صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 96-97

صوم جلسه چهل و شش





بسمه تعالی

در آن روزه هایی که تتابع شرط است، اگر چیز دیگری در آن تخلل پیدا کرد عمل نشده است باید دوباره از سر بگیرد مثل شهرین متتابعین ولی اگر شرط نباشد یک تکلیف جدایی است، واجبٌ فی واجب نه اینکه شرط باشد آن جا اگر عذری پیدا شد بعد از عذر ادامه همان روزه ها را می گیرد و باطل نمی شود، مرحوم سید در مسأله 5 این مطلب را عنوان کردند که اگر شرط است و تخلف شد باید از سر بگیرد، اگر شرط نیست یک وجوب تکلیفی جدایی است لازم نیست از سر بگیرد مثال اول را گفتیم مثل شهرین متتابعین که اگر تتابع عمل نشود باید از سر بگیرد و تتابع هم قبلا توضیح داده شد، در کفّاره رمضان، کفّاره قتل خطاء، کفّاره ظهار اما آن جایی که تتابع در آن شرط نیست روزه قضاء به عهده اش هست حالا نذر می کند که این روزه قضائی را متتابعاً انجام دهد مثلا ده روز قضاء به عهده اش است نذر می کند که این ده روز را متتابعاً انجام دهد که شرط نیست، اگر پراکنده هم انجام داد آن روزه ها انجام شده است منتهی به یک تکلیف دیگرش عمل نکرده است، این مسأله روشن است و بحثی هم ندارد.

حالا آن روزه هایی که تتابع در آن شرط هست صور مختلفه ای دارد و اقوال زیادی، گاهی در شهرین است گاهی غیر شهرین، در شهرین گاهی مورد عذر است افطاری که می کند تخلّل پیدا می شود گاهی بدون عذر شرعی است، گاهی در سه روز یمین هست گاهی غیر آن سه روز یمین، این ها هر کدام اقوال و احتمالاتی هست ببینیم که به کجا می رسیم.

در شهرین اگر لعذرٍ افطار کند در اثناء دو ماه مثلا مریض شده است زن حائض شده است، نفساء شده است، اینجا بعد که عذر برطرف شد یابنی علی ما سبب مثلا ده روز یا بیست روز انجام داده بوده بعد حائض شده یا مریض شده بعد که این عذر برطرف شد دنباله آن را می گیرد و ادامه می دهد، تقریبا اتفاقی اجماعی است و روایات هم داریم که می بینیم.

در باب 3 از ابواب بقیة الصوم الواجب چند روایت هست گویای مسأله هست مسأله هم تقریباً روشن است قبلا هم شاید اشاره شده، باب 3 روایت 10 صدوق باسناده کلینی عن علی بن ابراهیم عن محمد بن ابی عمیر و فضاله هر دو عن رفاعه قال سألت اباعبدالله(ع) عن رجل علیه صیام شهرین متتابعین فصام شهراً و مرض یک ماه روزه گرفت و مریض شد قال یبنی علیه ادامه همان را می گیرد وقتی حالش خوب شد الله حبسه خدا این مانع را برایش به وجود آورده است، روایات متعددی دارد که وقتی خدا این کار را کرد این مشکلی ندارد دست خودش که نبوده است قلت الامرأةٌ کان علیها صیام شهرین متتابعین حالا یک زن است که دو ماه به عهده اش است فصامت روزه گرفت اما افطرت ایّام حیضها ایّام حیض افطار کرد قال تقضیها[1] قضاء می کند، قضاء می کند یعنی این هایی که حائض شده است بنابراین مسأله روشن است که اگر لعذرٍ آمد قبل از اینکه شهرین متتابعین تمام شود افطار کرد لعذرٍ من مرض حیضٍ و مانند آن ها لازم نیست دوباره استقبال کند و دوباره از اول بگیرد بلکه یبنی علی ما سبق.

در روایت 12 در همین باب 3 آن هم روایتی دارد یک قدری روشن تر سألت اباعبدالله(ع) عن رجل کان علیه صیام شهرین متتابعین فصام خمسة و عشرین یوما ثمّ مرضت بیست و پنج روزه گرفت مریض شد فإذا برأ یبنی علی صوم وقتی خوب شد ادامه بدهد أم یعید صومه کلّه یا کلا اعاده کند قال بل یبنی علی ما کان صام بناء بر آن روزه ها بگذارد و ادامه دهد ثمّ قال بعد حضرت این را فرمود هذا ممّا غلب الله علیه و لیس علی ما غلب الله عزّ و جل علیه شیءٌ[2] اینجا خدا اختیار دار این شده است و خدا غالب بر اراده این شده است اینکه اراده نکرده و آن مواردی که خدا غلب الله چیزی به عهده مکلّف نیست.

در روایت 13 هم که در نوادر احمد بن محمد بن عیسی هست دارد که المظاهر کسی که ظهار کرده است اذا صام شهراً یک ماه روزه گرفت ثمّ مرض اعتدّ بصیامه[3] روزهایی که گرفته است آن ها را هم بناء بگذارد و قبول کند بنابراین در شهرین متتابعین از نظر این روایات مشکلی نیست.

اما در همین باب 3 یک روایت هست ببینیم آن روایت چطور است، روایت 3 از باب 3 سند معتبر است و مشکلی ندارد عن الصادق(ع) فی الرجل الحر یلزمه صوم شهرین متتابعین فی ظهارٍ یک مردی که حُر و آزاد هست دو ماه روزه به عهده اش هست به خاطر ظهار فیصوم شهراً یک ماه را گرفت ثمّ مرضاً بعد مریض شد قال یستقبل از اول می گیرد فإن زاد علی الشهر الآخر یوماً أو یومٍ بنی علی ما بقی[4] اگر از ماه دوم هم یک روز یا دو روز گرفته بود ادامه می داد برای اینکه تتابع شده است یک ماه را گرفته است و از ماه دوم هم یکی دو روز گرفته است و تتابع می شود که قبلا خواندیم.

بنابراین اگر چنانچه بدون اختیار مریض شد درحالی که یک ماه گرفته بود این روایت می گوید از اول دوباره اعاده کند، این خلاف ما سبق است، اختیار خودش که نبوده است، اولا در این روایت فی الرجل الحر دارد روشن باشد برای اینکه عبد اگر بود شهرین متتابعین نداشت، عبد در فقه اسلامی اگر یک مشکلاتی هست، مشکلاتش اینکه بالاخره اصل عبودیت، بردگی به جنگ می خورد، اُسرائی که در جنگ به دست مسلمان ها می افتند عرض کردم چندین احتمال در آن هست، همه را بکشند شاید بعداً آدم خوبی شود، در جنگ صفّین معروف است که مالک اشتر و حضرت امیر هر دو تقریبا به یک اندازه کشتند اما حضرت وقتی کسی را می خواست بزند اعقاب او را هم می دید که نسل این آدم هایی خوبی هستند یا خیر آن کسی که نسلش هم آدم خوبی است را نمی کشت، بنابراین همه این ها را بکشند خیلی عاقلانه نیست، همه را آزاد کنند بر می گردند در گروه خودشان و تقویت آن ها می شود، زندانشان کنند در نظام جمهوری اسلامی چقدر خرج باید بدهند برای زندان و زندان بان و ساختمان و تغذیه و نگهبانی و این موارد لذا از نظر اسلام بهترین راه این است که این را تحویل خانواده ها بدهند، حالا بعضی هایشان فرار می کنند باشد، عبد عابق هم الی ماشاء الله در فقه خواندید، عبد عابق همین است اسیر بود تحویل خانواده ها دادند بعد این فرار کرد و رفت، فرارش مشکلی نیست در مقایسه با آن سه راه دیگر، مشکلات آن سه راه دیگر خیلی بیشتر است، اگر زندان کنیم و برایشان مبلّغ بگذاریم می گویند این مبلّغ حکومتی هستند و حرف آن ها را قبول نمی کنند بنابراین بهترین راه همین است که در فقه اسلام گفته شده است، اینکه محمد قطب مصری و مرحوم علامه طباطبائی و بعضی آقایان فعلی در بعضی مقالات نوشته اند که اسلام با اصل بردگی مخالف بوده بیش از این نتوانست کاری کند و الّا دائماً می گوید عتق کن و عتق ثواب دارد یعنی با اصل اسارت مخالف است، پس در جنگ باید چکار کنند، این حرف اشتباه است.

حالا به هرحال این حُر که در روایت دارد فی الرجل الحُر برای اینکه اگر عبد بود و ظهار کرده بود کفّاره اش به اندازه حر نبود، عرض کردم یک چنین چیزهایی هم در فقه دارد که در عوض امتیاز به عبد داده اند، اگر حُر بود باید دو ماه پی در پی روزه بگیرد اگر عبد بود یک ماه، از این قبیل احکام هم داریم در فقه به نفع برده ها، حالا این رجل حُر پس عبد نیست بنابراین دو ماه به عهده اش است، حضرت فرمود اگر چنانچه یک ماه روزه گرفت بعد دوباره از اول بگیرد، این خلاف روایاتی است که قبلا خواندیم لذا بعضی ها به توجیه نشسته اند از جمله گفته اند که این مستحب است آن روایات می گفت از اول لازم نیست بگیرد و ادامه دهد یبنی علی ما سبق این روایت می گوید یستقبل، یستقبل حمل بر استحباب شود، حمل بر استحباب به چه جهتی؟ یستقبل می گوید از اول بگیرد این خلاف ظاهر هست، خیلی روشن هست می گوید اگر یکی دو روز بگیرد از ماه دوم بنی اگر نگرفت نخیر یستقبل قضیه خیلی روشن است.

گاهی گفته شده است شاید منظور از این مرض مرضی است که مانع روزه نیست، مریض هست ولی مریض که می تواند روزه بگیرد مشکلی نیست حرج به آن معنا هم نیست، اگر چنین روزه ای است که یستقبل معنا ندارد باید یبنی ما علی سبق نه یستقبل از اول بگیرد برای اینکه می تواند روزه بگیرد، اگر می تواند روزه بگیرد و مشکلی ندارد باید از اول بگیرد ولی اگر چنانچه واقعا نمی تواند یابنی، یستقبل را هم بعضی معنا کردند یستقبل یسترسل یعنی همین طور برود یعنی ادامه دهد، یستقبل به معنای یسترسل گرفتن این هم مشکل است.

به ناچار باید بگوییم این تخصیص می زند آن روایات قبلی را که در خصوص کفّاره ظهار بگوییم که از اول بگیرد، شهرین مطلق بود آن شهرین متتابعین می گفت یبنی علی ما سبق این می گوید در ظهار از اول بگیرد پس این را می گوییم تخصیص می زند اما چیزی که هست در همین مورد ظهار یک معارضی دارد در همین باب روایت 13 نوادر احمد بن محمد بن عیسی المظاهر اذا صام شهراً ثمّ مرض وقتی یک ماه روزه گرفت بعد مریض شد اعتدّ بصیامه[5] روزه هایی که گرفته است را حساب کند پس درست نقطه مقابل آن است وقتی معارض شد پس آن روایت و این روایت تعارض می کنند این ها کنار می روند آن روایات اولی که خواندیم زنده می شود یعنی یبنی علی ما سبق.

یک روایت هم داریم این چطور است صحیحه حلبی روایت 9 از همین باب 3 عن الصادق(ع) عن قطع صوم کفّارة الیمین و کفّارة الظهار و کفّارة القتل می گوید از امام پرسیدم درباره کسی که روزه کفّاره قسم را قطع کرد یعنی سه روز را پی در پی نگرفت، کفّاره ظهار را پی در پی نگرفت، کفّاره قتل را پی در پی نگرفت این چطور است فرمود إن کان علی رجل صیام شهرین متتابعین اگر دو ماه روزه به عهده اش است تتابع هم ان یصوم شهراً و یصوم من الآخر شیئاً تتابع هم این است که یک ماه بگیرد از ماه دوم هم یک چیزی بگیرد فإن عرض له شیءٌ اگر یک چیزی عارض شد یفطر منه افطار می شود چیزی است که مفطر است أفطر افطار می کند ثمّ یقضی ما بقی علیه بعدا ادامه را انجام می دهد اما و إن صام شهراً بنابراین تا اینجا این شد اگر یک ماه روزه گرفت و از ماه دوم هم یک چیزی گرفت این اگر عرض له شیءٌ یک عارضی پیدا شد که عارض مفطر است افطار کند ثمّ یقضی ما بقی علیه بقیه را انجام می دهد برای اینکه تتابع انجام شده است ماه اول را گرفته و از ماه دوم هم یک چیزی گرفته است اما إن صام شهراً اما اگر یک ماه گرفت و از ماه دو چیزی نگرفته ثمّ عرض له شیء بعد یک عارضه پیدا شد فأفطر أن یصوم من الآخر شیئاً قبل از اینکه از ماه دوم چیزی بگیرد در حقیقت تتابع نشد فلم یتابع متابعت نشده است اعاد الصوم کلّه[6] همه روزه را باید دوباره از سر بگیرد.

این ندارد عذر شرعی یا غیر شرعی، ممکن است عذر یک عذر دیگری است علی ای حال این خلاف آن روایت معارض بود ولی درگیری با آن ها ندارد و ندارد که چه عذری هست پس بنابراین مهم همان دو روایت بود به عنوان معارض که خواندیم، روایت 13/3 و 3/3 که خواندیم، مهم این دو بودند که باهم تعارض می کردند تساقط می کردند، روایات دیگری که می گوید کلّ ما غلب الله آن اعاده ندارد و به خصوص روایت 10 و 12 همین باب می گوید ینبی علی ما سبق.

اینجا یک صحبتی پیش می آید و آن اینکه حالا اگر مریض اختیاری شد دارو خورده است مریض شده است، با اختیار خودش هم خورده است، این چطور است؟ و اگر اصلا دارو خورد که مریض شود که روزه ها را نگیرد فعلا، قاعده اینکه فرمود کلّ ما غلب الله فالله اولی بالعذر این است که اینجا چون با اختیار خودش بوده و غلب الله نبوده است این را باید بگوییم اعاده و آن قبلی ها را باید اعاده کند قاعده اش این است، حالا اگر چنانچه زن دارو خورد که عادتش را جلو بیندازد، در نفاس هم اگر چنانچه داروهایی خورد که زودتر بچه بیاید عمدا این کا را کرد، حالا عمداً هم دو جور است یک عمداً به این معنا که فقط نفاسش را جلو بیندازد حیض را جلو بیندازد، یک عمدا به اینکه این کار را بکند که جلو بیندازد که آن روزه ادامه را فعلا نگیرد، دومی عمد عمد است اولی هم بالاخره عمد است این ها تمام مورد روایت نیست که کلّ ما هذا ممّا غلب الله و آن مواردی که غلب الله اینجا یبنی علی ما سبق است، این به اختیار خودش بوده است، ندیدم متعرض شده باشند ولی الان خیلی زیاد است در مردم قرص می خورند، دارو می خورند برای اینکه عادتشان را جلو بیندازند مخصوصا در ایّام حج برای اینکه حجّشان به هم نخورد لازم نباشد جدای از کاروان بمانند برای انجام طواف و این ها، زودتر دارو می خورند که این ایّام عادتشان جلو بیفتد یا یک طوری شود که بعد از ایّام حج شود، حالا به هرحال آن هایی که اختیاری هست فرق با این روایات فرق می کند.

این هایی که خواندیم این بود که شهرین متتابعین به عهده اش باشد همه روایایتی هم که خواندیم شهرین بود مخصوصا روایت 11 و 12 از همین باب 3 تصریحش این گونه بود شهرین متتابعین عن رجل کان علیه صیام شهرین متتابعین، در روایت 10 هم این گونه علیها صیام شهرین متتابعین و همین طور عن رجل علیه صیام شهرین متتابعین این در شهرین است، می توانیم بگوییم آن وقت غیر شهرین این گونه نباشد، اگر شهرین متتابعین است وقتی لعذرٍ نتوانست تتابع کند مشکلی نیست، حالش که خوب شد ینبی علی ما سبق اما غیر شهرین متتابعین مثلا هجده روز کسی نتواند دو ماه روزه بگیرد هجده روز می شود یا اگر گاو وحشی را صید کرد و نتوانست کفّاره کامل بدهد ظاهر نه روز گفتیم و همین طور چیزهای دیگری که آن جا گفتیم و خواندیم، در این ها چطور؟ چند روز روزه گرفت و مریض شد یا زن حائض شد، نفسا شد اینجا یبنی علی ما سبق یا باید از اول بگیرد؟

مرحوم صاحب مدارک می گوید ادله ما فقط در شهرین است در غیر شهرین از اول باید برگردد دوباره بگیرد مثل هجده روزی که عرض کردیم یا عبد اگر ظهار کند، عبد ظهار کند شهرین نیست و شهر واحد است، عرض کردیم عبد با حُر فرق می کند، می گوید روایات ما شهرین است غیر شهرین یک روایت در همین باب 3 هست روایت 2 جُعلت فداک رجلٌ نظر أن یصوم ایّاماً معلومة یک کسی نذر کرده است که چند روزی روزه بگیرد فصام بعضها یک چند روزی گرفت ثمّ اعتلّ مریض شد فأفطر افطار کرد حالا أیبتدئُ فی صومه دوباره از ابتدا بگیرد أم یحتسب بما مضی یا اینکه همان ها را ادامه دهد فکتب إلیه یحتسب بما مضی[7] حضرت فرمود در جواب نوشت که حساب کند و ادامه دهد.

صاحب مدارک می گوید فقط این روایت را در غیر شهرین داریم، روایات ما شهرین است در غیر شهرین فقط این روایت است و این روایت هم که به درد نمی خورد برای اینکه راوی ثقه نیست، سند روایت این است عنهم عدّةٌ من اصحابنا کلینی عن احمد بن محمد یعنی ابن عیسی عن علی بن احمد بن أشیَم بعضی نُسخ دارد موسی بن أشیَم توثیق که ندارند هیچ اصلا در کل فقه هم شاید دو سه مورد بیشتر مسأله فقهی ندارد، در کل فقه که نماز فقط بیش از هفت هزار مسأله دارد ایشان در کل فقه شاید دو یا سه روایت دارد توثیق هم ندارد، بنابراین صاحب مدارک می گوید این روایت کنار برود و روایات دیگر هم شهرین است پس در غیر شهرین یبنی علی ما سبق دیگر نیست یستقبل در غیر شهرین از اول باید انجام دهد.

ظاهرا فرمایش صاحب مدارک اشکال دارد برای اینکه روایات ما معلّل بود کلّ ما غلب الله علیه فالله اولی بالعذر وقتی اختیار خود عبد نیست و خدا این کار را کرده است خدا عذر پذیر است، این چه عذری است که می گویند دوباره از سر بگیر بعد دوباره مریض شد دوباره می گویند از سر بگیر باز هرچه مریض شود دوباره بگویند از سر بگیر این معنایش این است که تا آخر عمرش هم نتواند بگیرد این مُعلّل است، درست است در مورد شهرین متتابعین است ولی معلّل است که کلّ ما غلب الله فالله اولی بالعذر بنابراین چه فرق می کند روزه دو ماه باشد یا یک ماه یا هجده روز یا نه روز یا هرچه که گفتیم بنابراین اگر مقداری از این ها را گرفت بعد مریض شد لا بالإختیار بل بغلبة الله و نتوانست ادامه دهد حالش که خوب شد یبنی علی ما سبق ادامه می دهد همان روزه هایی که قبلا گرفته است.

بعضی ها آمدند یک تفصیل دیگری داده اند گفته اند که اگر سه روز روزه به عهده اش است و این سه روز هم برای کفّاره یمین است اینجا تتابع در آن شرط است بنابراین باید برگردد اما غیر این ها چیزهای دیگری به عهده اش باشد بنا می گذارد یبنی علی ما سبق، اگر یادتان باشد دو سه روایت خواندیم که کفّاره یمین لا تُفصّل بینهنّ هیچ نباید فاصله ای بین کفّاره یمین باشد یک روز بگیرد بعد مریض شود، دو روز بگیرد بعد مریض شود می گوید نه دوباره از سر بگیرد اما در غیر این مورد یبنی علی ما سبق، در باب 10 صریح است که در کفّاره یمین ببینیم چطور است، باب 10 روایت 1 صحیحه عبدالله بن سنان کلّ صومٍ یفرّق الّا ثلاثة ایّام فی کفّارة الیمین[8] هر روزه ای را حساب کنیم می شود تفریق انجام داد تتابع در آن نیست الّا سه روزه ی یمین، در این سه روزه تفریق به هیچ وجه نمی شود و باید در آن تتابع باشد بنابراین در این گفته اند اگر مانعی جلو رسید این باید دوباره از اول بگیرد.

در روایت 3 باب 10 انّما الصیام الذی لا یُفرّق کفّارة الظهار و کفّارة الدّم که آن شصت روز هست که هیچ بعد و کفّارة الیمین[9] این لا یُفرّق بنابراین از اول باید بگیرد.

روایت 4 صیام ثلاثة ایّام فی کفّارة الیمین متتابعات و لا یفصل بینهنّ[10] بین این ها نمی شود جدایی بیفتد، بله این گونه دارد ولی ندارد اگر مانعی جلو آمد مانع اختیاری است یا غیر اختیاری، این روایات فقط می گوید در کفّاره یمین و این گونه چیز حالا غیر یمین هم مشابهی دارد یا ندارد دیگر ندارند، این می گوید اگر مانعی رسید دوباره از اول بگیرید اما مانع اختیاری یا غیر اختیاری را ندارد، با آن روایات معلّل که گفت اگر غیر اختیاری مانعی جلو آمد یبنی علی ما سبق تخصیص می خورد این روایات کأنّه اطلاق دارد بلا فرق بین الإختیاریة و غیر الإختیاری، آن روایات معلّل می گوید اگر اختیاری نبودند یبنی علی ما سبق بنابراین این عقیده هم درست نیست.

یک مطلب هم از مرحوم شیخ طوسی(ره) نقل شده است ایشان می گویند اگر نذر کرد که یک ماه روزه بگیرد بعد وسطش مانعی جلو آمد که ظاهرش این است که مانعی که جلو آمد اختیاری نبود، می گوید اگر پانزده روز را گرفته باشد که نصف یک ماه یبنی علی ما سبق ولی اگر چنانچه پانزده روز نگرفته است و این مانع جلو آمد این را باید از اول بگیرد.

روایت را ببینید، در باب 5 از همین ابواب بقیة الصوم الواجب روایت 1 کلینی عن عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد یعنی ابن عیسی عن علی بن حکم تا اینجا مشکلی ندارد عن موسی بن بکر توثیقی ندارد قبلا هم گفتیم عن فضیل که فضیل بن یسار است عن الصادق(ع) فی رجل جعل علیه صوم شهرٍ یک کسی روزه یک ماه را بر خودش نذر کرد فصام منه خمسة عشر یوماً پانزده روزش را گرفت ثمّ عرض له امرٌ یک امری جلو آمد اختیاری یا غیر اختیاری ظهور عرض یعنی اختیار خودش نبود و عارض شد فقال إن کان صام خمسة عشر یوماً اگر پانزده روز گرفته است فله أن یقضی ما بقی تتمّه اش را بگیرد و إن کان أقلّ من خمسة عشر یوماً اگر کمتر از پانزده روز گرفته است و حالا عرض امرٌ لم یجزه این کافی نیست باید از اول بگیرد حتی یصوم شهراً تامّاً[11] تا اینکه یک شهری کامل بگیرد، این تام نبود و نصفش را گرفته بود و به هم خورده بود از اول یک شهر کامل بگیرد، این فرمایش مرحوم شیخ در نهایه و مستندا به این روایت است.

ان عرض له امرٌ می گوییم غیر اختیاری اما مانع هم بود؟ مانع شرعی بود؟ مثلا حیضی نفاسی یا مرضی که مانع باشد، عرض امرٌ هم به این می خورد که چرا دوستش آن طرف شهر کارش داشته که باید آن طرف برود و نمی تواند با شرایط روزه آن طرف برود و به کار او برسد یا از این قبیل مثلا لازم شده است استقبال یک نفر برود این ها عرض امرٌ، ندارد عذر شرعی است بنابراین این هم از این جهت به درد نمی خورد ضمن اینکه در خمسة عشر وجهی ندارد بگوییم که یک ماه دخالت دارد و نصفش حالا به چه میزانی، در باب شهرین متتابعین نصف و اضافه بود یک ماه را گرفته بود و یکی دو روز هم از ماه دوم اما این فقط نصف، این چه مبنایی دارد که اگر نصفش را گرفته است، آن چیزی که آن روایات بود نصف و مازاد از نصف اما این فقط نصف، این چه خصوصیتی دارد که پانزده روز حالا صوم شهر هم که معلوم نیست و ظاهرش این است که نذر است، نذر کرده است یک روز، یک ماه حالا پانزده روز گرفته است بگوییم قبول بقیه اش را ادامه دهد، اگر نذرش این بوده که پانزده روز روزه بگیرد اصلا تتابع در آن نیست و پانزده روز روزه هست حالا اگر کسی نذر کرد که یک ماه روزه بگیرد هیچ ندارد یک ماه را باید تتابع کند، اگر نذر تتابع بوده پس می خواهید چکار کنید و به چه دلیل می خواهید بگویید پانزده روز کافی است این تتابع ندارد، اگر بگوییم از روایات شهرین می خواهیم استفاده کنیم آن در شهرین بود ممکن است خداوند در دو ماه یک تسهیلی بگذارد که در یک ماه این تسهیل نباشد بنابراین نمی توانیم روایت را جمع کنیم و بزرگان ثلاثه صدوق و شیخ طوسی و کلینی هر سه این روایت را آورده اند ولی نمی توانیم جمع و جورش کنیم.

اگر نذر تتابعی است این نشده است، اگر نذر تتابعی نبوده که چه خمسة عشر چه ده روز، چه بیست روز فرقی نمی کند تفریقاً بگیرد اشکال ندارد و پانزده روز اصلا اینجا مبنایی ندارد، اگر بخواهیم بگوییم که از ظهرین متتابعین استفاده شده است آن فرق دارد با اینجا بنابراین هیچ چیز در اینجا ثابت نیست.

بنابراین از نظر ما چه دو ماه چه کمتر اگر عذری پیش آمد عذر شرعی نه صرف دیدار دوستان و نتوانست ادامه دهد بدون اختیار خودش غلب الله اگر این طور شد چه شهرین و چه غیر شهرین بتوانیم بگوییم که این اشکال ندارد و میزان هم پانزده روز نیست، در آن هجده روز روزه اگر پنج روز هم گرفت بعد مانعی جلو آمد یبنی علی ما سبق برای اینکه آن علت کل ما غلب الله اینجا را می گیرد در آن هجده روزی که اگر کسی نتوانست دو ماه روزه بگیرد هجده روز روزه بگیرد حالا این هجده روز را متتابعاً نتوانست انجام دهد این هم مثل همان دو ماه است.

در خصوص کفّاره یمین هم بعید نیست بگوییم آن جا هم و لو کفّاره روایات متعدد داریم که لا تفصیل، لا تفریق، حتما باید پی در پی باشد اما آن معلّل باز مقدم است بعید نیست آن جا هم همین طور باشد، چه سه روز، چه هجده روز، چه یک ماه ظهار برده، چه چیزهای دیگر کلا اگر چنانچه بدون اختیار مانعی جلو آمد مصداق آن علت است کلّ ما غلب الله فالله بالغذر، حیض، نفاس و بیماری و این موارد منتهی عرض کردم به نظر می رسد این در آن جاهایی که اختیاری باشد این طور نیست مثلا عمدا دارو خورد که حیضش جلو بیفتد، عمدا دارو خورد که ادامه روزه را نتواند بگیرد و مانند این آن کلّ ما غلب الله این گونه جاها نمی آید.



[1] وسائل باب3 بقیة الصوم الواجب روایت10

[2] وسائل باب3 بقیة الصوم الواجب روایت12

[3] وسائل باب3 بقیة الصوم الواجب روایت13

[4] وسائل باب3 بقیة الصوم الواجب روایت3

[5] وسائل باب3 بقیة الصوم الواجب روایت13

[6] وسائل باب3 بقیة الصوم الواجب روایت9

[7] وسائل باب3 بقیة الصوم الواجب روایت2

[8] وسائل باب10 بقیة الصوم الواجب روایت1

[9] وسائل باب10 بقیة الصوم الواجب روایت3

[10] وسائل باب10 بقیة الصوم الواجب روایت4

[11] وسائل باب5 بقیة الصوم الواجب روایت1






   شنبه 8 اردیبهشت 1397




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما