صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 96-97

صوم جلسه بیست و هفت





بسمه تعالی

اولا دو جمله راجع به توضیح آیه ای که دیروز صحبت کردیم فاولئک یبدّل الله سیّئاتهم حسنات[1] تبدیل می شود سیّئه به حسنه یک مشکلی که بود این بود که چطور سیّئه یه حسنه تبدیل می شود؟ ظاهرا باید جهتش این باشد که آن ذاتش حفظ می شود و عنوانش عوض می شود، شارع وقتی می گذرد حسنه می شود، در حقیقت عفو می کند، کلّ آیه یبدل الله سیّئاتهم حسنات هم به عنوان عفو آمده است نه اینکه این ذاتاً خوب است، تغییر جهت است به عنوان عفو ولی آن چیزی که به بحث ما مربوط بود این بود که پس بنابراین سنّی که شیعه می شود اگر هیچ کاری هم انجام نکند باز هم بگوییم که پس تبدیل شد خوب است انجام ندادن معصیت است حالا این سیّئه می شود پس تو انجام دادی پس نه اینکه بگوییم که اعمال سنّی منحصر است به آن جایی که انجام بدهد و طبق وظیفه خودش هم درست انجام دهد آن جا را می گوییم خیر، منحصر به این نیست، آن جایی هم که اصلا عمل نکرده است یا خراب عمل کرده خودش هم می داند که در عقیده خودش هم خراب عمل کرده است بگوییم اینجا هم شامل می شود و عملش درست می شود، اشکال این بود که آن وقت خلاف روایت می شد.

روایت را گفتیم انصراف دارد از آن جایی که عمل نکرده یا عملش خراب بوده حتی به عقیده سنی ها آن جا را نمی خواهد بگوید بلکه برای آن جایی است که به عقیده خودش درست انجام داده است منتهی حالا که شیعه شده است فهمید که خلاف بوده است در این موارد  را خدا می گذرد روایت این را می گفت، اطلاق آیه می گوید این ها وقتی توبه می کنند و بر می گردند تمام اعمال گذشته آن ها درست است معنایش این است که و لو عمل انجام نداده است یا عمل خراب انجام داده است و لو روی مطلب خودشان خراب هم شده است باید بگوییم درست است، این را جواب ندادیم.

حالا این را می خواهم بگویم این آیه حکم تکلیفی را می خواهد بگوید نه وضعی، بحث ما در وضع است، می خواهیم ببینیم یک چنین نمازی از یک آدم درست است یا باطل است، آیه تکلیف را می گوید که این آیا جهنمی است، بهشتی است، حسنه است یا سیّئه است این ها جنبه های تکلیفی است علی ای حال آن وقت اشکالات دیگر هم در آیه بود آیا فقط راجع به زنا هست یا کل متقدّم است بنابراین ما هستیم و همان روایت صحیحه عیسی بن قاسم که اگر سنّی را اعمالی خلاف شیعه انجام دهد ولی در مکتب خودشان درست است حالا شیعه شد اعمال گذشته اش پاک است و درست است الّا زکات و حج، حج در صورتی که به رکنینش لطمه بزند، اگر به دو رکن لطمه بزند آن جا اشکا دارد و الّا منحصر است به زکات، این راجع به این مطلب که عرض کردیم.

حالا خلاصه جمع بین روایات این شد که اگر شخص سنی اعمالی را انجام بدهد و روی عقیده خودش هم درست انجام داده است بعد که شیعه شد اعمالش خراب بوده است اینجا خدا درست می کند، به نوعی هم مصداق اولئک الذین یبدّل الله سیّئاتهم حسنات درست می شود مهمّش صحیحه عیسی بن قاسم اما آن جایی که اصلا عملی انجام نداده است اما اگر عملی انجام داد عملی است که روی مکتب خودش هم باطل است و خودش را هم مشغول الذمه می داند اینجا را نمی گیرد و روایت انصراف دارد از چنین موردی که اصلا کاری نکرده است و در خانه اش خوابیده است بگوییم که خدا قبول کرده است و همین طور انصراف دارد از آن جایی که عمل فاسد انجام داده است و حالا شیعه شده است، روی عقیده سنّی ها هم عقیده خلاف و فاسد انجام داده است و آن جا را نمی گیرد منحصرا برای آن جایی که عملی انجام داد به عقیده خودش هم درست انجام داد حالا که شیعه شده است فهمید عملش خراب بوده است این را خدا قبول دارد الّا در زکات چون حساب مال است، در زکات مسلّم است قبول نیست و همین طور در حج اگر به رکن لطمه زده باشد، در بعضی روایات هم داشتیم و إن کان قد حج اعاد الحج و إن کان قد حج، گفتیم منحصرا برای رکنین است و اخلال به رکنین است.

مطلب بعدی مرحوم سید در مسأله پنجم مطلبی را عنوان کردند و آن اینکه اگر شخص خوابش برد پیش از طلوع فجر خوابید فردا بعد از غروب بیدار شد، آیا این روزه می شود قبول شود؟ بسته به این است که نیت کرده است یا خیر، اگر نیت کرد و خوابید قبل از طلوع فجر از شب قبلش نیت کرد برای روزه فردا و خوابید خوابش برد و فردا غروب بیدار شد اینجا خواب مضر به عمل نیست، وقتی با نیت بوده است قبل از اینکه به خواب برود این آنات زمانی اش را برای خدا مُمَحّض کرده این عملش درست است.

إنّما الکلام اگر چنانچه قبلا نیت نکرده است بعضی خواستند بگویند اگر قبلا نیت نکرد ولی تا قبل از ظهر بیدار شد و نیت کرد این کافی است بلکه بعد از ظهر احتمالا اگر بیدار شد و نیت کرد این روزه صحیح شود ولی ظاهرا مشکل است برای اینکه روزه بسیط است یک عمل واحد است، تقسیم به آنات نمی شود که بگوییم آنات متعدّد است، اگر بسیط واحد است قسمت اول روزه با نیت الهی نبوده اصلا به چه جهت این به جای روزه با نیت قبول شود؟ ما یک جا داریم که ناقص منزله کامل قبول شده است آن هم مسافر است، آن هم به دلیلٍ و الّا تنزیل ناقص منزله کامل دلیل می خواهد بنابراین می شود گفت که قبل از ظهر هم اگر بیدار شد و نیت روزه کرد آن جا هم حتی اشکال دارد، چه قبل از ظهر و چه بعد از ظهر و چه حتی زودتر از این ها، بعد از طلوع فجر بیدار شد و قبلش نیت نداشته است، یک ساعت گذشته است، نیم ساعت گذشته است قاعدتا نباید روزه اش درست باشد.

مطلب بعدی ایشان در مسأله 6 عنوان کرده است اگر می داند روزه هایی از او فوت شده است ولی نمی داند تعدادش چقدر بوده است، اینجا چه بگوییم؟ هشت روز روزه یقینا فوت شده است اما احتمال می دهد ده روز فوت شده باشد، به حسب ظاهر قاعده اش این است که بگوییم برائت از نظر حکم موضوع هم عدم افطار، بگوییم هشت تا افطار شده است و دوتای دیگر معلوم نیست افطار شده باشد، اصل عدم افطار است بنابراین بگوییم این همان اقل را اکتفاء کند، مرحوم سید هم تعبیرش همین است می گوید اقل را اکتفاء کند لازم نیست اکثر را انجام دهد ولی یک بحثی است و آن این است که ممکن است یک قدری فرق کند، یک وقت شک در افطار دارد، هشت روز افطار کردم، دو روز دیگر نمی دانم افطار کردم یا خیر، اصل عدم افطار است موضوعا، حکما هم اصل برائت آن را مشکلی نداریم.

ولی اگر مسأله افطار نیست، مسأله مانع صحت روزه مثلا سفر، مرض، اغماء را اگر مانع دانستیم، جنون را اگر مانع دانستیم، گفتیم جنون دو جور است و توضیح دادیم یک وقت اینکه عمدا می خورد که روزه نگیرد که مجنون شود و نگیرد، در اغماء هم این تفسیر را داریم، خلاصه آن هایی که مانع روزه هست می داند که مانع روزه بوجود آمده است نمی داند برای چند روز به وجود آمده است حالا این یک وقت است بحث در حدوث است، یک وقت است بحث در زوال است، می داند که یقیناً مسافر بوده یا مریض بوده، نمی داند سر ده روز خوب شد یا سر پانزده روز خوب شد بحث در زوال است، یک وقت هم بحث در حدوث است می داند که روز یک شنبه دوره بیماری اش شروع شد نمی داند از چهارشنبه قبل شروع شده بود یا از روز شنبه شروع شده مثلا پس گاهی بحث در افطار است، گاهی بحث در مانع صحت است، مانع صحت مثل سفر، مرض و مانند این ها، این هم یک وقتی بحث در حدوثش هست و یک وقت هم بحث در زوال است می داند چهارشنبه خوب شد نمی داند از همان روز چهارشنبه خوب شده است یا از دو روز قبل تر خوب شده است.

در آن جا که بحث در افطار بود عرض کردم مشکلی ندارد، موضوعا اصل عدم افطار فی غیر ما یتیقّن و حکما هم اصل بر برائت است بنابراین مشکلی ندارد ولی در مانع صحت آیا آن هم همین است مثلا استصحاب کنیم، چه چیزی را استصحاب کنیم؟ در آن قسمت حدوثش باز مشکلی نیست، نمی دانیم امروز مریض شد یا نشد، دیروز مریض بوده است مثلا حالا در حدوث، نمی داند روز چندم شروع کار بوده است اما در بقاء اینجا قاعده اش این است استصحاب کنیم بقاء مرض را، استصحاب کنیم بقاء سفر را، استصحاب کنیم بقاء اغماء و جنون را اگر در آن موردهایی که روزه اش لازم هست، آیا می شود استصحاب بقاء کرد یا اینکه موضوع حکم شرعی بقاء نیست، موضوع حکم شرعی همان سفر و مرض است، ما استصحاب بقاء می خواهیم بکنیم.

اگر چنانچه استصحاب به عنوان بقاء باشد این به نظر یک قدری مشکل است، موضوع حکم ما بقاء نیست اما اگر چنانچه موضوع را نمی گوییم استصحاب بقاء می گوییم دیروز سفر بود نمی دانیم از سفر آمد یا نیامد ادامه سفر موضوع است، من کان منکم مریضا أو علی سفرٍ سفر موضع است، استصحاب خود سفر می کنیم نه اینکه استصحاب بقاء سفر، دیروز مسافر بوده است و امروز هم مسافر است، دیروز مریض بوده است و امروز هم مریض است.

مرحوم سید یک قیدی دارد ببینیم این چگونه هست، عبارت سید این است إذا عَلِم بالفوت می داند که روزه اش از دست رفته است و دار بین الاقل و الاکثر نمی داند هشت روز بوده است یا ده روز یکتفی بالاقل همان اقل را انجام می دهد مازاد وجوب ندارد، این به طور مطلق است، یک موردش را می گوید والاحوط الاکثر احوط این است که بیشتر را انجام دهد اما لا مطلقا، إن کان الفوت لمانع من مرضٍ أو سفرٍ أو نحو ذلک اگر فوت برای مانع از روزه است، مانع از صحت، سفر، مسافر نمی تواند بگیرد افطار نکرده است به آن معنا یا مریض است و نحو ذلک و کان شکّه فی زمان زواله شک ما هم در زوال است نه در حدوث، سفر بوده است، مرض بوده ولی نمی دانیم مرض تمام شد یا خیر، سفر تمام شد یا خیر، اینجا هست که می خواهد استصحاب بقاء کند، کأن شکّ فی أنّه حضر من سفره بعد چهار روز یا پنج روز شک می کند از آن که بعد از چهار روز از سفر آمده است یا پنج روز یعنی سفرش چهار روزه بوده یا پنج روزه که سفر مانع صحّت روزه است کانّه می خواهد بگوید اینجا نمی شود استصحاب بقاء سفر کرد چون بقاء موضوع دلیل شرعی ما نیست اما اگر استصحاب خود سفر را انجام می دهد این چطور هست؟ می توانیم بگوییم که استصحاب اینجا اشکال دارد؟

خلاصه حرف همین است که آیا ما از بقاء به عنوان خفاء واسطه بگوییم خود استصحاب صحیح و درست است یا اینکه بگوییم می خواهید به وسیله این اثبات کنید که این مسافر است، دیروز مسافر بوده است شما می خواهید امروز اثبات سفر کنید ناچارید از کلمه بقاء استفاده کنید بگویید دیروز مسافر بود امروز هم هست یعنی بقاء، اگر بگویید بقاء خود سفر است به عبارت دیگر این خفاء واسطه است همان حساب می شود فبها اگر گفتیم که شما استصحاب را روی بقاء می گیرید، روی زوال بقاء هر کدام، بالاخره این ها عناوین اُخر هستند غیر اصل عنوان سفر است، در مرض هم همین طور، دیروز مریض بوده است امروز هم مریض، امروز هم مریض یعنی ابقاء آن مرض دیروزی پس استصحاب کنید بقاء مرض را این می خواهد بگوید اصل مثبت است ولی بعید نیست اینجا خفاء واسطه است و از این نظر مشکلی نباشد، در متدیّنین هم بیشتر در این شرایط استصحاب می کنند.

یک مثال فقهی دیگری بزنم، دکتر سفارش کرده است که ایستاده نماز نخواند، روی پا ایستادن برایش ضرر دارد، دیشب دکتر چنین گفته است، آیا صبح دوباره برای نماز صبح دکتر می رود؟ هر پنج وعده نماز را پنج بار دکتر برود برای اینکه قبل از شروع نماز روشن شود که آیا ایستادن برای او ضرر دارد یا خیر، این کار را نمی کنند، استصحاب را اینجور جاها جاری می دانند و اصل عقلائی هم شاید باشد خلاصه حرفش همین است و چیز مهم دیگری هم ندارد.

یک مطلب دیگری هست و آن اینکه آیا در قضاء روزه فوریت دارد؟ بعضی از این مباحث را در صلاة خوانده ایم در حقیقت تکرار است ولی روشن می شود، آیا در قضاء روزه فوریت لازم است؟ هیچ دلیلی بر فوریت نداریم، آیه کریمه فاستبقوا الخیرات چطور است؟ سارعوا الی مغفرةٍ من ربّکم و رحمة روزه مغفرت نیست، خیر نیست؟ استبقوا الخیرات استبقوا هم که امر است، سارعوا الی مغفرةٍ من ربّکم می شود فوریت، چه اشکال دارد به این آیه تمسک کنیم، نوعا گفته می شود نه قضاء فوریت دارد در نماز و نه قضاء فوریت دارد در روزه، نوعاً فتواها بر این است، هیچ کدام فوریت ندارد شاید هم از بعضی روایات استفاده کنیم که روایات را می بینیم ولی چه اشکال دارد از خود آیه استفاده کنیم، استبقوا الخیرات باید زودتر انجام داد، سارعوا زودتر انجام داد بنابراین بعید نیست بگوییم فوریت واجب است.

استبقوا یعنی دیگران از دستت نربایند، او مربوط به یک امور خیریه ای هست که افراد متعدد می توانند انجام دهند، یک مسجد سازی است، یک جاده سازی است، رسیدگی به معلولین و امثال این ها، شما انجام ندهید زید انجام می دهد می گوید زودتر انجام بده که از دستت نرود، دیگری نبرند انجام دهند ولی خیلی ها در امثال مقام به همین آیه تمسک کردند، ظاهرا ربطی به این ندارد، علی ای حال از آیه این مطلب که فوت در ما نحن فیه باشد استفاده نمی شود حالا چه استحبابش و چه لزومش این آیه ظاهرا مربوط نیست، حالا روایات را که ببینیم خیلی مسائل روشن می شود.

یک مسأله دیگری هم هست که روایاتش را با هم هست تقریبا و آن این است که آیا تتابع در قضاء هم لازم است، یک بحث فوریت است و یک بحث تتباع، فوریت اینکه زودتر قضاء روزه را انجام دهد، تتابع یعنی پشت سر هم انجام دهد، مطلقا یا اگر از شش تا بیشتر قضاء دارد، بعضی ها گفتند فرق است به حسب بعضی روایات که اگر شش روز یا کم تر به عهده اش هست این تتابع، اگر بیش از شش مورد به عهده اش هست تتابع نباشد، حالا عقاید مختلفی هم هست.

من عبارت سید را بخوانم که مختصرا به طور اجمال نوشتیم مسأله 7 لا یجب الفور فی القضاء، در قضاء روزه فوریت وجوب ندارد و لتّتابع پی در پی بودن و پشت سرهم آوردن، می تواند بینش فاصله کند، یک روز روزه بگیرد دو روزه بخورد و دوباره روزه بگیرد و هکذا نعم یستحبّ التّتباع، وقتی پی در پی بیاوریم مستحب است و إن کان اکثر من الستّة و لو بیش از شش روز هم باشد باز هم تتابع مستحب است لتّفریق مطلقا بعضی گفتند مطلقا چه شش تا، چه کمتر و چه بیش تر خوب است تفریق شود و دنبال هم نیاورد أو فی الزائد علی الستّة بعضی ها گفتند اگر شش تا بیشتر است تتابع نکند و تفریق کند، ما مطلقا می گوییم تتابع لزومی ندارد چه شش تا و چه بیش از شش مورد، چرا؟ به خاطر اطلاق ادله، روزه را باید قضاء کند و انجام دهد، فعدة من ایّام اُخر متن آیه، نگفته است ایّام اُخر فور و نگفته است تتابع.

در باب 26 از احکام ماه رمضان چند روایت دارد، روایت اول صحیحه صفّار کلینی عن محمد بن یحیی عن محمد بن حسن صفّار کتب الی الاخیر(ع) یعنی آقا امام زمان(س) ظاهرش این است که منظورش امام زمان است، رجلٌ مات و علیه قضاءٌ من شهر رمضان عشرة ایّام مرده ده روز قضاء روزه دارد فوقّع دنبال این سوال او حضرت توقیع کرد و این گونه نوشت یقضی عنه اکبر ولیّیه عشرة ایّام، او ده روز به عهده اش بوده و این هم ده روز روزه بگیرد اکبر اولاد ذکور هم دیگر نیاورده است و اکتفاء کرده است به کلمه ولی که ذکور باید باشد علی ای حال هم روزه و هم نماز پدر به عهده فرزند بزرگ است، مادر این گونه نیست به نظر ما، بعد دارد ولاءً تتابع پشت سر هم با اینکه بیش از شش روز هم هست که ده روز است، بعضی گفته بودند شش روز بیشتر تتابع نشود، حضرت ده روز است فرمود یقضی عنه اکبر ولیّیه عشرة ایّام ولاءً[2] پشت سر هم انجام دهد، این تصویب کرد که شش مورد بیشتر را می شود انجام بدهد، این روایت اول بود که عرض کردیم.

روایت 2 کلینی عن عدّة من اصحابنا عن احمد بن محمد یعنی ابن عیسی عن عثمان بن عیسی ایشان هم ثقه هست عن سماعة قال سألته در عثمان بن عیسی هم همان صحبت وقف است، قا سألته امّا یقضی شهر رمضان منقطعاً کسی قضاء ماه رمضان را انجام می دهد منقطع یعنی تتابع نیست، ولاءً نیست، این چطور است؟ حضرت فرمود إذا حفظ ایّامه فلا بأس[3] اگر درست شماره ها دارد اشکال ندارد، پس معلوم می شود اگر آن جاهایی هم که داشتیم پشت سر هم انجام دهد برای اینکه وقتی فاصله می شود یادش می رود که چند روز روزه گرفته است و چند روز باید بگیرد.

در روایت 3 صحیحه عبدالله بن سنان کلینی علی بن ابراهیم ابیه ابن ابی عمیر عبدالله بن سنان عن الصادق(ع) کلّ صومٍ یُفرّق تمام روزه ها در آن تفریق است یعنی تتابع نیست، ولاء نیست، پشت سر هم نیست الّا ثلاثة ایّام فی کفّارة یمین[4] این روایت یعنی چه؟ کلّ صومٍ یُفرّق این اداء هست یا قضاء؟ این ندارد اداء یا قضاء کانّه علی الاطلاق است، دنباله اش دارد الّا ثلاثة ایّام فی کفارة یمین این اداء است آن وقت اگر اداء هست کلّ صوم یُفرّق این کدام صوم را می خواهد بگوید؟ آن وقت اداء کجاست که یُفرّق؟ قاعدتا باید بگوییم که شصت و یک روز خوردن روزه عمدی یا در نذر و امثال این ها، آن جا یفرّق است یعنی هم ولاءً هست و هم یُفرّق، سی و یک روز اولش ولاءً، بیست و نه روز بعدی اش یُفرّق است، احتمالا یک چنین چیزی است.

بحث ما فعلا در قضاء ماه رمضان است که آیا تفریق لازم است آن روایت گفت که می تواند ولاءً انجام دهد، روایت بعدی گفت می تواند تفریق کند، پس نتیجه اش این شد که تخییر است آن دو روایتی که خواندیم، حالا بعد این را بر می گردیم، در روایت 4 باز صحیحه عبدالله بن سنان شیخ طوسی باسناده عن حسین بن سعید یعنی اهوازی عن حمّاد عن عبدالله بن مغیره عن عبدالله بن سنان عن الصادق(ع) من افطر شیئاً من شهر رمضان فی عذرٍ فإن قضاه متتابعاً فهو افضل و إن قضاه متفرّقاً فحسن[5] می تواند متفرّقاً انجام دهد می تواند متتابعاً، اطلاق هم دارد، ندارد شش روز کم تر یا بیش تر، به طور مطلق گفته است.



[1] فرقان آیه 70

[2] وسائل باب26 احکام شهر رمضان روایت1

[3] وسائل باب26 احکام شهر رمضان روایت2

[4] وسائل باب26 احکام شهر رمضان روایت3

[5] وسائل باب26 احکام شهر رمضان روایت4






   دوشنبه 30 بهمن 1396




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما