صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 96-97

صوم جلسه سیزدهم






                                              بسمه تعالی

گفتیم با رؤیت ثابت می شود، با شمردن سی روز بعد از ماه اول ثابت می شود، ایشان گفتند با قول منجّمین ثابت نمی شود، عرض کردیم حساب در همان سی روز هم قول منجّمین است، می گویید سی روز از ماه قبلی حساب کنید بعدش اول ماه رمضان شود مثلا این هم روی حساب است، هر کسی هم نمی داند، از مردم عادی بپرسید چرا سی روز بعد از ماه قبلی نمی تواند توضیح دهد، آن هم روی حساب است، حالا بعد از این هایی که گفتیم یک مطلب دیگری ایشان می گویند، بعد از اینکه گفتند به قول منجّمین ثابت نمی شود یک عبارتی دارند و لا بغیبوبة الشّفق فی الیلة الاُخری هلال ماه ثابت نمی شود به غائب شدن شفق در شب دیگر، خیلی عبارت نامفهوم است، ماه و هلال ثابت نمی شود به غائب شدن شفق در شب دیگر، شب دیگر چه موقع؟ از اول ماه تا آخر ماه شب دیگر است، خیلی عبارت نارسا و ناقص است.

بعضی تعبیر را عوض کردند این تعبیر و لا عبدة بغیبوبته بعد شفق المغربی فی لیلة الرؤیة هلال ماه ثابت نمی شود به اینکه هلال بعد از شفق مغربی در شب رؤیت دیده شود، این هم یک قدری مبهم شد، حالا خلاصه مطلب این است که اگر ماه بلند بود به طوری که شفق ناحیه غرب رفت هنوز ماه نرفته است این علامت این است که ماه خیلی بلند است، در مردم هم می گویند این دو شبه است، ماه غائب شده است بغیبوبته ماه غائب شده است بعد از غائب شدن شفق یعنی شفق رفت ماه هنوز ماند، این بعد از شفق غائب شد، اول شفق غائب شد، دو شفق داریم یک شفق در ناحیه مشرق که این علامت مغرب بودن است، یک شفق در ناحیه مغرب که مربوط به حدود یک ساعت و نیم بعد از اذان مغرب است یا بعد از غروب حدود یک ساعت و نیم تقریبا که وقت نافله مغرب آن موقع تمام می شود.

علی ای حال مطلبی که می خواهند بگویند این است که شفق مغربی تمام شده است ولی هنوز ماه نرفته است، ماه بلند است نزدیک بالاهای آسمان است و آن پایین نیست که زود تمام شود منظور این هست، حالا چرا سید این گونه تعبیر کرده است البته عروه نواقص ادبی خیلی دارد، یک وقتی بعضی از آقایان هم متصدی شدند که عبارت های عربی اش را اصلاح کنند دیدند یک کتاب دیگری می شود، نواقص ادبی خیلی دارد ولی به هرحال چرا اینجا سید چنین گفته است و لا بغیبوبة الشفق فی اللیلة الاُخری شفق یعنی شفق مغربی معیّن نکرد، شفق مغربی در یک شب دیگری غائب شود علامت به روز اول ماه و این ها نیست، چرا این گونه گفته است؟ برای اینکه اگر می گفت غائب شدن شفق در شب دوم یعنی تثبیت شد که این شب دوم است نخواست این را بگوید، در یک شب دیگر غیر از هلال است یعنی شما اگر امشب دیدید شفق رفت و ماه هنوز هست معلوم می شود ماه دو شبه هست، ثابت می شود که در شب دیگری که شب اول ماه هست هلال بوده است و ما ندیده ایم، به این ثابت نمی شود، به اینکه ماه بلند است که شفق مغربی رفته است و ماه هنوز مانده است، ماه پس بعد از غائب شدن شفق مغربی تازه ماه بعد غائب شد و الّا شفق رفت و او هنوز بود به این ثابت نمی شود که پس ماه دو شبه است و شب قبلی شب اول ماه بوده است، به این ثابت نمی شود، چرا به این ثابت نمی شود؟ اول اینکه شک داریم این حجّیت دارد یا ندارد الاصل عدم الحجّیة مثل بقیه مواردی که مشکوک بو د، دوم اینکه ظنی است، ظن بر گمان اینکه بر یک چنین موردی ماه دوشبه است و الّا دیر و زود رفتن زیر افق تا از طرف کره در بیاید ظمنا کرده زمین هم که کاملا دایره ای نیست، کره کامل نیست یک قدری حالت ذوذنقه ای دارد به اصطلاح حالت چقندری و شلغمی به اصطلاح کاملا یک کره منسجم مسلّط دایره ای نیست اینکه بگوییم که صد در صد به یک خط دایره صعود و نزول دارد این گونه نیست گاهی درجه ها یک قدری کم و زیاد دارد، به هرحال اصل و این ظنی بودن، از یک روایت قدری خلاف این استفاده می شود.

روایت باب 9 از همین ابواب احکام ماه رمضان روایت سوم شیخ طوسی باسناده عن حسین بن سعید عن حمّاد بن عیسی عن اسماعیل بن حر عن ابی عبدالله(ع) قال اذا غاب الهلال قبل الشفق فهو للیلةٍ اگر هلال پیش از اینکه شفق برود هلال رفت یعنی عکس این است که تا حالا می گفتیم اول هلال رفت بعد شفق رفت این ماه یک شبه است و اذا غاب بعد الشفق اگر ماه بعد از شفق رفت اول شفق رفت بعد ماه رفت می شود فهو للیلة[1] ماه دو شبه است عین همان تعبیری که عوام هم دارند عین همان تعبیر است می گویند ماه دو شبه است، بر آن اصل مقدم است، بر آن اصل عدم حجّیت، ظنّی بودن این ها مقدم است.

این اولا معارض است با یک روایت اول همین باب است کتب الیّ ابوالحسن العسکری کتابا ابو علی بن راشد می گوید امام حسن هادی نامه ای بر من فرستاد و ارّخه یوم الثُلاثاء تاریخ را زد روز سه شنبه للیلة بقیت من شعبان دو شب مانده به ماه شعبان، سه شنبه دو شب مانده به ماه شعبان فی سنة اثنتین و ثلاثین و مائتین سال 232 و کان یوم الاُربعا یوم شکّ این نامه را حضرت روز سه شنبه نوشت ولی روز چهارشنبه محل شک بود تاریخ نامه حضرت سه شنبه بود، روز چهارشنبه یوم الشک بود که مردم آن جا بودند صام اهل بغداد یوم الخمیس اهل بغداد روز پنج شنبه روزه گرفتند یعنی چهارشنبه روزه نگرفتند و أخبرونی أنّهم رأوُا الهلال لیلة الخمیس عراقی ها به من خبر دادند که شب پنج شنبه ماه را دیده اند یعنی چهارشنبه شب ماه را دیده اند و انّ الشهر کان عندنا ببغداد یوم الأربعاء پیش ما ماه رمضان روز چهار شنبه بود ما معتقد شدیم روز پنج شنبه اول ماه است ماه روز چهارشنبه بود، ماه زمانی در بغداد چهارشنبه بود حالا نامه حضرت این بود فکتب الیّ زادک الله توفیقاً فقد صُمت بصیامنا خدا توفیقت بدهد تو با روزه ما روزه گرفتی، روزه خود این روزه پنج شنبه بوده است و ثمّ لقیته بعد ذلک بعدا خودم به ملاقات امام هادی رفتم فسألته عمّا کتبتُ به الیه سوال کردم از ایشان راجع به این مسأله قال أ و لم أکتب إلیک من ننوشتم به شما إنّما صُمت الخمیس نوشتم که من روز پنج شنبه روزه گرفتم یعنی ماه دو شبه نبود، آن ها روز چهارشنبه روزه گرفتند ما روز پنج شنبه، حضرت فرمود که بارک الله به روزه ما روزه گرفتی چون روز پنج شنبه روزه گرفت فاعتقدت أنّ الصوم یوم الخمیس من نظرم این شد که روزه روز پنج شنبه هست حضرت هم فرمود زادک الله توفیقاً بارک الله فقد صمت بصیامنا با روزه ما روزه گرفتی یعنی ما هم روز پنج شنبه یعنی آن که چهارشنبه بغدادی ها روزه می گرفتند اشتباه بوده است پس ماه دو شبه نبوده است پس و لا تصم إلّا للرؤیة[2] روزه نگیر مگر با رؤیت یعنی پس آن را قبول نکن که ماه دو شبه بوده، بلند بوده آن ها چهارشنبه روزه گرفتند بنابراین این معارض با آن روایت است.

در ثانی از آن روایت سومی که خواندیم که گفت اگر بلند بود دو شبه هست و این ها مورد اعراض است و موافق عامه پس اولا اصل عدم حجّیت ثانیاً ظنی هست، ثالثا آن روایت 1/9 می گوید اعتناء نکن این بلند و کوتاهی دلیل نیست، آن روایتی هم که می گفت دو شبه و یک شبه می شود با اینکه ماه بلند باشد یا خیر این موافق عامه است مورد اعتبار نیست و اعراض اصحاب هم دارد.

پس تا اینجا این شد که به قول منجّمین ثابت نمی شد که ما نظرمان را توضیح دادیم، به غیبوبت شفق در لیلة الاُخری که منظورش این است که شفق رفته است و ماه هنوز نرفته است، ماه هست و شفق رفته است با این هم ثابت نمی شود که بگوییم ماه دو شبه است، یکی هم و لا برؤیته یوم الثلاثین قبل الزوال و همین طور اگر روز سی ام از ماه قبلی ماه را پیش از ظهر ببینید، سی روز گذشته است روز سی ام قبل از ظهر ماه را دیدید این دلیل نیست که دیشب هلال بوده است و امروز اول ماه هست، ببینیم این مسأله اش چطور می شود؟ عبارت مرحوم سید همین بود و لا برؤیته یوم الثلاثین قبل الزوال به دیدن هلال ماه روز سی ام از ماه قبلی پیش از ظهر دلیل نیست که پس بگوییم هلال دیشب بوده است ما ندیده ایم و امروز اول ماه است این دلیل نیست، این را ببینیم که چگونه هست.

اولا رؤیت قبل از ظهر و بعد از ظهر قاعدتا به درد نمی خورد برای اینکه اثبات کند امروز اول ماه هست برای اینکه روزه از طلوع فجر است شما حالا قبل از ظهر حلال را دیدید یا بعد از ظهر دیدید ثابت می شود که امروز اول ماه هست؟ اول ماه که گذشت باید از سحر روزه بگیرید بنابراین قاعدتا این است که دیدن ماه در روز به هیچ دردی نمی خورد.

علی ای حال دو سنخ دلیل داریم، یک سنخ مطلقات است مثل صم للرؤیة و افطر للرؤیة این ها رؤیت وسط روز را نمی گیرد برای اینکه باید طوری باشد که حدوثا بتواند تکلیف به روزه کند و این حدوثا نمی تواند تکلیف کند بقائاً می شود ولی صم للرؤیة ربطی به بقاء ندارد، الآن دستور می دهم که روزه بگیری این حدوث می شود، این مطلقات همان شب را می گوید اصلا به روز کاری ندارد همان طور که در روایات هم للیلة همه روی شب تکیه شده است، هلال هم در عرف متشرعه همین است، هلال را هم موقع غروب می بینند برای روز نیست، مطلقا کارش همین است ولی روایات خاصّه ای داریم در خصوص مقام که بین قبل از ظهر و بعد از ظهر فرق گذاشته است این روایات را ببینید، اگر طبق این روایات بخواهیم عمل کنیم پس مطلقات را خواه نا خواه ثم للرؤیة و افطر للرؤیة باید توجیه کنیم یعنی بگوییم نه اینکه الآن بیا روزه بگیر بنا بگذار که امروز روز ماه رمضان بوده است باید این گونه معنا کنیم.

باب 8 روایت 3 روایت این است سألت اباعبدالله(ع) عن هلال رمضان یغمّ علینا فی تسع و عشرین من شعبان پرسیدم راجع به هلال ماه رمضان در صورتی که بیست و نه روز از شعبان گذشته است و هوا ابری است حالا چکار کنیم قال لا تصمه إلّا أن تراه روزه نگیر مگر اینکه هلال را ببینی فإن شهد اهل بلد آخر أنّهم رأوهُ فأقضه اگر اهل شهر دیگر خبر دادند که ما دیدیم بعداً قضاء کن حالا اینجا هم بحث است که اهل شهر دیگر مطلقا، غربی ها، شرقی ها این ها بحث های بعدی است بعد این را می گوید و إذا رأیته من وسط النهار اگر وسط روز دیدی فأتمّ صومه الی اللیل[3] همین امروز را باید ادامه بدی و روز است و إن رأیته اگر هلال را وسط روز دیدی امروز روزه باشد منتهی اتمام منظور اینکه چیزی نخورده باشی و اتمّ صومه الی اللیل پس میزان را وسط روز گرفته است.

اینجا دو مطلب دارد، یک مطلب اینکه اگر وسط روز ماه را دیدیم می شود امروز روز اول ماه است و باید روزه بگیریم پس آن روایات مطلقات که گفتیم ظهورش در حدوث است الآن اول روزه است نه، به اعم از اینکه اول باشد اگر در شب دیدی یا اتمام کن اگر در روز دیدی ابقی اعم از حدوث و بقاء، یک مطلب دیگر اینکه این وسط یعنی چه؟ اگر ماه را در وسط روز دیدید روزه را اتمّ صوماً یعنی تتمیم کن روزه را اگر از وسط روز دیدی یعنی پس دیدن وسط رروز را امام معتبر گرفته است آن وقت وسط یعنی چه؟ وسط روز دیدن و معنایش فرع بر این است که روز یعنی چه، در شرع شایع بر این است که روز از طلوع فجر تا غروب آفتاب این را روز می گویند، اگر این طور گفتیم وسطش ظهر نمی شود یک قدری بعد از ظهر می شود، حالا به هرحال این بسته به محاسبه است، قبل از ظهر می شود چون یک ساعت و نیم اضافه می شود، اگر در شرع حساب کنیم روز را از طلوع فجر تا مغرب می گیرند آن وقت یک ساعت و نیم سر روز می افتد در نتیجه ظهر وسط نمی شود، یک قدری جلوتر وسط می شود، از نظر عرفی روز را از طلوع خورشید می دانند بعید نیست این گونه باشد.

به نظر ما فکر می کنم نه طلوع فجر است نه از طلوع خورشید بلکه از موقعی که هوا روشن است، هوا که روشن می شود شاید حدود نیم ساعت یا سه ربع قبل از آفتاب است این شروع روز است در عرف عامیانه هم شاید این گونه باشد ولی حالا بیشتر شاید بگویند خورشید، حالا اگر عرف را حساب کنیم و میزان را طلوع خورشید بگیریم بنابراین وسط روز می شود همان ظهر حساب کنیم ولی اگر ظهر را از طلوع فجر بگیریم وسط روز قبل از ظهر می شود حالا امام اینجا این گونه فرمود است و إذا رأیته من وسط النهار اگر عرفی بگیریم زوال می شود پس میزان قبل از زوال و بعد از زوال می شود، اگر رأیته من وسط النهار وسط روز اگر دیدی وسط روز در حساب عرف عام روز را طلوع خورشید معمولا می گیرند پس وسط ظهر می شود بنابراین زوال که یک لحظه است بعد از زوال نشود، پیش از زوال قبل از ظهر، پس اگر قبل از ظهر ماه را دیدید اول ماه می شود.

در روایت اول از همین باب این گونه دارد در روایت یوسف بن عقیل است قبلا به یک تناسب این روایت را خواندیم یوسف نقل شده است و یونس، یونس اصلا ما نداریم یونس بن عقیل، یوسف بن عقیل داریم که بد نیست موثّق است عن محمد بن قیس که همان کسی که اقضیه حضرت امیر را نقل می کند عن ابی جعفر(ع) قال قال امیر المؤمنین(ع) إذا رأیتم الهلال فأفطروا أو شهد علیه عدل یا عدول من المسلمین و إن لم تروُا الهلال إلّا من وسط النهار اگر ماه را ندیدید الّا وسط روز یا آخر روز فأتمّوا الصیام إلی اللیل روزه را تتمیم کنید تا شب از وسط میزان گرفته است پس بنابراین زوال و بعد از زوال را میزان گرفته است آخر که می گوید أو آخره وسط نهار که می شود زوال، آخر که دم مغرب است آن جزء شب حساب می شود که ماه و هلال را همان موقع ببینند پس اگر آخر روز دیدید این ماه حساب شده و این ها، اگر وسط روز دیدید آن جا روز حساب می شود امروز حساب می شود فأتمّوا الصیام إلی اللیل[4].

روایت 2 این باب قال ابوا عبدالله (ع) من رأی هلال شوال بنهار فی شهر رمضان فلیتمّ صیامه[5] اگر کسی هلال شوال را در روز در ماه رمضان دید این روز ثابت نمی شود، روزه را تتمیم کند و روزه بگیرد و روزه داشته باشد چون شوال را دارد می گوید، هلال ماه روال را در روز ببیند حالا آخر ماه رمضان است فی شهر رمضان این هلال شوال دلیل نیست یعنی روزه هست الآن فلیتمّ صیامه روزه اش را ادامه بدهد، سند این قاسم بن سلیمان یکی هم جراح مدائنی است.

حالا ما به این جهتش کار داریم، این روایت هیچ وسط روز را میزان نگرفته است و مطلق است، من رأی هلال شوال بنهار چه موقع؟ پیش از ظهر یا بعد از ظهر؟ آن دو روایتی که خواندیم تقیید می کند، می گوید قبل از ظهر و بعد از ظهر فرق می کند بنابراین آن دو روایت می شود مقیّد این روایت مطلق.

رؤیت هلال در روز به طور کلی میزان نیست، طبق روایات مقیّده میزان ظهر و بعد از ظهر است اگر قبل از ظهر هلال ماه را دید ثابت می شود که این اول ماه است بنابراین روزه اش اگر چیزی نخورده بود روزه را ادامه می دهد و اگر چنانچه خورده است که نه دیگر و اگر شوال است که این دیگر روزه ندارد از قبل از ظهر ماه دیده شود وسط را هم گفتیم به معنای عرفی زوال، پس میزان این است که قبل از ظهر و بعد از ظهر بنابراین این گونه می شود اگر قبل از ظهر دیدید این ماه امروز است و روز است حالا اگر شوال است شوال و اگر ماه رمضان است آخر ماه رمضان، اگر چنانچه هلال با این ثابت شد اول ماه بعدی می شود حالا شوال یا رمضان اثبات می شود، اگر بعد از ظهر شد نه دیگر، من وسط النهار نشده است بعد وسط النهار شده است آن دیگر چیزی ثابت نمی کند که هلال برای امروز بوده است.

عبارت سید را تکرار کنم گفت و لا بقول المنجّمین این را ما حاشیه داشتیم و توضیح دادم که همه جا قبول نمی کند، و لا بغیبوبة شفق در لیله اُخری یعنی گفتیم که شفق پیش از ماه از بین برود که ماه هم باشد با این ثابت نمی شود و لا برؤیته یوم الثلاثین قبل الزوال به اینکه ماه را پیش از ظهر روز ببینیم با این هم ثابت نمی شود که امروز اول ماه هست بعد می گوید و لا بغیر ذلک ممّا یفیذ الظن و هرچیزی که ظن و گمان برای ما می آورد کافی نیست، این لا بغیر ذلک چند مورد است که صدوق و مفید و دیگران داشتند باز فردا هم معطل در جزئیات هستیم.



[1] وسائل باب9 احکام شهر رمضان روایت3

[2] وسائل باب9 احکام شهر رمضان روایت1

[3] وسائل باب8 احکام شهر رمضان روایت3

[4] وسائل باب8 احکام شهر رمضان روایت1

[5] وسائل باب8 احکام شهر رمضان روایت2






   یک‌شنبه 17 دی 1396




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما