صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 96-97

اعتکاف جلسه بیست و نه






باسمه تعالی


صحبت در اشتراط در اعتکاف بود، قدر مسلّم شرط برای باز شدن از اعتکاف در صورت عذر بلکه مطلقا که هر موقع دلش خواست از اعتکاف بیرون بیاید از روایات استفاده می شد که این شرط جایز است و تقریبا این مسأله اتفاقی هم هست.

حالا بعضی متفرعاتی هست این ها چطور است، یکی اینکه شرط کند حل دیگری را، زید معتکف شده است عمرو حالا می خواهد معتکف شود می گوید به شرط اینکه زید هر موقع خواست بتواند از اعتکافش بیرون بیاید آیا چنین اشتراطی جایز است که زید معتکف شده است عمرو بیاید در اعتکافش شرط کند حل اعتکاف زید را و نظیر این یا یک قدری آسان تر از این آن جایی که خود زید دو اعتکاف کرده باشد بعد شرط کند حلیّت آن اعتکاف دیگر را، این شرط در ضمن این اعتکاف یعنی مثلا نیّت کرده است حالا با نذر یا هرچه که در سه روز آخر ماه رجب فی المثل معتکف شود حالا الآن اول ماه رجب است نیّت اعتکاف حالا می کند به شرط اینکه در آن اعتکاف بعدی که آخر ماه رجب است بتواند از اعتکاف بیرون بیاید لعارضٍ یا به دلخواه، آیا این اشتراط ها جایز است؟

مرحوم صاحب جواهر اعتقادش این است که بله عموم ادله شرایط المؤمنون عند شروطهم ندارد که مؤمن عند شرط با مؤمن دیگر، چه با مؤمن دیگر و چه با خدا و چه مربوط به مشروط و چه مربوط به مشروط دیگر یعنی این اعتکاف مثلا در اعتکاف یا اعتکاف دیگر یا اعتکاف زید یا اعتکاف عمرو عموم المؤمن عند شروطهم به نظر شما می شود قبول کرد که ادله عموم شروط بگوییم یک چنین شرایطی را هم بگیرد، زید معتکف شده است به شرط اینکه عمرو در اعتکافش بتواند بیرون بیاید لعذرٍ یا مطلقا یا زید معتکف شده است شرط می کند در اعتکاف دیگر خودم که در یک تاریخ دیگری نذر کردم یا به هرصورت می­خواهم انجام دهم در آن بتوانم از اعتکاف بیرون بیایم ایشان می گوید عموم ادله شروط بله این درست است.

به هرحال مهم این است اگر در ادله شروط اطلاقی قائل شویم به این معنا که همه این ها را به این معنا که همه این ها را بگیرد چه راجع به خود شرط، چه دیگری، چه این قرارها را بگیرد، چه این قرار و چه قرارهای دیگری فبها و الّا عدم الدلیل یکفی یعنی اینکه یک چنین چیزی را قبول نکنیم، حالا آیا اطلاق می­شود گفت؟ المؤمنون عند شروطهم اصلا شرط مع الله را بگوید یا عند شروطهم شروط خودشان باهم، المؤمنون عند شروطهم شروطی که این ها دارند یعنی باهم دارند بیشتر به نظر این می رسد، ما در باب اعتکاف و نذر و مانند این ها به ادله شروط تمسک نمی کنیم، به خود ادله خاص آن باب در نذر، در اعتکاف خودش دلیل دارد، تمسک نمی کنیم به المؤمنون عند شروطهم، المؤمنون عند شروطهم بیشتر به نظر می رسد شروط مؤمنین خودشان باهم نه مؤمنین با خدا، این یک مطلب بود.

مطلب دیگر اینکه در این شرایطی که می گذرایم شرطی برای حِل خودش گفتیم آزاد است روایات هم قبول کرده است که می شود شرط کنیم که در این اعتکاف هم هر موقع خواستم بیرون بیایم، می شود تعلّی در اعتکاف کرد؟ چون شرط به این صورت خودش یک نحوی تعلیق است، به یک معنا این تعلیق است می­گوید خدایا معتکف می شوم به شرط اینکه هر موقع خواستم بیرون بیایم یا به شرط اینکه اگر مانعی جلو آمد بیرون بیایم، این خودش یک نحو تعلیقی است یعنی اعتکاف من مطلق نیست، آیا می توانیم از اول تعلیق کنیم در اعتکاف؟ بگویم خدایا معتکف می شود اگر فردا جمعه باشد، معتکف می شوم اگر زید بیاید، آیا تعلیق در اعتکاف به این معنا درست است یا خیر؟ سه جور تعلیق تصور می شود ببینیم کدامش را می­شود قبول کرد؟

یک جور تعلیق در خود اعتکاف خارجاً خدایا اعتکاف من معلّق بر آمدن زید، خود عمل خارجی را معلّق کنم، اعتکاف خارجی را، خود عمل خارجی را مثل اینکه بگویم این شخص را کتک می زنم اگر زید باشد آیا در امر خارجی می شود تعلیق برقرار کرد اصلا تصور دارد؟ با این آدم قهر هستم اگر این آدم زید باشد، با این دعوا می کنم اگر این زید باشد، در معاملا با این شخص معامله می کنم اگر زید باشد، به نماز این آقا اقتداء می کنم اگر زید باشد در حقیقت اقتداء خارجی را معلّق کردم به اینکه این زید باشد و همین طور در معاملات، این جنس را به این فروختم اگر این زید باشد، این در حقیقت یک نحو تعلیق در امر خارجی است نوعا این گونه تفسیر کردند که این تعلیق در امر خارجی است، حالا به نظر شما واقعا همین طور است و ای تعلیق در امر خارجی است یا تعلیق در امضاء معامله هست، زدن را معلّق بر این نمی­کند، قصد زدن را، اینکه می خواهم با این دعوا کنم یا در حقیقت یک امر اعتباری، زدن خالی که دستش به این خورد این تعلیق معنا ندارد ولی وقتی می گوید این را قهر هستم یا می گذارم یا دعوا می کنم یا اقتداء می­کنم یا معامله می­­کنم اگر زید باشد این نه عمل خارجی را معلّق می کند بر زید بودن اینکه اراده بر این کار داشته باشد آن اراده هم البته یک عمل خارجی است ولی در حقیقت شبیه امتثال که در جاهای دیگر چطور است می گوید در صورتی امتثال می کنم که این شخص زید باشد و الّا اصلا قصد امتثال ندارم، در حقیقت چنین چیزی است.

علی ای حال یک چنین چیزی دلیل می خواهد که تعلیق بر چنین چیزی جایز است یا خیر مشابهش عرض کردم اقتداء در نماز جماعت خیلی ها گفته اند این معنا ندارد از جمله این ها مرحوم آقا خوئی(ره) به نظر بعضی آقایان دیگر هم نظرشان بر این است که تعلیق در امر شخصی منظورشان این است امر خارجی، تعلیق در امر جزئی یعنی منظورشان یعنی امر خارجی خواستند بگویند این تصور ندارد من اقتداء به این آقا می کنم اگر این زید باشد می گویند این تعلیق در امر خارجی است، عرض کردم این تعلیق در امتثال است یعنی من امتثال دلیل نماز ظهر را در این نماز جماعت انجام می دهم اگر این زید باشد و الّا اصلا قصد نماز جماعت نمی کنم در حقیقت امتثال مقیّد می شود، حالا به هرحال این را آقایان قبول نمی کنند و به نظر ما اشکال ندارد به معنای برگشتش به امتثال، من در صورتی در این نماز جماعت قصد امتثال می­کنم که این آقا زید باشد و الّا اصلا قصد امتثال نماز جماعت ندارم، این در حقیقت تقیید در آن امتثال است، به هرحال این یک جور هست.

یک صورت دیگر اینکه تعلیق در یک امر خارجی به تعبیر آقایان نه، تعلین در انشاء در موارد دیگر است، بِعتک این قالی را اگر زید فردا بیاید تعلیق را در انشاء بگیریم یعنی اگر زید فردا بیاید من الآن اراده بیع دارم اگر نیاید اراده بیع ندارم انشاء را مقیّد می کنمف انشاء هم در حقیقت مثل یک امر خارجی است امرش دائر بین وجود و عدم است که بشود یا نشود تعلیق در مُنشأ تصور دارد یعنی انتقال این ملک از خودم به زید در صورتی است که فردا جمعه باشد، زید از سفر بیاید و مانند این ها، تعلیق در مُنشأ بعید نیست، در بیع شرایطی که در بیع می شمارند نزدیک ده شرط است به حسب تقسیم مکاسب به طوری که در ذهن هست شرط هشتم می گوید التنجیز بعد در آن جا تمسک به اجماع می کند که اجماع داریم که تنجیز در معامله معتبر است تعلیق درست نیست، آن جا داریم که به معنای اینکه اعتبار عرفی عقلائی ندارد بله قبول داریم، بگوییم من فروختم اگر فردا زید بیاید این را بیع حساب نمی کنند تعلیق در یک چنین چیزهایی معنایش این است که فعلا هیچ اعتباری برایش قائل نیستند به حسب عرف و به حسب اعتبار عقلائی ولی به حسب احتمالات ذهنی و عقلی چرا، می گوید من بیع این طوری را ایجاد می کنم بیع به شرط اینکه فردا جمعه باشد اگر فردا شنبه باشد خیر، گرفتار معاملات دیگری هستیم و حساب های بانکی و مانند این ها، مُنشأ را مقیّد کردند انتقال ملک را مقیّد کردند بر اینکه فردا جمعه باشد یا زید از سفر بیاید و مانند این ها، خلاصه تعلیق در انشاء می شود تعلیق در امر خارجی است، تعلیق در مُنشأ اگر اجماعی بر خلاف نباشد خودش قاعدتا اشکال نداشته باشد بلکه عند العرف این را کلعدم حساب می کنند، به زنی بگوید زوّجتک اگر فردا شنبه باشد حالا این زن الآن زوجه این است؟ اصلا اعتباری بر این قائل نیستند، عرفی و عقلائی این را ازدواج حساب نمی کنند ولی از نظر ذهنی و عقلی تصوراً اشکال ندارد بگوید این زوجیت به این صورت را انجام دهد ولی مرحوم شیخ تمسک به اجماع می کند و می گوید اجماع داریم یک چنین تعلیقی در عقود، معاملات، ایقائات، در ایقائات که تقریبا مسلّم است می گوید قبول نمی کنیم.

حالا در اعتکاف یک چنین تعلیقی درست است؟ تعلیق در عمل خارجی که معنا ندارد، تعلیق در انشاء اعتکاف، انشاء هم در حقیقت یک امر خارجی است وقتی معلّق می کنیم یعنی خیر، تعلیق در مُنشأ قاعدتاً اشکال ندارد الّا اینکه بگوییم این هم اجماعاً مورد پذیرش نیست خلاصه باید دلیلی داشته باشیم بر یک چنین تعلیقی، دلیلی بر اعتبار یک چنین تعلیقی نداریم و بالاخره باید یک چنین چیزی عرفاً و عقلائیاً پذیرفته شود، این خلاصه کلام در این مورد بود که عرض کردم.

بحث بعدی که اینجا انجام شده است و مرحوم سید هم دارند بحث در احکام اعتکاف، تمام آن چیزهایی که تا الآن خواندیم، اصل اعتکاف، ماهیت اعتکاف، شرایط اعتکاف این ها بود که بیان شده است و اما احکام اعتکاف اولی حرمت مجامعت چه با همسر و چه با دیگران یعنی چه حلال و چه حرام این موجب بطلان اعتکاف هست، آقایان هم تمسک به اجماع کردند و هم از روایات استفاده می شود، تقریبا این مسلّم است فرقی هم بین شب و روز نیست که مجامعت چه در شب باشد و چه در روز که در این جهت فرق نیست در قُبل یا دُبر، در شب یا روز، در بعضی روایات این اطلاق دارد و بعضی روایات راجع به حلا خودش هست.

روایت 1/6 عن المعتکف یجامع اهله قال اذا فَعَل ذلک فعلیه ما علی المُظاهر[1] اگر یک چنین کاری کند کفّاره ظهار دارد.

روایت 2/6 عن معتفک واقع اهله معتکفی که عمل وقاع انجام دهد قال هو بمنزلة من افطر یوماً من شهر رمضان[2] به منزله کسی است که افطار در روز رمضان کند، افطار در روز رمضان اما معتکف ندارد روز، مطلقا عن معتفک واقع اهله چه شب و چه روز فرقی نمی کند.

در روایت 5/6 این هم موثقه سماعة بن مهران عن الصادق(ع) سألته عن معتکف واقع اهله قال علیه ما علی الذی افطر یوماً من شهر رمضان متعمّداً[3] افطار در رمضان یوم اما اعتکاف به طور مطلق چه روز و چه شب کفّاره دارد، کفّاره اش عتق رقبة او صیام شهرین متتابعین او اطعام ستّین مسکیناً.

روایت اول از باب 5 سألته عن المعتکف یأتی اهله قال لا یأتی امرأة لیلاً و لا نهاراً و هو معتکف[4] چه شب، چه روز در حال اعتکاف نمی تواند این کار را انجام دهد.

در روایت 2/5 صحیحه حلبی کان رسول الله(ص) اذا کان العشر الاواخر وقتی دهه آخر منظور دهه آخر ماه رمضان است من درباره اعتکاف استحباب مؤکّدیه راجع به رجب جایی ندیدم ولی ماه رمضان را مکرّر داریم، اذا کان العشر الاواخر اعتکف فی المسجد و ضُربت له قُبّةٌ من شر، یک خیمه ای از مو برایش می زدند حالا مو معلوم نیست دخالت داشته باشد قضیه خارجیه هست که دارند می گویند یعنی یک خیمه ای که از موی شتر یا بز و این ها تهیه می شده بعد و شمّر المعزر و طوی فراشه شمّر به معنای محکم کردن یا سرعت در کار معزر همان ازار، لُنگ و شلوار که قائم مقام لُنگ است و فرقی نمی کند در این جهت، ازار را محکم کرد یعنی می گوید تماس با اهل و این ها ندارد و شلوارش را در نیاورد؟ یا منظور از این کنایه است یعنی محکم کاری در عمل؟ و طوی فراشه رخت خوابش را می پیچید و جمع می کرد، کسانی بودند در همین اواخر هم در ماه رمضان موردی هم در تهران بود مطلقا اصلا هیچ وقت رخت خواب پهن نمی کرد، در حال تکیه دادن به دیوار مختصری می خوابیدند باز دوباره بیدار می شدند، چطور می شود کسی تا این اندازه مقاومتی داشته باشد و طوی فراشه حالا پیغمبر در عشر اواخر این کار را می کرده و همیشه این کار را نمی­کرده، در آن روایت که عده از صحابه تصمیم گرفتند که دیگر با حلال خودشان هم بستر نشوند تماسی با زن نگیرند، روزها همیشه روزه باشند و شب ها قیام لیل داشته باشند پیغمبر با عصبانیت منبر رفت و فرمود من پیغمبر شما هستم هم شب می خوابم و هم عبادت می کنم، هم روز افطار می کنم هم روزه می گیرم یعنی یکنواخت نیست، یک کسی گفت که یابن رسول الله از زن ها هم فاصله می گرفت؟ امام صادق فرمود امّا اعتزال النساء فلا[5]، نه از زن ها فاصله نمی گرفت این یعنی چه؟ یعنی جماع می کرد؟ اولا که ماه رمضان بود ندارد روز است یا شب و به علاوه اعتزال اصلا یعنی چه، یعنی مجامعت یا اینکه فاصله گرفتن زیاد؟ منظور اینکه دیگر زن هایشان را نبیند این طور نبود، صحبت نکند این طور نیست نه اینکه جماع هم می کرده بنابراین روایت با کنایه صحبت کرده و مطلب هم از این جهت معلوم است.

یک روایت هم هست این هم روشن شود در باب 6 روایت 6 این هم صحیحه است صحیحه ابی بلّاد سألت اباعبدالله(ع) عن الامرأةٍ کان زوجها غائباً می گوید از امام پرسیدم درباره زنی که شوهرش مسافر بود فقدمُ و هی معتکفة بإذن زوجها شوهر آمد درحالی زن از شوهر قبلا اجازه گرفته بود حالا معتکف بود حالا شوهر آمده و زن معتکف است فخرجت حین بلغها قدومه من المسجد الی بیتها وقتی خبر آمدن شوهر به این زن رسید از مسجد بیرون آمد و خانه رفت فتهیّئت زوجها خودش را در برابر شوهر نشان داد و آراسته کرد حتّی واقعها اینقدر بازی درآورد که مرد هم با او نزدیکی کرد فقال أن کانت خرجت من المسجد قبل أن تقضی ثلاثة ایّام و لم تکن اشترط فی اعتکافها فإنّ علیها ما علی المُظاهر[6] اگر از مسجد بیرون آمده است پیش از اینکه سه روز کامل شود یعنی اعتکاف سرجایش هست، در ایّام اعتکاف از مسجد بیرون آمده و شرط هم نکرده بوده که خدایا اگر عذر رسید بیرون می آیم اگر شرط نکرده است کفّاره ظهار دارد، به هرحال می گوید اگر شرط کرده است کفّاره ندارد، شرط چه بوده؟ هر موقع خواستم بیرون بیایم یا اگر عذری پیدا کردم بیرون بیایم این را در روایت ندارد، قبلا صحبت شد که آیا شرط مطلقا مجوز هست یا لعذرٍ مجوز هست علی ای حال این بالاخره عذر است، کسی که شوهرش نبوده و مدتها در سفر بوده نه زن می تواند جلوی خودش را بگیرد و نه مرد بنابراین این خودش یک عذر است، بنابراین از این روایت هم مطلب استفاده می شود.

به هرحال اصل مسأله مسلّم است که اعتکاف با جماع نمی سازد، مباشرت نساء به معنای نزدیکی این هم حرام است و هم موجب کفّاره می شود و آیا موجب بطلان هم می شود یا نمی شود ظاهرش این است که موجب بطلان اعتکاف هم می شود علی ای حال کفّاره دارد و حرام است.

آیا غیر جماع لمس، تقبیل البته بشهوتٍ، بلاشهوتٍ که ملحق به جماع نیست، تقبیل و لمس و مانند این ها از روی شهوت این ها چطور است؟ علی المشهور گفته اند این هم حرام است و هم موجب کفّاره است بعضی­ها گفته اند مقتومٌ به عند الاصحاب حالا از باب قیاس بر احرام است یا اینکه می خواهند بگویند جماع که این گونه هست آن هم مقدمات جماع همان حکم را دارد اجمالا دلیل روشنی نداریم لذا بعضی گفته اند که تقبیل و لمس و این ها اشکال ندارد آن چیزی که اشکال دارد فقط جماع هست از جمله مرحوم شیخ طوسی نظرش در بعضی کتاب هایش این است.

یک آیه ای در سوره بقرة داریم در آیه 187 و لا تباشروهنّ و انتم عاکفون[7] آن جا بعضی ها خواستند بگویند که و لا تباشروهنّ جماع ندارد هرگونه مباشرت را می گیرد، مباشرت بلاشهوت را بگویید خارج بقیه در مسأله مباشرت مع الشهوة اما ظاهرا این را نمی شود اثبات کرد، مباشرت کنایه است در عرف معنایش معلوم است، مباشرت با زن ها کنایه از عمل جماع هست، اینکه مطلق بوسیدن و مانند این ها را بگیرد خیلی به نظر بعید می آید البته اگر دلیل روشنی باشد از اجماع فبها و الّا روشن نیست، قدر مسلّم از ادله فقط جماع هست، این روایتی هم که خواندیم شمّر معزر و طوی فراشه این هم شاید کنایه از جماع باشد، در آن داشت اول اعتزال فلا، اعتزال یعنی اعمال دیگر یعنی فاصله نمی گیرفت و صحبت می کرد ولی جماع نبوده به هرحال اصل قضیه که مسلّم است جماع است اما لمس و تقبیل بشهوتٍ هم مشهور این است بعضی ها هم گفتند مقتومٌ به عند الاصحاب پس حداقل احتیاط واجب است.



[1] وسائل باب6 اعتکاف روایت1

[2] وسائل باب6 اعتکاف روایت2

[3] وسائل باب6 اعتکاف روایت5

[4] وسائل باب5 اعتکاف روایت1

[5] وسائل باب5 اعتکاف روایت2

[6] وسائل باب6 اعتکاف روایت6

[7] بقره آیه 187






   دوشنبه 12 آذر 1397




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما