخش است برایش حالا از هر جهتی، یا اینکه فرض کنیم از آن طریق هم یک نوع تقضّی و قضاء برایش حاصل می شود یعنی تقویتی، بالاخره از آن طریق هم ممکن است جذب شود و موجب تقویت شود آیا این هم جایز است؟ اینکه می گوییم جامد اشکال ندارد و لو جامدی که موجب تقضّی است و لو جامدی که موجب تکیّف است، میزان اکل و شرب یکی جهت تقضّی و یکی هم تکیّف است، گاهی غذا جذب می شود و به هرحال ماده مغذی استفاده می کند گاهی نه تازه خورده است و هیچ نیازی ندارد ولی لذت می کند که جذب شود دهانش کار کند و از گلویش پایین رود، یک کمونیستی در زندان به من می گفت از دو چیز در عمرم لذت می برم، یکی از خوردن و یکی از نقاشی، خود خوردن لذت دارد برای افراد نه اینکه حتما مغذی باشد حالا همین خاصیت مغذی یا تکیّف و لذت بردن در اماله اگر شد بگوییم چون جامد است اشکال ندارد از نظر احتقان در روایت ما دارد احتقان مایع که می خوانیم اما از نظر خاصیت اکل و شرب شاید به همین جهت بوده که عامه بعضی هایشان مصداق اکل و شرب گرفتند که بعضی عبارت ها را خواندم.

خلاصه این یک مطلب که اگر فرض کنیم جنبه مغذی دارد یا منشأ تکیّف و التذاذ است از این جهت این ممکن است اشکال داشته باشد لا اقل جای احتیاط است.

حالا اصل مسأله در باب پنجم از ابواب ما یمسک روایت چهارم این طور است صحیحه احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی 4/5 ما یمسک عن ابی الحسن امام هشتم ظاهراً سأله عن الرجل یحتقن تکون به العلّة فی شهر رمضان یک کسی مریض است علة، در ماه رمضان احتقان می کند چطور است؟ فقال الصائم لایجوز له ان یحتقن صائم[1] جایز نیست که احتقان کند حالا یَحتقن یا یُحتقن، یَحتقن و لو لغتش معنایش این است که احتقان نکند و لو دیگری را ولی مطلب معلوم است یعنی ان یحتقن نفسه خودش را احتقان کند یا می شود یُحتقن خوانده شود که این مشکل هم پیش نیاید، این روایت چهارم است به خوبی نشان می دهد احتقان مطلقا، ندارد مایع، مطلقا دارد منتهی معمولا چون متعارف مایع است می شود گفت این و لو اطلاق دارد ولی منظور همان مایع است، اگر هم ما اطلاق بگیریم روایت مقیّد دارد.

در باب دوم مرحوم شیخ کلینی عن احمد بن محمد، این احمد بن محمد چه کسی است معمولا به مطلق که می گذرانند معروف ابن عیسی است اما اینجا به قرینه بعدیش علی بن حسن بن فضّال که از فطحیه است ایشان هم از شاگر او هست، احمد بن محمد بن عاصم معروف اند این ها به عاصمی، ظاهرا توثیق هم دارد عن علی بن حسن فضّال از فطحیه عن محمد بن حسن عن ابیه، محمد پدر علی و پدر او هم که فضّال قال کتبت الی أبا الحسن ما تقول فی اللطف، لَطف همان احتقان است، احتقان از طریق دُبر یستدخله الانسان و هو صائم شخص روزه دار چیزی را در خودش داخل کند فکتب علیه السلام در جواب حضرت نوشت لا بأس بالجامد[2]، جامد اشکال ندارد بنابراین اگر روایت قبلی احتقان که روایت خواندیم مطلق باشد و شامل هم جامد و هم مایع باشد این روایت تقیید می زند.

در روایت اول همین باب پنجم هم یک چنین تعبیری دارد، عبارت این است کلینی عن محمد بن یحیی یعنی عطّار قمی عن العمرکی ابن علی ثقه است عن علی بن جعفر برادر آقا امام موسی بن جعفر عن اخیه موسی بن جعفر(ع) قال سألته عن الرجل والمرأة هل یصلح لهما ان یستدخلا الدواء و هما صائمان قال لا بأس[3] زن و مرد درحال روزه می توانند دواء را داخل کنند، از بالا هم داخل کردن است ولی استدخال عبارت متعارفش منظور از طریق دُبر است، اساساً اصطلاحاً در چیزی که از آن طرف وارد می شود لَطف، استدخال، حُقنه، تلطّف و مانند این ها گفته می شود منتهی لَطف که معنای غیر اماره هم دارد منتهی چیزی که از آنجا داخل می شود حتی الطف الرجل البعیر یعنی ادخل قضیبه در عورت بعیر حالا علی ای حال استدخال دواء قال لا بأس، استدخال از طریق دُبر منتهی ندارد مایع یا جامد.

پس این طور می شود یک روایت مطلق می گوید جایز، روایت 1/5، یک روایت مطلق می گوید جایز نیست یعنی روایت4/5، یک روایت تقیید می زند که جامد اشکال ندارد مایع اشکال دارد روایت دوم، پس اصل مسأله روشن است که اماله به این صورت جایز نیست.

حالا آن قمستش می ماند که آیا آلتی که این مایع را وارد می کند آن آلت هم داخل شود مثلا سر شلنگ یا مثلا سر وسایل پزشکی که معمولا برای احتقان استفاده می کنند یا اینکه اگر بیرون بگیرد روی ظاهر که داخل و باطل نرود با فشار آب را وارد کند، آیا به این هم احتقان گفته می شود؟ از نظر خاصیتی که در روزه دار باید به اصطلاح حالت جوع و عطش را احساس کند و این ها جلوی احساس عطش را می گیرند برای اینکه از آن طریق هم آرامش می دهد، تکیّف می دهد یا یک قدری عطش را تخفیف می دهد حتی داریم که یک لباس تر هم اگر کسی روی صورتش و روی بدنش بیندازد این جذب می شود از طریق موها و غیر ذلک این ها آن شدت عطش را کاهش می دهد اگر این ها را بخواهیم لحاظ کنیم و لو وسیله وارد هم نشود بالاخره همان خاصیت را دارد ولی اگر در مفهومش شک کنیم در تمام موارد مشکوکه جای برائت است.

اگر باطل شد مسلّماً قضاء دارد بحثی در این نیست ولی آیا کفّاره هم دارد؟ مرحوم صاحب جواهر به طور قطع ایشان معتقد است که کفّاره هم دارد، دلیل این است که از دلیل عام استفاده می شود که هر افطاری که قضاء در آن هست کفّاره هم در آن هست، این بحث بعدا می آید هر چیزی که موجب بطلان است کفّاره هم دارد.

مرحوم آقای حاج آقا رضا همدانی و بعضی محشین عروه از جمله مرحوم آقای شاهرودی می گویند که کفّاره ندارد فقط همان قضاء هست، مرحوم آقای همدانی اصلا این تعبیر را دارد می گوید اینکه در اینجا و مشابه اینها افطار دارد، افطار یعنی اکل و شرب، اگر کسی افطار کرد هم قضاء دارد و هم کفّاره چون این عبارت فقهی را دارند و بعدا هم می آید که در همه موارد افطار قضاء هست و کفّاره، می گوید اصلا افطار یعنی اکل و شرب، احتقان را کسی اکل و شرب نمی گیرد، اولا عبارت سنّی ها را دیدیم بعضی هایشان این را مصداق اکل و شرب می گیرند ولی حالا مصداق اکل و شرب نمی گیریم، در عرف به این نمی گویند اکل، خورد از آن طریق، به هرحال حاج آقا رضا همدانی دارد که افطار منصرف به اکل و شرب است و این ها اصلا کلمه افطار نمی گیرد، مثلا تصریح می کند احتقان مبطل است اما مفطر است آن وقت هر مفطری قضاء و کفّاره دارد مفطر برای اکل است این ها را مفطر نمی گویند.

این حرف عجیبی است از آقای همدانی که افطار یعنی اکل و شرب، هر چیزی که موجب بطلان است مفطر است ولی ایشان یک چنین تعبیری دارند.

حالا به هرحال روزه یک چیزی است که و لو مجموعه ساعت ها بسیط است ولی بالاخره اگر عواملی دارد حالت ترکیب به او می دهند، این کار را نکن، این کار را نکن، این ها ارشاد به فساد می شود، می گوید احتقان نکن یعنی اگر این کار را انجام دهی موجب فساد است.

حالا گاهی می شود که شخص مریض است، بی خود که احتقان نمی کند، کسی که لذت نمی برد از احتقان یا مغذی معمولا هم نیست ولی ضرورت های پزشکی، یبوثت شدید گرفته است و گفتند با احتقان خوب می شود، اینجا روزه اش باطل می شود یا خیر؟

مرحوم سید این بحث را دارد و معتقد است که اینجا قضاء دارد، کفّاره ندارد، در موارد اختیاری هم قضاء دارد و هم کفّاره ولی اینجا که اضطرار است قضاء دارد و کفّاره ندارد، حالا این بحث بعداً می آید که کجاها کفّاره است به طور عام، عرض کردیم که عامه فقط می گویند در جماع ولی در شیعه این طور نیست مقابل این یک لغت عامی دارند که کل مفطرٍ فیه القضاء و الکفّاره الّا ماستثنی که حالا بحثش خواهد آمد، آیا می توانیم با حدیث رفع بگوییم که قضاء هم ندارد در اضطرار؟ رفع ما اضطروا الیه یعنی کانّه این مورد اضطرار انجام نشد پس کانّه این احتقان نکرده است و روزه اش درست است نه فقط کفّاره ندارد بگوییم قضاء هم ندارد.

نه این طور نمی شود برای اینکه این دلیل خاص است حدیث رفع عام است، مطلق است این مقیّد است، این خاص است، می گویند این کار را نکن ظهور دارد در ابطال، نهی در یک چنین چیزی مثل نهی در باب نماز است، لا تصلّ فی و بعد ما لا یعلم یعنی چه؟ یعنی اگر در این لباس نماز خواندی نمازت باطل است، اینجا هم می گوید در حال روزه این کار را نکن یعنی روزه اشکال دارد.

به علاوه نقضاً یک چیزی عرض کنیم، اگر بناء است که در اضطرار باطل نشود و قضاء نیاورد پس شیخ و شیخه چرا می گوییم روزشان را بخورند؟ روزه شان درست است برای اینکه مضطر است، شیخ و شیخه در آن سِنی می رسد که روزه گرفتن برایش سخت است، حرج هم مثل ضرر است، یک نوع اضطرار است پس باید بگوییم شیخ و شیخه روزه بگیرد و روزه اش هم درست است وسطش هم که خوردند بخورند، خوردن منافات ندارد برای اینکه این رفع ما اضطروا الیه این را بر می دارد، خوردی کانّه نخوردی یعنی روزه ات درست است پس چرا می گویند شیخ و شیخه روزشان باطل است، پس روزه شان درست است، نه اولاً اضطرار جلوی قضاء را نمی گیرد قضاء دارد حالا کفّاره به جای خودش و به علاوه اینکه گفتیم این از نظر فنّی رفع ما اضطروا الیه مطلق است، عام است و ادله احتقان خاص است و خاص مقدّم بر عام هست.

در مسأله 67 می گوید اگر احتقان به مایع کرد ولی بالا نرفت همین اطراف دُبر می گوید افطار محقق نشد یعنی پس اصلا رفتن به جوف را لازم دیدیم توضیح هم نمی دهد جوف یعنی چه، ما در آنجا داریم که اگر صدق احتقان نکند و الّا اگر بالا نرفته است ولی به آن احتقان می گویند که بعید هم نیست این طور باشد، چه کسی می گوید احتقان یعنی باید طی این راه بزرگ طولانی روده کوچک که خیلی بزرگ است، باید از روده بزرگ عبور کند از روه کوچک و به معده برسد به آن احتقان بگویند، این گونه نیست، البته اگر شک کنیم می توانیم بگوییم که برائت جاری است.



[1] وسائل باب5 ما یمسک الصائم روایت4

[2] وسائل باب2 ما یمسک الصائم روایت1

[3] وسائل باب5 ما یمسک الصائم روایت1





   یک‌شنبه 7 خرداد 1396




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما