صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 96-97

صوم جلسه سی و دو










بسمه تعالی

اگر ماه رمضان از کسی فوت شد یا بعضی از ایام رمضان و بعدا هم نتوانست روزه را قضاء کند تا ماه رمضان آینده، این چهار صورت دارد، اول اینکه علت روزه نگرفتن مرض بوده و علت آن که نتوانست قضاء کند آن هم ادامه مرض بوده، این طبق روایات دیگر قضاء ندارد و کفّاره دارد که خواندیم.

دوم آن جایی که عذر در فوت و در نگرفتن قضاء هیچ کدام مرض نباشد علت در هر دو سفر است، مسافر بوده روزه نگرفته است بعد هم مسافر بوده و قضاء نگرفته است، این مورد دوم بود، در این مورد تقریبا اتّفاقی است جز شذ و ندر که قضاء دارد و منتقل به کفّاره نمی شود فقط یک روایت بود روایت 8 که سندش را صحبت کردیم و وارد روایت نشدیم که حالا عرض می کنیم، روایت 8 از باب 25 احکام شهر رمضان که به این روایت خواستند تمسک کنند برای اینکه این هم به کفّاره منتهی شود.

روایت 8 از باب 25، سند روایت صدوق در علل و عیون باسناده عن فضل بن شاذان عرض شد روایات صدوق عن فضل بن شاذان دو طریق دارد، این که عن الرضا دارد یک طریق است، یک طریق دیگر هم مربوط به مکاتبات بین حضرت و مأمون، هر دو طریق ضعف دارد، نمی دانم چرا جامع الرواة آن طریق دیگر را که مربوط به مکاتبات است نیاورده است آن هم بالاخره روایتی است، این که مربوط به این احکام است و عن الرضا فضل بن شاذان نقل کرده است در آن دو نفر بودند که هر دو مشکل داشتند، یکی عبدالواحد بن محمد بن عبدوس که توثیقی ندارد و فقط جزء مشایخ صدوق است و گفتیم که صرف مشیخه بودن دلیل بر وثاقت نیست، در مشایخ صدوق بعضی ناصبی ها هم هستند دیروز صحبت شد، یک نفر دیگر هم ابن قتیبه هست که ایشان هم از مشایخ کشّی است صرف مشیخه بودن دلیل نیست، به علاوه اینکه کشّی از ضعاف زیاد نقل می کند فرق می کند با نجاشی، هر دو رجالی هستند ولی خیلی فرق هست، ابن قتیبه در جامع الرواة هم دارد بعضی ها درباره اش گفتند فاضلٌ هیچ توثیقی صحبت نشده است، در آن روایات دیگر هم که مربوط به مکاتبات است در آن جعفر بن علی بن شاذان است آن هم اصلا مهمل است و معلوم نیست ایشان چه کسی هست بنابراین از نظر سند مشکل دارد.

اما متن روایت حدیث مفصل است و ما به این قسمتش کار داریم إن قال امام رضا می فرماید که اگر طرف بگوید در سوال و جواب مسائل، در علل احکام به این تناسب هم صدوق در علل آورده است، اگر کسی بگوید فلِمَ إذا مرض الرجل أو سافر فی شهر رمضان فلم یخرج من سفره أو لم یفق من مرضه حتی یدخل علیه شهر رمضان عن آخر وجب علیه الفداء للاول و سقط القضاء[1] به این قسمت کار دارد اگر کسی بگوید که چطور که اگر کسی مریض شد یا در ماه رمضان مسافرت رفت و از این سفرش تا ماه رمضان آینده حضور پیدا نکرد و از این مرضش حالش خوب نشد چطور می گویید که برای ماه رمضان گذشته فقط کفّاره و دیگر قضاء ندارد، امام هم این را رد نمی کند بنابراین از این روایت کانّه استفاده می شود که اگر فوت رمضان به سفر بود و روزه نگرفتن او هم به سفر بود که نتوانست روزه بگیرد قضاء کند، فوت للسفر و قضاء نگرفتنش هم به خاطر سفر بود اینجا پس امام قبول کرده است کفّاره درحالی که در این مورد همه می گویند که قضاء هست نه کفّاره.

این اولا یک مطلبی است و آن اینکه این موضوع چطوری تصور می شود که در ماه رمضان مسافرت رفته است تا سال آینده، اگر مسافرت هست که یک جایی احتمالا توقف دارد، تا سی روز مردّد است بعد به حکم مقیم است نمازش تمام است، اگر سی روز متردّدا یک جایی ماند بعد نمازش تمام است و اذا قصّر افطر و إذا اتمّ صام قبل ها هم خواندیم در مباحث نماز قصر و این ها که ملازمه است الّا شذ و ندر ملازمه است بین قصر و اتمام و افطار و روزه، آن جایی که نماز تمام است روزه هم باید بگیرد، آن جایی که نماز قصر است روزه هم افطار است، این چطور سفری است بالاخره یک سال بوده پس یک جایی توقفی بوده است، جوابش این است که ممکن است، تصورش نادر هست ولی منعدم نیست، یک جایی مانده است تا خواست سی روز شود حرکت کرد و جای دیگر رفت، دوباره آن جا مردّد است بماند یا نماند تا سی روز شد رفت جای دیگری و هکذا همه سال در سفر است و نتوانست قضاء کند.

حالا به هرحال در این روایت فقط می شود به آن تمسک کرد که در این مورد کفّاره باشد، به هرحال روایت سند ندارد و مورد کلام هم نیست، کسی هم به آن اعتنا نمی کند.

مورد سوم اینکه فوت روزه رمضان به خاطر مرض بوده ولی بعد که نتوانست قضاء کند به خاطر مرض نبوده، افطار للمرض، قضاء نکردن لغیر المرض، مرحوم سید در عروه اینجا هم می فرماید که قضاء دارد و بحث کفّاره نیست، دلیلش هم روشن است ادله مطلقه قضاء، خود آیه فمن کان مریضاً أو علی سفرٍ فعدّةٌ من ایّامٍ اُخر باید قضاء کند بحث کفّاره اینجا مطرح نیست، کفّاره یک مورد استثناء شده است و آن هم موردی که گفتیم که فوت للمرض قضاء نگرفتنش هم للمرض بنابراین اینجا هم آیه و هم اطلاقات اینجا باید قضاء کند و کفّاره نیست.

انّما الکلام در مورد چهارم که آخر این صور اربعه این مسأله می شود، صورت چهارم چیست؟ علت فوت روزه در ماه رمضان سفر بوده و یا موارد دیگر غیر مرض و علت تأخیر در قضاء که تا ماه رمضان آینده قضاء نگرفت آن مرض بوده، پس علت فوت سفر، علت عدم القضاء مرض، مرحوم سید و خیلی ها معتقدند اینجا هم قضاء هست نه کفّاره چون ادله مطلقه قضاء داریم، دلیلی هم بر کفّاره که به جای قضاء بنشیند نداریم، تعبیر مرحوم سید این است بعد از اینکه در آن مورد دوم را می گوید قضاء هست نه کفّاره می گوید و کذلک باز این دو مورد را هم می گوید قضاء هست و کذا إن کان سبب الفوت هو المرض و کان العذر فی التأخیر غیر المرض، علت فوت مرض است، علت تأخیر در قضاء تا ماه رمضان که نگرفت آن غیر مرض است، مستمرّاً من البرعه الی رمضان آخر که همین که از آن مرض خوب شد بعد دیگر ادامه پیدا کرد آن عذر دیگر تا رمضان آینده، می گوید اینجا هم کفّاره نیست بلکه قضاء هست بعد می گوید و کذا العکس در عکسش یعنی علت فوت روزه غیر مرض است و علت تأخیر در عدم القضاء و روزه نگرفتن و قضاء نکردن مرض است، نوعا هم عقیده شان همین است، خلاصه آن جایی که مسلّماً قضاء ندارد و کفّاره است آن جایی است که علت فوت رمضان مرض است و علت قضاء نگرفتن هم باز مرض است اما این دو سه مورد دیگر که گفتیم قضاء دارد و نه کفّاره.

این که عرض کردم عقیده خیلی ها بر این است محشین عروه هم همین طور، از قبلی ها مرحوم صاحب مدارک ایشان هم همین طور ولی در این اواخر مرحوم آقای خوئی و شاذّی از آقایان معتقدند که این مورد چهارم اینجا کفّاره است نه قضاء مثل صورت اول، چطور صورت اول کفّاره است آن جایی که هم علت فوت مرض بوده و هم علت تأخیر در قضاء فقط کفّاره است این صورت چهارم هم که علت فوت رمضان غیر مرض بوده است و علت تأخیر در قضاء و انجام ندادن قضاء مرض بوده این هم مرحوم آقای خوئی عقیده اش این است که کفّاره کافی است و قضاء ندارد.

دلیل ایشان یک روایت است، روایت 4 از باب 25 احکام شهر رمضان قبل از اینکه روایت را بخوانیم یک توضیحی بدهیم، دیروز دنبال روایتی می گشتیم که مدّان داشت کفّاره را نه مد، بعضی کتاب ها به اشتباه آدرس دادند همین رواست چهارم و نوشته اند موثّقه سماعه و این اشتباه ما دنبالش می گشتیم سر درس، در این باب 25 و احکام شهر رمضان اصلا مدّان را اینجا ندارد، در باب 15 از ابواب من یصحّ منه الصوم در آن جا روایتش آمده است روایت 2/15 صحیحه محمد بن مسلم است منتهی روی یک نسخه دیگر غیر معروف، نسخه معمولی همان مُد دارد، نسخه غیر معروف مُدّان دارد و این بنابراین ثابت نیست و همان مُد درست است.

حالا دلیل مرحوم آقای خوئی(ره) روی این صورت چهارم که می گوید این هم مثل صورت اول هست و کفّاره دارد و قضاء ندارد این روایت چهارم است، 4/25 از ابواب احکام شهر رمضان شیخ طوسی باسناده عن حسین بن سعید اهوازی عن فضاله یعنی فضالة بن ایّوب عن عبدالله بن سنان کاملا سند معتبر عن ابی عبدالله(ع) من افطر شیئاً من رمضان فی عذرٍ ثمّ ادرک رمضاناً آخر و هو مریض اگر کسی مقداری از رمضان را روزه نگرفت و معذور بود آقای خوئی می گوید این معذور ندارد مرض اطلاق دارد چه مرض و چه غیر مرض پس از جمله سفر، اگر مسافر بود و روزه نگرفته است ثمّ بعد از اینکه از این عذر درآمد ادرک رمضاناً آخر و هو مریض رمضان آینده رسید که مریض بود پس شروع علت فوت غیر مرض بود و علت تأخیر در قضاء مرض بود همین مورد چهارم فلیتصدّق بمُدٍّ لکلّ یوم برای هر روز یک مُد کفّاره بدهد، مُد را هم که دیروز توضیح دادیم بعد می فرماید که فأمّا أنا فإنّی صمت و تصدّقتُ[2] فرمود امام من هم صدقه می دهم و هم روزه می گیرم که معلوم می شود در آن جاهایی که می خواهند بگویند قضاء ندارد و صدقه بدهید برای تسهیل است و الّا از نظر استکمال معنوی هر دو را شخص انجام دهد بهتر است، ایشان تمسک به این روایت می کند.

مرحوم صاحب مدارک و خیلی های دیگر این را به این تعبیر قبول ندارند، می گویند این ذیلش که دارد ثمّ ادرک رمضاناً آخر و هو مریض رمضان بعدی رسید درحالی که مریض است نشان می دهد آن عذر خط بالا هم یعنی مرض، من افطر شیئاً من رمضان فی عذرٍ ثمّ ادرک رمضاناً آخر و هو مریض نشان می دهد یعنی به همان عذر یعنی همان عذر مرض بود، بنابراین پس این مربوط به آن جایی است که هم شروع با مرض است و هم آخرش با مرض است، به این معنا که هم روزه نگرفتن به خاطر مرض است و هم قضاء نگرفتن تا رمضان آینده به خاطر مرض است و صورت اول می شود، در صورت اول همه می گفتند که فقط کفّاره است و دیگر قضاء ندارد.

مرحوم آقای خوئی می خواهند بگویند که اینجا عذر ندارد و مرض ندارد بنابراین این صورت چهارم می شود ولی صاحب مدارک و از قبلی ها و متأخرین و این ها نوعا این را قبول ندارند، لا اقل معلوم نیست که چطور است.

دو مطلب در این روایت داریم، یک اشکال این هست که حالا این عذر آیا مرض است یا غیر مرض، یک مطلب دیگر اینکه این آیا استمرار مرض را می گوید یعنی مرض استمرار دارد یا فقط می گوید ثمّ ادرک رمضاناً آخر و هو مریض، رمضان بعدی هم که رسید مریض بود، آیا بین رمضان قبلی و رمضان بعدی کلاً مریض بود این را ندارد، اینجا یک قدری مشکل می شود.

به علاوه یک مطلب دیگری اینجا پیش می آید و آن این است که شما می خواستید به اطلاق کلمه عذر تمسک کنید که عذر سفر را می گیرد، مرض را هم می گیرد یعنی هم صورت اول را می گیرد و هم صورت چهارم را می گیرد می خواستید به این اطلاق تمسک کنید، این یک اطلاق است از آن طرف یک اطلاق دیگر هم داریم اطلاق آیه قرآن که به طور کلی می گوید که من کان مریضاً أو علی سفر باید قضاء بگیرد، اطلاق آیه شامل ما نحن فیه یعنی شامل صورت چهارم می شود و می گوید قضاء، اطلاق شما در این عذر می خواهید بگویید کفّاره، دو اطلاق ها باهم تعارض می کنند وقتی این دو اطلاق باهم جنگیدند بنابراین مشکل می شود فتوا بدهیم به اینکه این کفّاره دارد و قضاء ندارد باید بگوییم سقوط.

جواب این حرف این است که وقتی دوتا باهم سقوط کردند آن وقت باید برائت از قضاء کنیم، نمی داند که باید این قضاء را انجام بدهد یا خیر برائت، ممکن است کسی اشکال دیگری کند بگوید هم قضاء یک حکم است و هم کفّاره یک حکم است هر دو را هم نباید بدهد و یکی را باید بدهد و الآن دلیل تساقط کرده است برائت از هر دو جاری می شود مگر اینکه بگویید کفّاره مسلّم در قضاء شک داریم، اگر کسی چنین حرفی بزند چگونه اثبات می کند که قضاء مسلّم، صورت اول کفّاره دارد، صورت چهارم مثل صورت سوم می خواهیم بگوییم قضاء، ایشان می خواهد بگوید کفّاره و چهارم با سوم فرق دارد، چهارم کفّاره است، همین که عرض کردیم، بنابراین دو حکم مقابل هم هستند، صورت اول را می دانیم کفّاره، دوم و سوم می دانیم قضاء، صورت چهارم نمی دانیم قضاء هست یا کفّاره نه هر دو، نه اینکه بگوییم کفّاره مسلّم است و قضاء مشکوک است، صورت چهارم مردّد هستیم که قضاء لازم است یا کفّاره، کدامش را می خواهید برائت جاری کنید؟ ممکن است بگویید قضاء برایشان سخت است بسته به اینکه تا چه اندازه بخیل و این ها باشد، ممکن است بعضی ها یک ریال پول دادن برایشان از صد رکعت نماز خواندن هم سخت تر باشد، برائت از هر دو می شود جاری کرد.

مرحوم آقای خوئی حلّ این تساقط و تعارض را می کنند و می گویند تعارض نیست اصلا، شارح هست و شرح هست، می گوید که اگر چنانچه اول لغیر المرض بود و بعد للمرض بود اینجا کفّاره هست، این را بگذارید کنار آیه و این ها، آیه گفته است سفر و مرض قضاء دارد اینجا کانّه می گوید نه اذا کان معذوراً فی الفوت و مریضاً فی عدم القضاء فهو کفّاره این به منزله شرح هست ولی مشکل است که بگوییم شرح هست، به نظر می رسد حرف مشهور یک قدری راحت تر و واضح تر باشد که این عذر همان مرض باشد حالا اگر کسی مطمئن باشد به اطلاق آن وقت دو اطلاق هم مقابل هم، اصلا یک بحث دیگر اینجا پیش می آید و آن اینکه اصلا تعارض یعنی چه؟ دو دلیلی که با هم تعارض می کند دو صورت دارد، یک وقت است تعارض ظهول دلیلین است، ظاهر دو دلیل باهم تعارض هستند، یک وقت است تعارض دو اطلاق دلیل است نه ظهور، اگر تعارض دو ظهور است یعنی دو اماره، اگر تعارض دو اماره است اینجا بحث این است که تساقط نه رجوع کنید به مرجّعات، موافقت کتاب، مخالفت با عامه و مانند این ها ولی اگر اطلاق ها با هم می جنگند نه نص و ظهور، یک وقت نص و صریح هست، آن می گوید من کان علی سفر قضاء دیگری می گوید من کان علی سفر کفّاره مثلا، آن هم با قید فقط، او می گوید قضاء فقط و این می گوید کفّاره فقط، این تعارض دو ظهور است، یک وقت است آن اطلاق دارد آیه می گوید چه سفر و چه مرض قضاء اما دیگر نمی گوید مستمر باشد یا نباشد، اولش مرض است یا آخرش مرض است این ها را ندارد، این هم که گفته است عذرٍ و ندارد عذرش مرض است یا غیر مرض این هم اطلاق، دو اطلاق ها با هم می جنگند و اگر دو اطلاق ها با هم جنگیدند این بحث در اصول که می خواهند بگویند اینجا مرجّحات رجوع نمی شود تساقط می شود، تساقط که شد رجوع می کنیم به برائت لذا مرحوم آقای خوئی معتقد می شود به برائت از قضاء.

آن وقت آن شبهه ای که ما عرض کردیم پیش می آید و آن این است که چرا برائت از قضاء، بگویید برائت از کفّاره، کفّاره یک حکم است و قضاء هم یک حکم است، نظر مشهور خیلی راحت تر است مگر اینکه کسی شک کند در اینکه کلمه که بگوید این مریض همان عذر نیست حالا احتیاط طریقٌ نجات که هر دو را انجام دهد لذا مرحوم سید هم دارد والاحوط الجمع، این کل صور عذر بود، عنوان می کنم بحث را آن جایی که عمدا روزه را نگیرد و قضاء هم نگیرد.

 

[1] وسائل باب25 احکام شهر رمضان روایت8

[2] وسائل باب25 احکام شهر رمضان روایت4







   شنبه 8 اردیبهشت 1397




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما