صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 95-96

صوم جلسه پنجاه و هفت


    


 

بسمه تعالی

راجع به کفّاره جمع اگر افطار بر حرام شود بیشتر در متأخرین مطرح است در قدما چندان مطرح نبوده، دو سه دلیل می شود برایشان آورد که دیروز یکی دو مورد را عرض کردیم.

مورد سومی که ممکن است بتوانیم به آن تمسک کنیم روایت دوم از باب دهم ابواب ما یمسک باسناده شیخ طوسی عن حسین بن سعید عن عثمان بن عیسی عن سماعة موثقة قال سألته عن رجل أتی اهله فی رمضان متعمداً کسی در ماه رمضان با اهلش نزدیکی کرد عمداً، اینکه حرام نیست با اهل خودش بوده از جوابی که حضرت داده است می خواهند بگویند مورد حرام بوده، حالا جواب حضرت فقال حضرت فرمود علیه عتق رقبة و اطعام ستّین مسکیناً و صیام شهرین متتابعین و قضاء ذلک الیوم، عتق رقبة کند، اطعام ستّین مسکین کند، صیام دو ماه و قضاء آن روز بعد هم فرمود و أنّا له مثل ذلک الیوم[1] و بالاخره همه این کارها را کند یک روز ماه رمضان نمی شود.

به این تمسک شده است به جهتی اینکه واو دارد نه أو، علیه عتق رقبة و اطعام ستّین و صیام شهرین متتابعین، بنابراین گفته اند کفّاره جمع است، اگر کفّاره جمع است موضوعش هم درست است أتی اهله ولیکن معلوم می شود که این حرام بوده است مثلا درحال حیض بوده بوده است بنابر اینکه اتیان درحال حیض را هم مشمول کفّاره جمع بدانیم که حالا در این باره صحبت می کنیم بنابراین استدلالشان به خاطر واوی است که بین این خصال ثلاثه آمده است و ظهور واو هم برای جمع است.

اما اولا نسخه اصح نقل شده است که این أو است نه واو، اگر فرض هم کنیم که معلوم نیست کدام نسخه درست است پس استدلال نمی شود کرد بنابراین این هم ساقط است به علاوه اگر واو هم باشد واو همه جا معنایش جمع نیست مثلا آیه کریمه فأنکحوا ما تاب لکم من النساء مثنی و ثلاث و رباع واو است آن وقت یعنی یک دوتا بگیر یک سه تا بگیر و یک چهارتا؟ که می شود نه تا، اینجا هیچ کس نمی گوید واو جمع است، جمع به آن معنا نیست بنابراین به واو نمی شود تمسک کرد هم به خاطر اینکه نسخه معلوم نیست و هم به خاطر اینکه واو همه جا برای جمع نیست.

به علاوه در روایت اولی که خواندیم از عبدالسلام هروی آن جا تصریح داشت به فرق بین حلال و حرام، در حرام می گفت جمع و این را بعضی ها خواستند مؤیّد همین جمع بگیرند این هم در عین حال جواب دادیم از جهت سند و روات به اصطلاح، خلاصه نتوانستیم اثبات کنیم کفّاره جمع را نه با روایت اول نه سوم نه دوم و چیزی اینجا ثابت نشد.

یک دلیل دیگری آورده اند و آن اینکه این روایت اولی که دلاتش خیلی خوب است سوم و دوم را یک قدری اشکال کردیم ولی روایت اولی دلالتش خیلی خوب است، سومی هم بد نبود سندش را اشکال کردیم، بگوییم سند روایت اولی و سومی جبران شود به شهرت، شهرت فتوایی، آن مقداری که بررسی کردیم اگر خواستید بررسی کنید در قدما مطرح نبوده به عنوان یک شهرت، از قدما فقط مرحوم شیخ صدوق فتوا داده است همانی که برایتان خواندیم، در روایت سوم روایتی که از عمری رسیده بود نایب حضرت صدوق دنبالش گفت که أن افتی به ایشان فتوا می دهد و الّا مشهور فقهاء قدما فتوا ندادند، از زمان علامه حلی این مطلب شایع شده است بعد هم متأخرین گفته اند.

یک حرفی هست ما مکرّر گفتیم و آن اینکه اگر شهرت قدما برای ما معلوم نباشد ولی متأخرین شهرت داشته باشند بگوییم عقلائی هست که اگر شاگردهای یک مکتبی گفتند استاد نظرش این بوده بعد طبقه قبلی هم همین طور می شود یعنی این ها نظر استادشان را می گویند استاد هم وقتی این را می گوید ظاهرش این است که می خواهد بگوید اساتید او هم همین طور بودند و الّا نقل می کردند، اینکه نقل نکردند که قبل از آن ها فقط مثلا صدوق را گفته اند و دیگران را نگفته اند معلوم می شود که خلاصه بگوییم که از شهرت متأخرین هم شهرت قدما کسب شود، استنباط کنیم کانّه این را یک اماره ای قرار دهیم این را سابقا گاهی عرض می کردیم ولی این در صورتی است که ندانیم مرحله قبل را اینجا می دانیم که جز صدوق قدما کسی فتوا نداده است، اقلا یکی بگوید بعد از طریقی بخواهیم یک اماره ای درست کنیم، بنابراین کفّاره جمع به نظر من دلیلی ندارد گرچه ما احتیاط واجب کردیم، احتیاط واجب به خاطر حرف هایی است که از زمان علامه به بعد مطرح شده است و دو سه روایتی که با ضعف سند یا ضعف دلالت بود که توضیح دادیم بنابراین نمی شود اثباتش کرد، خیلی سخت گرفتن بر مردم هم یک مرتبه از اصلش هم فرار می کنم اگر زیاد باشد.

یک مسأله ای اینجا ماند و آن این است که آیا این سه کفّاره ای که نقل شده است در افطار ماه رمضان حالا به حلال و حرامش کاری نداریم، چه حلال و چه حرام این ترتیب بینشان یا تخییر است، این غفلت کردیم قبلا بگوییم ولی حق هم همین بود که قبلا جایش نبود و الآن موقع اش هست به خاطر اینکه این اختصاصی به کفّاره حلال ندارد، چه کفّاره جمع چه غیر جمع این مسأله در آن مطرح است که آیا ترتیب است یا تخییر یعنی اول باید عتق رقبة شود اگر نشد به آن بعدی می آید یعنی صیام شهرین اگر آن نشد اطعام ستّین، علی ای حال آیا تخییر قائل شویم آن جاهایی که مطرح هست، آیا اینجا بگوییم ترتیب که اول عتق رقبة بعد صیام شهرین بعد اطعام ستّین مسکینا یا اینکه ترتیب نیست اول از همان اول اطعام ستّین مسکینا برویم، آیا می توانیم استدلال کنیم؟

دو دلیل می شود آورد، دلیل اول ترتیب ذکر که در روایات اول عتق رقبة آمده است ذکراً مثلا روایت اول باب 10 همان روایت هروی داشت که متی جامع الرجل حرامً أو افطر علی حرامٍ فی شهر رمضان فعلیه ثلاث کفّارات اول عتق رقبة و صیام شهرین بعد هم اطعام ستّین مسکینا، در روایت دوم علیه رقبة و اطعام ستّین و صیام شهرین متتابعین، این باب دهم بود.

در باب هشتم که اصل روایات در باب هشتم است، روایت 13 باب هشتم علیه عتق رقبة أو اطعام ستّین مسکیناً أو صوم شهرین متتابعین[2] اول عتق رقبة ذکر شده است یا در روایت 9 از باب هشتم سألته عن رجل نکح إمرأته و هو صائم قال علیه القضاء و عتق رقبة[3] غرض بعضی روایات ترتیب ذکری دارد که اول عتق رقبة را دارد بعد صیام شهرین بعد ستّین مسکینا، باز روایت اول که صحیحه عبدالله سنان است این سندش از بسیاری از روایات بهتر است یعتق نسمة أو یصوم شهرین متتابعین أو یطعم ستّین مسکینا[4] خلاصه به این ترتیب ذکری بخواهیم تمسک کنیم.

ترتیب ذکری دلیل روشنی نیست اول این را گفتند، ما بحثمان این است که اول چه چیزی را باید عمل کرد، اول این را گفتند، هر کدام را می گفتند شما می گفتید چرا اول این را گفتند بالاخره یک اولی دارد، یک وسطی دارد و یک آخری دارد وقتی انسان می خواهد یک حرفی بزند، اول کلامی که از دهان در می آید دال بر این نیست که خارجش هم باید اول این محقق شود، ترتیب ذکری نمی شود دلیل روشنی بر این باشد، به علاوه اینکه در همین هم در روایات اختلاف است، بعضی جاها اول عتق رقبة را گفته بعد شهرین بعد ستّین مسکینا، بعضی روایات اول عتق رقبة را گفته است بعد اطعام بعد صیام شهرین را گفته است مثلا در روایت سوم باب 8 فی رجل وقع علی اهله دارد که فقط شصت مسکین را گفته است.

روایت دوازدهم مثلا، عن رجل لزق بأهله فأنزل قال علیه أطعام ستّین مسکینا[5]، در روایت سیزدهم علیه عتق رقبة أو اطعام ستّین مسکیناً أو صوم شهرین متتابعین[6]، اول اطعام را آورده است بعد شهرین را آورده است.

بنابراین اولا ترتیب ذکری به تنهایی دلیل نیست، اول او را گفته است هر کدام را می گفتند بالاخره یک اولی هست، در ثانی در همین ترتیب ذکری هم اختلاف است، بعضی جاها اول اطعام است بعد شهرین صیام، بعضی جاها اول صیام شهرین است بعد اطعام ستّین مسکینا.

یک مطلب دیگر اینکه غیر از ترتیب ذکری بگوییم که بعضی روایات فقط یکی از این ها را گفته است مثلا روایت یازدهم من افطر یوماً من شهر رمضان فعلیه عتق رقبة بگوییم بنابراین چون فقط یکی را گفته است این ترتیب واقعی است که این را باید انجام دهد و نظیر این در بعضی روایات دیگر اگر ببینیم برایتان می خوانم.

علی ای حال احتمال هم می شود گفت چون یکی را گفته است بنابراین از آن استفاده کنیم که ترتیب دارد و مقدم بر همه است، اولا این در مقابل روایات صریحی که هر سه را ردیف کرده است پشت سر هم با أو هم گفته است مثلا بهترین روایت باب عرض کردم صحیحه عبدالله بن سنان است 1/8 یعتق نسمة أو یصوم شهرین أو یطعم ستّین مسکیناً[7] هر سه را با هم گفته است أو هم گفته است که دیگر هیچ شبهه ای ندارد و نمی شود در آن ترتیب اعتبار کرد بنابراین هیچ وجهی برای ترتیب به آن صورت نداریم، حالا بعضی ها گفتند احتیاط مستحبی مشکلی ندارد اما اینکه بخواهیم استناد کنیم مخصوصا با توجه به بهترین روایت باب که صحیحه عبدالله بن سنان است جایی ندارد برای ترتیب فی رجل افطر من شهر رمضان متعمداً من غیر عذر قال یعتق نسمة أو یصوم شهرین أو یطعم ستّین مسکیناً اگر واو بود یک چیزی ولی أو از اول تخییر را می گوید بنابراین وجهی بر این نداریم.

هذا تمام الکلام در افطار ماه رمضان به حلال یا به حرام فرق نمی کند کفّاره جمع دلیل پیدا نکردیم فقط احتیاط مستحبی گرچه ما احتیاط واجب کردیم ولی حق این است که احیتاط مستحبی به خاطر اقوال علامه بعد این دو سه روایت ضعاف، آن وقت کفّاره چه حلال و چه حرام ترتیب هم لازم نیست بلکه هر کدام این ها را که انجام داد اشکال ندارد.

در پرانتز عرض می کنم از مسائلی که خیلی جای بحث و فکر دارد این عتق رقبة ها هست که این برده ها چطور بودند، می دزدیدن این ها را یا در جنگ اسیر می کردند و این ها برده می شدند و بعد چطور این ها فرار نمی کردند و بروند، این برده ها از کجا هستند، اهل بیت هم برده داشته اند، یک نظر این است که آقایان گفته اند من در پرانتز می گویم چون مسأله مهمی است و در زمان ما هم زیاد مطرح می شود یک مطلب آقایان گفته اند که اسلام با اصل بردگی مخالف بوده است بیش از این نتوانسته کاری کند به نظر ما این به هیچ وجه پسندیده نیست، اولا بالاتر از برده داری مسأله مشروب خواری بود و از همه مهم تر بت پرستی بود که به هیچ وجه حاضر نبودند دست بردارند اسلام به شدت با آن ها مخالفت کرد این که نتوانست معنا ندارد باید حرفش را می زد حالا به فرض مردم هم عمل نکنند، اولا عمل می کردند، از بت پرسی مهم تر که نبود و همین طور در مسائل فرعی از مشروب خواری و مانند این ها صریحا اسلام با آن ها مقابله کرد.

به علاوه نظر فقهی را چکار می کنید، نظر همه فقها این است که وقتی جنگ شد اسرا برده می شوند، در خانه ها می آیند و برای خانه ها کار می کنند و این نتایج جنگ است، در فقه مطرح است در جهاد اسیر که می کنند یا اسیر مرد است یا زن است خلاصه برده می شود و کنیز و فورا هم رابطه ازدواجش با شوهرش قطع می شود، دیگر با شوهرش رابطه ندارد احتیاجی به طلاق و مانند آن ها هم ندارد، می شود اسیر این و کنیز این، می تواند این اسیر کننده با این نزدیکی کند که این خیلی هم در زمان ما مسأله هست، یک روز هم ما در کمیته ضد خرابکاری زمان شاه در ایام بازجویی ما رئیس کل آن تشکیلات آمد در سلول من و شروع کرد همین مسأله را پیش کشیدن که می گویید زن مردم که هنوز شوهرش زنده است همین طور بگیرد ما هم آمدیم جواب بدهیم بعداً منشأ شکنجه های زیادی شد علی ای حال فقها همه فتوا می دهند که وقتی جنگ شد این برده می شودند، کنیز می شوند می آیند در خانه ها، بعد هم اگر اصل برده داری خلاف است اهل بیت معامله شان باطل است، می رفتند پول می دادند و برده را می خریدند و در خانه این ها بوده است، اقلا یک کلمه بگویند که ما از روی ناچاری به آن ها پول دادیم و الّا معامله باطل است مثلا، این طور نبوده، بعداً آزاد می کردند، عتق می کردند، اگر چنانچه این مسائل درست نبوده و اسلام کلا با برده داری مخالف است دیگر عتق معنا ندارد.

به نظر بنده من در سال 49، 50 آن موقع ها یک جزوه ای هم نوشته ام و بارها هم چاپ شده است نگاه به بردگی اساساً وقتی اسرا می گیرند چکارشان می کنند؟ یک نظر این است که همه را بکشند، با اینکه انسان هایی ممکن است باشند که صالح باشند و خوب باشند، نسلشان و خودشان، نظر دوم این است که همه را آزاد کنند، آزاد کنیم و می روند دوباره تقویت می کنند جبهه کفر را و یک جنگ جدیدی می شود، نظریه سوم همه این ها را در زندان زندانی کنیم، یک خرج بسیار گزاف برای دولت می شود و هیچ فایده ای هم ندارد چه بسا ممکن است روی مأمورین زندان هم یک اثرات منفی بگذارند بعد مسائل دیگری هم پیش می آید در این بین، لذا نظر چهارم بهتر این است که این ها را بدهیم دست خانواده ها، تحویل خانواده ها داده شود در صورت امکان و خانواده ها هم از این ها استفاده می کنند این از لوازم جنگ است آن کفّار هم بدانند که اسیر شوید این مسائل است بنابراین بیخودی نیایید به جنگ ما، این یک تهدیدی هم برای آن ها می شود.

خلاصه این چهار احتمال، نمی گویم این بی عیب است ولی بهترین است، بکشیم یا آزاد کنیم یا زندانی کنیم، با زندانی ها خوش رفتاری کنند، بد رفتاری کنند، این زندانی هایی که از عراق در ایران بودند اگر بد رفتاری می شد که تبلیغات زیادی علیه نظام می شود اگر خوش رفتاری می شد یک مصیبت هایی بود، غذاهایشان، لباسشان که رسیدگی می شد بعد تازه می گفتند ما زن می خواهیم، علی ای حال اینکه آقایان این طور گفته اند حتی استاد ما علامه طباطبائی(ره) در بعضی جاها دارند که اسلام بیش از این نشده است نظر فقها این نیست، آقایان دیگر هم همین طور، بعضی مراجع فعلی هم همین طور اینگونه نظر را گفتند و این نظر اصلش هم برای محمد یا سید قطب مصری یا برادرش محمد قطب است تا آن جایی که من سابقاً دیدم ولی به هرحال درست نیست جنگ که می شود اسرا را چکار کنند، بالاخره اسلام این راه را بهتر پسندیده و همین طور هم هست.

مسأله بعدی راجع به قضاء ماه رمضان است، خود ماه رمضان را اگر افطار کردند گفتیم چه حلال و چه حرام کفّاره دارد و کفّاره اش هم این سه تا است، ترتیب هم نمی خواهد تخییر است، بین حلال و حرام هم فرقی نیست و اما قضاء ماه رمضان، اگر قضاء را خراب کرد و افطار کرد، قبل از ظهر که هیچ اشکالی ندارد، قبل از ظهر می تواند افطار کند، روزه اش را بخورد هیچ مشکلی نیست، بعد از ظهر اگر بخواهد افطار کند و روزه اش را بخورد در قضاء ماه رمضان این همه جایز نیست و هم کفّاره دارد، کفّاره اش این است که دوازده مسکین را اطعام کند هر نفری یک مُد طبق معمولی که همین جا مد است، شارع حساب کرده است که در نوع مردم یک مُد غذا برای سیر کردنشان کافی است، حالا درست است بعضی ها هستند بیش از این ها می خورند و بعضی ها هم ممکن است زیادشان باشد اما به طور متعارف یک مُد، یک چارک غذا کم تر از یک کیلو این سیر می شود متعارف بر این است مخصوصا ممکن است یک وعده برای یک روزش هم کافی باشد، یک وقت آن روایت را برایتان خواندم من اکل فی الیوم مرّةً فلا یقولنّ إنّی جائعٌ همین بسش است و سیر می شود و من اکل فی الیوم مرّتین فلا یقولنّ إنّی عابدٌ با دو وعده خوردن حال برای عبادت دیگر نمی ماند، شکم پر مقتضای چیزهای دیگری دارد و من أکل فی الیوم ثلاث مرّات فهو حیوان، این روایت را در کتب شیعه من ندیدم، در کتب اهل تسنن دیدم ولی درست است، بعضی از پزشک هایی که در مسائل مختلف وارد هستند خودشان یک وعده غذا می خورند و سفارش هم می کنند که شما دو وعده بیشتر نخورید، صبح و عصر، صبح و شب و این بهترین وجه برای سلامت است و در قرآن هم لابد دیدید که بهشتی ها دو وعده غذا می خورند.

یک مُد برای سیر شدن کافی است، دوازده نفر را اطعام کند، دوازده مُد، اگر دوازده مسکین را نتوانست اطعام کند سه روز روزه بگیرد و احتیاط مستحب این است که اطعام ستّین مسکین کند بنابراین دوزاده مسکین اگر نشد سه روز روزه و احتیاط این است که اطعام ستّین مسکینا کند، ما ببینیم مسأله چیست.

اولا این سه روز متوالی و پشت سر هم باشد نظر ما این است، مرحوم استاد مرحوم امام هم نظرش همین است در حاشیه و دلیلش هم ظهور عبارت است وقتی می گویند سه روز روزه بگیر این سه روز سه تا یک روز نیست، عبارت سه روز با عبارت سه تا یک روز فرق می کند، سه روز یعنی متصل این یک مطلب، اصل این کار حرام است معلوم که نباید افطار کند بعد از زوال از بعضی ادله هم استفاده می شود از جمله باب دوم از ابواب وجوب الصوم روایت دهم روایت این است موثقة عمار عن الصادق(ع) عن الرجل یکون علیه الایام من شهر رمضان و یرید ان یقضیها قضاء دارد و حالا می خواهد قضاء کند متی یرید ان ینوی الصیام چه موقع نیت کند قال هو بالخیار الّا أن تزول الشمس تا ظهر نشده است می تواند نیت کند می تواند به هم بزند خلاصه وقت نیت باقی است فاذا زالت الشمس وقتی ظهر شد فإن کان الصوم اگر نیت صوم کرده است فلیصم بعید روزه بگیرد و إن کان نوی الافطار اگر نیت افطار می خواهد کند الآن افطار سئل فإن کان نوی الافطار یستقیم ان ینوی الصوم بعد ما زالت الشمس اگر نیت افطار کرد حالا بعد از ظهر می تواند دوباره نیت صوم کند قال لا[8] می خواهد بگوید افطار نمی شود بعد از زوال.

به هرحال اصل مسأله روشن است در باب چهارم از ابواب ما یمسک هم این روایت یک قدری صریح تر است، عبارت روایت این است مرسله حفص بن سوقه فی الرحل یلاعب اهله أو جاریته و هو فی قضاء شهر رمضان فیسبقه الماء فینزل قال علیه من الکفّاره مثل ما علی الذی جامع فی شهر الرمضان[9] یعنی اصل حرمتش را می گوید که جایز نیست کفّاره دارد، در روایت اولش هم که صحیحه عبدالرحمن بن حجّاج است همین طور است.

خلاصه اصل اینکه بعد از افطار زوال جایز نیست این مسلّم اما اینکه کفّاره اش دوازده مسکین است در باب بیست و نهم از ابواب احکام شهر رمضان در همین جلد است روایت 2 صحیحه هشام بن سالم قلت لِاَبی عبدالله(ع) رجل وقع علی اهله و هو یقضی شهر رمضان در قضاء ماه رمضان قال إن کان وقع علیها قبل صلاة العصر فلا شیء علیه اگر پیش از نماز عصر این کار کرده است این اشکال ندارد یصوم یوماً بدل یوم یک روز دیگر را روزه می گیرد و إن فعل بعد العصر اما بعد از عصر اگر این کار را کرده است آن روز را روزه بگیرد و اطعم عشرة مساکین ده مسکین هم اطعام کن فإن لم یمکنه اگر ده نفر نتوانست صام ثلاثة ایّام سه روز روزه بگیرد کفّارةً لذلک پس هم حرمتش باز از این استفاده می شود هم اینکه کفّاره اش هم ده مسکین است.

 



[1] وسائل باب10 ما یمسک الصائم روایت2

[2] وسائل باب8 ما یمسک الصائم روایت13

[3] وسائل باب8 ما یمسک الصائم روایت9

[4] وسائل باب8 ما یمسک الصائم روایت1

[5] وسائل باب8 ما یمسک الصائم روایت12

[6] وسائل باب8 ما یمسک الصائم روایت13

[7] وسائل باب8 ما یمسک الصائم روایت1

[8] وسائل باب2 وجوب الصوم روایت10

[9] وسائل باب4 ما یمسک الصائم روایت1





   یک‌شنبه 7 خرداد 1396




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما