صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 96-97

صوم جلسه چهل و هشت






بسمه تعالی

تتابع به معنای پی در پی است و ظهور عبارت تتابع شهرین یعنی شصت روز یا دو ماه حالا ماه ممکن است از سی روز ناقص باشد پس تتابع به این است که همه شصت روز دنبال هم باشد پس اینکه سی و یک روز را تتابع خواندند خلاف قاعده هست، فقط می شود گفت که تتابع شهرین یعنی عنوان دو ماه آن وقت عنوان دو ماه بگوییم که به همین است که یک ماه را بخواند با یک روز هم از ماه دوم ولی به هرحال ظهور عبارتی این نیست، اگر گفتند که کفّاره فلان افطار، فلان مفطر دو ماه هست متتابع ظهور عبارتی این است که شصت روز پیاپی پس اینکه سی و یک روز را مصداق تتابع خواندند تعبّد است، بر خلاف ظهور عرفی است حالا ملاک این تعبّد چه بوده شاید تصحیل علی العباد ولی به هرحال خلاف ظاهر عبارتی است.

بنابراین اگر روایاتی داشتیم که سی و یک روز کافی است چون تعبّد است یختصر علی المتیقّن آن وقت ما انواع کفّارات داریم باید ببینیم آیا این تعبّد هم در همه کفّارات هست گاهی کفّاره معیّن است، گاهی مخیّر است، گاهی مرتّب است، گاهی غیر مرتّب، آیا در تمام این موارد ما دلیل داریم که شهرین متتابعین یعنی تتابع سی و یک روز ببینیم روایات چطور هست.

یک روایت د ر باب 4 روایت 1 فی رجل صام فی ظهار شعبان کسی ظهار کرده بوده و کفّاره باید بدهد ماه شعبان روزه گرفت بعد به ماه رمضان خورد، فرمود ماه رمضان چون بیش از سی روز نبوده پس سی و یک روز نشد پس باید از سر بگیرد ولی اگر یک ماه و یک روز شد اینجا بقیه را بگیرد کافی است فإن هو الصام والظهار اگر در این کفّاره ظهار روزه گرفت فزاد فی النصف یوماً[1] نصف کفّاره اش کفّاره دو ماه و نصفش یک ماه، یک روز بر این یک ماه افزود اینجا قضی بقیة بقیه را می گیرد، این در ظهار است، کفّاره ظهار مخیّر نیست مرتّب است اول عتق رقبة هست بعد صوم ستّین بعد هم اطعام ستّین.

یک روایت دیگر هم در باب 3 از همین ابواب بقیة الصوم الواجب روایت 5 تعبیر این است عن الرجل یکون علیه صوم الشهرین متتابعین[2]، ندارد ظهار ولی دارد که صوم الشهرین متتابعین یعنی مسلّماً یک دو ماه روزه به عهده اش است، این برای معیّن است نه مخیّر، در مخیّر خصوص صوم شهرین به عهده اش نیست، جامع بین شهرین صیام و اطعام ستّین و عتق رقبة و آن جامع به عهده اش است نه خصوص این، پس این برای معیّن است و برای مخیّر نیست.

فقط یک روایت هست روایت 9 از همین باب 3 روایت این است عن الصادق(ع) صحیحه حلبی هم هست أن قطع صوم کفّارة الیمین والظهار والقتل از امام پرسیده درباره کسی که کفّاره یمین را تتابع نکرد یا ظهار را تتابع نکند و قطع کرد یا کفّاره قتل را باز قطع کرد و تتابع را انجام نداد، حضرت اینجا یک جواب کلی داد إن کان علی رجلٍ صیام شهرین متتابعین، به طور کلی اگر روزه دو ماه متتابع بر کسی واجب شد فرق دارد تعبیرش با آن روایت قبلی آن روایت درباره یک شخصی صحبت می کند که شهرین معیّناً به عهده اش هست اما اینجا إن کان علی رجل صیام شهرین متتابعین تتابع هم یعنی یک ماه و یک روز، والتّتابع أن یصوم شهراً و یصوم من الآخر شیئاً این سی و یک روز می شود و این کافی است و إن صام شهراً ثمّ عرض له شیءٌ فأفطر قبل أن یصوم من الآخر شیئاً فلم یتابع اعاد الصوم[3] اگر سی روز روزه گرفت از آن ماه بعدی چیزی انجام نداد این کافی نیست باید از اول بگیرد ولی اگر صیام شهرین به عهده اش هست و به طور اطلاق هم دارد إن کان علی رجل صیام شهرین حالا این صیام شهرین چگونه باشد، مخیّر یا معیّن یا مرتّب باشد یا غیر مرتّب باشد، از این می شود اطلاق گرفت.

علی ای حال باید که از این اطلاقش استفاده کنیم به علاوه فهم اصحاب که آن ها هم فرقی نداشتند در این جهت، اصلا می شود یک چیز دیگری گفت و بگوییم که صیام شهرین در اصطلاح شرع شصت روز نیست این خودش یک اصطلاحی است بنابراین اگر کسی نذر کرد دو ماه شرعی روزه بگیرد، دو ماه شرعی یعنی سی و یک روز تتابع و بقیه اش متفرّق، فرق دارد با اینکه بگوید نذر می کنم شصت روز روزه بگیرم اگر کسی گفت نذر للله علیه شصت روز روزه بگیرم باید شصت روز پی در پی باشد اگر گفت که دو ماه روزه بگیرم اصطلاح دو ماه شرعی یعنی همین، در خیلی از جاها باید که به اطلاقات عرفی مراجعه کنیم که منظور چیست.

یک بابی داریم باب 11 از همین ابواب بقیة الصوم کسانی یک نذرهایی کردند برخلاف متعارف مثلا یک کسی نذر کرده است تا امام زمان بیاید همیشه روزه می گیرم، این چکار کند می خورد به روزه های حرام عبارت این است روایت 1 قلت لأبی عبدالله(ع) إنّی جعلت علی نفسی أن اقوم أن اُصلّی حتی یقوم القائم(س) برای خودم فرض کردم که روزه بگیرم تا حضرت ظهور کند فقال صم و لا تصوم فی السفر والعیدین و لا ایّام التشریق و للیوم الذی تَشُکّ فیه من شهر رمضان[4] روزه باید بگیرید تا حضرت ظهور کند در سفر خیر، این سفر اختیاری است یا اضطراری است، این همیشه گفته است باید روزه بگیرم اگر اضطراری به سفر ندارد باید روزه بگیرد ولی حضرت فرمود و لا تصم فی السفر و للعیدیین و ایّام تشریق، یوم الشّکی که احتمال می دهد رمضان است یا احتمال می دهید آخر مثلا شعبان است یوم الشک را هم نگیر، از این عبارت و امثال این عبارت معلوم می شود که وقتی یک شخص متشرعی یک نذری می کند با متعارف لغت معمولی فرق دارد، تناسب حکم و موضوع را می سنجند، می گوید این نذر کرده است تا امام زمان ظهور نکرده است روزه بگیرد این جنبه شرعیت قضیه را می گوید آن وقت یوم الشکی که نمی داند ماه رمضان است یا شعبان برایش ماه رمضان مهم تر است، این خودش مفهوم می دهد یعنی اعتقاد متشرعه به شرع و شریعت خودش یک مفهوم می دهد می گوید اگر از او بپرسند یوم الشک را روزه می گیری می گوید خیر منظورم آن نبوده، سفر اختیاری روزه می گیری می گوید نه منظورم آن نبوده، متشرعی که طبق شریعت نذر می کند خود این پیروی کردن از شریعت مفهوم می دهد که منظور این است.

در روایت 2 این گونه دارد حلفت فی ما بینی و بین نفسی أن لا آکل طعاماً بنهار ابدا بین خود و خدا قسم خوردم که هرگز روزها نهار نخورم تا امام زمان ظهور کند فدخلت علی ابی عبدالله(ع) این ها چون فقط شنیده بودند که آقا امام زمان وقتی می آید همه کارها درست می شود دوست دارند که تا خودشان زنده هستند امام زمان بیاید، پنجاه سال قبل یکی از بزرگان که فوت کرده است به من گفت که امام به زودی ظهور می کند، گفتم یقین دارم آقا به این زودی ظهور نیست برای اینکه خیلی علائم نشده است ایشان گفت ممکن است همه علائم در دو ماه شود ولی این اشتباه است، بعضی علائم جنگ و خونریزی و این ها هست در یک لحظه هم ممکن است بشود اما بعضی علائم فرهنگی است تدریجا باید آن قدر روی مغز طرف کار شود تا این فرهنگش عوض شود، طبق بعضی روایات ما آن قدر ظهور طول می کشد که متدیّنین می گویند قضیه دروغ بود، اگر راست بود تا حالا آمده بود، این که در یک روز و سال این ها درست نمی شود اینقدر باید بشود که مأیوس شوند بر خلاف این است که می گویند همه آماه می شوند برای ظهور حضرت نخیر حتی متدیّنین می گویند دروغ است و اگر راست بود تا حالا آمده بود.

خلاصه می خواهیم بگوییم حالا این گفته روزها غذا نمی خورم یعنی روزه منظورش این است، می گوید وارد شدم بر امام صادق فرمود حالا که چنین قسمی خوردی صم إذاً یا کرّام روزه بگیر اما و لا تصم العیدین و لا ثلاثة ایّام التشریق و لا إذا کنت مسافراً بدون قید به اینکه سفرش اضطرار است یا اختیار و لا مریضاً[5] و چندتا روایت دیگر هم به همین مضمون داریم، این ها در حقیقت خود شریعت مفهوم می دهد همان طور که آن جا دو ماه شهرین شرعی مفهوم می دهد اینجا هم روزه تا ظهور امام زمان همین طور.

باب 14 را هم ببینید نظیر این، گاهی یک چیزهایی در شریعت مفهوم دارد، معنا دارد بر خلاف معنای متعارف مثلا کلمه حین، می گویند کسی از امام صادق پرسیده است که من نذر کرده ام یک زمانی روزه بگیرم، اگر از شما بپرسند چه می گویید؟ حضرت فرمود قد اُتیَ علیٌّ علیه السلام فی مثل هذا یک کسی پیش حضرت امیر آمد و همین سوال را کرد گفته که من نذر کردم که یک حین روزه بگیرم چکار کنم؟ حضرت فرمود صم ستّة اشهر شش ماه روزه بگیر مفهوم شرعی حین شش ماه حالا دلیل حضرت این بوده فإنّ الله عزّ و جل یقول تؤتی اکلها کلّ حینٍ بإذن ربّها این میوه شش ماهه می رسد استناد حضرت به این بوده یا دارد که نظر أن یصوم زماناً یک کسی نذر کرده است که یک زمان روزه بگیرد زمان یعنی چه؟ فرمود خمسة اشهر پنج ماه، حین شش ماه و از این قبیل، می خواهیم عرض کنیم گاهی مفهوم می دهیم همین طور شهرین شرعاً مفهومش فرق دارد با دو ماه در مردم، دو ماه بین مردم معمولا به شصت روز می گویند اما این به شصت روز نمی گوید و به سی و یک روز می گوید، حالا اینجا مسأله روشن است و دیگر معطل نشویم.

مطلب بعدی اینکه غیر از شهرین شهر واحد هم این حکم را دارد که بگوییم اگر مثلا نصفش را گرفت حالا نصف یا نصف به علاوه یک؟ اینجا بگوییم بقیه اش با تفریق باشد، مشهور همین را گفته اند که یک ماه هم ملحق می شود به دو ماه همان طور که دو ماه مفهوم شرعی دارد یعنی سی و یک روز یک ماه هم مفهوم شرعی دارد یعنی پانزده روز، حالا قاعدتاً باید بگوییم شانزده روز یعنی یک روز اضافه ولی گفته اند پانزده روز باشد.

دلیل این مسأله یکی اینکه از شهرین القاء خصوصیت کنیم و بگوییم میزان نصف است برای اینکه آن جا نصف روایت دارد و الّا وجهی ندارد به چه جهت سی و یک روز به جای شصت روز قبول شود پس شارع تسهیلا یا به هرجهت دیگری نصف را میزان گرفته است، اگر نصف میزان هست پس یک ماه هم همین طور، ممکن است شما بگویید اگر این است چهار روز هم اگر کسی نذر کرد دو روزه بگیرد آن دو روز دیگرش را تفرّقاً، اگر گفت للله علیّ چهار روز متتابعاً روزه بگیرم حالا دو روز گرفت بعد بگوید از آن ادله نصف می فهمیم پس نصفش را بعداً بگیرد، نه دیگر آن خیلی به قول معروف پررویی می شود میزان تسهیل بوده اما دو روزش را هم بخواهد نگیرد میزان این نیست.

یک روایت داریم که پانزده روز را میزان قرار داده است نه نصف به اضافه یک روز، چون روایات شهرین نصف به اضافه یک روز است اما این میزان را نصف قرار داده است باب 5 از ابواب بقیة الصوم الواجب روایت 1 تعبیر این است عن ابی عبدالله(ع) فی رجل جعل علیه صوم شهرٍ نذر کرد که یک ماه روزه بگیرد فصام خمسة عشر یوماً پانزده روز گرفت ثمّ عرض له امرٌ یک کاری پیدا شد قال إن کان صار خمسة عشر یوماً اگر پانزده روز گرفته است فله أن یقضی ما بقی بقیه اش را ادامه دهد اما إن کان اقلّ خمسة عشر اگر کمتر از پانزده روز بوده لم یجزئه حتی یصوم شهراً تامّاً[6] این کافی نیست یک ماه کامل باید بگیرد.

در سند روایت مشکلی نداریم جز موسی بن بکر است که قبلا هم صحبت کردیم موسی بن بکر پیش حضرت بود حضرت دید که یک قدری رنگش پریده است گفت گوشت مگر نمی خوری گفت چرا می خورم، فرمود چطور خوردی؟ گفت آب گوشت کردم، فرمود کباب کن و بخور، این دفعه کباب کرد و پیش حضرت آمد حضرت دید یک قدری رنگش سرخ و شده و این ها بعد گفت این خوب است بعد حضرت یک کاری هم به او ارجاع داد و گفت تو حاضری کاری از طرف ما انجام دهی گفت إنا عبدکم هرچه بفرمایید حضرت او را به خاطر کاری شام فرستاد حالا چه کاری بوده دیگر توضیح ندادند ولی راوی خبر هم خود موسی بن بکر است، درست است حضرت این ر ا برای کاری فرستاده دال بر وثاقت حضرت نسبت به او هست ولی چیزی که هست راوی خودش هست بنابراین یک قدری مشکل سندی داریم ولی مشهور قبول کردند چون مشهور قبول کردند به اتّکاء فتوای مشهور می شود قبول کرد.

عده ای صریحا فتوا داده اند مرحوم محقق از مرحوم شیخ نقل شده است، ابن سعید یحیی، در کتب علّامه معمولا غیر از منتهی ایشان فتوا داده است، بعضی از این حضرات تردّد کردند که بگویند فتوا بدهند یا فتوا ندهند مثلا صاحب جواهر عنوان کرده است و صریحا گفته است باید جزم به عدم پیدا کنید و نه تردّد برای اینکه خلاف قاعده هست و هرچیز خلاف قاعده را یختصر علی المتیقّن، متیقّن همان دو ماه هست، دیگر با این روایت نمی شود این را اثبات کرد.

این حرف تا حدودی درست است اگر فقط دلیل ما این روایت باشد، حالا این روایت را هم ببینید در باب 3 از همین ابواب بقیة الصوم الواجب روایت 4 صحیحه هم هست فی رجل صام فی ظهار فزاد فی النصف یوماً اگر کسی درباره ظهار روزه گرفت به عنوان کفّاره روزه گرفت نصف کفّاره که گرفت یک روز هم اضافه کرد، این یعنی چه؟ حضرت فرمود قضی بقیته[7] ادامه بدهد این راجع به دو ماه هست؟ ندارد، ممکن است برای یک ماه باشد، یک ماه کجا هست؟ عبد، کفّاره عبد نصف حُر است، اگر چنانچه آدم آزاده ظهار کند کفّاره اش دو ماه هست ولی اگر برده ظهار کرد کفّاره اش یک ماه هست، این عبارت کلی است و سندش هم خیلی خوب است لذا می شود طبق این فتوا داد مشکلی هم ندارد، راوی کلینی عن محمد بن اسماعیل این محمد بن اسماعیل ما متعدد در کتب رجال داریم ولی این کسی که از فضل بن شاذان نقل می کند معروف این است محمد بن اسماعیل مرّار نیشابوری این تقریباً همدم فضل بن شاذان است، فضل شاذان موقعیت بسیار ممتازی در نیشابور داشت، عالم شیعی مورد توجه مؤلّف، عبدالله طائر حاکم منطقه ایشان را تبعید کرد و ممنوع الورود به نیشابور شد مطلقا، محمد بن اسماعیل همدم ایشان بود و روایات فضل بن شاذان را بیشتر ایشان نقل می کند و می گویند آدم ثقه است بنابراین سند خوب و روایت هم اطلاقش خیلی خوب است و از این نظر مشکلی ندارد منتهی عبارت دارد فزاد فی النصف یوماً اگر کفّاره اش یک ماه بوده پس باید شانزده روز روزه بگیرد و نه پانزده روز، آن روایت دارد پانزده روز و این روایت می گوید شانزده روز، این اصحّ سنداً دلالتش هم خوب است بنابراین این را ما باید قبول کنیم و احتیاط هم همین است بنابراین برده ای اگر چنانچه ظهار کرد کفّاره اش یک ماه است و آن وقت یک عبارت کلی هرجا مثل این باشد، خلاصه مازاد از نصف یوماً در تمام کفّارات، مقدارش هم هرچه که باشد کفّاره مرتّبه، مخیّره، معیّنه این ها تمام قاعده اش این است و قاعده کلی است.

تتابع بالاخره گفتیم سی و یک روز کافی است و نصف به طور کلی در هر کفّاره ای کافی است حالا قدر متیقّن بگوییم چیزی که این هم مشکل باشد مثل یک ماه نه مثل دو روز و سه روز حالا اگر تتابع انجام نشد مثلا سی روز روزه گرفت روز سی و یکم که مربوط به ماه دوم است نگرفت حالا به هرجهتی، آیا آن سی روز باطل می شود یا خیر؟ بطلان به دو معنا، به معنای اینکه پای کفّاره حساب نمی شود؟ بله کفّاره باید دو ماه متتابع باشد که نبوده اما به معنای اینکه روزه اش خاصیت ندارد خیر، روزه خودش یک عمل عبادی صحیحی هست انجام می شود، ما شهرین متتابعین به عنوانی که مقدمه شود برای کفّاره از آن جهت می خواستیم، امرش امر غیری است از نظر کفّاره ولی عبادیت به ذات خودش مربوط است، روزه الصوم لی و أنا اُجزی به روزه حالا مقدمه کفّاره باشد یا نباشد بالاخره خود روزه مهم است، نماز هم همین طور اگر کسی نذر کرده است که ده شبانه روز مرتّب تا صبح مرتّبا نماز بخواند این فی حدّ ذاته منهای نذر، نذر توسلی است ولی خود این عمل فی حد ذاته عبادی است یا مثلا کسی وضوء گرفت برای نماز اما نماز نخواند گرچه این وضوء مقدمه نماز بوده اما امر مقدمه که خاصیتی ندارد مهم ذات خود وضوء عبادی است بنابراین ذات روزه عبادی است و ذات از این نظر باطل نمی شود.

بعضی از جمله سیدنا الاستاد مرحوم امام در تحریر الوسیله در ابواب کفّارات در آن جا دارند که اطعام به نیت قربت باید باشد، در آن جا مراجعه کنید که همان طور که عتق عبادی است صیام ستّین یوماً هم عبادی است اطعام ستّین مسکیناً هم عبادی است اگر قصد قربت نداشته باشد و چون عبادیت به ذاتش مربوط است قصد قربت نکرده است باطل است، عبادیتش ربطی به امر مقدمی نبوده نه به خاطر کفّاره اصلا امر مقدمی دیگر مقدمه واجب را در اصول همه خواندید بعضی مثل مرحوم صاحب فصول می گویند امر به مقدمه موصله تعلّق می گیرد اگر به نتیجه نرسید اصلا امر ندارد، ما دو سه دوره اصول گفتیم نظر ما این شده الحمدلله غیر از پنج شش نوار اولیه اش بقیه موجود است نظر ما این شده است که اگر وجوب شرعی می خواهید بگویید مقدمه اصلا وجوب ندارد، اگر وجوب عقلی می خواهید بگویید مطلقا وجوب دارد چه موصله و چه غیر موصله، علی ای حال امر مقدمی به ما هو مقدمه عبادیت نمی آورد اما اگر چیزی ذاتاً خودش عبادت است باید قصد قربت شود، صوم ذاتاً عبادت است الصوم لی و أنا اُجزی به، عتق ذاتاً عبادت است لا عتق الّا فی قربت الله ذاتاً عبادت است این قصد قربت می خواهد اما اطعام هیچ روایتی نداریم که اطعام ذاتاً عبادت است، اگر کسی مهمانی خانه اش دعوت کرد و هیچ قصد قربت هم نداشت هم او می خورد سیر می شود هم بالاخره عمل اطعام هم انجام شده است، اگر گفتند وظیفه ات هست که امروز یک نفر را مهمان کنی و یک نفر را مهمان کرد این کافی است.

حالا من تعجب می کنم مرحوم امام در تحریر الوسیله اطعام را هم می خواهند بگویند قصد قربت می خواهد، دلیل روشنی بر این پیدا نکردیم پس اگر چنانچه کفّاره نشد دلیل نیست که اصل عمل هم باطل شود مطلقا، باطل به این معنا که کفّاره نمی شود بله اما باطل به این معنا که این عمل به طور کلی بیهوده است به این معنا خیر، یک روزه استحبابی حداقل حساب می شود.

 



[1] وسائل باب4 بقیة الصوم الواجب روایت1

[2] وسائل باب3 بقیة الصوم الواجب روایت5

[3] وسائل باب3 بقیة الصوم الواجب روایت9

[4] وسائل باب11 بقیة الصوم الواجب روایت1

[5] وسائل باب11 بقیة الصوم الواجب روایت2

[6] وسائل باب5 بقیة الصوم الواجب روایت1

[7] وسائل باب3 بقیة الصوم الواجب روایت4


   دوشنبه 10 اردیبهشت 1397




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما